تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
کاپیتولاسیون هسته ای و استقلال طلبی ملایان
کوروش اعتمادی
بیانیه مشترک «لوزان» پیش از هر چیز یک «تفاهم» زبانی است که از پیش امکان تحقق آن بدلیل شرایط بغرنج اقتصادی و اجتماعی در کشور پیش بینی میشد. این «تفاهم» در حال حاضر، نه رسمیت بین المللی دارد، نه اعتبار و نه ضمانت اجرایی.
امّا از سویی دیگر میبایست پذیرفت که اگر روزگاری همهء مفاد «تفاهم لوزان» موبمو اجراء گردد، کاپیتولاسیون تحقیرآمیزی است که بالاخره جامعه بین المللی پس از 10 سال کشمکش، آنرا بر ملایان تحمیل کرد. بعبارتی دیگر بیانیهء «لوزان» را میتوان برگ برنده ای در دست کشورهای 1+5 ارزیابی کرد که یک جانبه هر آنچه که میخواستند بر رژیم اسلامی دیکته کردند، تا تمام و کمال تا پایان ماه ژوئن برای ماندگاری خود به آن گردن نهد. از سویی دیگر بر اساس «بیانیهء لوزان»، راه همیشه برای قدرتهای بزرگ غربی، هماهنگ در گروه 1+5، هموار خواهد بود، هر گاه جمهوری اسلامی بر خلاف «تعهدات» اش نسبت به «تفاهم لوزان» عمل کند، مجدداً جام زهر تحریمها در محدوده گسترده تری چنان نوش جان حکومت اسلامی کنند تا به استیصال بدتر از امروزش بیاندازند.
ولی اگر خواسته باشیم اهم نکات گفتگوهای «لوزان» را بررسی کنیم و در موردشان اظهار نظری کرده باشیم، میبایست اذعان داشت؛ نتایج نهایی دور مذاکرات اخیر یک بازگشت به چهار دهه پیشین است، که صد البته با تفاوتهای بسیار. آنزمان که بنا بود با کمک، همکاری و نظارت مستقیم کشورهای بزرگ غربی و سازمانهای بین المللی انرژی اتمی، حدود 20 نیروگاه اتمی در سرتاسر ایران ساخته شود تا کشور با بالاترین رشد اقتصادی اش (14.5 درصد در سال) در مقیاسی بین المللی، تلاش میداشت تا نیمه سال 80 میلادی به زمره کشورهای قدرتمند اقتصادی در جهان درآید. منتها با این تفاوت که در آن روز تصمیم گرفته شده بود که فنی آوری هسته ای از نگاه جهانیان پنهان نماند و از همان روز نخست، تأسیسات هسته ای ایران با همکاری قدرت های بزرگ اتمی، با مطمئن ترین و پیشرفته ترین تکنولوژی هسته ای، راه اندازی گردد. روشن است زمانیکه حکومتی تصمیم میگیرد، از همان آغاز، با همکاری کشورهای صاحبِ تکنولوژی هسته ای و نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی، نیروگاههای اتمی خود را بر پا سازد، هدف و انگیزه اش چیزی جزء استقرار فن آوری هسته ای برای پیشرفت برنامه های اقتصادی نمیبود.
امّا رژیم ملایان که از همان روز نخست اندیشید با ریاکاری و پنهانکاری، دنبالهء پروژه هسته ای گذشته ایران را پی گیرد، مشخص بود که درواقع با نیتی دیگری قصد دستیابی به فن آوری هسته ای را دارد. آنچه که مسلم است، رژیم اسلامی با پنهانکاری نابخردانه خود جهت دست یافتن به فن آوری هسته ای درصدد است تا به مقاصد نظامی تولید سلاحهای کشتار جمعی دسترسی یابد. و از سویی دیگر پیشبرد مخفی برنامه های هسته ای موجب گردید تا رژیم اسلامی مجبور گردد تا بخش اعظم برنامه های هسته ای خود را با زد و بندهای بین المللی و صرف هزینه های نجومی که بیشتر استفاده های نظامی دارند گسترش دهد.
حال امروز پس از همهء آن سالها ریاکاری و هزینه کردن حدود 200 میلیارد دلار از سرمایه های ملی مردم ایران، جامعه بین المللی و دولتهای بزرگ غربی درصدد برآمده اند تا برای حفظ منافع ملی کشورهای مطبوع خود در منطقه خاورمیانه و جهان اقدامات بازدارنده ای را بکار گیرند. در حقیقت فهرست مطالبات گروه 1+5 در نشست های «لوزان» یک کاپیتولاسیون سرافکندانه برای رژیم ملایان است که انسان را بیاد استعمار کهنه میاندازد که چگونه بازرسان و نیروهای کنترل کننده قدرت های بزرگ در خاک کشور اشغال شده، حضوری مستقیم مییابند و فهرست وار و یک سویه به حکومت تحت اشغال خود دیکته میکنند چه سیاستی را در رابطه با ذخایر ملی مردم بسود استعمار برگزینند. اگر روزگاری ملایان عوامل شکست ایران در دو جنگ در مقابل روسها بودند که موجب شدند بر اساس معاهده های ترکمانچای و گلستان بخشهای بزرگی از کشور برباد رود، امّا امروز بر پایه «تفاهم» نانوشته «لوزان» کل ایران را تبدیل به تیول قدرتهای بزرگ غربی کردند تا آنها با حضور دائم خود در مراکز هسته ای، نظامی و اقتصادی ایران به ملایان دیکته کنند که چه چیزی بسود آنها و چه چیزی به زیان آنها است. این است در واقع آن مفهوم «استقلال» که روزی بنیانگذار این حکومت اسلامی در بوق و کرنا کرد و امروز جانشینان خلف او تحقق آنرا عینیت بخشیدند. از همین رو دعوت بعمل میاورم به یک سری از مطالبات اصلی گروه 1+5 که در دوم آپریل 2015 پیش روی رژیم اسلامی جهت اجرای آن تا پایان ماه ژوئن قرار داده است، توجهی بیاندازیم تا بازگشت تاریخ به عقب، به دوران استعمار کهن در عصر کنونی را بیشتر درک کنیم. گروه 1+5 به جمهوری اسلامی میگویند:
میبایست دو سوم از برنامه های هسته ای کنونی خود را که تا بامروز حدود 200 میلیارد دلار برای ملت ایران هزینه برداشته است، تعطیل کنی.
نظنز از این پس تنها مرکز غنی سازی اورانیوم ایران با ظرفیت محدود که گروه 1+5 آنرا معین میکنند، خواهد بود.
تعداد سانتریفوژها در نظنر میبایست کاهش یابد؛ از 19000 به حدود 6148.
تأکید میشود که این تعداد سانتریفوژیها میبایست از نسل اولیهء باشد و نه سانتریفوژیها جدید و پیشرفته تر.
تعداد سانتریفوژها درفردو میبایست به 1000 تا تقلیل یابد.
فردو صرفاً به یک مرکز پژوهشی هسته ای تبدیل خواهد شد نه مرکز غنی سازی اورانیوم.
یعنی اینکه از این پس دیگر مواد رادیو آکتیو جهت غنی سازی اورنیوم در 1000 دستگاه سانتریفوژ که در فردو نصب خواهد شد، تزریق نخواهد شد.
سیستم آب سنگین اراک با کمک کشورهای غربی باز طراحی خواهد شد که دیگر از این پس پلوتونیوم تولید نکند.
حدود 98 درصد از اورانیوم غنی شده موجود در ایران میبایست به خارج منتقل شود.
بازرسی مسئولین آژانس بین المللی اتمی با پیشرفته ترین دستگاها، به صورت دائم و ثابت هر زمان که اراده کنند، جهت بازدید از همهء مراکز هسته ای در ایران میبایست امکان پذیر باشد.
در این «تفاهم» تأکید شده است که جمهوری اسلامی موظف است داوطلبانه پروتکل الحاقی آژانس بین المللی اتمی را اجراء کند. یعنی بازرسی های مستقیم مأمورین آژانس بین المللی انرژی اتمی، وقت و بیوقت، میبایست امکان پذیر باشد.
در این «تفاهم» تأکید نشده است که تحریمها در چه فاصله زمانی معینی قرار است لغو شوند. بلکه اشاره شده است لغو تحریمهای بین المللی میبایست بر اساس تصمیات دولتها و سازمانهای بین المللی که اجرای تحریمها علیه حکومت اسلامی را وضع کرده اند و به اجراء درآورده اند، معین گیرد.
این در واقعه آن موارد اصلی «بیانیه تفاهم آمیزی» است که گروه 1+5 با مسئولین جمهوری اسلامی در «لوزان» سوئیس شفاهاً بدان دست یافتند. این «تفاهم» اساسا بمعنای توافق قطعی با جمهوری اسلامی در رابطه با برنامه های هسته ای اش نمیباشد. بنا است در پایان ماه ژوئن پس از بازرسی های دقیق از مراکز و فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی، و اطمینان خاطر از اینکه جمهوری اسلامی در رابطه با مفاد بیانیه «لوزان» به تعهدات خود عمل کرده است، یک توافقنامه رسمی با دولت جمهوری اسلامی به امضاء برسد. و تا به این لحظه هم، این لحاظ نشده است پس از دست یافتن به یک توافق رسمی در پایان ماه ژوئن، موارد گوناگون تحریمها چگونه خاتمه خواهند یافت. این نکته را هم آقای «فابیوس» وزیر امور خارجه فرانسه به صراحت در پایان نشست «لوزان» مطرح کرد که اساسا ً در «لوزان» هیچ نکته ای در رابطه با چگونگی پایان یافتن تحریمها علیه جمهوری اسلامی به بحث گذاشته نشد. خوب من فکر میکنم همین مقدار اندک و فشرده شده از مفاد «بیانیهء لوزان» و موضعگیری های ناروشن رهبران سیاسی گروه 1+5 در رابطه با لغو تحریمها کافی باشد دریابیم چگونه رژیم ملایان و اعوان و انصارش بی محابا بواسطه تعدادی مراکز اتمی بی ثمر، کل کشور را بسهولت تبدیل به تیول کشورهای قدرتمندی کرده اند که در واقع بازگشت به عصر استعمار کهن را تداعی میکند.
2. توافق احتمالی ماه ژوئن، توافق همه جانبه غرب با رژیم اسلامی نیست
این حقیقتی است غیر قابل انکار که تحقق توافق نهایی با گروه 1+5 در پایان ماه ژوئن، بمعنای پایان یافتن همهء موارد بحران جامعه بین المللی با رژیم ملایان نمی باشد. دولتمردان رژیم اسلامی تلاش میداشتند تا مورد اختلاف اساسی خود با غرب را در همین محدوده هسته ای باقی نگهدارند تا دیگر موارد اختلاف جامعه جهانی با رژیم اسلامی به حوزهء مطالبات دیگر کشانده نشوند؛ از جمله حق برسمیت شناختن موجودیت اسرائیل، پایان بخشیدن به اشغال نظامی کشورهای منطقه، عدم دخالت در امور سیاسی و دینی کشورهای همجوار، عدم حمایت از سازمانهای تروریستی اسلامگرا و در آخر هم رعایت حقوق بشر در ایران. رهبر کنونی جمهوری اسلامی بارها در سخنرانیها خود تأکید داشته است، که قدرتهای بزرگ غربی برای ابراز دشمنی خود نسبت به موجودیت حکومت اسلامی، مطالبات خود را در عرصه هسته ای محدود نخواهند کرد و آنها پس از حل موضوع اتمی به سراغ دیگر خواستهای خود خواهند رفت که فهرست وار در بالا بدانها اشاره رفت. از این رو، کش دادن قضیه هسته ای تا بامروز یک ممر بقایی برای جمهوری اسلامی برای ماندن و تعمیق نیافتن دیگر موارد اختلاف شان با جامعه بین المللی محسوب میشد. حال پس از تسلیم خفت بار جمهوری اسلامی به شروط کاپیتولاسیون هسته ای گروه 1+5، میبایست منتظر ماند تا بسته کاملتری از مطالبات سیاسی از سوی جامعه بین المللی پیش روی ملایان گذاشته شود و ملایان ناچارند برای ماندگاری خود یک به یک به آنها تن در دهند.
امّا همچنان ممکن است در پروسه طرح برآورده شدن دیگر خواستهای قدرتهای غربی پس از فروکش کردن بحران مذاکرات هسته ای، ملایان با هزینه کردن جان و مال ملت ایران به خوش رقصی های دیگر برای غربیان اقدام ورزند. از جمله گسیل جوانان ایران به میدانهای نبردهای زمینی علیه نیروهای افراط گر سنی در منطقه. همچنانان که امروز مشاهده میکنیم از جبهه شام گرفته تا عراق و یمن، سربازان و سپاهیان ایران در رکاب قاسم سلمیانی در نبرد با جبهه سنی های افراطی در منطقه درگیر هستند. این اقدام سپاهیان پاسدار برون مرزی بنوعی مورد تأیید آمریکائیان است، چرا که دکترین کهنه آمریکایی ترجیح میدهد در نبرد با دشمنانان آمریکا، سربازان پیاده کشوری «دوست» پیش از هر چیز جانفشانی کنند و کشته گردند. و امروز سپاهیان قدس «رهبر معظم» به نیابت از سربازان آمریکایی در نبردی رو در رو با طالبان، القاعده و داعش این وظیفه مهم را انجام میدهند. اینکه پس از خلاصی امریکائیان از شرارتهای گروه های مسلح سنی مذهب در منطقه، چه معامله ای با شیعگری افراطی به رهبری جمهوری اسلامی خواهند کرد، میبایست کمی منتظر ماند تا روشن شدن نتایج این جنگ مذهبی که هر روز در منطقه ابعادش گسترده تر میگردد. کاپیتولاسیون افراطگری نظامی جمهوری اسلامی پس از کاپیتولاسیون هسته ای در مقابل ابرقدرت بزرگ جهان، یعنی آمریکا، میتواند عواقب بسیار خطرناک تری برای موجودیت ایران در آینده داشته باشد. بحران رو به گسترش نظامی در منطقه در صورت زیادخواهی های رهبران جمهوری اسلامی، میتواند به یک رو در روی مستقیم نظامی با قدرت برتر نظامی جهان، آمریکا، منجر شود که این خود فاجعه آمیز است. بقول آقای اوباما حکومت اسلامی ایران در سال حدود 30 میلیارد دلار هزینه ساز و برگ نظامی اش میکند، در صورتیکه دولت آمریکا حدود 600 میلیارد دلار از بودجه سالیانه خود را اختصاص میدهد به پیشرفت ماشین نظامی خود. حال شما قضاوت کنید کدام کشور به لحاظ بنیه نظامی برتر است؟ آقای اوباما میگوید؛ کاملا روشن است که قدرت کوبندگی نظامی آمریکا بسیار برتر از جمهوری اسلامی است و شکست ایران در نبردی رو در رو با آمریکا قطعی است و این را هم رهبران جمهوری اسلامی میدانند، امّا یک چیز را نبایستی فراموش کرد که جمهوری اسلامی 36 سال است با ایجاد بحران بر سرکار مانده است.
10 آپریل 2015