|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
پرونده ای به قطر بیست سانت
پیرامون متن کامل جلسات بازجوئی دکتر ابراهیم یزدی
ن. نوری زاده
اخیراً
ویژه نامه ای،
تحت عنوان "ابراهیم یزدی، در مسیر بازرگان"،
در فضای مجازی انتشار یافته است.(1) در این ویژه نامه که متن کامل 52 جلسهء بازجوئی
آقای یزدی به آن ضمیمه شده است اسامی افرادی از جمله نام نگارنده در آن ذکر شده
است. نگارندهء این سطور لازم میداند مطالبی را پیرامون آن جهت آگاهی عموم بویژه
اعضاء و هواداران جوان نهضت آزادی ایران بیان دارد.
جناب دکتر ابراهیم یزدی،
دبیر کل نهضت آزادی ایران،
در جلسات بازجوئی که در نوع خود تازگی دارد، در جلسهء چهل و پنجم بازجوئی بعد از
اینکه بازجو "یک پروندهء قطور به قطر 20 سانتی متر" در اختیار ایشان می
گذارد تا نامبرده "در پشت میزی که در اتاق بود" بنشیند و به "بررسی یک به یک اسناد
درون کلاسور" بپردازد، به "نامه ای خطی از شخصی بنام نادر نوری زاده به تاریخ 1
جولای 1996 از کانادا (بر
می
خورد) که به خط مشی و سیاست نهضت آزادی حملهء سختی کرده بود که (این حملات) همراه
بود با اظهار نظرهای تند و بعضا بی ادبانه به مراجع و رهبر فقید انقلاب و نظام"،
ایشان که برای اولین بار این نامه را مشاهده می کرد در ذیل آن مینویسد "که این سند
بمن مربوط نیست."(2)
ابتدا باید به این موضوع توجه نمود که کاربرد کلمات و واژگان و حتی رفتار سیاسی،
اجتماعی و نیز شرایط و زمان بیان موضوع برای آقای دکتر ابراهیم یزدی از معانی ویژه
ای برخوردار است. به عبارت دیگر کاربرد کلمات که ایشان در مواقع سخنرانی و نوشتن
کتاب و مقاله و حتی خاطرات سیاسی بیان میدارند از دقت و ظرافت توام با یک شّم سیاسی
برخوردار است. کما اینکه هرازگاهی نامبرده این گونه کاربرد از کلمات و یا رفتار
سیاسی، اجتماعی را به نگارنده نیز گوشزد کرده اند.(3)
نگارنده سعی خواهد کرد آنچه که مربوط به او در این بازجونی ها می شود را با همان
سبک و سیاق ایشان "یک به یک" پاسخ گوید.
الف: کاربرد واژهء "شخصی"
ب: عبارت "حملهء سخت به خط مشی و سیاست نهضت آزادی"
ج: عبارت "اظهار نظرهای تند و بعضا بی ادبانه نامه به مراجع و رهبر فقید انقلاب و
نظام"
الف: واژهء "شخصی"
واژهء شخصی که با پسوند "ی" نکره از سوی آقای یزدی بکار رفته است دارای بار سیاسی
است و نشانگر مجهول الهویه (ناشناس) بودن فرد را میرساند که اگر نویسندهء نامهء خطی
نام خودش را در پایان نامه نمی آورد معلوم نبود که کیست.
در این مورد باید اظهار داشت که این شخص "نکره" مجهول الهویه که به بی ادب هم متصف
شده است عضو نهضت آزادی ایران است که عمر خود را،
حداقل یک دهه از خونبار ترین دهه های تاریخ سیاسی ایران (دهه 60)،
در نهضت گذرانده است و در خلال چهار سال دوران دانشجوئی یک پایش در دانشگاه بود و
پای دیگرش در نهضت. این شخص که در پایان نامهء خطی، خودش را معرفی کرده است نه تنها
در بیشتر حمله و هجوم های مغول وار ایادی ذوب شده در ولایت خمینی به مقر نهضت حضور
داشت بلکه هرازگاهی نیز در پنل های دو نفری پرسش و پاسخ روزهای چهارشنبه در کنار
یکی از اعضای دفتر سیاسی از جمله آقای دکتر یزدی شرکت میکرد. این عضو که نه رابطهء
نسبی با "خانواده" نهضت آزادی دارد و نه سببی در واقع بمثابهء یکی از "شهروندان
درجه دوم حزب" محسوب میگردد که هرازگاهی هم در نشریه "پیک" نهضت مقالاتی درج میکرد
و تا زمانیکه درب نهضت آزادی از سوی دادستانی تخته نشده بود مسئولیت آرشیو نهضت را
بعهده داشت. همچنین نام این شخص "نکره" و شهروند درجه دوم نهضت، فقط در پرونده ای
به قطر بیست سانت جناب آقای دکتر یزدی ذکر نشده است بلکه اگر نامبرده به جلد هفدهم
مجموعهء اسناد نهضت رجوع کند ممکن است که با دیدن نام نگارنده در یکی از صفحات این
مجموعه، پسوند "ی" نکره را به معرفه تبدیل نماید. نگارنده به قول برادران افغانی در
دو قوس (پرانتز) یادآور میشود که که مطالب مذکور به هیچ وجه به این معنا نیست که
نگارنده عدی است در میان اعداد و یا سری میان سرها دارد. خیر، عدی نیست و نه سر
پیاز است و نه ته آن و خود اذعان دارد که در دایره هستی حتی نقطهء پرگاری هم محسوب
نمیشود و بطور کلی ول معطل است.
بهرحال پرسش در این است که چرا جناب دکتر یزدی در این گزارش واژهء شخصی با "ی" نکره
را بکار برده است؟ بنظر نگارنده در این کاربرد دو نکته نهفته میباشد که خواننده
پاسخ آنرا در قسمت ب و ج دریافت خواهد کرد.
ب: حملهء سخت به خط مشی و سیاست نهضت آزادی ایران:(4)
احتمالا کاربرد واژهء شخصی با "ی" نکره آنست که آقای دکتر یزدی به خواننده بفهماند،
این شخص "نکره" و بی هویت که به خط مشی نهضت آزادی حملهء سخت نموده است و نیز اظهار
نظر بی ادبانه نسبت به مراجع و رهبر فقید انقلاب و نظام صورت داده است، شخصی بی
اطلاع، مغرض و از همان قماش افراد ضد انقلاب است که سالیان سال به نهضت و نظام و
رهبر فقید انقلاب بد و بیراه میگویند.
اگر از درشتی و نرمی حملات و یا همان انتقادات بگذریم،
باید اظهار کرد که این گونه انتقادات از همان ابتدای تاسیس نهضت آزادی یعنی سال
1340 به بعد وجود داشت و وجود دارد و وجود خواهد داشت. نگارنده تصور نمیکند که دبیر
کل نهضت آزادی ایران به انتقادات که به نهضت وارد میشود چه از نوع درشت آن و چه از
نوع نرم آن معترض باشد بلکه بنظر میآید که ایشان برای تاکید ادامه و تقویت سیاست
های شکست خوردهء
«جناح
اسلام سیاسی نهضت آزادی»
که ایشان اینک سردمدار آن میباشند چنین اظهاراتی را بیان فرموده اند.
نگارنده جهت اطلاع عموم بویژه اعضاء و هواداران جوان نهضت که در آینده مسئولیت
گرانباری را بدوش خواهند گرفت، مطالب مختصری راجع به جناح بندی در درون نهضت بعرض
میرساند.
نهضت آزادی از بدو پیدایش از دو جناح متفاوت فکری تشکیل شده بود، جناحی متشکل از
اعضای نهضت مقاومت ملی و جناحی از اعضای انجمن های اسلامی. اعضاء جناح اول اعتقاد
به اسلام سیاسی و یا سیاسی شدن مذهب نداشتند در مقابل، اعضاء انجمن های اسلامی
اعتقاد راسخ به اسلام سیاسی و یا سیاسی شدن مذهب داشتند. (5) این دوگانگی و تفاوت
دیدگاه در درون نهضت آزادی همواره در طول تاریخ آن با شدت و ضعف وجود داشت، اما
"سرانجام این جناح انجمن اسلامی بود که در اولین کنگرهء نهضت آزادی بر جناح نهضت
مقاومتی ها غلبه کرد." (6)
بعد از غائلهء 15 خرداد 42 موضع جناح انجمن اسلامی های نهضت آزادی تقویت گشت و با
پیروزی انقلاب ایران و آمدن "افرادی از آمریکا که دوستان دکتر یزدی بودند،
و
(علیرغم رأی
و نظرات هئیت اجرائی) فعالیت های مستقلی انجام میدادند،
به اوج خود رسید.
"آنان
در حدود 200 نفر بودند که متشکل و منسجم به رهبری دکتر یزدی فعالیت میکردند." (7).
ناگفته نماند
که
انجمن اسلامی
آمریکا خواهان برقراری حکومت اسلامی بود و آن
را در بیانیه ها و اعلامیه ها و تحلیل های سیاسی خود آشکارا اعلام می کرد(8). بعد
از تشکیل دولت موقت،
میان "هئیت 200 نفری جناح انجمن اسلامی آمریکا و اروپا به رهبری آقای یزدی که با
سلام و صلوات در پرواز انقلاب همراه آیت اله خمینی از راه رسیده بودند با "گروهی که
در داخل فعال بودند و برخی از آنها به زندان رفته بودند" اختلاف پیدا کردند.(9)
جناح اسلام سیاسی داخلی و زندان رفته به رهبری مهندس سحابی که در مورد اسلام سیاسی
" کاتولیک تر از پاپ" شده بود احساس کرد که "در صورت بروز اختلاف میان ما و آنها،
مهندس بازرگان حتماQ
طرف آنها را خواهد گرفت" (10) در نتیجه دست به انشعاب زد (11) و دست هیئت 200 نفری
را در تئوریزه کردن مبانی و مفاهیم حکومت اسلامی باز گذاشتند. با یکه تاز شدن اعضاء
انجمن اسلامی آمریکا در نهضت آزادی اعضاء جناح نهضت مقاومت ملی یا راه خود را تغییر
دادند و یا در سکوت نظاره گر ترکتازی جناح غالب شدند.
نگارنده که به جناح اول در درون نهضت گرایش داشت اگر هم
"حملهء سخت به خط مشی و سیاست نهضت آزادی ایران" می نمود قاعدتاً
باید از این زاویه بوده باشد، یعنی جدائی دین از حکومت به هر نام و نشانی خواه
جمهوری اسلامی و خواه جمهوری دمکراتیک اسلامی. نگارنده بر این عقیده محکم ایستاده
است که اگر بر فرض محال تصّور شود که خودِ خدا با تمام عظمت و جَلال و جبروتی که
دارد می
خواهد بر روی زمین حکومتی مطلقه برپا سازد و آزادی و اختیار را از انسان سلب کند،
این انسان که وجه متمایز او از حیوان قوهء تشخیص و انتخاب او است، حق دارد که عصیان
کند و علیه خدا قیام نماید.
نکته ای که لازم است در پایان این بخش به آن اشاره شود آن
است
که نامه ای که در این سند آورده شده است از مجموعهء
نامه هائی خصوصی است که نگارنده برای رفقا و چند دانشجوی در طول زمان نوشته است.
بدیهی است که رفتار، گفتار و نوشتار افراد در حوزهء خصوصی (private)
با رفتار اجتماعی، سخنرانی های عمومی و نامه های سرگشاده تفاوت شگرفی دارد و از سبک
و سیاق ویژه ای برخوردار است. در رژیم های فاشیستی و تمامیت خواه،
از جمله رژیم مستبد جمهوری اسلامی،
است که به مکاتبات شخصی و خصوصی افراد سَرَک می کشند زیرا این خصلت این نوع رژیم ها
است که برای ادامه حیات ننگین خود باید از "فیها خالدون" مردم مطلع گردند.
ج: اظهار نظرهای تند و بعضاً
بی ادبانه به مراجع و رهبر فقید انقلاب و نظام
در این بازجوئی ها که متهم هرازگاهی به خود جرئت میدهد به بازجو تندی کند از اظهار
نظر تند و بی ادبانهء نگارنده نسبت به مراجع و رهبر فقید انقلاب و نظام شکایت کرده
است. بنظر نگارنده، جناب دکتر یزدی ضمن اینکه می خواهد "حملهء سخت" به نهضت که از
سوی شخصی مجهول الهویه که هویتش برای او ناشناخته است را توجیه کند تعمداً
خواسته که "حملهء سخت" را در ردیف "اظهار نظرهای تند و بی ادبانه به مراجع و رهبر
فقید و نظام" قرار دهد. ایشان بطور تلویحی به خوانندگان و از جمله بازجویان، این
مفهوم را تداعی میکند که نهضت و نظام تواًمان
مورد حملات تند مجهول الهویه ها و یا بهتر بگوئیم ضد انقلاب واقع میشود. البته
نگارنده در این صغری و کبری چیدن مطمئن نیست و قضاوت را بعهده خوانندگان محترم
میگذارد.
اما نگارنده آنچه که به ضرس قاطع در این مورد باور دارد را جهت آگاهی عموم به شرح
زیر بیان می
کند:
همانطور که پیش تر اشاره شد،
جناح 200 نفری انجمن اسلامی آمریکا و اروپا،
که بعضاً
از پایه گزاران نهضت آزادی در خارج از کشور بودند با پرواز انقلاب و همراه با "قائد
اعظم حضرت آیت اله العظمی امام خمینی" وارد کشور شدند و به نهضت آزادی که بعد از
سالها سکوت تشکیلاتی در سال 1355 دیگ بخار (generator)
خود را روشن نموده بود، پیوستند و غلظت اسلام سیاسی (political
Islam)
را،
که هویتی کاملاً
دینی دارد،
سنگین تر کردند. جناح فاتح روز به روز اصول و مبانی اسلام سیاسی را،
بمثابهء یک ایدئولوژی جامع که برای کلیهء
امور زندگی انسان حکم و دستور دارد،
در نهضت آزادی رواج می داد تا سرانجام آن
را در حزب نهادینه کرد. اگر به تحلیل ها و بیانیه های این جناح رجوع شود اسلام
سیاسی به مفهوم حکومت اسلامی بیان شده است.(12) اینک که نتیجهء تجربی و عینی جمهوری
اسلامی، به استبداد و فاشیسم عریان تبدیل شده است قافیهء
اسلام سیاسی برای تحلیل کنندگان آن تنگ آمده است،
برای توجیه خبط تاریخی و استراتژیک خود این روزها از تفاوت مفهوم جدائی دین از
سیاست (politic)
با جدائی دین از حکومت (state)
داستان سرائی می
کنند تا به خواننده و اعضاء بفهمانند که نهضت آزادی از ابتدا خواهان جدائی نهاد دین
از حکومت بوده است.(13) قطعاً
این داستان سرائی ها درست نیست و قلب تاریخ است. همچنین ناگفته نماند که یکی از
اصول و مبانی اسلام سیاسی مد نظر نهضت که از اهمیت ویژه ای برخوردار است پایبندی آن
به اصول اخلاق اسلامی است. در مورد این اصل که به بحث ما نیز ارتباط پیدا میکند،
بیشتر توضیح خواهیم داد.
اما ابتدا بهتر است که کمی در مورد اسلام سیاسی در ایران که دارای قرائت ها و
گرایشات متفاوتی است اشاره شود.
بطور کلی اسلام سیاسی در ایران دارای سه قرائت و یا گرایش است، راست، چپ و میانه.
گرایش راست اسلام سیاسی، یک دیدگاه فقاهتی و سنتی از اسلام است که بر پایه فقه قرار
دارد و روحانیت را بعنوان تنها مرجع و مفسر اصیل دین محسوب میدارد. ستون خیمهء
اسلام سیاسی راست ولایت مطلقهء فقیه میباشد که پیروان آنان بدون چون و چرا بسان
گلهء گوسفند که از یک شبان متابعت میکنند آنان نیز باید از یک مرجع اطاعت کنند.(14)
مثال و نمونهء بارز از این نوع طرز تفکر حزب موتلفهء اسلامی است که از دیرباز درصدد
برقراری حکومت اسلامی به سبک خلفاء راشدین بوده است.
اسلام سیاسی چپ قرائتی سوسیالیستی و رادیکال از اسلام ارائه میدهد و بر خلاف گرایش
راست، به اسلام منهای روحانیت باور دارد. این نوع نگرش که ملغمه ای از اندیشه و
ادبیات مارکسیستی و اسلامی است را میتوان در آثار دکتر شریعتی و مجاهدین خلق بوضوح
مشاهده نمود. این گرایش که ابوذر را یک سوسیالیست خدا پرست معرفی میکند، نهایتاً
خواهان استقرار "حکومت عدل علی" است.
اما اسلام سیاسی که جناح 200 نفری نهضت آزادی توانستند آنرا در حزب نهادینه کنند یک
نگرش دمکراتیک با طعم لیبرالیسم سیاسی است که این جناح سعی کرده است ضمن مطابقت
دادن اصول اسلامی با علم نوین و زندگی مدرن امروزی "اخلاق حسنه" را در روابط سیاسی،
اجتماعی افراد رواج دهد. از این منظر است که دبیر کل نهضت آزادی آقای ابراهیم یزدی
به نامهء خطی و خصوصی نگارنده خرده گرفته و آنرا بی ادبانه قلمداد کرده است.
اما پیش از آنکه به اخلاق حسنه و موضوع بی ادبی نگارنده نسبت به "مراجع و رهبر فقید
انقلاب و نظام" پرداخته شود و آن به نشانهء عدم رعایت اصول اخلاق در رفتار های
سیاسی و اجتماعی تلقی گردد، شایسته است به نظریهء
فردی که بیش از نیم قرن تفکر و تفحص و کسب تجربه و دانش در اسلام سیاسی، در اواخر
عمر گرانبارخود با شجاعت خط بطلان بر اسلام سیاسی کشید،
یعنی نظریهء مرحوم بازرگان،
بپردازیم.
مرحوم بازرگان،
تئوریسین نگرش اسلام سیاسی با قرائت دمکراتیک، کتابی
دارد
تحت عنوان "آخرت و خدا، تنها هدف بعثت انبیا".
نامبرده در این کتاب،
اسلام سیاسی را که بتوان با آن یک حکومت دمکراتیک برپا ساخت را رد کرده و "هدف
رسالت انبیا (دین) را از سیاست و ادارهء دنیا (حکومت) تفکیک نموده است" و همچنین
اظهار کرده است که "نبوت و حکومت دو امر و یا دو شغل (function)
کاملاً
مجزا و متفاوت، با دو منشاء و یا دو مبنای مختلف غیر قابل تلفیق در یکدیگر" (15)
میباشند.
مرحوم بازرگان
،با
بیان نمونه های تجربی بسیاری از اسلام سیاسی، آب پاکی را بر روی دستان مومنین و
مومناتی که به این نوع نگرش اعتقاد دارند بویژه اعضاء نهضت آزادی ریخته است.
تجربیات مسجّلی که ایشان در مورد اسلام سیاسی ذکر کرده است به شرح زیر میباشد.
"...از هزار سال ریاست بلامنازع دینی پاپ ها و حاکمیت قهار کلیسای کاتولیک بر
پادشاهان و اشراف و مردم اروپای قرون وسطی، یادگاری جزء جهل و تاریکی، رکود و عقب
ماندگی و اختناق افکار و یا انگیزاسیون وحشتناک بجای نگذاشت...
خلفای اموی و عباسی و عثمانی که خود را خلیفه رسول الله (و بعضی
ها خلیفه الله) می خواندند زمام ایمان و امور مسلمانان را در اختیار گرفته بودند
... و خلیقه را مصداق زندهء اولوالامر میدانستند دین در سیاست در هم ادغام شد و دین
از دولت فرمان میگرفت و آلت اجرائی خلفا برای تامین قدرت و ثروت و شهوت آنها و
وابستگانشان بود و...سلاطین
صفوی در کنار ارادتی که به ولایت علی (ع) و به ساحت مقدس امامان اهل بیت ابراز
میداشتند سرآمد ... سفاکی و شراب خواری و هرزگی بودند و...
سلسله قاجار که که پایه گذارش آغا محمد شاه، خواجهء کینه توز و خونخوار و فقیه حافظ
قرآن عالیمقدار بود و تظاهر به تقدس دینی و تبعیت از روحانیت شیعی میکردند و در
ارادت به اهل بیت و تعزیه داری سید الشهدا گوی سبقت را سایرین میربودند ... در
استبدادگری و استکبار یا زن بارگی و تجاوز به حدود شرع و حقوق خلق باک از کسی
نداشتند." (16)
بدیهی است که در این میان رژیم جمهوری اسلامی که بنیانگذار آن آیت اله خمینی بود
بقول یکی از اعضاء ارشد نهضت آزادی "از
زمان حملهء مغول چنین تهاجمی (ظلم و ستم تجاوز و غارت به جان و مال مردم از سوی
رژیم اسلامی) علیه ایرانیت و اسلامیت به نحو توامان رخ نداده است." (17) به سخنی
دیگر،
اگر محمد رضا شاه خائن بعد از کودتای ننگین 28 مرداد سالی "پنج، پنچ می
گرفتی"(18) رهبر فقید انقلاب به پنچ، پنج و یا پنجاه، پنجاه و یا حتی پانصد، پانصد
رضا نمیداد و پنج هزار پنج هزار بگرفتی (19) در جائی دیگر به ادامهء ذکر "مناقب
رهبر فقیه و فرزانه انقلاب" خواهیم پرداخت.
همانطور که ملاحظه گردید،
تجربیات تاریخی بخوبی نشان میدهد که اسلام سیاسی در هر نگرشی،
از جمله نگرش دمکراتیک آن،
با شکست فاحش روبرو شده است و تلاش "روشنفکران دینی" در تطبیق دین و دمکراسی و حتی
مبانی اولیه حقوق بشر در واقع آب در هاون کوبیدن است.
نکته ای دیگر که باید به آن اشاره نمود و سپس به موضوع اخلاق حسنه در روابط سیاسی
اجتماعی پرداخت آن
است
که نهضت آزادی در طول فعالیت خود دارای اعضاء فعال از هر سه نگرش فوق بوده است که
آنها در شرایط اجتماعی سیاسی دوران با زیگ زاگ های خود به چپ و راست و میانه در
نوسان بوده اند.
اما در مورد رعایت اخلاق اسلامی و یا همان "اخلاق حسنه" در امور فردی و اجتماعی که
همواره جناب دبیر کل نهضت رعایت آنها را تاکید می نماید، ابتدا باید به این واقعیت
معترف شد که مرحوم مهندس بازرگان یکی از رهبران سیاسی تاریخ معاصر ایران و نمونه ای
عینی انسانیت است که در هر شرایط مجری و مقید به رعایت اخلاق،
بویژه در حوزهء سیاسی،
بود که از دیر باز آن
را "بی پدر و مادر" خوانده اند و سیاست را معادل دروغ و تزوی و ریا دانسته اند. اما
بر ملا ساختن مکاتبات شخصی افراد و افزودن صفاتی از صفات نکوهیده به آن بنظر نمی
آید که از اصول اخلاقی بجای مانده از میراث گرانبار مرحوم بازرگان باشد.
بنظر میرسد که جناب دکتر یزدی بنوعی خواسته است به خوانندگان، اعضاء و هواداران
نهضت که متن کامل 52 جلسهء بازجوئی او را می
خوانند این موضوع را گوشزد کند که این شخص "نکره" که به مراجع و رهبر فقید انقلاب
اسائه ادب نموده است نه تنها بوئی از سیرهء نبوی نبرده بلکه از اصول اخلاقی که نهضت
همواره نسبت به مراجع و رهبر فقید و نظام رعایت میکند، تخطی کرده است.
نگارنده از محتوای نامهء خصوصی که 19 سال پیش آن
را نوشته است چیزی بخاطر ندارد اما آنچه را که در مقالات رسمی خود نوشته و انتشار
داده است از جمله "آدم ربائی در بهشت زهرا" (20) و "سگ های نازی آباد"(21) رهبر
فقید انقلاب را یک حرامزادهء سیاسی که در تاریخ مرجعیت شیعه نظیر آن کمتر دیده شده
است نام نهاده. او خمینی را با ادله های فراوان سفاک مستبدی معرفی کرده است که با
حیله و نیرنگ، بنیانگذار نظامی شد که جزء خون و خرابی، فساد و تباهی و فقر و فلاکت
چیز دیگری به ارمغان نیاورد. اگر نیم نگاهی به تاریخ ننگین این حکومت سراسر جرم و
جنایت اندازیم فهم کاربرد کلمات فوق سهل و آسان میگردد. جنایاتی که خمینی و اذناب
پست و پلید او بنام اسلام انجام داده اند و میدهند در طول تاریخ ایران بی نظیر
میباشد. حال اگر بیان کردار و رفتار یک نظام و نشان دادن چهرهء واقعی بنیانگزار آن
هتاکی و بی ادبی بشمار آید ابتدا باید از مرحوم بازگان ایراد و انتقاد کرد که چرا
خلفای اموی و عباسی و عثمانی را شهوت ران، ثروت اندوز، ظالم، منحرف نامیده و یا
سلاطین صفوی فرزندان شیخ صفی الدین اردبیلی را سرآمد سفاکی و شراب خوارگی و هرزگی
قلمداد کرده است و یا سلسلهء قاجار را کسانی معرفی نموده که در استبدادگری و
استکبار و یا زن بارگی و تجاوز به حدود شرع و حقوق خلق بی باک بودند.؟ (22) همچنین
در بیانیه ها و اطلاعیه ها و تحلیل های سیاسی که تحت نام نهضت آزادی خارج از
کشور(23) صادر میشد از محمد رضا پهلوی به حق با عناوین خائن، مزدور، فاسد، خون
آشام، دیکتاتوری که خون میخواهد، ژاندارم منطقه و دژخیم خود کامه یاد میشد و از
رژیم او بمثابهء یک رژیم مستبد، فاشیسم سلطنتی، شیطانی، ضد خلق، دست نشاندهء
استعمار و رژیم مانند شیلی (پینوشه) آلمان هیتلری،
و ایتالیائی موسولینی نام برده شده است؟ در آن زمان و این زمان کسی دبیر کل محترم
نهضت آزادی ایران را فردی بی ادب خطاب نکرده بود. زیرا بدیهی است بیان رفتار و
کردار سیاسی رهبران یک نظام یا جنبش و یا یک انقلاب در مباحث جامعه شناسی سیاسی ضمن
روشنگری و بیان واقعیات، از بار ویژه ای برخوردار است و به قصد خرد کردن کاریزما و
ابهت ساختگی آنها بکار میرود.
نکته ای دیگر در این مورد وجود دارد که ممکن است بر دل بعضی از مسلمین و مسلمات
نهضت آزادی بینشیند و آن این
است
که امام اول شیعیان در نهج البلاغه خطبهء 197 به صراحت بیان فرموده است که: انی
اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی
القول و ابلغ فی العذر و ....
ترجمه: من برای شما نمی
پسندم که دشنام گو باشید اما اگر به جای ناسزا گوئی
، کردار (بد) آنها را بیان کرده و حال
شان (اعمال منحرف
شان) را یادآور نمائید این کار از نظر گفتار بهتر و در مقام عذر موثرتر است و...
اما بنظر می آید که آقای ابراهیم یزدی دبیر کل محترم نهضت آزادی "رهبر فقید و
فرزانهء انقلاب " را مومنی موحد میداند که بنا بر حدیث نبوی دشنام دادن به او در
ردیف فسق می باشد(24) و بگفتهء امام ششم شیعیان حاضر نیست از ولایت آقای خمینی خارج
شود(25) در نتیجه هر کسی که به این مرجع و یا مراجع حلقه بگوشِ درباری از گل نازکتر
بگوید، از نظر ایشان بی ادب است.
نکتهء آخر: هم در این روزها و هم در آن
روزها ذکر آیه و حدیث و روایت مربوط و نامربوط در اطلاعیه ها و بیانیه ها و سخنرانی
ها و خلاصه در هر اموری، باب روز بود. هر کس و یا هر جریان سیاسی از ظّن خود و در
جهت به کرسی نشاندن نظرات
اش
دست به دامن قرآن زبان بسته میشد و بخرج خداوند جان و خرد از آیات استفاده میکرد.
بی دلیل نیست که نمایندهء مجلس نیز آیه ای در باب "کف گرگی زدن" استخراج کرده است
(26) تا بدین وسیله زبان حریف را ببندد. نگارنده هم توسل به یکی از آیات قرآن میکند
تا شاید ظّن و بدبینی مسلمین و مسلمات نهضت بر طرف گردد.
"خدا دوست ندارد که کسی با گفتار زشت به عیب خلق بپردازد مگر آنکه ظلمی به او رسیده
باشد."(27)
به سخنی دیگر،
اگر کسی مورد ظلم و ستم قرار گرفته است می
تواند ظالم و ستمگر را با گفتاری زشت و ناپسند (بی ادبانه) مورد خطاب قرار دهد. حال
فقط ممکن است که ادعا گردد که "رهبر فقید انقلاب" به کسی ستم روا نداشته است که
نگارنده قضاوت در این مورد را بعهدهء خوانندگان میگذارد.
بنظر نگارنده در این شرایط که به اصطلاح، "نسل سوم این جنبش نو آور ( پیوند ملی
مذهبی های سوسیالیست با لیبرال ها) در حال جوانه زدن است"(28) بهتر آن بود که دبیر
کل محترم نهضت آزادی آقای دکتر ابراهیم یزدی،
همانطور که در قبال سخنان سردار درودیان واکنش نشان داده است،
برای اعضاء و علاقمندان نهضت آزادی و یا نسل سوم به ادعای محمد هاشمی رفسنجانی مبنی
بر اینکه "در پاریس پس از ملاقات بازرگان با امام و پیشنهاد بازرگان به ایشان مبنی
بر سازش با رژیم و
امتناع حضرت امام از این پیشنهاد،
عده ای از اعضاء نهضت آزادی از جمله دکتر یزدی... وقتی برخورد امام را با بازرگان
دیدند با هم تشکیل جلسه دادند و تصمیم گرفتند از نهضت آزادی ایران منشعب بشوند و با
یک بیانیه و خطابه ای نهضت آزادی را نقد بکنند. آنها مطالب خود را در یک نوار یک
ساعت و نیمه پر کردند و اعلام انشعاب از نهضت آزادی نمودند و از آقای بازرگان
انتقاد نمودند و سپس آن نوار را به ایران فرستادند در پاریس هم آن را بصورت بیانیه
منتشر کردند و انشعاب خود را از نهضت آزادی اعلام نمودند."(29)
واکنش نشان دهد تا حداقل اعضاء جوان نهضت در ارزیابی 20 سال دبیر کلی جنابعالی نه
تنها شما را بمثابه
حافظ میراث بازرگان بشناسند بلکه باور کنند که شما به آن میراث هم چیزی افزوده
ئید.(30)
______________________________________
1- www.tarikhirani.ir
2- جلسهء چهل و نهم/ دوشنبه 9/4/82- mizankhabar.net ملی،
مذهبی،26
3-
Le Commensal Re-،
2002
/ مونترال، کبک
4- جلسهء چهل و نهم/ دوشنبه 9/4/82- mizankhabar.net ملی،
مذهبی،26
5- نیم قرن خاطره و تجربه، عزت اله سحابی، ج اول، نشر فرهنگ صبا/ چاپ اول 1388/
صفحات 229- 228
6- همان – ص 236
7- گفتگو با مهندس سحابی، اندیشهء پویا – سال دوم، ش هشتم خرداد و تیر 1392ص 58
ستون دوم
8- جلد 10 اسناد نهضت آزادی ایران، اسناد نهضت آزادی ایران خارج از کشور، 1357
9- گفتگو با مهندس سحابی، اندیشهء پویا – سال دوم، ش هشتم خرداد و تیر 1392ص 59
ستون سوم
10- همان
11- همان
12- جلد 10 اسناد نهضت آزادی ایران، اسناد نهضت آزادی ایران خارج از کشور، 1357-
1341 و یا
www.nedayeazadi.net
13- دکتر ابراهیم یزدی، روشنفکری دینی و چالش های جدید، نشر کویر 1387 و یا مصاحبه
آقای یزدی با داوود خدابخش، دویچه له / www.dw.de
14- رجوع شود به مصاحبهء اخیر اسد اله بادامچیان، 10 بهمن 1393 در تاریخ ایرانی -www.tarikhirani.ir
15- آخرت و خدا، تنها هدف بعثت انبیا، مهندس بازرگان، انتشارات موسسهء خدمات فرهنگی
رسا / ص 82
16- همان صفحات 95-96
17- احمد صدر حاج سید جوادی، 20 اردیبهشت 1390/ بمناسبت پنجاهمین سال تاسیس نهضت
آزادی ایران و
sahamnews.org
18- عبید زاکانی، موش و گربه، ganjoor.net
19- نهضت آزادی ایران، بیانیه پیرامون اعدام عده ای از زندانیان سیاسی، دیماه
1367،
www.nedayeazadi.net
20- یاد نامهء دکتر یداله سحابی، اردیبهشت 1381، مونترال، دانشکاه کنکوردیا
21- asre-nou.net
22- آخرت و خدا، تنها هدف بعثت انبیا، مهندس بازرگان، انتشارات موسسهء خدمات فرهنگی
رسا / صفحات 95 96
23- جلد 10 اسناد نهضت آزادی ایران، اسناد نهضت آزادی ایران خارج از کشور، 1357-
1341 و یاwww.nedayeazadi.net
24- قال رسول الله: سباب المومنین فسقَ ترجمه: دشنام دادن به مومن فسق است
25- قال اما الصادق: اذا قال الرجل لاخیه المومن، اُف خرج من ولایته ترجمه: هرگاه
مردی به برادر مومن خود اف (حرف بی ادبانه) بگوید از ولایت (پیوند و دوستی دینی) او
خارج شده است.
26- نطق پیش از دستور علی مطهری در مجلس شورای اسلامی، خبرگزاری فارس 04/11/1393www.farsnews.com
27- قرآن، سورهء نساء آیه 148 - لا یحب الله الجهر بالسو من قول الا من ظلم
28- نقش تاریخی ابراهیم یزدی در برابر نسل سوم، عبدالرضا تاجیک، 11 بهمن ،1393،melimazhabi.com
29- خاطرات محمد هاشمی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392 ص 231
30- میراث بازرگان را حفظ کرده و بر آن افزودم، مهدی نوربخش 25 دی 93، melimazhabi.com
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.