تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
جهانشاه رشيديان
فقر دلائلِ مختلفی دارد که عمده ترینِ آنان در جوامع طبقاتی عبارتند از:
ـ تقسیمِ ناعادلانهِ ثروت: یعنی ثروت بر اسلاس کار مفیدِ اجتماعی و نیاز فرد تقسیم نمی شود بلکه فاکتور مالکیت، اشرافیت، روحانیت... تعین کننده تقسیمِ ناعادلانهِ ثروت است
ـ بیکاری که معضلِ اجتناب ناپذیر چنین سیستمی است
ـ عدم و یا پآئین بودن سطح تحصیلات و تخصص موردِ نیاز بازارِ کار که معمولاً درچنین سیستمی ریشه در فقرِ خانوادگی دارد
ـ زیاد بودن نان خورانِ خانواده و کم بودن نان آواران: در جامعهِ ما که نا برابری امری بدهی شده است، تولد در یک خانوادهِ فقیر سرآغازِ فقر و نابراری است که معمولاً فقر را از پدر و مادر به ارث گرفته و به فرزندان خود تحویل میدهد
ـ رشدِ بیشترِ تورم نسبت به درآمد که باعث کاهشِ قدرتِ خرید می شود و در سیستم اقتصادی سرمایه داری معمول است.
ـ کهولت یا نقص جسمی ـ روانی و بی مسئولیتیِ دولت درقبال آنان.
ـ تعلق به قومیت، ملیت، نژاد که شانس برابر شغلی ندارند
ـ زنان که معمولاً دستمزد، حقوق و مزایایِ شغلیِ کمتری از مردان دریافت می کنند
ـ اهالیِ اماکنِ دور از نقلیهِ عمومی
ـ خصوصی کردن منابعِ عمومی مانند زمین، آب، منابع زیر زمینی... که در اساس به کلِ جامعه تعلق دارند
ـ خصوصی کردن خدماتِ اجتماعی مانند وسائلِ حمل و نقل عمومی، بیمه های درمای و اجتماعی، آموزش و پرورش...
ـ کاهش سرمایه گذاری تولیدی نسبت به سرمایه گذاری مالی بر اساس سود آوری و نه بر اساس نیاز اجتماعی تولید
- تأمین بودجه دولت با افزایش مالیات غیر مستقیم بر مصرف کننده و یا دستمزد پآئین به جای افزایش تصاعدی مالیات بر در آمد، ارث، سود...
- فساد، که معمولاً در رژیم هایِ دیکتاتوری، موروثی، ایدئولوژی و مذهبی رشد می کند. فساد ابتدا در رأسِ قدرت رشد و لذا کل سیستمِ اداری را با خود آلوده میکند.
ـ حیف و میل بودجهِ ملی در نظام هایِ نامبرده که صرف قشر طفیلی وابسته به حکومت و تبلیغات و نیروهایِ امنیتیِ نظام میشوند.
ـ فاکتور روانشناسیِ اجتماعی ِ رشد در حکومت های غیر منتخب -- موروثی، مادام العر-- رشد نمی کند. و اگر هم رشد کند به دلیل یک جوِ موقت مثلاً دوران دفاع میهنی در برابر تهاجم خارجی است. در دوران انقلابی بعد از جا بجائیِ حکومت نیز موقتاً رشد می کند. ولی در دراز مدت به دلیل بیگانه بودن حاکمیت با مردم، این فاکتور مهم روانشناسی ضعیف و به تدریج منتهی به بی تفاوتیِ مردم در مشارکت در رشد اقتصادِ ملی می شود.
یک دولت منتخب مردمی با حمایت و ابتکارات مناسب با شرایط جامعه باید این عوامل فقر را در یک پروسه منتفی یا محدود کند. نقش مردم در مشارکت با دولت مردمی یک فاکتور مهم روانشناسیِ اجتماعی است که تنها در یک دولت منتخب و دمکراتیک مثبت است. به گمان من اهمیت آن از فاکتورهای دیگر رشد اقتصاد ملی کمتر نیست و به دلیل بار همبستگی باعث تقلیل فقر اجتماعی میشود.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.