تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
|
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
واکاوی سه کمپین
محسن بهزاد کریمی
امروز چشمم به در مغازهای افتاد که تبلیغی به قدمت بیش از یک دهه هنوز بر روی قسمت پایین در ورودیاش دیده میشد: جبههء مبارزه با انداختن آدامس روی زمین.
اگر اشتباه نکنم سال 2005 میلادی بود که تبلیغات این جبهه یا بهتر بگویم کمپین را در بلژیک شاهد بودم. آن روزها هنوز کمپینهاى حمایت از حیوانات و طبیعت در میان فعالان مدنی ایران چندان باب نشده بود، افغانستان هم که ضلع سوم این جستار را تشکیل میدهد هنوز درگیر جنگی خانمانسوز بود و اولویت برای مردم این کشور جان سالم به در بردن از بمبافکنهای آمریکایی یا انتحاریهای طالبان بود.
اما امروز پس از ده سال هر یک از این جوامع دستخوش تحولاتی مثبت و پیشرو شدهاند. آیا این گونه تحرکات اجتماعی را میتوان در شمار نافرمانیهای مدنی و مبارزات بدون خشونت دانست؟ تفاوت نافرمانی مدنی و راهکار مبارزه به دور از خشونت با کمپینهای مطالباتی در چیست؟ در جستجوی پاسخ به این پرسشها به سه کمپین متفاوت از سه جامعه متفاوت میپردازم.
کمپین در یک جامعه باز و دمکراتیک
در این دسته از جوامع که روند و سیر تکاملی خود را در یک حوزه فرامرزی و در غالب نگرشی سکولار/ مسیحی طی کرده و در زمانی بیش از نیم قرن (که عمده این زمان خارج از حیطه دنیای دیجیتال بوده) توانسته است نه تنها همتراز با استانداردهای اخلاقی دنیای مدرن باشد، بلکه از مولدین این مهم نیز به شمار آید، هدف کمپینها در چنین جوامعی طرح مطالبات مردم از مردم یا مردم از دولت، آن هم به شکل محدود است. در این گونه جوامع پیشرفته، تعهدات اخلاقی گام را فراتر از حیطه فردى نهاده و هنجارهای اخلاقی را به کلیتی جهانشمول حتی ورای مرزهای این سیاره خاکی نیز بسط می دهند، اما به ندرت، نیازمند تشکیل کمپینهای صرف سیاسی هستند. در این جوامع به دلیل برخورداری از دموکراسی، نیاز به طلب یا تصحیح و یا تسریع و تغییر امور حقوقی و اجرایی از سوی دولت محلی یا ملی از راه کمپینهای اعتراضی کمتر به چشم میخورد. کمپینها در این کشورها بیشتر ابزار مطالبات اجتماع به شکل درونساختاری و فارغ از حکومت است چرا که آنچه در قوانین اساسی و آییننامههای اجرایی نهادهای مسئول لازم است از راه متداول و مرسوم قانونگذاری میسر بوده و معمولا نیازی به ایجاد کمپین اعتراضی نیست. اما این اندیشه پیشرو در تعریف اخلاق مدرن تا چه حد بسط پذیر است؟ آیا همین جوامع دموکراتیک توانایی متعهد کردن دولتها و ارتشها و شرکتهای خود به رعایت این اصول فرای مرزهای جهان غرب را دارند؟
در پاسخ باید بگویم که فعالین مسائل اجتماعی- سیاسی در دنیای غرب برای ترویج مطالبات فرامرزی و فرامنطقهای خود در گستره جهانی، شبکهای از سازمانهای غیر انتفاعی و بدون چشمداشت مالی را به وجود آوردهاند که از دورافتادهترین نقاط آفریقا تا شرق دور در راستای اهداف خود میکوشند. بیشتر اینان کوچکترین تاثیری در زندگی و جامعه خود این فعالین ندارند و از اصول جهانی برای تعریف حوزه مسئولیت خویش پیروی میکنند. البته هستند سودجویان و فرصتطلبانی که زیر همین عناوین به اعمال غیرانسانی نیز دست میزنند.
به هر روی، در جوامع باز کمپینهای متعدد با اهداف مختلف فعال هستند و از آنجا که هدف من بررسی سه نوع کمپین است، بیش از این به کمپینهای فرامرزی جوامع غرب نمیپردازم.
کمپینهای مطالباتی خاص جوامع دموکراتیک است
پرداختن به این مهم به صورت میدانی شاید بتواند چند گامی مبارزات مدنی و سیاسی جامعه ما را به جلو ببرد. پرداختن به مقوله کمپینهای محلی در غرب که یکى از نشانههاى ظرافت و پیشرو بودن این جوامع است، برای ما نیز درسهایی به همراه دارد. باید توجه داشت که دغدغههایی که در کمپینهای مدرن غربی مطرح میشوند برای مردم جوامع دردمند همچون ایران و افغانستان گاه لوس و بی معنی به نظر میرسند. با این همه هر دو جامعه افغانستان و ایران در شرایطی متفاوت، در سالهای اخیر شاهد ظهور کمپینهای متعددی بودهاند. در افغانستان به دلیل چالش دموکراتیکی که در جریان است کمپینهای مطالباتی ابزاری درست و بجا به نظر میرسند اما نبایستی این کمپینها از خاستگاه قومی و قبیلهای در این کشور چنان فاصلهای بگیرد که دچار گسست و شکست شود.
چه نوع کمپینهایی مناسب شرایط امروز ایران است؟
کمپینهای مطالباتی که در این مقاله با نام «کمپینهای ارتقائی» از آنها نام میبرم اصولا دستاورد جوامع پیشرو هستند. جامعهای که هنوز از حقوق اولیه برخوردار نیست و با نرخ سه اعدام در روز و صدها مشکل اجتماعی و اقتصادی روبروست، نمیتواند با همان مضامینی روبرو باشد که جوامع آزاد و پیشرو هستند. طرح این مبحث، برای به پرسش کشیدن کمپینهای پیشرو در ایران نیست بلکه هدف از بیان این موضوع تصویر کردن شکاف ساختاری در فرهنگی است که مدرنیته را فقط کپی میکند بدون آنکه شالودهها و زیرساختهای آن را تدارک دیده و بنا کرده باشد. جامعهای که ترافیک خبری تجمع مطالباتی و اعتراضی معلمانش در سراسر کشور، کمتر از خبر «کمپین مبارزه با سگکُشی» باشد، یک جای کارش میلنگد.
وجه تمایز در نوع اهداف کمپینهاست
حال نگاهی به افغانستان بیندازیم. بی شک کمپینهایى که در ساختار اجتماعی افغانستانِ امروز شکل میگیرند، تابوشکنانه و دقیق هستند. آنها مستقیم نقاط ضعف فرهنگی را نشانه گرفتهاند که این جامعه را سالهاست اسیر کرده است. زنان افغان در جریان اعتراض به مرگ دلخراش فرخنده، در عمل پوزه بنیادگرایان را به خاک مالیدند و پیام محکمی نیز به طالبان فرستادند. پیش از آن هم در کمپینی دیگر سنت بدوى و غیرانسانی «پسرپوش کردن» را هدف قرار داده بودند. سنتی که در آن خانوادههاى بدون فرزند پسر، یک دخترشان را با شکل و شمایل پسران بار میآورند. این کودکان در دوران بلوغ و بزرگسالی عموما از لحاظ روحی دچار مشکل میشوند. در کمپینی دیگر ازدواج دخترانی را که مورد تجاوز قرار میگیرند با شخص متجاوز به شدت مورد حمله قرار دادند و مراکزی را برای پیشبرد اهداف این کمپینها ایجاد کردند. وجود این گونه کمپینها شالودههای زیربنایی برای دموکراسی را در جامعه تقویت میکند و شکل میدهد.
در ایران اما کمپینها اصولا پیشینه و آتیهء چندانی ندارند حتی کمپینهاى مدرن و پیشرو از همان زمانی که در ایران باب شدند هیچ یک به طور مستمر در پی دست یافتن به یک حق معین نبوده است. کمپینهای مقطعی نیز به سرعت با برخوردهای شدید امنیتی رو برو شدند؛ مهمترین و پایدارترین این کمپینها، حرکتهای کارگری بودند که از طریق سندیکاهای غیررسمی جسته و گریخته خبرساز شدند. اما زمانی که به ساختار این کمپینهای کارگری نیز مینگریم، اهداف اینان نیز در چهارچوبی بادوام و در راه دست یافتن به اصولی پایدار و تعریف شده نیستند، بلکه تمام خواستها مقطعی و بدون زیربنا هستند.
از سوی دیگر کمپینها در ایران با مشکل ابزارشکنی از سوی عناصر رژیم نیز روبرو هستند. در واقع ابزاری که میتوانست در کنار یک مشی اصلاحطلبانه واقعی موفق عمل کند، خیلی زود آبکی و دستساز رژیم شد تا هر راه کار مدنی و بدون خشونت را نیز جهت تغییر شرایط، عقیم کند. به نظر من رژیم تا امروز توانسته با استفاده از ابزارهای مختلف از جمله به راه انداختن کمپینهاى متفاوت در قالب «یواشکی» و «گام به گام» برای خود حتی اعتبار حقوقی کسب کند.
در این مدت کم جامعه افغانستان با تمام کاستیهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… و توانسته مسیر پویاتری را نسبت به جامعه ایران طی کند. کسی فکرش را نمیکرد که زنان جامعه افغان چنین حضور پر رنگی در عرصه سیاسی و اجتماعی داشته باشند. کمپینهاى هر چند معدود اما استخواندارى که در این مدت در افغانستان شکل گرفتند، تنها به این دلیل موفق بودند که در پی یک هدف مقطعی بر نیامده بلکه احقاق حقوق شهروندی و آزادیهای تعریف شده در چهارچوب فرهنگ امروز افغانستان را با خود حمل میکردند در حالی که کمپینهای درون ایران، مقطعی، بدون ساختار و یا در مواردی ساخته خود رژیم بودند.
شاید پاسخ این پرسش برای عدهای از خوانندگان گنگ و نامفهوم باشد که چطور رژیم ممکن است خود به ساختن کمپینهاى اجتماعی، کارگری، صنفی و… اقدام نماید؟ پاسخ را این بار سادهتر مینویسم: مراکز و ارگانهای اطلاعاتى رژیم تنها از ساختار پدافندی برخوردار نیستند، بلکه در این گونه مراکز برنامه های آفندى بسیاری به طور مستمر در جهت انحراف و عقیم کردن و پیشگیری از شکل گرفتن احتمالی تحرکات سیاسی و اجتماعی مشغول به کار هستند. پیش از آنکه کسی به فکر نافرمانیهای مدنی بیفتد و راهکار مبارزه بدون خشونت را از نو و بهروز ارائه دهد، رژیم و دستگاه اطلاعاتی و عملیاتیاش این راهکارها را باز یافت و با مشکلاتی که ممکن بود این راهکار برایش ایجاد کند، آشنا شد. از همین رو نیز در پی چاره بر آمد و با مهرههای خود وارد صحنه شد.
در گیر و دار شلوغیهای سال هفتاد و هشت و وقایع کوی دانشگاه خود شاهد بودم که چطور عناصر اطلاعاتی وارد تظاهرات دانشجویی شده و حتی لیدر تظاهرات شدند؛ آنگاه شعارهای ضد رژیم سر دادند تا در نهایت کنترل تظاهرات را در دست بگیرند و اوضاع را آرام کنند. رخنه این عناصر در میان دانشجویان به همان اندازه آسان بود که امروز در میان وکلا، روزنامهنگاران، خبرنگاران، صاحبان و مجریانِ رسانهها. به همین راحتی مبارزات حقطلبانه را به سویی میبرند که در انتها چیزی جز مماشات باقی نمیماند. اینجاست که افرادی مانند هادی غفاری قاتل و شکنجه گر و هاشمی رفسنجانی تروریست، به امید اصلاحات و تغییر و بهبودی برای ملت تبدیل میشوند . و اینجاست که صدای آمریکا، رادیو فردا، بی.بی.سی و دهها وبسایت و مرکز و سازمان به اصطلاح غیرانتفاعی که قرار بود مثلا صدای دموکراسیخواهان ایران باشند، پایگاه اصلاحطلبانی می شوند که تا دیروز یقه آخوندی میپوشیدند و امروز کراواتی شدهاند.
کسانی که تا دیروز در داخل ایران معاون وزیر و وزیر جمهوری اسلامی بودند، امروز در خارج کشور به اسم روزنامهنگار، فعال مدنی، و در واقع «محلل سیاسی» فعالیت میکنند. یکی از این فعالیتها به راه انداختن کمپین است. در سرزمینی که معلمش روی خط فقر زندگی میکند و فریادرسی ندارد و وزارتخانه مربوطه کوچکترین واکنشی نشان نمیدهد، چند کیلومتر آنطرفتر جمعیتى که بیشتر آنان نیز حول و حوش خط فقر زندگی میکنند، فریاد وا مصیبتای «سگکُشی» سر میدهد و خانم معصومه ابتکار هم در جمع آنان حاضر میشود و از خلاء قانونی حقوق سگ و گربه دَم میزند! عجبا که این همه فریاد برای لغو اعدام انسان و آزادی بیان و حقوق کارگر و معلم به گوش کسی نمیرسد! چرا وزیر دادگستری در جمع مادران متحصن مقابل دادسرای انقلاب حاضر نشد؟ چطور در جامعهای که تجمع بیش از سه نفر ممنوع است و اعتراض در صحن دانشگاه را با سرب داغ پاسخ میدهند، در پنج شهر آن هم بدون مجوز برای اعتراض به «سگکُشی» تجمع میشود؟ من البته به دفاع از حقوق حیوانات هیچ اعتراضی ندارم. خیلی هم خوب است. ولی چرا به همین اندازه به حقوق شهروندان و آزادی های فردی توجه نمیشود.
کمپینهایی که با به اصطلاح عِرق ملی و مسائل احساسی آمیختهاند همواره و به طور ملموس از رژیم چراغ سبز گرفتهاند ، آیا به حق نیست که بگوییم خود رژیم در پس بسیاری از این خبرسازیهاست و جامعه را نیز به بازی هژمونی منطقهای خویش می گیرد؟
رژیم فعالان سیاسی و مدنى را به جای پیگیری حقوق انسانی پی نخود سیاه میفرستند و آنها هم دلشان خوش است که تلاششان نه برای نان و نه براى حقوق و جان انسانها بلکه برای بقای پلنگ ایرانی است!
شاید استدلال بعضی این باشد که به بهانه حقوق حیوانات مبارزات مدنی را پیش می برند . در پاسخ باید بگویم تا اهداف یک کمپین ساختار شکن نباشد سودی جز برای رژیم نخواهد داشت . با تمام احترام و ارزشی که برای حیات وحش باید قائل بود اما کاش این مردم به سرنوشت و زندگی خودشان هم به همین اندازه اهمیت میدادند! در مملکتی که چهل و سه نفر را در سه روز اعدام میکنند و نسلکُشی مخالفان فکری همیشه در جریان است و پایانی ندارد، کمپین برای سگ و پلنگ ایرانی، مشکوک هم نباشد، مضحک اما هست! کاش به همین اندازه «سگکُشی» علیه «آدمکُشی» تبلیغات میشد و مقامات هم مانند خانم ابتکار میآمدند و پاسخ میدادند.
20 آوریل 2015