تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

1 اسفند ماه 1393 ـ 20 ماه فوريه 2014  

نامه ای به علی خامنه ای

یاسمین ک. (آلمان)

آقای خامنه ای

من یک دختر دانشجوی 24 سالهء زادهء آلمان و در نتيجه آلمانی هستم که متن پیام شما به جوانان اروپا و آمریکای شمالی را خواندم و اولین پرسشی که در ذهنم طرح شد این بود که شما در این جهان که هستید و با چه حقی خود را موظف می بینید به جوانان آن هم تنها جوانان اروپا و آمریکای شمالی نامه بنویسید؟ آیا شما به عنوان یک مصلح دینی این کار را میکنید یا به عنوان رهبر مسلمین در جهان و یا به عنوان رهبر سیاسی حکومت اسلامی؟

این از این جهت مهم است چون هر کدام از این مسئولیت ها و مقام ها با خود وظایف و تعهدات و پرسش هایی را همراه دارد که شما را موظف به پاسخ گویی به آن ها می کند. شما در ابتدای پیام تان می نویسید که وقایع فرانسه شما را متقاعد کرده است که این نامه را بنویسید. اما چرا به جوانان اروپا و آمریکا؟ چرا نه به آن تروریست های بزدلی که روز روشن یک عده روزنامه نگارغیر نظامی و غیر مسلح را به رگبار مسلسل بستند؟ چرا به آنها نامه نمی نویسید و نمی پرسید چرا این جنایات را مرتکب می شوند؟ اصلاً شما کی هستید که می خواهید جوانان اروپا و آمریکا را هدایت کنید؟ شما چرا به جوانان کشور خودتان نامه نمی نویسید؟ شما انگار که دچار توهم هستید که شخصیتی ممتاز در جهان هستید؟

شما رهبر یک کشور فلاکت زده ای هستید که در آن در صد مهمی از مردم اش زیر خط فقر زندگی می کنن؛ کشوری که در آن تن فروشی و فحشا بیداد می کند، اعتیاد دمار از روزگار جامعه در آورده است؛ کشوری که سراپایش را فساد و دزدی گرفته است و این فسادها و دزدی ها از دربار شما و کسانی که منصوب شما هستند شروع می شود؛ کشوری که بزرگترین زندان روزنامه نگاران لقب گرفته است؛ کشوری که در آن شهروندان از هر گونه حق آزادی بیان، آزادی ابراز عقیده، آزادی اعتراض در خیابان، آزادی لباس پوشیدن، آزادی استفاده از اینترنت، آزادی نوشتن و ده ها آزادی دیگر به دستور شخص شما محروم هستند؛ کشوری که پس از چین بیشترین شمار اعدام را دارد.. آن وقت شما آن قدر از خود راضی و متوهم هستید که به جای این که فکری برای حل مشکلات کشور خودتان و جوانان ایرانی بکنید دلتان به حال جوانان اروپایی و آمریکایی می سوزد؟شما آن قدر دچار توهم و وقیح هستید که پدران و مادران ما را متهم می کنید که حس حقیقت جویی شان ضعیف است و رهبران سیاسی و دولتمردان هم ما را فریب می دهند؟

البته در مورد آخر شما به درستی قیاس به نفس می کنید. چون شما با انحصار صدها کانال رادیویی و تلویزیونی در داخل و خارج از کشور که هزینه اش را مردم ایران می پردازند شب و روز دروغ به خورد مردم می دهید بدون این که به هیچ کسی که با نظر شما موافق نباشد حق استفاده از رسانه ای را بدهید. بنابراین فکر می کنید که وضعيت در اروپا و آمریکا هم مثل ایران است و مانند ایران همه چیز در انحصار چند صد نفر است. این نشان می دهد که شما نه تنها گرفتار توهم هستید بلکه اصلاً کشورهای ما را نمی شناسید.

آقای خامنه ای! اروپا و آمریکا، يا دست کم در کشوری که من در آن متولد و بزرگ شده ام، مثل ایران نیست. این جا رسانه ها منحصراً در اختیار قدرت مداران نیست. بلکه رسانه ها شب و روز ناظر کار قدرت مداران هستند و هر جا اشتباه کنند مچ آن ها را می گیرند. به همین دلیل اگر یک سیاست مداری دزدی کرد او را افشا می کنند و قوهء قضاییهء مستقلی هم وجود دارد که سیاست مدار خاطی را تعقیب و مجازات می کند.

اما در ایران شما این طور نیست. رسانه ها حق خبررسانی بی طرفانه ندارند و قوهء قضاییه هم فرمانبر شما است. پس بر خلاف ادعای شما امکان فریب دادن مردم و جوانان از سوی سیاست مداران در اروپا در مقایسه با ایران و کشور تحت رهبری شما تقریباً صفر است. شما با این ادعا به جوانان مخاطب خودتان توهین هم می کنید چون ظاهراً آنان را مشتی احمق و نفهم تصور می کنید که سیاست مداران غرب آن ها را فریب میدهند و تنها منتظر یک «رهبر عاقل» از یک کشور عقب مانده هستند که راه را به آن ها نشان بدهد.

خیر آقای خامنه ای! این طور نیست شما اقتصاد و رفاه اجتماعی اروپا و امریکا را نگاه کنید و با قدری فکر کردن می فهمید که نظام های اجتماعی خود بخود بوجود نیامده و خود کار هم نیستند بلکه نیاز به مدیرانی دارند که این نظام ها را طراحی و اداره کنند و کشورهای غربی و جوانان آن ها توانایی خلق و ادارهءاین نظام های کار آمد را دارند. این چیزی که ظاهر دًر ایران و زیر رهبری شما وجود ندارد. نظام های سیاسی اجتماعی و اقتصادی در آمریکا و اروپا،به رغم تما م ضعف هایی که می توانند داشته باشند، کارآمدتر و انسان دوست تر از نظام حکومت اسلامی ند و به همین دلیل هم هست که این حکومت اسلامی است که وابسته به نظام های اقتصادی و سیاسی اروپا و آمریکا ست و نه برعکس.

من نمی خواهم بگویم نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ما کامل و بی نقص است اما به مراتب بهتر از نظام شماست؛ چون در آن حقوق شهروندان تا اندازه ای رعایت میشود، یک رفاه نسبی برای شهروندان تأمین است و کودکان خیابانی کارتون خواب نداریم، مجازات اعدام نداریم، مجازات های وحشتناک قرون وسطایی مانند سنگسار زنان و قطع دست و پا نداریم.

اصلاً چرا فکر می کنید که ما باید اعتقادات و مذهب شما را بشناسیم؟ ما اعتقادات و مذهب چینی ها، هندوها و خیلی دیگر از ادیان را هم نمی شناسیم، همان طور که جوانان شما هم ادیان ما و دیگر را نمی شناسند و کمبودی هم احساس نمی کنند. ما به همین دین مسیح خودمان هم احتیاجی نداریم چه برسد به اسلام شما!

من فکر می کنم شما و دیگر رهبران و سیاستمدارانی که این طور فکر می کنند از مرحله پرت و در عالم هپروت زندگی می کنند. انسان ها به دنیا نمی آیند که مذهب و خدا برای خود جستجو کنند و عبادت کنند، انسان ها، همانطور که در مورد شما هم جز این نبوده، از آمیزش مرد و زن که بعدها پدر و مادر می شوند شکل می گیرند و پس از به دنیا آمدن هم باید اول آموزش ببینند و بعد هم عقب کار و زندگی باشند. همه که مثل شما رهبر و قدرتمند نیستند که غم و درد زندگی را نداشته باشند و همه چی شان فرآ

آن کودک کارتون خواب در تهران و یا آن دختر چهارده ساله که در قم تن فروشی می کند تا از گرسنگی تلف نشود به ریش شما و امثال شما می خندند. بنابراین، جوان های اروپا هم بر خلاف توهم شما مشکل شان این نیست که گویا تصویر درستی از اسلام ندارند بلکه آن ها می خواهند در یک جامعهء آزاد با حداقل کرامت انسانی و حقوق شهروندی زندگی کنند. تازه گیریم که حرف شما درست باشد و تصویری از اسلام نداشته باشند خوب نداشته باشند، به شما چه ربطی دارد؟ شما اگر مصلح و آرام بخش به زندگی دیگران هستید بهتر است اول به درد میلیون ها جوان ایرانی برسید.

بنابراین، به نظر من شما راه را گم کرده اید. من و میلیون ها جوان مانند من؛ چه در اروپا و آمریکا چه در مصر و هند، ایران و ویتنام و چه در استرالیا و آرژانتین همه شان عقب یک زندگی آرام و بی دغدغه و خالی از اضطراب، ترور و زور هستند؛ زندگی ای که حداقل نیازهای آن ها را تامین کند و فکرشان این نیست که چه مذهبی و چه خدایی باید داشته باشند.

چرا فکر می کنید من و میلیون ها جوان باید تصمیم گیری در بارهء زندگی و سرنوشت خود را به دست چند صد آخوند با میانگین سنی هشتاد سال، کسانی که نه دنیای مدرن امروز را می شناسند و نه از پیشرفت های علمی خبری دارند و نه شاید حتی یک بار هم محل سکونت خود را ترک کرده باشند، بسپارند؟

جناب آقای خامنه ای! شما به ما اندرز می دهید که ما باید اسلام اصیل و اسلام قرآنی را بشناسیم و از فحوای پیام شما چنین برمی آید که شما پیام آورندهء اسلام ناب هستید؛ اما شما در پیام خودتان فریبکارانه در مورد اسلام ناب مورد نظرتان که گویا رهبران «فریبکار» ما آن را از ما پنهان می کنند سکوت می کنید! شما نمی گویید این اسلام ناب مورد نظر شما چیست و کجاست؟

آیا اسلامی که داعش می گوید است که به زنان تجاوز می کند و آنان را به عنوان برده می فروشد و یا اسلام حاکم در عربستان سعودی است که گردن زنی و نداشتن حق زنان حتی برای رانندگی امری قانونی است؟ آیا اسلام ناب مورد نظر شما بوکو حرام، طالبان و الشباب است که به نام اسلام به قتل و غارت، ربودن و تجاوز و خرید و فروش زنان دست می زنند یا نظام حکومت اسلامی زیر رهبری شما که بوی تعفن فساد در آن، نا برابری، دروغ، دزدی، اعتیاد و فحشا از آن تمام کشور را فرا گرفته است؟؛ فسادی که شما خود حتی حدود دو ماه پیش در پیام به همایش مبارزه با فساد به ناتوانی تان اذعان کردید و گفتيد که کاری از دست شما ساخته نیست.

چرا ساخته نیست؟ برای این که فساد از دربرار شما و از شخص شما شروع می شود. برای اینکه خوب می دانید که فرماندهان منصوب شما بزرگترین قاچاقچی ها هستند وبا در اختیار داشتن بندرها و فرودگاه های مخفی به قاچاق کالا و مواد مخدر مشغولند و به شما اگر هم به صورت پول نباشد حق السهم می دهند. چون به نام شما و به کام شما برای خود دستگاه های جاسوسی و زندان راه انداخته اند و تمام معترضین را شنود، بازداشت و شکنجه می کنند و شما هم کاملاً در جریان هستید.

بنابراین من ترجیح می دهم در همین نظامی که در آن آزادی و کرامت انسانی تا حدی – هرچند به نظر شما هم کم باشد- تضمین است زندگی کنم؛ در نظامی که اگر به خیابان بیابم و در مخالفت با مساله ای اعتراض خودم را به گوش دیگران برسانم، پلیس با وانت از روی من رد نمی شود، مرا دستگیر و به من تجاوز نمی کند، شکنجه نمی شوم و پای تلویزیون نباید توبه کنم. بنابراین من همین نظام خودمان که ممکن است هزار اشکال و نقص هم داشته باشد را بر نظام حکومت اسلامی شما صد بار ترجیح می دهم و فکر می کنم میلیون ها جوان در سراسر دنیا و ایران هم همین نظر من را دارند.

من با این که اسلام مورد نظر شما را نمی شناسم هیچ کمبودی در زندگی احساس نمی کنم و اصلاًعلاقه ای هم به شناسایی مذهب مورد نظر شما ندارم. شما مدعی هستید که رهبران سیاسی ما، ما را از دست یابی به اسلام اصیل باز می دارند و در پیام خود به ما هشدار می دهید که اسیر پیشداوری نشویم؟

آقای خامنه ای!من یک زنم و یک انسانم. می خواهم خودم مالک تن خود باشم، حق انتخاب شغل، همسر و لباس داشته باشم. می خواهم حق داشته باشم مانند برادران هم سن و سال خودم به استادیوم های ورزشی بروم و تماشاچی ورزش باشم. من هیچ علاقه ای هم ندارم این قوانین و دستورات زن ستیز و ضد بشری حتی در ایران ادامه پیدا کند چه برسد به این که در اروپا حاکم شود.

بنابراین مشکل من این نیست که اسلام ناب محمدی مورد نظر شما را نشناخته ام بلکه مشکل و دغدغهء من این است که میلیون ها تن از خواهران و مادران من در ایران به نام اسلام به گروگان گرفته شده اند و با داغ و درفش مجبور به رعایت قوانین ضد انسانی و ضد بشری شده اند.

نکتهء دیگری که در پیام تان به جوانان غرب سرکوفت می دهید این است که پدر بزرگ ها و پدر پدر بزرگ های این جوانان کشورهای دیگر را غارت کرده اند و دست به جنایات زیادی زده اند. حرف شما کاملاً درست است اما شما مغلطه می کنید. چون اولاً این تنها کشورهای غربی نبوده اند که کشورهای دیگر را غارت کردند و دست به جنایت و برده داری زدند. اگر شما به تاریخ ایران مراجعه کنید در آن جا هم به بسیاری از لشکرکشی ها و آتش سوزی ها و کشتار و غارت بر می خورید. حملهء ایران به هند در زمان نادر شاه تنها یک نمونه است. بنابراین این واقعیت های تاریخی را نمی توان انکار و فراموش کرد بلکه باید از آنان آموخت. به باور من، کشورهای غربی در برخورد به گذشته خود بسیار صادقانه تر عمل کرده اند تا دیگران. در همین کشور من هفتاد سال است که در مورد جنایات هیتلر بحث و انتقاد از خود می شود. در آمریکا که برده داری در آن تا چند دهه پیش هم وجود داشت، امروز یک رنگین پوست رییس جمهور است.

بنابراین دست مایه کردن اشتباهات و جنایات گذشتهء کشورهای غربی از سوی شما به باور من نه برای خدمت به پیش گیری از تکرار این جنایات است که فرار از پاسخ دادن به واقعیت ها و جنایاتی است که امروز به نام اسلام در جهان انجام می شود. واقعیت این است که از انقلاب به اصطلاح اسلامی در ایران در سال 57 سی و شش سال می گذرد و به رغم وعده های شما و دیگر قدرت مداران حکومت اسلامی، و به رغم صدها میلیارددلار درآمد های نفتی، حکومت اسلامی از لحاظ  ناکارآمدی و ناهنجاری های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی (فساد فحشا، اعتیاد، سقوط اخلاقی، اقتصادی) یکی از بدترین نمونه در میان کشورهای سه قاره آفریقا آسیا و آمریکای جنوبی است. این ادعا نیست بلکه آمار و ارقام رسمی نهادهای حکومت اسلامی خود این تصویر را مستند عرضه می کنند.

قای خامنه ای! می دانید نقطه قوت غرب در کجاست؟ در حکومت قانون! در کشور من قانون حاکم است هرچند ممکن است این قانون اشکالاتی هم داشته باشد اما قانون حاکم است و شهروندان حقوقی دارند که محترم شناحته شده اند و از سوی نهادهای قانونی حفظ می شوند. اما در کشور شما در حکومت اسلامی قانون حاکم نیست بلکه زور حاکم است شما حتی همین قوانین نیم بندی که در قانون اساسی خودتان تصویب کرده اید را هم رعایت نمی کنید. قانون حاکم در ایران زور و پول است.

بنابراین، اگر یک جو وجدان را در قضاوت دخالت بدهید و منصفانه قضاوت کنید می بینید که کشورهای غربی از شما خیلی جلوتر هستند، حتی از نظر اخلاقی. بر خلاف کشور شما که در آن حتی سنی ها هم حق عبادت و داشتن مسجد ندارند و با افغانی های همزبان و هم مسلک شما رفتارهای ناشایست و غیر انسانی می شود، در کشورهای غربی همهء اقلیت های مذهبی و قومی از جمله مسلمانان از آزادی های اجتماعی و عقیدتی برخوردارند و گروه های نژاد پرست و بیگانه ستیز تنها اقلیتی ناچیز از مردم این کشورها هستند

شما اگراین اعتقاد را دارید که مردم ایران آزادانه حکومت اسلامی ای که شما رهبرش هستید را انتخاب کرده اند چرا از آزادی انتخابات و همه پرسی هراس دارید؟ چرا معترضین به تقلب در انتخابات ریاست حکومت در سال 88 را این چنین وحشیانه و خونبار سرکوب و قلع و قمع کردید؟ و رهبران جنبش سبز را بدون هیچ مجوز قانونی و رای دادگاه به حصر کشیده اید؟

آقای خامنه ای! کاخ شیشه ای که شما برای خود ساخته اید بسیار شکننده تر از کاخ شیشه ای غربی هاست که شما به آن سنگ پراکنی و کینه توزی می کنید. این اندرز را از من، یک جوان بی ادعای غربی و از پدر و مادری ايرانی، بپذیرید که هیچ دیکتاتور و جنایتکاری در تاریخ از مکافات جنایات خود جان سالم بدر نبرده است. به خود آیید و پیش از آن که دیر شده باشد به ارزش های انسانی و کرامت انسان ها احترام بگذارید.

من امید آن روزی را دارم که مردم با لیاقت و با هوش ایران موفق شوند عاملان بدبختی، فقر، عقب ماندگی صنعتی و اقتصادی، فروپاشی اخلاقی و پایمال کنندگان کرامت و حقوق انسانی را در محکمه ای عادلانه بسزای اعمال خود برسانند. به امید آن روز.

بیست و پنجم ژانویه 2015
 

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه