تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

13 خرداد ماه 1394 ـ  3 ماه ژوئن 2015

حفظ تماميت ارضی ايران؛

پيش شرط تحقق سکولار دموکراسی در ايران و منطقه

کوروش اعتمادی

Koroush_etemadi@hotmail.com

مبرم ترین خواستهای سیاسی امروز ما در رو در رویی با جمهوری اسلامی میبایست؛ انحلال کامل آن، پرهیز از تقابل سیاسی با کشورهای همسایه، استقرار دموکراسی و عدالت اجتماعی در راستای برابری جامعهء شهروندی در مقابل قانون باشند. این مطالبات همیشه انگیزه اصلی ما برای ورود به عرصه مبارزه برای بر پا داشتن ایرانی دموکراتیک و آزاد بوده اند. از این رو موجودیت و ماندگاری ایران بمثابه زادبوم کشور مادریمان، اصلی ترین عامل و بهانهء ورود ما به کارزار مبارزاتی است تا با متحقق ساختن پیش شرط های لازم، نظم سیاسی مبتنی بر حقوق برابر شهروندی ممکن گردد. امّا از جنبه های دیگری حفظ ایران در چارچوب جغرافیای کنونی اش بسیار حائز اهمیت است، بویژه با توّجه به وقایع و تحولات سیاسی که در سالهای اخیر و امروز در اقصی نقاط  و اکناف مرزهای کشورمان در شرف انجام هستند.

فاجعهء رشد جنبش اسلامگرایی شیعه در طی چهار دهه اخیر در کشورمان مصیبت کمی نبود که هم اکنون شاهد توسعه طلبی دور از انتظار جنبش اسلامگرایان اهل تسنن در منطقه هستیم که به بهانه استقرار خلافت اسلامی، هر روزهِ جان صدها انسان را به قربانی میگیرند. سونامی اسلامگرایی در خاورمیانه، چه از نوع سنی اش و چه از نوع شیعه آن، فاجعه آمیزترین رخداد سیاسی بود که میتوانست روی دهد تا ظرفیت های جنبش دمکراسیخواهی در منطقه برای چندین دهه از رمق بیافتد.

 

فصل آغازین نزاع اسلامگرایان علیه یکدیگر

 با بقدرت رسیدن اسلامگرایان شیعه در ایران در سال 57، شاهد آغاز فصل رقابت و نزاع خونین دو جریان اسلامگرای سنی و شیعی در منطقه هستیم. دو جنبش اسلامگرایی که موجودیت و پایه های قدرت خود را بر پهنه ای از دریای خون و قربانی کردن جان شیرین هزاران انسان بیگناه استوار کرده اند. این جنگ و خونریزی سرانجامی نخواهد داشت تا بیداری و آگاهی مللِ منطقه، که نتیجتاً پایان بخش اقتدار دین و مذهب بر تار و پود زندگی سیاسی و اجتماعی گردد.  

قریب به 37 سال است از عمر سیاه حکومت اسلامی بر ایران میگذرد. قریب به 37 سال است جامعهء شهروندی ایران با گوشت و پوست خود سرکوب خونین رژیمی را تجربه کرده است که برافکندن آن از بنیاد به یکی از آرزوهای اولیه اش تبدیل شده. روشن است پس از 37 سال جنایت علیه بشریت در جمهوری اسلامی، دیگر ممکن نیست چهره سیاه این حکومت مذهبی را با گرانقدرترین ابزار و آلات آرایش بزک کرد و با فریبی دیگر آنرا بخورد مردم داد. بنظر میرسد پیش از سه دهه شقاوت رژیم اسلامی علیه جامعه شهروندی، مدت زمان کافی بوده باشد که امروز آحاد جامعهء شهروندی ایران بدان درجه از آگاهی دست یابند که در مقابل این رژیم اسلامی در پی دست یافتن به آلترناتیو حکومتی باشد که وجه بارز آن غیر دینی و غیر ایدئولوژیک بودنش باشد.

اسلامگرایی شیعه ماهیت عملی خود در رابطه با کشورمداری را در طی 37 سال اخیر به عینه در ایران به نمایش گذاشته است. قطعی بنظر میرسد راه بازگشت به شرایط زندگی نسبتاً متعارف در زیر سایه این رژیم اسلامی ناممکن است. بقول رهبر این حکومت اسلامی؛ هر امتیاز دهی حتی ناچیز به جامعه، حس زیادخواهی در بین مردم را افزایش خواهد داد که نهایتاً منجر به فروپاشی نظام اسلامی خواهد شد.

انسداد سیاسی در ایران نه صرفاً بواسطه شرایط ملتهب اجتماعی میباشد، بلکه پیش از هر چیز بستگی به ماهیت ایدئولوژیک رژیم اسلامی دارد که فراسوی قوانین اش «کفر» محسوب میشود و موجب تضعیف حکومت و تشدید هر چه بیشتر بحران نظری در رأس هرم قدرت آن خواهد شد. از این رو برای حفظ موجودیت رژیم، میبایست قوانین و سیاستهای حکومت در همان چارچوب و محتوی اسلامی اش اجرا گردد و لاغیر.

 

اسلامگرایی سنی خطری دیگر علیه جنبش دمکراسی خواهی در منطقه

بارها اشاره شد؛ توسعه طلبی اسلامگرایی شیعه موجب گردید تا اسلام اهل تسنن در منطقه هم بیکار ننشسته و در تدارک یافتن ابزارکار و راهکارهای مقابله به مثل علیه زیاده خواهی شیعه گری در منطقه باشند. ماشین سرکوب و انتفامجویانه اسلامگرایان سنی برای مقابله با رشد اسلام شیعه، از همان روش کار خونینی پیروی میکند که اسلامگرایان شیعه تحت زعامت روحانیت شیعه در طی 37 سال علیه جامعه شهروندی ایران بکار گرفته اند. شاهد بوده ایم اسلامگرایان اهل تسنن برای پیشبرد مقاصد شرم آور سیاسی خود در منطقه از سبُعانه ترین روشهای سرکوب و ترور بهره میجویند که بسیار هم مایل هستند که کشتارهای خونین آنها در بین افکار عمومی آشکار به نمایش گذاشته شوند تا با ایجاد رعب و وحشت بیشتر در بین جامعه شهروندی منطقه، سهلتر به اهداف سیاسی غیر انسانی خود دست یابند. درجه شقاوت و آدمکشی اسلامگرایان اهل تسنن بسیار گسترده تر و بیرحمانه تر از اقدامات وحشیانه اسلامگرایان شیعه در ایران و منطقه میباشند. اسلام شیعه در ایران به سبب آگاهیهای عمیق تر و گسترده تر جامعهء شهروندی ایران قادر به تکرار فجایع انسانی در آن ابعادی که در گذشته و امروز اسلامگرایی سنی در مناطق تحت اشغال خود بدانها مرتکب میشوند نیست. این در واقع آن نقطه قوت و وجه تمایزی است که امروز جامعه شهروندی ایران در مقایسه با دیگر جوامع شهروندی کشورهای منطقه دارد که هر چه بیشتر نوید بخش جنبشی رهائی بخش در آینده نزدیک در منطقه و ایران می باشد.

 

ایران سکوی مبارزه علیه اسلامگرایی شیعه و سنی خواهد بود

کین ورزی و رفتار انتقامجویانِ اسلامگرایان اهل تسنن علیه حکومت شیعه ایران، گاه یادآور تاریخ هجوم اعراب تازه مسلمان شده، به درون مرزهای کشورمان میباشد که تا بامروز تأثیرات تخریب گر اجتماعی و سیاسی آنرا همه روزه در زندگی اجتماعی و سیاسی خود تجربه و مشاهده میکنیم. اسلامگرایان اهل سنت در منطقه، نگاه نهایی خود را معطوف به ایران کرده اند تا به بهانهء توسعه طلبی اسلام اهل تشیع در منطقه و مبارزه با زیاده خواهی آنان، بار دیگر تراژدی مرگ و نیستی 1400 ساله خود را تجدید و ایران را بزیر طعمه سُم ستوران خود گیرند. اسلامگرایان اهل تسنن همانند همزاد تاریخی شان، اسلام شیعه، کمر به نابودی جوامع و اندیشه ای بسته اند که دیرگاهی است آگاهی یافته اند که اسلام سیاسی عمده ترین خطر علیه استقرار دمکراسی و پیشرفت در منطقه میباشد. در این وادی مرگ و نیستی تنها سر برآوردن جنبش دمکراسی خواهانه مردم با مضموم سکولار دمکراسی از قلب فلات ایران، نوید امید بخشی خواهد بود که مانع از گرُگتازی اسلام سیاسی در ایران و منطقه خواهد شد. امروز شاهد هستیم چگونه مردمان مناطقی در جغرافیای خاورمیانه که هیچ سنخیت و الفتی با اسلام و قوانین عصر حجری آن ندارند، در معرض هجوم و خطر نابودی از سوی اسلامگرایان اهل تسنن قرار گرفته اند. واضح است که؛ امنیت اجتماعی همهء شهروندان ایران اعم از فارس زبانان، کردها، بلوچها، لرها، بختیاریهای، آذری ها ... همه و همه در جغرافیای کنونی ایران تأمین و پاسداری خواهد شد. داعش در انتظار مرگ و نابودی همهء شهروندان ایران در پشت مرزهای غربی کشورمان کمین نشسته و آنسو تر، در پشت دیوارهای مرزهای جنوب شرقی کشور، القاعده و طالبان و داعش روز شماری میکنند تا کورسوی روزنه ای گشوده شود و به قتل و عام شهروندان استانهای شرقی کشورمان بپردازند.

اگر از نخستین گُرگتازی اسلامگرایان حدود 1400 سالی میگذرد، امّا واقعیتهای آن شبیخونهای وحشیانه فراموش نشده و آگاهی مردم نسبت به آنچه که در طول 14 قرن پس از استیلای اسلام سیاسی بر آنها گذشته است، فراتر از تاریخ رفته است. بنظر میرسد ایران تنها کانون آن جنبش دادگرایانه ای در منطقه باشد که آینده سیاسی خاورمیانه را به یکباره در گذر به دمکراسی و سکولاریسم رقم بزند.

بازگشوده شدن جبهه ای دمکراسی خواهانه با هدف برقرار سازی حکومتی با محتوی سکولار دمکراسی، تنها روزنه امیدی است برای از پای درآوردن اسلامگرایی سیاسی که منطقه و ایران را در پنجه های مرگ آفرین خود به ویرانه ای تبدیل کرده است. بنظر میرسد به زیر کشاندن اسلام بنیادگرا در منطقه پیش از هر چیز در ید قدرت شهروندان ایران باشد که در طول تاریخ در مقابله با سُلطه گری اسلامگرایان از تجارب سیاسی و تاریخی ارزشمندی برخوردار میباشند. ایرانِ منحای جمهوری اسلامی میبایست وظایف تاریخی که بر عهده اش محول شده به سرانجام برساند و کانون دادخواهی و بسیج نیرو برای استقرار سکولار دمکراسی در ایران و منطقه باشد. 

 

تأثیرات جنبش دمکراسی خواهانه مردم ایران در منطقه

تاریخ یک صد و ده سال اخیر تحولات سیاسی کشورمان گواه این واقعیت بوده است که هر گاه ایران آغازگر جنبشی عدالتخواهانه بوده، تأثیرات بسزایی بر رشد جنبش دمکراسی خواهانه و استقلال طلبانه در کشورهای بزرگ منطقه داشته است. انقلاب مشروطه ایران در سال 1905 برانگیزنده جنبش عرفیگرایی در ترکیه برهبری افسران جوان این کشور بود. جنبش ملی کردن نفت در سال 1332 تأثیر جدی بر پیدایش و رشد جنبش ناسیونالیسم عربی برهبری جمال عبدالناصر برای ملی کردن کانال سوئز داشته. و در آخر جنبش اسلامگرای شیعی برهبری روح الله خمینی در سال 1979، موجبِ رشد و پیدایش سازمانها و دولتهای تازه تأسیس اسلامگرا در منطقه شد. از این رو نتیجه میگیریم اگر ایران آغازگر جنبشی دمکراسیخواهانه با محتوی سکولار دمکراسی باشد، تأثیرات قطعی بر رشد دمکراسی و سکولاریسم در منطقه خواهد داشت. از این رو میبایست تأکید داشت ایران همیشه مرکز تحولات سیاسی در خاورمیانه بوده است و بدین خاطر مدعی هستم برای دست یابی به دمکراسی در منطقه میبایست یکپارچگی و استقلال این کانون مبارزه بر علیه ارتجاع منطقه، یعنی اسلام سیاسی، حفظ شود.

1  ژوئن 2015

 

بازگشت به خانه