تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

22 اسفند ماه 1393 ـ 13 ماه مارس 2014  

یا ابوالفضل! ممد عصبانی رییس شد!

ف.م.سخن

حالا می‌گید چی‌کار کنیم؟ این چه بدبختی و پیچارگی بود که برسرمان آمد؟ ما که به لنگه کفش سرخ‌پوش هم رضایت داده بودیم! این چه بلایی بود که بر سرمان آمد؟ یعنی نمی‌شد اون بابا٬ اون عراقیه٬ همون که ویرانه از این یکی بابا تحویل گرفته بود و ویرانه‌سرا تحویل داده بود٬ روی کار می‌آمد؟ همان‌که در باره‌ی چگونگی قطع عضو هنگام قصاص نوشته بود کسی که عضوی از او قطع می‌شود نباید محل عضوش بی‌حس شود تا حسابی درد بکشد و آدم شود. یا در باره‌ی چگونگی از ارتفاع پرت کردن و سوزاندن مجرم نظر داده بود؟ خدایا این چه سرنوشتی است که برای ما رقم زده‌ای! بهتر از این بابا٬ ممد عصبانی معروف به اژدها وارد می‌شود قوه‌ی قضاییه کسی نبود که تاج سر رهبر معظم انقلاب کنی؟ همان‌که طفلک پالیزدار به خاطرش به پنج شش سال زندان محکوم شد و بعد هم معلوم نشد که در زندان چه بر سرش آمد؟ همان‌که داستان طرح تجین‌اش در حوالی بهشهر مرا کشته؟ همان‌که سه هزار هکتار جنگل را طبق گفته‌ی پالیزدار به اسم پسرش کرد و ترتیب هر کس که اعتراض کرد را شخصا داد؟ یا لاستیک دنا را با آن شرایط عجیب غریب برای آقازاده‌اش حمید آقا کارسازی کرد؟  حالا اگر رهبر بمیرد ما با این رییس مجلس خبرگان خشمگین چه‌کار کنیم؟ حیف نبود از آن مرد لطیف٬ با صدای مخملین و لبخند نمکین؟ حالا فوق فوق‌اش دو تا موشک به بلژیک صادر کرده بود یا چه می‌دانم ترتیب هفتاد هشتاد روشنفکر و چند صد ملی مذهبی را داده بود یا آقازاده‌اش دو سه تا کمیسیون ناقابل از شرکت‌های خارجی گرفته بود یا رهبر فعلی را با نقل خاطره‌ای ولی ملت صغیر ایران کرده بود٬ و این اواخر هم لاو ترکونده بود و اظهار عشق آتشین نسبت به رهبر معظمی که نظرش البته به نظر اون یکی نزدیک‌تر بود نموده بود من که دیگر تحمل این همه فاجعه را ندارم و قصد دارم در اولین فرصت در کشور فنلاند ساکن شوم که دارد اسلام رحمانی را از طریق رادیویش تبلیغ و ترویج می‌کند؛ بل‌که لااقل در آن کشور رستگار شوم!

 

 

بازگشت به خانه