تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

11 خرداد ماه 1394 ـ  1 ماه ژوئن 2015

دیکتاتورهای بیمار روانی

جهانشاه رشيديان

     تاریخ مملو از دیکتاتورهای است که سلامت روانی ندارند. تجمع قدرت در دست یک فرد یا گروهی بستر مساعدی برای تقلیل سلامت روانی است. این افراد ضرورتاً بیمار زاده نشده اند بلکه عوارض دیکتاتوری آنان را سرانجام بیمار روانی میکنند. در چنین رژیم دیکتاتوری، اختلالات روانی تنها منحصر به فرد دیکتاتور نیست بلکه به کل سیستم سرایت می کند. در واقع، دیکتاتور ترجیح میدهد افرادی ضعیف نفس و یا با اختلالات روانی (1)، اطرافش باشند تا بهتر از او تبعیت کنند. هیچ دیکتاتور در تاریخ به تنهائی مسبب جنایت نبوده بلکه در اطراف او افرادی هستند که شریک جنایات او می شوند.

نام دیگری برای اختلالات روانی واژه سایکوپاتی(2) است. سایکوپاتی در روانشناسی و روان پزشکی به نوع یا مجموعه ای ازاختلالات حاد روانی میگویند که جداگانه شناسائی و نام گذاری و در صورت امکان درمان می شوند. به فرد مبتلا به سایکوپاتی سایکوپات گفته می شود. سایکوپات میتواند خشن یا مهربان، بی رحم یا رئوف، شیاد یا صادق... و هر لحظه ماسک جدیدی به صورت زند. سایکو پات ها برای ارضای غرائض نفسانی مانند ثروت، سکس، شهرت، قدرت ... در صورت توان به اعمال غیر اخلاقی و نامتعارفی هم متوسل می شوند.

ارضای این غرائض میل نسبی از بسیاری از افراد است ولی بستر ارضای آنان همیشه میسر نیست و یا با اراده آنان را در ناخود آگاه بایگانی می کنیم. در زبان روان درمانی، نارسائی های روانی تا حد بیماری روانی عیب نیست و به قول پدر روانکاوی زیگموند فروید ۹۰٪ مردم عادی کم و بیش نا متعارفی هستند ولی اکثریت همین مردم این آمال و غرائض را به فرمان وجدان به قول فروید " من برتر "،(3) از خود اگاه به ناخود اگاه ارسال و در عمل سرکوب می کنند. تنها در رؤیا و یا شرایط خاصی مانند کسب قدرت مطلق این غرائض توان باز گشت به خود آگاهی می یابند.
     دیکتاتور با انحصار قدرت میتواند این غرائض را خود آگاه ارضاء کند و در ارضای این غرائض تا مرحله سایکوپات پیش رود. در این مرحله دیکتاتور از تعهدات اخلاقی " من برتر" عبور می کند و تا حد انحراف جنسی، که بگمان فروید پایه هر انحرافی است، سقوط می کند. شاید معمر قدافی مثال این انحراف باشد: با نگاهی به عکس ها و رفتار قدافی میتوان سیر این انحراف را مشاهده کرد. قدافی در 1969 یک سرهنگ 27 ساله و در یک کودتا رهبر لیبی شد. دراین زمان آثار نا متعارفی در او محسوس نبودند. در فاصلهء 1979 تا 2011 قدافی به یک دیکتاور مطلق تبدیل شد و بتدریج رفتار نا متعارفی در او ظاهر شد تا جائیکه در سنین پیری گاهی لباس زنانه و رنگارنگ می پوشید، موی سرش را زنانه بلند کرده بود، محافظ "بادی گارد" مؤنث داشت، سخنان و کردار نسنجیده میزد. قدافی با انحصار تدریجی قدرت از یک رهبر متعارفی به یک دیکتاتور غیر متعارفی تبدیل شده بود چون در جو مساعدی برای رشد روانپارگی قرار گرفته بود.
     معمول ترین ناهنجاری ها یا بیماری های روانپارگی نزد دیکتاتورها عبارتند از:
     اسکیزوفرنی(4) : مجموعه سینتوم هائی و نارسائی های روان پارگی است که که حاکی از پاره شدن پیوند بین احساسات، عو اطف و آموزش و تجارب است. بیمار مبتلا را اسکیزفرن میگویند و در صورت شدت بیماری دچار هذیان، تخیلات واهی و دگرگونی شخصیت میشود. اگر اسکیزوفرن دارای قدرتی غیر قابل کنترل باشد میتواند جنایت کند. بیماری در سنینی بعد از 45 و گاهی هم مقطعی میتواند حاد شود. یک نمونه اسیکزوفرن محمود احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین رژیم اسلامی است که علائم بیماری را در رفتار و گفتار ناهنجار نشان میداد.
     مگالومانی، یا ماکرومانی (5) : خود مهم بینی تا حد نسبت دادن یک شخصیت ماورای طبیعی و مقدس است. فرد مبتلا به مگالومانی یا مگالومان، از تحقیر و تخریب دیگران ارضا میشود چون در آن ارتقاء شخصیت و قدرت خود را میبیند. مگالومانی نزد دیکتاتور با نارسیسیسم، بیماری خود شیفتگی، ترکیب میشود. نمونه چنین دیکتاتوری محمد رضا پهلوی بود که تنها رجل دست بوس و چابلوس را اطراف خود جمع می کرد.
     نارسیسیسم، (6) یا خود شیفتگی، به عقیده فروید اشکال مختلف دارد که نوع حاد آن میتواند به افسردگی خاطر (7)  و حتی خود کشی کشیده شود. فرد متلا به این بیماری یا نارسیسیستیک تمام هدفش عمده کردم خود به عنوان بهترین است. احساسات و عواطف چنین فردی ضعیف است، زود میتواند تحت تاثیر تعریف یا انتقاد دیگران خوشحال یا عصبانی شود. اگر چنین فردی یک دیکتاتور باشد میتواند برای مجیز گویان خود با سخاوت و برای منتقدین خود بی رحم باشد. نارسیسیستیک کمتر گوش می دهد و بیشتر پند میدهد تا خود را بیشتر مطرح کند. فرد نارسیستسیک فاقد اصول اخلاقی است: مثلاً تظاهر به فروتنی یا اشرافیت، علاقه مند به این یا آن پدیده سیاسی میکند، فرد نارسیسستیک عیوب خود را در دیگران میبنید و محاسن آنان را بنحوی به خود مربوط می کند. براحتی انکار و یا شایعه سازی می کند. این خصلت ها در بسیاری از دیکتاتورها مشاهده می شوند. میتوان نورو، دیکتاتور رم، احمدی نژاد و هیتلر را از نمونه های دیکتاتورهای نارسیسیستیک نام برد.
     پارانویا (8): بدبینی و شکاکیت بیمار گونه است. فرد مبتلا به این بیماری خطرناک، پارانوید یا پارانویک، پیوسته خود را در خطر توطئه و تعقیب دشمن خیالی میبنید و لذا برای دفاع از خود، خود را مجاز به دفاع از خود می بیند. پارانوید اگر چه بیشتر در دنیای غیر واقعی خود است ولی از نظر فهم و  رفتار فردی معمولی بنظر میرسد. برخی از متهمین به جنایت پارانوید هستند و برای دفاع از خود پیش دستی میکندد و دشمن "خیالی" را قبل از اینکه "مورد حمله قرار گیرند" میکشند. در صورتی که پارنوید دیکتاتور باشد مجازات دشمن خیالی را در دستور کار خود قرار می دهد. برجسته ترین دیکتاتور پارانوید استالین بود که بزرگترین تصفیه ها " دشمنان خلق" در زمان وی انجام گرفت.
     اضافه کنم این نارسائی ها در اکثر مردم یافت میشوند، آنچه اختلال نامیده میشود نوع بدخیم یا حاد آنان است که در مواردی به ویژه در میان دیکتاتورها عواقب خطرناکی برای بشریت دارد.

May 29، 2015

_____________________________________________________

(1) Personality disorder

(2) Psychopathy

(3) Über-Ich / Surmoi / Superego

(4) Schizophrenia / Schizophrénie

(5) Megalomania / Mégalomanie

(6) Narcissismus / Narcissism / Narcissisme

(7) Depression / Dépression

(8) Paranoia / Paranoïa

برگرفته از فيس بووک نويسنده

 

بازگشت به خانه