تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
روسگرایان ایرانی، همچنان غرق در تخیلات!
گفتگو با ابراهیم اصغرزاده
گفتگوگر: مسعود کاظمی
پيشگفتار: «نه شرقی، نه غربی» از شعارهای اصلی انقلاباسلامیایران بود. جمهوریاسلامیایران میخواست کشوری مستقل باشد و سرنوشت خود و مردم را به تصمیمات و رویکردهای دیگر کشورها گرهنزده و درعینحال با قدرتهای منطقهای و جهانی روابطی برابر داشته باشد. موضوع تسخیر سفارت آمریکا، جنگ تحمیلی، تحریمهای کشورهای غربی علیه ایران و..، باعث شد جمهوری اسلامی چشم از غرب برگیرد و با کشورهای شرقی مانند چین و به طور خاص روسیه، مناسبات سیاسی خود را گسترش دهد. آنچه در کنار همهء اینها مورد توجه قرار میگیرد، نوعی احساس علاقه در جریان محافظهکار داخل ایران به روسیه است؛ علاقهای که در دولتهای نهم و دهم بیشتر به چشم آمد و نتایج چندان مثبتی بههمراه نداشت. بسیاری از کارشناسان، اعتماد به روسیه را ریسکی باخطر بالا توصیف میکنند. ابراهیم اصغرزاده که روزی با طراحی حمله به سفارت آمریکا اوج تخاصم با غرب را به تصویر کشید و شاید یکی از علل نزدیکی به روسیه همان تصمیم او و دوستانش بود، امروز بهشدت از روسگرایی محافظه کاران ایران انتقاد میکند و حتی نوع روابط فعلی ایران و روسیه را اشتباه میداند. این فعال سیاسی اصلاح طلب دربارهء مذاکرات هستهای هم معتقد است: «ما با پشتوانهء غرب بهتر میتوانیم با روسها مذاکره کنیم تا با شراکت روسیه بخواهیم وارد مذاکره با غرب شویم.» این بحثی بسیار جذاب و چالش برانگیز است که متن کامل آن را در ادامه با هم میخوانیم:
پرسش:
تعریف و تبیین شما از بحث «روسگرایی» در عرصه سیاسی ایران چیست و چه زمینهها و
بسترهایی برای آن قایلید؟
پاسخ:
روسگرایی از آن جهت حایز
اهمیت است که با قدرت
یابی بخشهای افراطیتر محافظه
کاران پیوند خورده. بهخصوص زمانی که دولت احمدینژاد با چراغ سبز اصولگرایان
بهدنبال اتحاد استراتژیک با کشورهای شرقی،
تحت عنوان سیاست
«نگاه
به شرق»
بود. اصولگرایان،
برخلاف گفتوگوی تمدنهای اصلاح
طلبان که مهمترین مساله را در عرصهء
جهانی دارا
بودن پشتوانهء
مردمی و نه داشتن متحدی استراتژیک میدانستند، رویکرد نگاه به شرق را تئوریزه
کردند. از نظر اصلاحطلبان تعامل با دنیا نیازمند داشتن متحد استراتژیک نبود، ولی
از نظر اصولگرایان بهمنظور بازدارندگی در برابر تهدیدات، گرایش به شرق و اتحاد با
کشورهای قدرتمند آسیایی،
بهویژه روسیه،
ضروری بود و میتوانست ضامن منافع کشور باشد و مسالهء
فقدان متحد استراتژیک برای ایران را حل کند. از نظر آنان گره
خوردن سیاسی، اقتصادی با قدرتی نظیر روسیه، به ثبات سیاسی بیشتر خواهد انجامید. اما
برخلاف تصور اصولگرایان، سیاست نگاه به شرق طی دوره هشت
سالهء
احمدی
نژاد دستاورد چشمگیری نداشت. روسیه و حتی چین و هند نشان دادند باوجود اینکه مایل
به گسترش روابط اقتصادی و تجاری با ایران هستند ولی بهلحاظ برخی هزینههای
همپیمانی استراتژیک و راهبردی با ایران رغبت چندانی به همکاری در این زمینه
ندارند. درواقع آنها منافع خود را در تعامل استراتژیک با غرب و تنها نوعی همبستگی و
همکاری اقتصادی با کشورهای منطقه میدانستند. بر این اساس، چین و روسیه در عرصهء
بینالمللی الگوهای جدیدی از گرایشهای موازنهگرایی و تعامل با بازیگران منطقهای
را دنبال میکنند. روسیه، هند و چین بههیچوجه مایل به رودررویی با آمریکا نیستند
درواقع،
آنها بهدنبال منافع صددرصدی خویشند و فقط با کارت کشورهایی مثل ایران بازی
میکنند. بنابراین اگر انتظارات از رویکرد نگاه به شرق دولت احمدینژاد را به دو
دسته انتظارات استراتژیک و غیراستراتژیک تفکیک کنیم بخش غیراستراتژیک آن که اشغال
بازار ایران با تولیدات بیکیفیت روسیه و چین بود، تحقق یافته اما هیچیک تن به
برقراری پیوندهای استراتژیک با ایران ندادند.
پرسش:
این نگاه به روسگرایی موجب تطهیر غربگرایی و مداخلات و تجاوزات ممالک غربی در
ایران نمیشود؟
پاسخ:
اینکه راجع به اثرات مخرب منطق و فرهنگ روسی میگویم بدین معنا نیست که اساساً
در هیچ موردی از جانب دیگران،
بهویژه فرهنگ غربی،
نقدی در کار نیست و آنچه تهاجم فرهنگی خوانده میشود همه از باب خواب و خیال است.
بلکه بر این اعتقادیم که مقولهء
تهاجم و تخریب فرهنگی را به دو صورت میتوان بررسی کرد؛
یکی تحقیقی و در پرتو مدارک و اسناد بدون جانبداری عاطفی و ایدئولوژیک که طبعا قابل
رد و اثبات است،
و دیگری برخوردی احساسی که قابل اثبات و انکار نیست.
شما میدانید که اولتیماتوم
68
سال پیش ترومن رییسجمهور وقت آمریکا به روسیه در مورد ایران تاثیر بسزایی داشت.
هنوز زنده هستند کسانی که خاطرهء
اشغال آذربایجان، کردستان و یکسوم از خاک کشور توسط قوای استالین را شاهد بودند.
تاریخ تجاوزات روسیه به خاک ایران و کشتار هموطنان ایرانی هنوز از خاطره ناخودآگاه
جمعی ما پاک نشده است. سیاست روسیه جدای از اینکه چه نظام سیاسی برای بر کرملین
حکمروایی کند، توسعه
طلبانه بوده و هست؛
چه به دست تزارها، چه دوره کمونیستها و چه میراثداران فعلی. از این منظر فرقی
میان پوتین و استالین وجود ندارد. نگاه دولتمردان روسی به ایران در تمام دورانها
استفاده ابزاری برای رسیدن به اهداف توسعه
طلبانه خودشان است و برای رسیدن به این هدف از هرگونه آتشافروزی، تداوم تنش و
خصومت میان ایران و ممالک غربی استقبال کرده، میکنند و خواهند کرد.
پرسش:
سیاست نگاه به شرق میتواند منافع دوطرف را تامین کند و بهقول آقای روحانی برد،
برد باشد؛
اینطور فکر نمیکنید؟
پاسخ:
با تعامل منطقی و از موضع برابر با روسیه و چین مخالفت ندارم. ولی بازسازی هویت
جدید روس تحت عنوان هویت «اورآسیا»
و تلاش دولت پوتین برای تشکیلات اتحادیهء
اورآسیا
بر پایههای فکری – فلسفی افرادی نظیر الکساندر دوگین مبنی بر ملیگرایی روس، یهود
ستیزی، آیین کلیسای ارتدوکس و احیای امپراتوری روس را برخلاف مصالح و منافع ملی
خودمان میبینم. حتی حالا که شوروی فروپاشیده و،
بهقول امام، کمونیسم به موزه سپرده شده،
ببینید باز روسها سر جای اول
شان ایستادهاند؛ خودشیفتگی و ترویج نفرت و کینه نسبت به شرکای غربیشان مهمترین
دغدغه متفکران و تئوریسینهای کارگزار پروژهء
بازسازی عظمت از دسترفته روسیه،
و
احیای همان سنت اقتدارگرای روسی مبتنی بر اخلاقیات پیشامدرن است؛ سنتی که تکنولوژی
و حتی سرمایهداری و مناسبات کاپیتالیستی را از غرب اخذ میکند، اما ارزشهای
اخلاقی و انسانی آن،
نظیر حقوق فردی، حقوق بشر، لیبرالیسم سیاسی یا هرنوع اصلاحات دموکراتیک و تحول در
شیوه زندگی دینی و قومی را طرد و نفی میکند. اتفاقا این وجه از سنت روسها بیش از
هرچیز توجه بخشی از محافظهکاران ایرانی را جلب کرده است. من این دغدغهء
گروههایی را که نگران بهخطرافتادن وحدت و انسجام ارگانیک حوزههای سنتی جامعه بر
اثر تهاجم ارزشهای غربی هستند، درک میکنم ولی ترجیعبند مشترک آنها در ضدیت با
منتقدان روسیه را نمیفهمم.
پرسش:
باید منظور از غیرروسها ایرانیها باشند؟ چون عربهای منطقه خاورمیانه همواره به
اهداف و مقاصد روسها مشکوک بودهاند.
پاسخ:
اتفاقاً
طرفداران روسیه در کشورهای عربی از طریق ناسیونالیسم عربی و حکومت احزابی چون حزب
بعث سوریه و عراق و جنبش ناصریستی در مصر بیش از ایران بر تحولات سیاسی منطقه
تاثیرگذار بوده و تاثیرات عمیق و پایداری گذاشته اند. اما حتی وقتی اندیشه کمونیسم
پایش به ایران میرسد، رنگوبوی عوامانه، سطحی، روستایی و ضدیت با لیبرالیسم سیاسی
میگیرد. روسگرایی ایرانی همچنان در تخیلاتی همچون «لیبرالیسم غرب به احتضار
افتاده و در مقابل چشمان ما جان میدهد»، غرق است و یادآور مواضع مشابه احزاب
کمونیستی قرن بیستم است که میگفتند: «سرمایهداری به احتضار افتاده و در مقابل
چشمان ما بهزودی جان میدهد.» بعداً
معلوم شد آنچه در «مقابل چشمان آنها جان داد» اقتصاد دولتی و الیگارشی رانتخوار
اتحاد شوروی بود.
پرسش:
برآمدن جریانات سیاسی لیبرال در داخل روسیه نگاه طرفین را به یکدیگر تغییر نمیدهد؟
پاسخ:
نظریهء
«اورآسیا»
و اینکه فدراسیون روسیه یک کشور اورآسیایی
با هویتی مجزا از اروپا و آسیاست، مخرج مشترک تمام جریانات سیاسی در روسیه از
لیبرال تا رادیکال است. طبعاً
گروههای لیبرال دیدگاه متفاوتی از رادیکالها دارند. یکی از همین لیبرالها
"ولادیمیر
ژیرینوفسکی"
رهبر راسیست حزب لیبرال و معاون مجلس دومای روسیه است که شهابسنگهای آسمانی را
نیز توطئه آمریکا میداند. وی که حامی سرسخت پوتین است میگوید، روسیه باید میخ خود
را در سواحل چهار
اقیانوس بزرگ عالم بکوبد؛ اقیانوس قطب شمال در شمال، اقیانوس آرام در شرق، اقیانوس
اطلس در غرب از طریق دریای سیاه و مدیترانه،
و نهایتاً
جنوب از طریق سواحل اقیانوس هند. همین شخص پس از اشغال شبه
جزیره کریمهء
و نفوذ ارتش روسیه به شرق اوکراین رسماً
پیشنهاد کرد به ولادیمیر پوتین عنوان «تزار روسیه» داده شود. او در کمال گستاخی
میگوید: «پیشروی فدراسیون روسیه به سمت جنوب، امری حیاتی و رسالتی تاریخی است.
روسیه به عنوان ابرقدرت اورآسیایی
باید مناسبات دوستانه با هند، چین و ژاپن برقرار کند، ولی برعکس، به کشورهای ترکیه،
ایران، افغانستان و احتمالاً
پاکستان بهعنوان کشورهای تحتالحمایه بنگرد».
یکی دیگر از این نظریه پردازان رادیکال "الکساندر دوگین" است. الکساندر دوگین در سال 2005 «جبههء جوانان ضد نارنجی» را تشکیل داد تا ضمن مقابله با جنبش مدنی مردم اوکراین از وقوع یک انقلاب رنگی دیگر در منطقهء تحت نفوذ روسیه جلوگیری کند. او قبلاً وقوع جنگ بین روسیه و اوکراین را اجتناب پذیر دانسته و پوتین را برای تأخیر در وارد شدن در جنگ مورد سرزنش قرار داده بود. دوگین، واضع مکتب مدرن ژئوپلتیک روسیه است و با نگاهی سنت گرایانه به نقد مدرنیسم، پستمدرنیسم و پدیدههای معرفتی مبتنی بر جهانی شدن میپردازد. دوگین، بنیانگذار جریان فکری نئواورآسیا و از منتقدان جدی جهانی سازی در روسیه است و آرای وی درخصوص هویت یگانه و منحصر به فرد روسی و ضرورت حضور اثرگذار روسیه بهعنوان حامل هویتی ویژه و متفاوت با هویت غربی در تعاملات تمدنی جهان امروز معروف است.
پرسش:
چرا اصولگرایان که در دههء
اول، اصلاح
طلبان را به چپگرایی و کمونیسم متهم میکردند، اکنون از موضع ضدآمریکایی گرایش به
روسیه پیدا کردهاند؟ چه زمینههای سیاسی - تحلیلی را در این زمینه میتوان برشمرد؟
پرسش: پاسخ:
آمریکاستیزی از مُدافتادهای که زمانی در محافل مارکسیستی جهان سوم حاکم بود و
تمامیت آمریکا را به ذات یا جوهریت به کار تقلیل میداد،
اینک الگوی روسگرایان ایرانی شده است. تا به این بهانه و بر
اساس قاعدهء
هدف وسیله را توجیه میکند چشم بر نادیده
گرفتن جامعهء
مدنی و آزادیهای دموکراتیک در روسیه ببندند. این رفتار مصداق یک بستر و دو رؤیاست.
به قول سعدی «چپ آوازه افکند و از راست شد». یکی از همین چهرههای اصولگرا بدون
اشاره به کشورگشایی و تحرکات روسیه، مداخلهء
آمریکا در اوکراین را عمل تجاوز
کارانه خواند و گفت این ایالات
متحده است که دارد منطقه را در آستانه جنگ قرار میدهد. در خوشبینانهترین حالت،
محافظهکاران ایرانی بر این باورند که در مذاکرات هستهای ایران به کمک روسیه نیاز
دارد، ضمن آنکه اگر ایران به صورت کامل از موضع روسیه حمایت کند، ممکن است این
موضوع موجب شروع همکاری جدید بین تهران و مسکو در خزر و تعیین رژیم جدید حقوقی
دریای خزر شود. رؤیای
اصولگرایان این است که روسیه به دلیل اختلاف با غرب به ایجاد بلوک جدیدی از قدرت
دست بزند که علاوه بر چین، هند و مثلا برزیل و آفریقایجنوبی، ترغیب شود ایران را
هم به بازی بگیرد و احتمالاً
در بارهء
حق و حقوق ایران در دریای خزر هم به تفاهمی بر اساس اصل انصاف تمایل نشان دهد.
صحنهء جالبتر وقتی بود که احمدینژاد، رییسجمهور اصولگرای دوآتشه، مقابل چشم همگان استوارنامهء سفیر ونزوئلا را مانند کتاب مقدس بوسید و هاضمهء محافظهکاران وطنی آن را بهراحتی پذیرفت. اصولگرایان بهتر از من و شما میدانند که کافی بود رهبر فقید انقلاب، امام خمینی، در بزنگاه تاریخی، وقتی جنگ به زمین سنگلاخ خورد، میتوانست در مناسبات راهبردی ایران با شوروی تجدیدنظر کند و با پشتیبانی روسها وجود صدام را بلاموضوع کند یا پایان جنگ را بهگونهای دیگر رقم بزند. اما جام زهر را نوشید و از موضع اش پیرامون جنگ که تا 20 سال هم میتوانست طول بکشد عدول کرد، اما دست بهسوی مسکو دراز نکرد. حافظهء تاریخی محافظه کاران آنجا که پای همکاری مسکو با تلآویو در میان است، یا روسیه با یک رفراندوم ساختگی حاکمیت ملی کشور مستقلی را نادیده میگیرد و کریمه را به خاک خود ضمیمه میکند یا به سرکوب مسلمانان چچن، داغستان و دیگر نقاط میپردازد خود را به ندیدن میزند. تعجب من از محافظه کاران سنتی و دوراندیش است که چگونه احیای قدرت امپراتوری روسیه و خطر بیدارشدن میل خفته دستیابی به آبهای گرم را دستکم گرفته و از آن بهراحتی میگذرند.
منظورم بحث خصومت و دشمنی با مردم و دولت روسیه نیست. خصومت با روسیه همچون درگیری احساسی با جهان غرب پس از خاتمه جنگ سرد به ضرر و زیان کشور است. منافع ملی و منطق کشورداری حکم میکند روابط خوب و تعامل سازنده با تمامی کشورها داشته باشیم. خوشبینانهترین حالت این است که بگوییم اصولگرایان ایرانی چون تصور بسیطی از اتحادی راهبردی و مشارکت با روسیه دارند تصور میکنند پیرامون گلوبالیزاسیون، نظم نوین جهانی، نفوذ فرهنگ آمریکایی، نظام سرمایهداری غرب و بالاخره دور زدن تحریمها، با روسیه دیدگاه مشترک و همسو دارند. برای درک بهتر ساده اندیشی دوستان کافی است تصور کنید اگر شوروی در رقابت با آمریکا فاتح جنگ سرد میشد وجود یک ابرقدرت پیروز در همسایگی ما چه اثر ویرانگری میتوانست داشته باشد. در آن صورت کل خاورمیانه، علاوه بر حوزهء اورآسیا، عمق استراتژیک منافع این ابرقدرت محسوب میشد. جالبترین بخش ماجرا صدور بیانیهء شدیداللحن اخیر وزارت خارجه روسیه است که در پاسخ به تحریمهای آمریکا علیه این کشور اعتراض داشته و تهدید کرده که تحریمهای علیه مسکو میتواند مذاکرات ایران با گروه 1+5 را دچار اخلال و شکست کند. روسیه آشکارا حتی به قیمت دخالت در امور همسایگان و سرنوشت ملتهای دیگر، دارد با کارت ایران بازی میکند و دست به تهدید آمریکا و رقبای غربیاش میزند. گربه برای رضای خدا که موش نمیگیرد.
پرسش:
چه دلایل و مصادیقی را برای روسگرایی در ایران میتوان برشمرد؟
پاسخ:
یک فهرست بلندبالا میتوان برشمرد. دفاع روسیه از سوریه یکی از آنها میتواند باشد.
«روسیه نه به آمریکا، و نه به اسراییل یا هر کشور دیگری در منطقه نظیر ترکیه و قطر
اجازهء
سقوط بشار اسد را نخواهد داد.» این سخن پوتین رهبر روسیه است که مشابه آن را بارها
مقامات روسیه در حمایت از سوریه اعلام کردهاند. پوتین همواره از فروش سلاحهای
روسی به دولت بشار اسد، دفاع کرده است. ایران اسلامی که منطقه را در معرض قتل و
غارت نیروهای داعش میبیند، روسیه را که از دوران کمونیسم هنوز زخم نیروهای طالبان
را بر پیکر دارد، قابل اعتمادتر میبیند تا ممالک غربی
را
که از دور دستی بر آتش دارند و مبارزه با داعش را میخواهند با اتکای مادی به
رژیمهایی نظیر عربستان، قطر یا حتی ترکیه و پاکستان پیش ببرند که بهشدت غیرقابل
اعتمادند و در زمینهء
پیدایش داعش خود متهم ردیف اول.
با همهء
این احوال بابت همین مصداق معین باید گفت روسها در مبارزه با تروریسم نهتنها متحد
پایداری بهحساب نمیآیند و شریک قابل اعتمادی نیستند که هرگاه منفعت
شان حکم کند پشت ایران را خالی خواهند کرد. روسیه حتی در مبارزه با تروریسم نیز
رقیب ماست نه شریک ما.
این یک مصداق بود. در بازار جهانی انرژی، در رژیم حقوقی دریای خزر، در همکاری تجاری با کشورهای آسیای میانه و قفقاز، رقابت بر سر مسیرهای حملونقل و بازار مربوط به کشورهای منطقه و در همهجا روسیه رقیب ماست نه شریک. رؤسای جمهور کشورهای آسیای میانه بارها به مقامات ایرانی گفتهاند که روسها نسبت به فعالیت اقتصادی و تجاری آن کشورها با ایران حساسیت نشان میدهند.
روسها بهطور مرتب تاریخ تکمیل رآکتور اتمی بوشهر را، بنا بر ملاحظات خود و با وجود تعهدات مکتوب، به تعویق انداختند و از این بابت هزینهء سنگینی بر ما تحمیل کردند. با اینکه بهتر بود همکاری مشترک در این پروژهء هزینهبر متوقف شود یا تکمیل آن به کشورهای دیگری پیشنهاد داده شود حتی اختلافاتی نیز میان تهران و مسکو بر سر مسالهء پرداخت ایجاد شد زیرا ایران میخواست به یورو و نه به دلار این پرداختها را انجام دهد؛ روسها کوتاه نیامدند و مدعی بودند که باید پرداخت به دلار باشد. در حالی که تهران میگفت بیش از آنچه متعهد بود، پرداخت کرده است مسکو، تهران را متهم به تأخیر در پرداخت میکرد؛ یکی از نتایج این اختلاف، این بود که روسیه ساخت رآکتور را به تاخیر انداخت و سوخت را ارسال نکرد. در چهارم فوریه 2006، روسیه (همراه با سایر اعضای شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی) به ارجاع پروندهء ایران به شورای امنیت رای داد. شورای امنیت، با حمایت روسیه، متعاقب آن قطعنامهء 1696، قطعنامهء 1737 و قطعنامهء 1747 (24 مارس 2007) را تصویب کرد که از ایران میخواست تا همهء فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری اورانیوم خود را متوقف کند.
اما نقش و موضع روسیه ماهیتی کاملاً متفاوت دارد. مسکو از یکسو، بهمثابه شریک هستهای ایران، ضمن ابراز علاقه به تداوم همکاریها، از موضع ایران بهویژه در اظهارات مقامات خود حمایت میکند و، از سویی، در محافل رسمی و غیررسمی، بهویژه نشستهای شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، با استناد به تعهدات و مسوولیتهای بینالمللی، پای قطعنامههای صادرشده علیه ایران را امضا میکند. چنین موقعیتی موجب شده تا، برخلاف موضع واشنگتن که در تقابل اساسی با برنامهء هستهای ایران از صراحت و قاطعیت برخوردار است، مواضع مسکو مبهم، دو پهلو و غیرقابل پیشبینی ارزیابی شود.
پرسش:
نقش احمدینژاد و دولت او را در تقویت روسگرایی در ایران چگونه میدانید؟
پاسخ:
احمدینژاد آنقدر به روسها اعتماد داشت که شب قبل از تصویب اولین قطعنامه گفته بود
حتم دارد قطعنامهای علیه ایران در شورای امنیت تصویب نخواهد شد! ارجاع پرونده
هستهای ایران به شورای امنیت سازمانملل بزرگترین خطای محاسبه و بدترین دستاورد
سیاست نگاه او و دوستان اصولگرا به شرق بود. در چشمانداز وسیعتری از سیاست غرب
ستیزی احمدینژاد و محافظهکاران حامیاش، اقتصاد ایران آسیب دید و کشورهای
روسیه، ترکیه و امارات اقتصاد خود را با بهرهبرداری از این آسیب آباد کردند. اگر
دولت احمدینژاد نتوانست به رؤیای
کودکانهء
مدیریت دنیا برسد در عوض اما ترکیه و امارات جایگزین بازار ایران شدند. فرار
سرمایههای مادی و انسانی از ایران به دلایلی که بر همگان روشن است،
موجب شد امارات با جذب سرمایه عظیم ایرانیان به قطب اقتصادی منطقه تبدیل شود و
اقتصاد کشوری که چهار دهه بیشتر از عمرش نمیگذرد با پنجمیلیون نفر جمعیت که فقط
19درصد
آن اصلیت اماراتی دارند به یکی از بزرگترین اقتصادهای منطقه بدل شود و ترکیه که سه
دهه پیش به مرغان آسمان هم بدهکار بود، نرخ تورم
اش
ساعتی بالا میرفت و دیگر جای خالی برای صفرهای روی اسکناس
اش
نداشت و با پرکردن خلأ حضور ایران در رابطه با غرب، همراه با اصلاح سیاستهای داخلی
به جایگاه کنونی دست یافت.
اما روسیه توانست در این دوره در معادلات سیاسی و اقتصادی با آمریکا و غرب با کارت ایران بازی کند و امتیاز بگیرد. مخصوصاً وقتی پروندهء ایران از آژانس به شورای امنیت رفت، هربار که قطعنامهای علیه ما مطرح میشد روسها ابتدا در برابر غربیها مقاومت کرده و غربیها به روسیه امتیازاتی میدادند. حتی یک بار دو میلیارد دلار از بدهی روسیه توسط آمریکا بخشیده شد و روسها، بعد از تعدیل یکی/ دو کلمه، به قطعنامه علیه ایران رأی مثبت دادند. بعد هم، این تعدیل کلمات را به ایران میفروختند و نشان میدادند که آنها با ایستادگی خود شورای امنیت را مجبور به تعدیل قطعنامه کردهاند و از ایران هم امتیازاتی میگرفتند. اما آنها در نهایت در چارچوب منافع ملی خود عمل میکردند؛ زیرا روسها حتی بیش از غربیها از اینکه در کنار خود یک همسایهء هستهای داشته باشند نگران بودند و اگر غرب هم از حق هستهای ایران دفاع میکرد آنها با تمام قوا در برابرش میایستادند، اما این از خوشبختی روسها بود که فعلاً بار دعوا به دوش غرب افتاده و روسها منافع آن را درو میکنند. علاوه بر این احمدینژاد در داخل ایران بهدنبال مدل «پوتین- مدودوف» برای حفظ قدرت بود.
http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/54297/