تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
لوزان، پل پیروزی
ابراهيم نبوی
بالاخره بعد از 72 ساعت لعنتی، مذاکرات لوزان برای رسیدن به یک تفاهم به نتیجه رسید و آن طور که لاوروف و ظریف گفته اند، کلیه اختلافات حل شده و امروز، پنجشنبه متن توافقنامه توسط ظریف، موگرینی، کری و اوباما اعلام شد و مورد تائید قرار گرفت. در این 72 ساعت نفس همه افرادی که گوش به زنگ لوزان بودند، برید و با حالتی مملو از انتظار و تردید این ساعات گذشت. حالا دیگر می توانیم با نگرانی کمتری فکر کنیم که اختلافات حل شده و هیچ مانعی برای پایان منازعات میان ایران و پنج به اضافه یک و آمریکا وجود ندارد.
شاید خیلی ها هنوز متوجه نیستند که چه خطری از بیخ گوش ایران گذشته و در واقع تفاهمی که حاصل شده چگونه راههای رسیدن به آینده ای قابل اطمینان را در اختیار ایران قرار داده است. اگر چند دقیقه به وضعیت منطقه و جهان توجه کنیم تازه درخواهیم یافت که تلاش هیات مذاکره ایران و آمریکا چه منافعی برای هر دو طرف دارد.
یک، دعوای اصلی در منطقه بر سر هژمونی است. دعوا بر سر این است که ایران باید قدرت اصلی منطقه باشد یا ترکیه و عربستان؟ این موضوع همه تنش های دو سال اخیر است. عربستان یک سال است که دشمنی خود را با ایران آشکار کرده و برای مقابله با ایران حتی با اسرائیل هم کنار آمده. ترکیه نیز که داعیه رهبری منطقه را دارد، شمشیرها را برای ایران از رو بسته است. و اسرائیل هم در کنار این دو قرار گرفته است. در عمل هم نتانیاهو بارها گفته است که « خطر ایران از داعش بیشتر است» و عربستان نیز اخیرا تاکید کرده که دنیای عرب باید با ایران درگیر شود.
دو، توافق میان ایران و آمریکا در واقع انتخاب آمریکا برای یک متحد منطقه ای است. در تمام یک سال و نیمی که مذاکرات میان ایران و آمریکا جدی شده و دولت روحانی مهم ترین برنامه خود را حول همین مذاکرات متمرکز کرده، اغلب اتفاقات منطقه در جهت جلوگیری از توافق ایران و آمریکاست. از جنگ غزه که اسرائیل در طی آن تلاش کرد که ایران را به جنگ بکشاند و ایران وارد جنگ نشد تا قدرت گرفتن داعش با حمایت عربستان و ترکیه و قطر و اسرائیل، تا همین حمله عربستان به یمن، همه و همه برای ممانعت از توافقی اتفاق افتاد که امروز به دست آمد. در واقع این توافق کلیه معادلات منطقه را به هم خواهد ریخت. اگر ایران به جای تمرکز بر توافق در یکی از این سه حادثه درگیر می شد، مثلا در غزه به اسرائیل حمله می کرد یا در عراق مستقیما با داعش وارد جنگ می شد یا با عربستان بر سر یمن وارد تنش می شد، مراد اسرائیل و عربستان حاصل بود. خوشبختانه، با عقلانیت آمریکا و تلاش جریان های میانه رو و معتدل حکومت ایران این توافق به دست آمد و حالا ما تازه سر جای خودمان قرار گرفتیم.
سه، اگر توافق بین ایران و آمریکا حاصل نمی شد، یا حتی اعلام تفاهم اولیه به چند ماه بعد موکول می شد، معنای آن این بود که ایران در وضعیتی بلاتکلیف از نظر اقتصادی و سیاسی و بین المللی وارد فرسایش می شد و عربستان و ترکیه نیز تلاش می کردند در این مدت ایران را فلج کنند. مضافا اینکه ادامه تحریم موجب شدت یافتن بحران اقتصادی در ایران می شد. این بلاتکلیفی در وضعیت سیاسی داخل ایران و آمریکا هم تاثیر بسیاری می گذاشت. در ایران تندروها دست بالا را می گرفتند و جریان اعتدال و اصلاح طلبان در انزوای سیاسی امکان تجدید قوای خود را برای انتخابات آینده از دست می داد. در آمریکا هم عدم توافق به معنای شکست دموکراتها در برابر تندروهای جمهوریخواه و لابی اسرائیل بود. اگر توافق صورت نمی گرفت، ترکیه و جمهوری آذربایجان از یک طرف، داعش در حد فاصل ایران و عراق و عربستان و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس از طرف دیگر ایران را به سوی نابودی کامل می بردند. به گمان من رسیدن به توافق دیشب نجات ایران از نابودی کامل بود.
چهار، حالا که توافق حاصل شده است، جریان معتدل اصولگرا و اعتدال و اصلاح طلبان قدرت بیشتری خواهند داشت و جریان تندرو کم کم قدرتش را از دست می دهد. در ناله های حسین شریعتمداری، ملک سلمان و نتانیاهو که از یک هفته قبل بطور گوشخراشی علیه توافق تبلیغ می کردند، این وضعیت را می توان شاهد بود. حالا ایران می تواند در منطقه با قدرت جای پای خودش را حفظ کند. این ثبات هم به نفع مردم است و هم به نفع کل حکومت، هم به نفع ایالات متحده آمریکا و صلح جهانی. عربستان با حمله به یمن در واقع کارت های خودش را در اختیار اسرائیل گذاشته است. در واقع تمام حیثیت خود را صرف اسرائیلی می کند که مدتهاست اسب برنده میدان خاورمیانه نیست. ترکیه نیز با رفتن به سوی عربستان عملا قمار مرد بازنده را آغاز کرده است. سودان و افغانستان نیز از عربستان حمایت کردند. در واقع تمام کشورهایی که احمدی نژاد با نزدیک شدن به آنها می خواست جایگزینی برای رابطه ایران و غرب پیدا کند، در جبهه عربستان متمرکز شده اند. اما بعد از این توافق، وضعیت تغییر خواهد کرد. کشورهای منطقه کم کم صف خودشان را از عربستان و ترکیه جدا می کنند. چین و روسیه نیز در این معادله به آمریکا و ایران نزدیک می شوند. این وسط تندروهایی که در منطقه برای جنگ افروزی تلاش می کنند، روز به روز ضعیف تر خواهند شد.
پنج، شاید این سئوال پیش بیاید که چرا آمریکایی که می تواند با کشورهای بی شخصیت و تسلیمی مانند ترکیه و عربستان همراه شود، ایران را بر آنان ترجیح می دهد؟ علت این انتخاب آشکار است. آمریکا می داند که مهم ترین عامل بحرانهای دو سال اخیر منطقه عربستان و ترکیه و اسرائیل است و نمی تواند آینده خودش را در منطقه با این کشورها پیوند بزند. از سوی دیگر آمریکا می داند که اکثریت مردم ترکیه و بخصوص حامیان اردوغان ضدخارجی های عجیب و غریبی هستند که دائم تروریست تولید می کند و عربستان نیز به دلیل اینکه جریان وهابیت در آن با بنیادگرایی پیوند دیرینه دارد، هرگز قابل اعتماد نیست. در واقع عربستان تولید کننده بیشترین تروریست، ترکیه منطقه پرش داعشی ها به سوریه و عراق و قطر و عربستان وامارات صندوق مالی داعش است. در عمل عربستان و ترکیه هرگز شرکای خوبی برای آمریکا نیستند، چون منافع مشترک با آمریکا ندارند، در حالی که ایران شریک طبیعی آمریکاست، چون تقریبا همه منافع آمریکا در منطقه با منافع ایران نزدیک است.
شش حتی در عملیات آمریکا علیه عراق و افغانستان مهم ترین کشوری که فایده برد، ایران بود. دو دشمن ایدئولوژیک و عینی ایران یعنی صدام حسین و طالبان توسط آمریکا از میان رفتند و امنیت ایران افزایش یافت. در واقع بخشی از حکومت ایران تضاد ایدئولوژیکی و ذهنی با آمریکا دارد، در حالی که عربستان و ترکیه تضاد عینی و واقعی با آمریکا دارند. درست در مقابل همین رویکرد، رابطه اسرائیل با عربستان و ترکیه است. مهم ترین دلیل تضاد ایران با اسرائیل بخاطر کشورهای عربی است. اسرائیل با دنیای عرب و ترکیه مسلمان تضاد عینی و ایدئولوژیک دارد، به همین دلیل اتحاد کنونی آنان پایدار نیست. در مقابل تضاد ایران و اسرائیل بی معنی است و ریشه در واقعیات ندارد. به همین دلیل دشمنی اسرائیل با ایران هرگز منجر به جنگ نمی شود و دوستی عربستان و ترکیه با اسرائیل هم پایدار نمی ماند. همانطور که در اختیار قرار دادن خاک عربستان برای ارتش آمریکا در جریان جنگ کویت موجب ایجاد القاعده علیه سعودی شد. در اختیار قرار دادن آسمان عربستان برای هواپیماهای اسرائیلی دشمنی مردم عربستان را با حکومتش به زودی آشکار خواهد کرد و عربستان امنیت خودش را با همین اقدام از دست خواهد داد.
هفت، از امروز ایران می تواند بازیابی اقتدارش را در منطقه آغاز کند. با توافق امروز ایران و آمریکا، عملاً عربستان باید پروژه یمن را متوقف کند. حتی اگر آن را متوقف هم نکند چیزی عایدش نمی شود. جنگ با یمن برای عربستان فقط فرسایش، بدنامی و هزینه دارد. حتی اگر عربستان یمن را به خاک اش الحاق کند یا فرماندار برای آنجا بگذارد، این ماجرا جز هزینه و دردسر برای عربستان حاصلی ندارد. این موضوع را عربستان به خوبی می داند، ولی قصد عربستان اشغال یمن نبود، بلکه درگیر کردن ایران بود. ایران باید به طرف تشنج زدایی از رابطه خودش و عربستان و ترکیه برود یا در حالت دیگر با تثبیت اقتدارش، مانع ادامه تجاوزگری های آنان شود. از طرف دیگر این توافق و قدرت یافتن ایران عملا داعش را هم به سوی انحلال و نابودی پیش می برد. همزمانی آزادسازی تکریت و توافق ایران و آمریکا یک نشانه خوب است. نشانه ای برای تثبیت ایران به عنوان یک قدرت واقعی که در عرصه جهانی رفتارهای قانونی می کند. حکومت مجبور است بعد از این توافق رفتارهایش را قانونی و مطابق معیارهای بین المللی کند. آمریکا نیز باید به سمت تشنج زدایی از روابط خودش با عربستان و کشورهای عرب منطقه و اسرائیل و ترکیه برود. تا از این طریق از بحران منطقه تنش زدایی کند.
هشت، انتخاب روحانی توسط مردم در انتخابات خرداد 92 در واقع ترجیح دیپلماسی گفتگو با آمریکا در برابر مبارزه طلبی ضدامپریالیستی و ماجراجویانهء اراذل و اوباش جبههء پایداری و حامیان نظامی اش و دارودسته احمدی نژاد بود. انتخاب میان روحانی دیپلمات اهل سازش و سعید جلیلی ضدآمریکایی بود. حالا روحانی به سوی مهم ترین هدف دولت اش رفته و آن را با شایستگی به دست آورده. بجز دو سه حرکت و اظهار نظرهای افرادی مانند حسین شریعتمداری علیه روند توافق، عملاً اصولگرایان هم در چند روز اخیر سکوت کردند و اجازه دادند که هیات مذاکره بتواند خودش را نمایندهء همهء حکومت و رهبر آن بخواند، در حالی که هم در درون حکومت آمریکا و هم در جمع کشورهای پنج باضافه یک، تضادهای جدی وجود داشت.
نه، توافق میان ایران و آمریکا علاوه بر افزایش اقتدار ملی و بازسازی اقتصاد ایران، موجب توسعهء سیاسی و دموکراتیزه شدن شرایط ایران خواهد شد. البته بعید می دانم که این اتفاق در دو سه ماه آینده بیافتد. با سابقه ای که از اخلاق آیت الله خامنه ای و اصولگرایان داریم، آنها معمولا بعد از هر عقب نشینی واقعی، به تهاجم نمایشی دست می زنند. بعید نیست که آنان در همین یکی دو هفته آینده با ضربه زدن به اصلاح طلبان و خاتمی، هاشمی و اطرافیان اش و همچنین بخش هایی از دولت، بخواهند شیرینی موفقیت دولت روحانی را در کام حامیانش تلخ کنند. شاید نزدیک ترین احتمال همین باشد که بلافاصله در یکی دو روز آینده حکم سنگینی برای مهدی هاشمی اعلام کنند و او را سریعاً به زندان ببرند یا سعی کنند با یک ضربه بزرگ به حامیان توافق ضربه بزنند، ولی این تنها یک فرافکنی برای پوشاندن عقب نشینی است. احتمالا تا تابستان که رقابت های تبلیغاتی برای انتخابات مجلس آغاز خواهد شد، فضای کشور لاجرم بازتر می شود. بدترین کار در حال حاضر این است که حامیان دولت روحانی و اصلاح طلبان بخواهند با تعجیل و شتابزدگی از حاکمیت سریعا امتیاز بگیرند. دموکراسی و فضای بازتر سیاسی محصول درختی است که با توافق لوزان ریشه کرده است. باید صبر کنیم تا میوه ها برسد و به موقع چیدن آن راحت تر و کم هزینه تر خواهد بود.
ده، اتفاقی که در لوزان افتاد، جز اینکه یک پیروزی برای دولت روحانی است، یک چرخش در کل حکومت از سوی انقلابیگری به طرف عقلانیت است. این چرخش مانند رودخانه ای بی بازگشت است. این عقلانیت به نفع همه و بخصوص مردم ایران است. ممکن است بسیاری افراد بگویند که اگر موافقت و همراهی رهبری نبود، این توافق به نتیجه نمی رسید. اتفاقاً مهم ترین پیروزی همین است؛ همین که کل حکومت همان خواسته ای را بخواهد که مردم می خواهند. این عقلانیت موجب توسعه سیاسی خواهد شد. روزهای سرد و تلخ و سیاه به سر خواهد آمد و با فضایی روشن و پر امید به سوی وضع بهتر خواهیم رفت. این پیروزی حاصل زحمات و سیاست ورزی هوشمندانه هیات مذاکرات و صبوری و دقت آنان است و همچنین پیروزی مردمانی که برای نجات ایران از جنگ و نابودی روحانی را انتخاب کردند. شاید سعید جلیلی هیچ وقت نمی دانست معنی جمله ای که در دیدار با خاویر سولانا در روز نوزدهم جولای 2009 گفته بود«کار دیپلماسی، مثل فرش ایرانی است؛ میلیمتری جلو میرود، دقیق، ظریف ولی در نهایت انشاء الله زیبا و با دوام خواهد بود.» چیست. او نه دیپلمات بود و نه شعور مذاکره داشت و نه معنی فرش و ظرافت را می فهمید. اما این جمله همان سیاستی بود که ظریف و گروهش بکار بردند. آنان مجموعه مذاکرات را مثل فرش ایرانی که تار به تار بافته می شود پیش بردند و حالا حاصل این وضعیت قالی خوشرنگی است که پیش پای ماست.
برندگان اصلی این توافق مردمانی هستند که در تمام این سالها « کشور مداری» را به جای منافع حزبی و سیاسی مقدم دانستند. آنچه به دست ما آمده است، حفظ منافع ملی ایران است.
https://www.facebook.com/Ebrahim.Nabavi.Page/posts/993757973969420