خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

20 بهمن ماه 1393 ـ 9 ماه فوريه 2014  

جامعهء ایران و انقلابی دیگر

گفتگو با کورش زعیم

گفتگ.گر: فیروزه رمضانزاده

پرسش: آیا جامعهء ایران در حال حاضر امکان و شرایط تجربه کردن یک انقلاب دیگر را دارد؟ اگر دارد چرا و چطور؟ اگر ندارد چرا و چطور؟

کورش زعیم: انقلاب 57 از سال 54 پیش بینی می شد. اینگونه رویدادها ناگهانی رخ نمی دهند و تا زمینهء آن فراهم نباشد، حتا نمی شود در آن نفوذ یا مدیریت کرد. در فراخوانی که جبههء ملی و دیگر نیروهای ملی در سال 57 دادند و میلیون ها به خیابان ها آمدند و به تظاهرات آرام پرداختند، شما بجز دو سه روحانی که عضو جبههء ملی یا نهضت آزادی بودند هیچ روحانی دیگری را نمی بینید. ولی ناگهان شرایط عوض شد. هزاران لاستیک فرسوده از انبارهای ارتش با خودروهای ارتش برای آتش زدن به خیابان ها آورده شد و پنجره های چند مغازه و بانک شکسته و جو رعب و وحشت بر راهپیمایی های خیابانی چیره شد، تا کسانی که می خواستند با خردورزی تغییر نظام را مدیریت کنند به خانه هایشان برگردند. مهدی بازرگان را که یک ملی خوشنام بود، فریب دادند تا مدتی نخست وزیری بی قدرت باشد و مردم تصور کنند دموکراسی در پیش است. آنگاه بیگانگان از فرصت استفاده کرده جنگ را بر ایران تحمیل کردند، هر دو نامزد ملی نخستین ریاست جمهوری ایران را فراری دادند، جبههء ملی را با یک انگ مذهبی از میدان بدر و شمار زیادی از اعضای آنرا دستگیر و زندانی کردند، تا بتوانند جنگ را تداوم بخشند و در تاب و تب و احساسات دفاع ملی، شخصیت های تابع خود را بلامنازع در لابلای نظام بگمارند. من آنچه را در افق می دیدم، در یک مقالهء مفصل دو شماره ای در روزنامه عدالت در 1358، نوشتم. و همان شد. نتیجه اینکه من هم مزاحم تشخیص داده شده دستگیر و زندانی شدم، رادیو مسکو حمله به من را آغاز کرد و در فهرست اعدام ها قرار گرفتم.

مشابه این رویداد در جنبش سبز و بروز نارضایتی مردم رخ داد، که هیچ ارتباطی با انتخابات و نامزدان آن نداشت؛ بطوریکه حتا نامزدان اصلاح طلب که از حق خود محروم شده بودند هم شگفت زده شدند که بیرون چه خبر است! آنان از ترس رویدادی غیرمنتظره، مردم را ترغیب کردند به خانه هایشان برگردند و بازگشت به دوران طلایی امام (دههء شصت) را، که خونین ترین دهه تاریخ معاصر ایران بود، نوید دادند! رویداد 88 یک انقلاب حقوق مدنی و قابل پیش بینی بود؛ همانگونه که از سال 84 سقوط آزاد کشور را با آمدن احمدی نژاد پیش بینی کرده بودم و در سال 87، یک انقلاب رنگین و بروز تظاهرات اعتراضی مردمی را در پی انتخابات دورهء دهم هشدار داده بودم، و با تشکیل «همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر» و انتشار مانیفست «پیشنهاد برای نجات میهن» در صدد جلوگیری از آشوب های خشونت آمیز خیابانی و تغییر مسالمت آمیز شرایط بی اینکه کسی آسیبی ببیند و حتک حرمتی شود برآمدیم. البته نظام های خودکامه از گذشتهء دیکتاتوری ها عبرت نمی گیرند و خود را "متفاوت" فرض می کنند، و نخستین غریزهء آنها خفه کردن صدای وجدان، منطق و خردورزی است، که فقط سرنوشت خودشان را کمی به تاخیر میاندازد.

امروز، جامعه ایران امکان انقلابی دیگر را ندارد، هرچند شرایط و استعداد آن را دارد. حافظهء کژراهه رفتن انقلاب 57، که برای آزادی های سیاسی برپا شده بود، ولی از مردم دزدیده وسیاست های ضد ایرانی و ضد مردمی حاکم شده بود، هنوز از ذهن مردم پاک نشده است، و اینکه اکنون در اوج بدبختی ناشی از آن زندگی می کنند، کشورشان، که در رفاه و قدرت صنعتی و اقتصادی رو به رشد بود، اکنون به یک کشور ذلیل شده در فقر و بیکاری و اعتیاد و ناامیدی، و مبتلا به زشت ترین بلایای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی؛ و فسادی غیرقابل تصور شده است. افزون بر آن، سیاست های قبیله ای نادانانه و تاریخ گذشتهء نظام حاکم گرداگرد کشور را تبدیل به دشمنان بالفعل و بالقوه کرده است. اکنون اگر نام انقلاب را هم ببرید مردم تا مغز استخوان شان از ترس می لرزد.

واقعیت این است که در کودتای 32 و هم در انقلاب 57، این خیانتکاران داخلی بودند که مرکب بیگانگان شدند و سرنوشت ایران را فدای هدف های مالی و مقامی آنی خودشان کردند. ما اگر در هیچ تولید دیگری سرآمد نشده نباشیم، در خائن پروری سرآمد شده ایم؛ و به باور من در زمان حاضر دچار فراوانی آن هستیم. به همین دلیل باید در مورد جنبش های انقلابی بسیار محتاط باشیم. یک انقلاب و آشوب خیابانی، نه اعتراضات مسالمت آمیز صنفی یا حقوق بشری، نفوذی ها را فعال خواهد کرد، انواع ادعاهای ضد منافع و یکپارچگی ملی در برخی نقاط کشور، که برخی هم مسلح هستند، ظاهر خواهند شد، و راه ورود تروریست هایی چون داعش هم باز خواهد شد. در زمان انقلاب ما فقط یک دشمن از یک سوی مرز داشتیم که ترغیب به حمله و جنگ علیه ایران شد؛ ولی اکنون در سراسر مرزهای ما دشمن کمین کرده و منتظر فرصت است.

من می دانم که نارضایتی و خشم مردم، آتش سوزانی در زیر خاکستر است، ولی باید این نارضایتی را مدیریت کرد که ضمن مجبور کردن نظام به تمکین به خواست مردم، شالودهء دفاعی و امنیتی کشور از هم نپاشد. در غیر اینصورت، ضمن بشدت ناامن شدن مرزها، خشم و سرخوردگی مردم از وعده های انقلاب 57، و حاکم شدن نادانی و فساد در کشور، باعث انتقامجویی های خونین، ناامنی مدنی و آسیب های فراوان به اموال مردم و ملی شود. پیامد اینگونه تحرکات تنها می تواند جنگ داخلی یا حکومت نظامی گردد.

 

پرسش: اگر انقلاب سال 57 رخ نمی‌داد، امروز ایران چگونه می‌توانست باشد؟ رخ داد انقلاب را بدون با در نظر گرفتن حاکم شدن جمهوری اسلامی، مثبت ارزیابی می‌کنید یا منفی؟

کورش زعیم: ما اکنون می دانیم که سیاست راهبردی بین المللی برهبری غرب و اسراییل این بود که ما يا این شویم و یا سدی در برابر شوروی. شاید به علت بلندپروازی های کودکانه ولی ترسناک شاه در آخرین سال های حکومت اش بود، که می خواست بمب اتمی داشته باشد، و یکی از پنج ارتش بزرگ جهان باشد؛ کشور را تک حزبی و عرصه را بر مردم تنگ کرده، ملت را که با حافظهء زنده کودتای بیگانگان علیه دولت مردمی و ملی مصدق و تبدیل شاه به دیکتاتور، به او اعتماد نداشتند و او را مدیون و سرسپردهء بیگانگان می دانستند. شاه برای اینکه ثابت کند مستقل است دست بکارهایی می زد و سخنانی می گفت که قدرت های بزرگ متقاعد شدند ترمزش بریده؛ از جمله قراردادهای پنهانی با افریقای جنوبی و پاکستان برای تأمین اورانیوم غنی شده و سانتریفیوژها، و هزینه کردن درآمد افزایش یافتهء نفت که خودش باعث آن شده بود که، بجای سرمایه گذاری در مسیر رشد اقتصادی، برای خرید تسلیحات نظامی و کمک های بی دریغ به دیگر کشورها.

ولی اگر شاه به اطاعت از قانون اساسی بر می گشت، یا بصورنی سالمت آمیز به تغییر حکومت به یک جمهوری دموکراتیک تن در می داد، نه تنها خودش یک قهرمان ملی می مرد، که رشد اقتصادی کشور هم می توانست به سطح هفت یا هشت قدرت جهان برسد. سطح اشتغال آنقدر بالا بود که کشور بهشت مهاجرت برای پزشگان، مهندسان و کارگران بیکار کشورهای آسیایی و استرالیا و اروپا بود. من خودم بعلت کمبود مهندس در ایران سه نفر را از هندوستان و فیلیپین و استرالیا استخدام کرده بودم. ارتش از مجهزترین و زبده ترین ارتش های جهان و نیروی هوایی در مهارت بی نظیر بود. 

پس از انقلاب، با توان منابع بالقوه کشور، می توانستیم به پیشرفت در بسیاری از رشته ها  دست یابیم. اگر بهترین و زبده ترین فرماندهان ارتش و خلبانان بی نظیر نیروی هوایی را نمی کشتند، و قراردادهای خرید لوازم و تجهیزات نظامی را که پول اش را هم داده بودیم لغو نمی کردند، هرگز جنگ بر ما تحمیل نمی شد و حملهء عراق در کمتر از دو ماه عقب رانده شده و صدام را در بغداد گوشمالی می دادیم. ولی، بنا بر اعتراف سفیر بریتانیا در ایران، همهء اینها عمدی بود تا با جنگی فرسایشی هر دو طرف را تضعیف کنند.

پس از انقلاب، باز شرایطی بوجود آمد که، برای مثال، خودروسازی ما که در سال 55 مورد غبطهء کره جنوبی بود، یکی از سه خودرو سازی بزرگ جهان شود، پتروشیمی ما یکی از سه تولید کنندگان صنایع پتروشیمی جهان شود. صنعت پولاد ما جای خالی صنایح پولاد کشورهای غربی را که از این صنعت بیرون می آمدند بگیرد، هواپیمایی ایران که امن ترین هواپیمایی جهان بود، زیرا هرگز حادثه ای نداشت، به رشد خود ادامه بدهد. صنعت نفت ما در چین فعال شود و اکتشاف و استخراج و پالایش آن کشور را بدست بگیرد؛ و یکی از نخستین تولیدکنندگان تلفن موبایل و تکنولوژی مربوط به آن شویم.

با طرح هایی که مردم خودشان برای ایران داشتند، بندرعباس یک قطب مهم کشتی سازی در ایران می شد، هواپیماسازی با همکاری یکی از سازندگان مهم جهان از پیشرفته ترین می شد و با طرح مسخرهء آنتونوف روبرو نمی شدیم که خود اوکرایینی ها گفتند که خودشان طرح را بعلل فنی کنار گذاشته بودند. ما همچنین قطب مهم الکترونیک و تکنولوژی های پیشرفته می شدیم. فهرست بسیار بلند است، که من خود خالق یا آغاز کنندهء برخی و شاهد برخی دیگر از آنها بوده ام. همهء طرح ها و پروژه های بزرگ ملی را، که برخی شان حتا ستایش رسانه های غربی را داشتند، دست هایی پنهان از عملی شدن شان جلوگیری می کرد. هنوز بیست سال از انقلاب نگذشته بود که من اعلام کردم هشتاد هزار کارخانهء خوابیده، رها شده یا ورشکسته هستند. وزیر وقت آنرا سی هزار اعلام کرد و وزارت تعاون پنجاه هزار. یعنی یک آلمان بالقوه را در کشور خوابانده بودند. میلیون ها ایرانی کارآفرین، دانشور، صنعتگر و هنرمند را از کشور فراری دادند، و سرانجام دولت نهم و دهم را تحمیل کردند تا آنچه را باقی مانده ویران، دارایی های ملت را غارت و کشور را نیست و نابود کنند و تحویل یک جنگ داخلی بدهند.

ولی ما ملتی نیستیم که به این آسانی بمیریم. کشور ما در درازنای تاریخ قدرتمندترین و بزرگترین اقتصاد جهان بوده است. این روند تا دوران ساسانیان ادامه داشته و قدرتمندتر هم می شده است. بهمین دلیل است که ما نوآوری هایی چون اختراع سکه، پست یا چاپارخانه، حداقل دستمزد، بیمهء کارگران و ساعات کار، پادگان ها امنیتی در سراسر مرزها، راه سازی، آب رسانی، شبکهء فاضل آب، شرکت های سهامی صنعتگران برای تجمیع قدرت تولیدی و کاهش هزینه، و آفرینش راه ابریشم برای داد و ستد با اقتصاد چین و حتا سازمان ملل و غیره را برای آسان سازی بازرگانی و رشد اقتصادی و رفاه مردم در سراسر کشور داشته ایم. حمله عرب به ایران نه تنها ویرانی سرزمینی، علمی و انسانی بوجود آورد، در ذهن خلاق ایرانیان هم ایجاد ویرانی و کشور را چند پارچه کرد.

ولی در دوران نادرشاه، که کشور یکپارچه شده بود، ما باز بزرگترین اقتصاد جهان شده بودیم، بدون اینکه مجبور باشیم مانند امپراتوری های اروپایی برای غارت به کشورهای دیگر حمله و تصرف کنیم. ما همه چیز داشتیم، سرزمین حاصلخیز، منابع طبیعی فراوان و نیروی انسانی سازنده و کارآمد و خلاق. همین ویژگی ها بار دیگر پس از دوران خانمانسوز قاجار، به کمک ما آمد و بازسازی کشور باز آغاز شد. این بار نیز پس از ویرانی سی و پنج ساله میهن را خواهیم ساخت.

9 بهمن 1393 ـ 29 ژانویه 2015

http://www.radiozamaneh.com/203473

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه