|
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
درس های تلخ انقلاب
علی اصغر رمضانپور
36 سال پس از انقلاب سال 1357 هيچ يك از اهداف انقلاب تحقق نيافته است.از آزادي سياسي خبري نيست و آزادي هاي مدني پيش از انقلاب نيز از دست رفته است. ميزان وابستگي ايران به تصميمات امريكا و روسيه به بالاترين حد تصور رسيده است و چيزي به نام استقلال معنا ندارد. صرف نظر از اينكه مناسبات جهاني و ميزان وابستگي متقابل كشورها از نظر اطلاعات و ارتباطات دچار تغيير بنيادي شده، ميزان وابستگي افكار عمومي و رسانه هاي ايراني به جريان اصلي رسانه اي و شبكه ارتباطي جهاني افزايش يافته است.
«جمهوري» اسلامي عملاً به معناي واقعي كلمه جمهوری نیست. نهاد ولايت فقيه به ويژه با نوع استبدادي كه در سال هاي اخير از سوي رهبر حکومت اسلامي اعمال مي شود جمهوريت نظام را به چارچوبي فرعي و كم اهميت درمناسبات قدرت تبديل كرده است.
تسلط نهادهاي نظامي و امنيتي، اليگارشي غير پاسخگويي را بر همه بخش هاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي مسلط ساخته است. ميزان اين تسلط و فساد حاكم بر آن به مراتب بيشتر از فساد و رانت جويي طبقات حاكم بر ايران در سال هاي پيش از انقلاب است. به اين تسلط نظامي و امنيتي بايد رانت خواري و فساد روحانيت حاكم را افزود.
به اين سياههء تحول بايد هزاران زن و مرد ايراني را افزود كه در 36 سال گذشته ظالمانه و ناعادلانه به زندان افتاده يا كشته شده و يا زندگي اجتماعي خود را از دست داده و به انزواي سركوب سپرده شده اند.
در نتيجه سياست هاي حاكم بر جمهوري اسلامي، تبعيض و نابرابري و فساداجتماعي به نحو چشمگيري افزايش يافته است.
در چنين شرايطي يادآوري انقلاب براي مردم ايران يادآور خاطرات تلخي است كه در 36 سال اخير بر آنان گذشته است. يكي از ستم هاي روحانيون و پاسداران حاكم بر ايران اين است كه هر سال در روزهايي كه دههء فجر ناميده مي شود اين خاطرات تلخ را به نام جشن هاي انقلاب به مردم يادآوري مي كنند. به اين ترتيب از سالگرد انقلاب براي تكرار دروغ هاي تبليغاتي استفاده مي شود كه مبناي سانسور نظام اطلاع رساني و رسانه هاي كشور است.
همزمان با تبليغات حكومتي، گروه هايي از روشنفكران مذهبي و غير مذهبي از انقلابي سخن مي گويند كه توسط روحانيون و در راس آنان، خميني، ربوده شده است. اين گروه انقلاب را اجتناب ناپذير و لازم مي دانند و از حضور خود در انقلاب دفاع مي كنند. اين گروه از انقلابي سخن مي گويند كه نه پيش از بهمن 57 در اداره و رهبري آن توفيقي داشتند و نه پس از آن. اكنون نيز هيچ دورنمايي از آينده در ذهن ندارند و يا باز هم از انقلاب سخن مي گويند ويا همچنان به ادامه انقلاب در قالب اصلاح در جمهوري اسلامي دل بسته اند.
يكي از پيامد هاي اين تحولات سرخوردگي و تنفر مردم از اسلامي است كه خميني و روحانيون پيرو او در ايران ترويج كرده اند و مي كنند و، بيش از آن، از اسلامي كه خامنه اي و مصباح يزدي آن را ترويج مي كنند. اسلامی که با باور های سنتی مسلمانان ایران متفاوت است و توتالیتاریسم نهفته در خوانش ولایت فقیه از شیعه را جایگزین باورهای شخصی و مداراگرایانه مردم مسلمان ایران کرده است.
براي كساني مانند من كه در سال هاي نوجواني و جواني در گير انقلابي بوده ايم كه به چنين فرجامي رسيده است اما، سالگرد انقلاب ياد آور درس هاي تلخي نيز هست: هيچ اميد و آرزويي نمي تواند راه و روش انقلاب خشونت بار را، به اميد تغييرات يكباره، جايگزين اميد به تغيير هاي كوچك و تدريجي در عرصه هايي سازد كه حاصل تلاش فردي و گروهي در شرايط سخت زندگي واقعي روزمره است. هیچ رهبری نمی تواند آنچنان معتبر باشد که بتوان قول او را ضامن هیچ تحولی در آینده دانست. چنان که خمینی به همهء ما دروغ گفت و ما درآمیخته در ایمان مذهبی و بسیاری حتی بی ایمان مذهبی قول های او را باور کردند.
خمینی به مردم ایران دروغ گفت. آنان را فریب داد. حجاب را بر خلاف قول خود اجباری کرد. همهء گروه های همراه خود در انقلاب را خانه نشین کرد یا به زندان انداخت یا کشت یا فراری داد. و کسانی را بر سر کار آورد که فقط به او پایبند بودند و هیچ اصل اخلاقی یا عقلانی دیگری را باور نداشتند. روحانیون را به جای فرستادن بر سر درس و مسجد به همه جا گسیل کرد. آزادی مردم را پاس ننهاد و به تدریج همهء قول هایی را که به مردم داده بود، به فراموشی سپرد یا نادیده گرفت. فقط روحانیون حاکم بر ایران می توانند خود را مدیون و پیرو خمینی بدانند که به واسطه او به قدرت رسیده اند. وقتی خمینی چنین کرد چگونه می توان به قول خامنه ای و مصباح و جنتی اعتماد کرد؟
جمهوری اسلامی اگر تن به توافقی الزام آور در مذاکرهء هسته ای با غرب و امریکا ندهد و به الزام قدرتی برتر مهار نشود، یک بار دیگر مردم ایران را با روزهایی سخت تر روبرو خواهد ساخت؛ روزهایی که وعدهء جنتی برای یک وعده غذا خوردن بهترین بخش آن است.
یک بار دیگر در سالگرد خاطره های تلخ و اندوهبار سال های پس از انقلاب شاید لازم باشد به یاد آوریم که هیچ راهی جز هم اندیشی و گفت و گوی مستمر برای یافتن بهترین راه برای عبور از روزهای سخت وجود ندارد. نه عصای موسی در کف کسی است و نه دانای همه چیز وجود دارد. و نه کسانی در آن سر دنیا بر سر قدرت هستند که آیندهء ما را سرشته باشند. مردم ایران راهی جز گفت و شنود با یکدیگر برای عبور از این روزهای سخت ندارد؛ گفت و شنودی که فقط با تحمل و مدارا بر سر تفاوت ها پایدار و مفید می ماند.
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/-08dd8e6758.html
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.