تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

 11 ارديبهشت ماه 1394 ـ  1 ماه مه 2015

بریده باد..!

فرخ حيدری

HeidariFarrokh@gmail.com

مرداد ماه سال 1366 در بحبوحهء مراسم رسمی و سالیانهء حج درعربستان، واقعهء هولناک «کشتار در مکه» اتفاق افتاد... ماجراجویی بیسابقه ایی که با نفیر امام فرومایگان، حدود 20 هزار پاسدار و بسیجی حزب اللهی، تحت پوشش زائران خانه خدا و با سوژه راهپیمایی «برائت از مشرکین» به قصد ورود به حرم و طنین انداز کردن بانگ «مرگ بر امریکا» از بلندگوهای مسجدالحرام، با پلیس و نیروهای ضدشورش عربستان درگیر شدند که منجر به کشته و زخمی شدن بیش از هزار نفر از حجاج ایرانی و همچنین ماموران پلیس عربستان شد و بهرحال طرح «بعثه امام» و پروژه پیشروی «نهضت امام خمینی» در مکه مکرمه، با مقابله نیروی انتظامی عربستان، به سختی شکست خورد.

این رویداد خونین در حالی رخ داد که یک سال قبل اش، یعنی در جریان مراسم حج سال 1365 مامورین امنیتی عربستان موفق به کشف حدود 150 کیلوگرم مواد منفجره شدند که در چمدان های بیش از صد نفر از حجاج پیر و سالخورده یک کاروان اعزامی از اصفهان جاسازی شده بود! می توان براحتی حدس زد که سوغاتی «تی ان تی» ارسالی از دارالخلافه جماران به «سرزمین وحی» قطعآ برای تبرّک جبرئیل و یا گلاب شویی حرمین شریفین نبوده است... البته آن سال هم طرح «صدور انقلاب اسلامی» به زعامت «روح الله الموسوی الخمینی»، قبل از شروع لو رفت، ضمن اینکه در همان ایام ماجرای «ایران گیت» و معاملات پنهانی شیطان بزرگ و شیطان رجیم جماران نیز از پرده برون افتاده بود.

واقعیت این بود که حکومت آخوندی طی سال های 65 و 66، علیرغم بکار بردن جنون آمیز امواج انسانی و به کشتن دادن دهها هزار جوان و نوجوان ایرانی در سریالهای عملیاتی والفجر و کربلا..، نتوانسته بود بن بست فرسایندهء جبهه های جنگ را بشکند، در حالیکه بطور روزافزونی توان نیرویی و تسلیحاتی و مالی ملاهای حاکم تحلیل میرفت و همزمان اعتراضات اجتماعی و نفرت مردم داخل کشور از جنگ طلبی خمینی رو به غلیان بود.

در چنین شرایط مرگباری، خمینی تصمیم داشت با تاکتیک «فرار به جلو» با ایجاد یک بحران پرسروصدای خارجی، بحران حاد داخلی خود و بن بست در جنگ را تحت الشعاع قرار دهد و ضمنآ تقاص شکست های جبهه های نظامی را نیز از متحد اصلی عراق در جهان عرب یعنی عربستان بگیرد، و صد البته با جار و جنجال ضد اسرائیلی و ضد امریکایی، در نگاه عقب افتاده ترین لایه های اجتماعی «جهان اسلام» قدرت نمایی و ذخیره سازی نیرویی بکند. طبعاً قیمت این بحران سازی جنایتکارانه را هم طبق معمول مردم عادی بعنوان «پولِ خرد» و کالای یکبار مصرف باید میپرداختند.

علیرغم پرده پوشی های معمول آخوندی، سال ها بعد و در جریان «جنگ گرگ ها»، برخی سران رژیم همچون آقای منتظری و شیخ مهدی کروبی و حتی محمود احمدی نژاد... به نقش مستقیم مقامات و نهادهای دولتی و امنیتی رژیم و افرادی همچون محسن میردامادی، هادی غفاری... در این دخالت های تروریستی در خاک کشور همسایه که میزبان زائران ایرانی نیز بود، اذعان و اعتراف کردند.

بهرحال بعد از فاجعهء «کشتار مکه» و به خاک و خون کشیده شدن صدها انسان بی خبر و بیگناه، امام امت همچون جنگ خانمانسوز با عراق که آن را «مائدهء آسمانی» می خواند، این خونریزی تبهکارانه را نیز بشارت پیروزی اسلام بر کفر قلمداد کرد. کل دستگاه تبلیغاتی رژیم نیز عوامفریبانه کشته شدن مومنین و مومنات در مراسم عبادی حج را به گردن امریکا و اسرائیل و آل سعود و منافقین و صدام انداختند و در روز روشن چماقداران حزب الله به سفارت عربستان در تهران حمله کردند و یکی از دیپلماتها را با پرتاب از طبقه بالای سفارت به قتل رساندند.

در آن روزها یکی از شعارهای محوری تظاهرات حکومتی در ایران این بود:«تبت یدا ابی لهب*  - بریده باد دست فهَد».

در میان هیاهو و مظلوم نمایی های تبلیغاتی در مورد فاجعه مکه و جنایات باصطلاح استکبار جهانی و مزدورانش، بناگاه، دو موضوع جدید هم وارد دستگاه گسترده تبلیغات رژیم خمینی شد. یکی نام حکومت عربستان سعودی به «رژیم حاکم بر حجاز» تغییر یافت و دیگر اینکه علاوه بر ضایعات جانی و مالی حجاج، «تعرض و تجاوز ناموسی» هم به آن افزوده شد....

در فرهنگ سیاسی- تبلیغی حکومت اسلامی، همانطور که کشور و دولت اسرائیل «فلسطین اشغالی» و «رژیم اشغالگر قدس» نامیده می شد، بسرعت در ادبیات حکومتی و تبلیغاتی ملاها عبارات «رژیم حاکم بر حجاز» و یا مشرکین حاکم بر حرمین شریفین، جایگزین نام کشور پادشاهی عربستان سعودی گردید.

در آن روزگار روح الله خمینی در سخنرانی های معمول اش در جمع «امت همیشه در صحنه» با ادبیات حوزوی - لمپنی خاص خودش، برای تحقیر کردن سران کشورهای عربی مراکش و اردن و عراق که نزدیکی و اتحاد منطقه ایی داشتند آنها را با تمسخر، حسن مراکشی و حسین اردنی و صدام عفلقی خطاب می کرد و از آن پس ملک فهد پادشاه عربستان سعودی را نیز با همان فرهنگ سخیف، به ابولهب منتسب کرد... درحالی که خودش بواقع شیطان مجسم دوران بود.

کین توزی خمینی بخاطر آن شکست رسوا کننده، تا آنجا پیش رفت که تاکید کرد اگر از اسرائیل و عراق و دشمنان استکباری بگذرم از «مسئلهء حجاز» نخواهم گذشت. حتی در وصیت نامه اش هم به پیروانش رهنمود داد که از لعن و نفرین همیشگی «آل سعود» غافل نشوید!

آن ایام که من تازه از زندان آزاد شده بودم، مستقیماً فضای نفرت و بیزاری عمومی از جنگ طلبی و ماجراجویی خونین خمینی را، در میان مردم کوچه و خیابان، بخوبی شاهد بودم. بخصوص مردم از اینکه این دار و دسته پلید حتی مراسم و مناسک عبادی حج را نیز با امیال و جاه طلبی های جنون آمیز خود به خون کشیده بودند و خانه امن خدا را نیز ناامن کرده بودند، سخت منزجر بودند.

در چنین فضایی وقتی دستگاه تبلیغات سنتی رژیم برای عوامفریبی هرچه بیشتر، با «ناموسی» کردن قضیه، مدعی تعرض و تجاوز به حجاج زن ایرانی، آن هم در وسط درگیریهای خیابانی مکه شدند، مردم عادی جامعه و بخصوص جوانترها در محافل یا مجالس خصوصی و یا محلی، تا مدت ها هنگام مواجه با پاسدارها و یا نفرات مرتبط با رژیم، با طنز گزنده و طعنه آمیزی آنها را دست می انداختند و می گفتند: «تبت یدا ابی لهب  - بریده باد "چیز" فهد!»

حالا با گذشت حدود سه دهه، و بعد از بسیاری فراز و فرودها در صحنه سیاسی ایران و منطقه خاورمیانه و جهان، یکبار دیگر سلسله دست درازی های طمعکارانه و ماجراجویی های تجاوزکارانه آخوندهای خام طمع بخصوص در خاک یمن و در جوار همان سرزمین حجاز، با عملیات «طوفان قاطعیت» عربستان سعودی و کشورهای عربی هم پیمان اش، قطع شد و یا لااقل بطور مقطعی نافرجام ماند و سرتروریست سپاه قدس، «قاسم سلیمانی» یا همان «سردار بدون سایه»، همچون «شبح» به پایتخت حکومت ترور بازگشت.

اتفاقآ این بار هم درست همزمان با بریده شدن دست آخوندها در خاک یمن، بناگاه موضوع تعرض و تجاوز به دو نوجوان ایرانی توسط ماموران سعودی، آن هم به هنگام خروج از آن کشور، در رسانه های حکومتی و دستگاه تبلیغاتی رژیم دامن زده شد. با ده ها و صدها و هزاران خبر و گزارش و تحلیل و حاشیه نویسی و انعکاس و ادعای راست و دروغ و های و هوی بسیار... و البته تندبادی از توپ و تشر و تهدیدهای دیپلماتیک و سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی، تا توقف حج عُمره و احضار سفیر و .... که همچنان ادامه دارد.

کمتر کسی است که در صحنه سیاسی نداند و یا متوجه نشده باشد که این همه جار و جنجال و هیاهوی تبلیغی- ناموسی ملاهای هفت خط، بیشتر مصرف داخلی دارد و مثل همیشه برای تهییج و تحریک و یا تحمیق لایه های سطحی جامعه بکار برده می شود؛ ضمن اینکه این همه هوچیگری عوامفریبانهء رسانه ای، اساساً هیچ تناسبی با ادعای (حتی واقعی) تخطی دو مأمور گمرک عربستان ندارد و بسیار قابل فهم است که سوختگی حاکمان تهران نه از یک اتفاق در سالن ترانزیت جدّه بلکه بخاطر خط آتش دفاعی محور «صنعا - عدن» می باشد. کما اینکه دیگر حالا به وضوح صحبت از «موج بعدی تحولات منطقه و سقوط آل سعود» می کنند.

بهرحال، صرفنظر از همه تناقضات و تائید و تکذیب ها و اخبار ضد و نقیضی که در همین رسانه های سانسور شده اسلامی در بارهء این «هتک حرمت» به چشم می خورد، بدون هیچ تردیدی باید تاکید شود که اصلی ترین و بی شرم ترین متجاوز و متعرض به جان و جمال و مال و منال و خانه و کاشانه و شخصیت و حیثیت و حریم و حقوق و ناموس و نفوس و روح و روان مردم ایران، همین آخوندهای خونخوار و ملایان مرتجعی هستند که تک به تک شان کارنامهء سیاهی از پلشتی و پلیدی در پشت سر و در نهاد آلوده خود دارند.

نسل ما، نسل بچه های انقلاب، نسل جوانان و نوجوانان آزادیخواهی، که از بدو ورود خمینی و استقرار جمهوری اسلامی، در تمامی مقاطع و مراحل، به شکل های گوناگون در کشاکش و درگیری با این جمهوری جهل و جنون بوده اند، همان نسلی که سوخت ولی با فاشیسم نساخت، خوب می داند که حاکمان هار و هرزه و پاسداران پست و پلید در زندان ها و اتاقهای شکنجه چه جنایاتی در حق دختران و پسران شریف ایران زمین مرتکب شده اند... همچنان که نسل جوان و جلودار امروز نیز بسا داغ و دردها از کهریزک و قرچک ورامین و بندهای امنیتی «واجا» در سینه دارند.

و کیست که نداند میلیونها خانوادهء ستمزده ایرانی در داخل میهن اشغال شده، و یا ده ها و صدها هزار خانواده دردمندی که در «گریزی ناگزیر» برای رهایی از جهنم آخوند ساخته، غریب و درمانده در کشورهای مختلف جهان آواره و دربدر شدند، طی این 36 سال سیاه اکثرآ با چه فجایعی روبرو گشته اند که حتی فراتر از ظرفیت ثبت و حافظه تاریخی نسل کنونی میباشد.

البته تا آنجایی که به اکثریت قاطع مردم ایران برمی گردد، وقتی قرار بر «تبت یدا»، یا همان خلع ید و قطع دست دشمنان باشد، شاید هیچ صدایی نتواند رساتر از این فریاد و درد مشترک سه نسلی باشد که در زیر نعلین و چکمهِ «ظلمت پوشان برآمده از اعماق» همچنان با امید به صبح روشن فردا، فراخوان میدهند: «بریده باد آن دستی که حق حاکمیت یک ملت را بناحق غصب کرد؛ بریده باد آن دستی که فرمان قتل و کشتار و فتوی تجاوز به دخترکان آزاده قبل از اعدام را صادر کرد؛ بریده باد آن دستی که طناب به گردن فرزندان رشید ایران زمین انداخت و یا آنان را دست بسته به رگبار بست؛ بریده باد آن دستی که اموال عمومی و ثروتهای ملی را به غارت برد و یک ملت شریف را به روز سیاه نشاند،.... بریده باد شجرهء خبیثه خمینی و آل خمینی؛ بریده باد دست ابوداعش شیعی و ولی فقیه جانی... و بریده باد طناب عمر حکومت جمجمه و جنایت....

زنده باد صلح و آزادی!

9 اردیبهشت 1394

-----------------------------------------------------------------

* «تبت یدا ابی لهب...» اولین آیه از سورهء کوتاه «تبت» در قرآن است، به معنی بریده باد دستان ابولهب... ابولهب، عموی متمول و با نفوذ پیامبر اسلام بود که با او دشمنی می کرد و در این سوره در مورد قطع دستان و نابودی قدرت اش به او هشدار داده می شود.

www.farrokh-heidari.blogspot.com

 

بازگشت به خانه