تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

20 خرداد ماه 1394 ـ  10 ماه ژوئن 2015

منشاء همهء تفاوت ها در جهان

پیتر دایزیکس

ترجمهء آريو شعبانی

توضيح مترجم: متن زیر تلاش میکند با حد اکثر ممکن دقت، ترجمه فارسی از متن اصلی از اخبار ام آی تی باشد. خواندن متن زیر را به همه دوستان بخصوص کسانی که فکر میکنند مردم ایران با فرهنگی که دارند مقصر مشکلات فعلی شان هستند، توصیه می کنم. چرا که این متن تجربه و تحقیقات چندین ساله دو استاد دانشگاه ام‌آی‌تی را بیان میکند در مورد اینکه آیا فرهنگ، منابع طبیعی و غیره در شکست ملت ها مقصرند یا حکومت ها. پیتر دایزیکس، از ادارهء اخبار ام آی تی، می نويسد: «در کتاب جدید، اقتصاد دانان «دارون آسماگلو» و «جیمز رابینسون» ادعا میکنند که ورای همه چیزهای دیگر، بنیادهای سیاسی – نه فرهنگ یا منابع طبیعی تعیین کننده ثروت کشورها هستند.»

**************

این پرسش در میان یکی از بزرگترین موضوعات دوران دانشجویی وجود دارد که:‌ «چرا بعضی از ملت ها، مثل ایالات متحده، ثروتمند و قدرتمند می شوند، در حالی که دیگران در بدویات گیر می کنند؟ و چرا برخی از آن قدرت ها، از روم باستان تا اتحاد شوروی مدرن، گسترش يافته و سپس فروپاشی می کنند؟»

از آدام اسمیت و ماکس وبر تا به امروز، تعداد بی شماری از نویسندگان با این سوالات درگیر بوده اند. برخی عالمان، مثل وبر، بحث کرده اند که مذهب یا تفاوت های فرهنگی سطوح بسیار متفاوتی از تولید اقتصادی را در میان کشورها بوجود می‌آورند. دیگران ادعا کرده اند که فقدان منابع طبیعی یا مهارت های فنی مانع کشورهای فقیر از ایجاد «رشد اقتصادی خودبنياد» شده است.

دارون آسماگلو از ام‌آی‌تی و جیمز رابینسون از دانشگاه هاروارد، دو تن از اقتصاد دانان، پاسخ دیگری دارند: «سیاست موجب تفاوت است. کشورهایی که دارای رژيم های سياسی موسوم به "مچهز" هستند (يعنی آنها که حقوق سیاسی و مالکیت را تا حد ممکن در بین عموم گسترش می دهند، همزمان قوانین را اعمال کرده و میزانی از زیرساخت های عمومی را ارائه می دهند) بیشترین رشد را در طول زمان تجربه می کنند». ه

آسماگلو و رابینسون، ادعا می کنند که کشورهایی با رژیم های سیاسی «غارتگر» (که قدرت بوسیله یک گروه کوچک از خواص تصرف شده) یا در کار رشد شکست می خورند و یا، پس از دوره‌ های کوتاه توسعهء اقتصادی، از نفس می‌افتند.

آسماگلو، استاد کرسی اقتصاد «الیزابت و جیمز کیلیان» در ام‌آی‌تی می گوید: «شما برای پشتیبانی از پیشرفت اقتصادی به برابری سیاسی نیاز دارید». او بخصوص می گوید که رشد اقتصادی به نوآوری فنی گسترده بستگی دارد؛ اما نوآوری گسترده فقط در کشورهائی که حقوق را حمایت می کنند و مردم بیشتری را به دست زدن به اختراعات ترغيب می کنند دوام می‌آورد.

آسماگلو و رابینسون، که پانزده سال دشوار از تحقیق مشترک خود را به مستند سازی «تز» خود اختصاص داده اند، اکنون، در کتاب جدیدشان «چرا ملت ها شکست می خورند؟»، که بوسیلهء انتشارات «کراون» منتشر شده، نگاهی نزدیک تر از همیشه را به روند فروپاشی یا رکود کشورهایی که از وجود رژيم های سیاسی "مجهز" بی‌بهره‌اند ارائه می دهند.

«چرا ملت ها شکست می خورند؟» بر نوآوری اصرار می ورزد، حال آنکه کشورهای دچار رکود يا فروپاشی در برابر «تغییر»، و پيدايش فن آوری های جدیدی که ایجاد رشد مکرده و می تواند تعادل عوامل اقتصادی یا سیاسی را در یک کشور دگرگون کنند، از خود مقاومتی سرسختانه نشان می دهند.

آسماگلو و رابینسون می نویسند: «نوآوری های فنی اجتماعات انسانی را مترقی می کنند ولی، در عين حال، درگیر جایگزین کردن قدیم با جدید، و تخریب اختیارات اقتصادی و قدرت سیاسی خواص نيز می شوند». با این وجود، واقعيت آن است که وقتی خواص با جلوگیری از نوآوری موقتاً قدرت خود را حفظ می نمايند، در همان حال محیط را به نحو فوق‌العاده‌ای تضعیف می کنند.

 

چرا نمودهای فرهنگی ترقی شکست می خورند

در بیان شخصی آسماگلو، تفسیر آنها از تاریخ «در برخی سطوح واضح است: بنیادها انگیزه‌ها را شکل می دهند و انگیزه‌ها اولويت ها را». و می‌افزاید: «این چشم‌انداز اما متداول نیست».ه

البته، وبر، در 1919، مقتدرانه بحث می کند که فرهنگ پروتستانت – یک فرهنگ کار حمایت شده با یک نظام اعتقادی که سرمایه‌گذاری با نگاه رو به جلو را تشویق می کند – کشورهای اروپایی پروتستانت را ثروتمند کرده بوده است. در یک رویکرد مرتبط، تعدادی از نویسندگان اخیراً بحث کرده‌اند که فرهنگ اسلامی رشد را محدود می کند. دیگران، مانند دانشمند زیست جارد دایموند، در کتاب پر فروشش در 1997، «تفنگ ها، انگل ها و فولاد»، مشخص کرده که وجود منابع طبیعی تأثیر فوق‌العاده‌ای بر ترقی در درازمدت داشته‌است.

رابینسون و آسماگلو معتقدند که صلابت این اظهارات به سرعت سقوط می کنند. از يکسو کشورهای اروپایی با فرهنگ های متفاوت، پروتستانت ها و کاتولیک ها، با همدیگر، ثروتمند شده‌اند. همچنین، کشورهای مختلفی با زمینهء فرهنگی مشابه در موارد اقتصادی بسیار متفاوت عمل کرده‌اند، مانند دو کشور کره در دورهء بعد از جنگ. همچنین، کشورهای متفاوتی مسیر حرکت اقتصادی خود را تغییر داده‌اند، در حالی که، بقول آسماگلو: «فرهنگ شان بصورت معجزه آسائی تغییری نکرده است».ه

سرانجام، برخی کشورها با انواع مشابهی از منابع طبیعی، مسیرهای اقتصادی بدقت متفاوتی را در دوران مدرن برگزیده اند؛ برای مثال یک اسپانیایی متوسط شش برابر یک پروئی متوسط ثروتمند شده است.

آسماگلو می گوید: «ما با تفنگ ها، انگل ها و فولاد تحت تاثیر قرار گرفتیم... ولی نظريهء ما با نظريه ای که در آن کتاب طرح شده بسیار متفاوت است».ه

 

«آزمون های طبیعی» دور دنیا

آنگونه که آسماگلو و رابینسون می بینند، نقطهء چرخش در تاریخ اقتصادی دنیا «انقلاب شکوهمند» انگلیس در اواخر قرن شانزدهم بوده است؛ لحظه ای کلیدی در یک   فرآيند دراز مدت‌تر که حقوق مالکیت و سیاسی عمومی(شامل حفاظت از اختراعات) را گسترش داد. پیش از آن مخترعین زيادی وجود داشتند، اما کوشش ‌هایشان بی تشویق بود؛ انگلستان، تا اواخر قرن هفدهم، درگير بزرگترین دورهء پایدار رشد اقتصادی بود، رشدی که از عصر نوسنگی تا آن زمان بی سابقه بود.

برای آزمایش این «قرائت از تاریخ»، آسماگلو و رابینسون از «آزمون های طبیعی» متنوعی استفاده کردند (که برخی از آنها با همکاری سایمون جانسون، اقتصاد‌دان ام‌آی‌تی، انجام شد). آنها در پی بررسی آن بودند که چگونه عناصری دیگر، همچون بنیادهای سیاسی برابر، مسیر اقتصادی کشورها را دگرگون کرده اند.

کرهء شمالی و جنوبی، دو کشور با یک تاریخ، فرهنگ، منابع طبیعی و بومی مشترک، را درنظر بگیرید. از زمان جدایی آنها در 1948، کرهء شمالی یکی از بدبخت‌ترین کشورهای جهان شده است، در حالی که کرهء جنوبی ثروتمند است. اکنون شکافی ثروتی ده چندان مابین اين دو کشور برقرار است. چرا؟ آسماگلو و رابینسون اظهار می کنند چون کره جنوبی، صرف ‌نظر از شدت عمل سیاسی خويش، به تدریج به یک رژيم سیاسی مجهز تبدیل شده است. به گفتهء آسماگلو، شبه جزیرهء کره، یک مثال ساده از دو کشور مشابه اما با بنیادهای بسیار متفاوت را ارائه می دهد، بی آنکه مردم در آن دخالت داشته باشند.«این تجربه دریچه ای را بر پیامدهای دراز مدت یک جدایی بنیادی می گشايد».ه

به همین ترتيب، شهر نوگالس، در ايالت آریزونا، با شهر دوقلویش «نوگالس ِ مکزیک»، که درست آن طرف مرز واقع است، دارای یک فرهنگ، تاریخ، سرزمین و منابع مشترک است اما در نوگالس ایالات متحده درآمد متوسط خانواد 30 هزار دلار است که سه برابر نوگالس مکزیک (که برای مدت طولانی تحت حکمرانی حکومتی تک حزبی بود) است. به طور مشابه، در آفریقا، بوتسوانا – که از زمان استقلال در 1966 یک دموکراسی واجد حقوق مالکیت پایه‌گذاری کرده – بیشترین درآمد سرانه را در منطقهء جنوب صحرای آفریقا داشته در حالی که همسایه‌اش، زیمبابوه، بصورت یک دیکتاتوری ضعیف باقی مانده است.

به گفتهء آسماگلو، کشورهایی مثل زیمبابوه نيز این نظر تأييد می کنند که رهبران خودکامه خيلی ساده قادر نيستند بفهمند که کدام سیاست ها منجر به رشد می شوند. او اين وضع را «به نحو چشم‌گیری محبوب دانشگاهیان»ی می يابد که می خواهند صرفاً یافته‌های شخصی شان را بکار برند.

به گفتهء آسماگلو، «بیشتر پی‌آمدهای "اشتباهات سیاسی" عامداً حاصل شده اند». «این رهبران سیاست هایی را انتخاب می کنند که جلوی ترقی اقتصادی را بگيرد، چرا که هدف آنها متفاوت است: آنها می خواهند بر سر قدرت بمانند یا، به طور ساده‌تر، خودشان ثروتمند شوند».ه

چرا ملت ها شکست می خورند؟ پاسخ آسماگلو و رابینسون به اين پرسش هم اکنون با اتفاق نظر موافق برخی دانشمندان علوم اجتماعی مواجه است. جول ماکیر، یک مورخ سیاسی در دانشگاه نورث‌ وسترن، کتاب آسماگلو و رابینسون را «خارق‌العاده و خلاق‌» توصیف کرده، و تأکید آن بر سیاست را تحسین نموده است. ماکیر می گوید در دهه‌های گذشته، اقتصاد‌دانان بیشتر «روی مدل ها و مقایسه ها» تمرکز می کردند و «بنیادها اهمیتی نداشتند... ولی در آینده، درک ابعاد قدرت سیاسی در توضیع منابع اقتصادی آن امری است که از آسماگلو و رابینسون بيش از همگنان شان بصورتی تاثیر گذار باقی می ماند».ه

 

درس هایی برای امروز

برای اطمینان می توان ديد که، همانگونه که آسماگلو و رابینسون در کتاب اشاره کرده‌اند، برخی از «مناطق غارتگر» رشد اقتصادی خود را به دلیل «بهره‌گیری فنی» تحصيل می کنند.  بین 1928 و 1960 اتحاد شوروی یک نرخ رشد حیرت‌آور – سالانه 6 درصدرا تجربه کردچرا که  از یک اقتصاد کشاورزی به یک اقتصاد صنعتی رو کرده بود. ولی از آنجا که همين کشور راهی برای تشویق نوآوری های فنی آتی نداشت، فرآيند فروپاشی را از 1980 ببعد تحربه کرد.ه

مناطق دیگری هم در تاریخ جهان رشد های چشمگیر را تجربه کرده و سپس فرو پاشیدخ اند. آسماگلو و رابینسون معتقدند که جمهوری روم باستان در بخش بزرگی بوسیله اعطای گستردهء حقوق به شهروندان و درگير شدن در امر توسعه بصورت «یک رژیم تا حدودی مجهز» رشد کرد، لیکن هنگامی که همان نظام در حدود 30 قبل از میلاد مسیح بصورت یک امپراطوری خودکامه درآمد، بخت اقتصادی آن کور شد. همین پروسه در ونیز نيز اتفاق افتاد: یک مولود اقتصادی ت بازرگانی اروپای بتازگی مدرن شده که در آن طبقهء خواص، در اقدامی برای حفظ غنایم برای خود، نوآوری را سد کردند.

آسماگلو و رابینسون معتقدند چنین مثال هایی درس هایی برای امروز دارند – مانند این نکته که تاریخ هميشه به شکلی پیشرونده اتفاق نمی‌افتد.

آسماگلو می‌گوید: «بنیادهای سیاسی بسیار معارض هستند. آنها همیشه به چالش کشیده ‌شده‌اند. هیچ ضمانتی که عقب نشینی در کار نباشد جود ندارد، مانند روم  یا ونیز. من فکر می کنم این خیلی مهم است که این نکته را بخوبی دريابيم چرا که ازآ سودگی خیال جلوگیری می کند».ه

درس دیگر این است که «رشد» تنها به حقوق یک طبقهء خاص از مردم وابسته نبوده و به حقوقی که در میان کل جامعه منتشر است بستگی دارد. آسماگلو می‌گوید: «حقوق مالکیت اگرچه بخودی خود خیلی مهم هستند اما در محیطی که همه‌گی به آنها دسترسی داشته باشند حاصل می دهند. شما نمی توانید وضعیتی را ايجاد کنيد که در آن فقط صاحبان بردگان و یا زمین‌داران حقوق مالکیت داشته باشند. این کافی نیست».

امروزه، آسماگلو، با نگاه به اطراف جهان، و با توجه به توسعهء محدود حقوق سیاسی در چین، در مورد پایداری دراز مدت رشد اين کشور با احتياط سخن می گويد: «مگر اینکه اين کشور به لحاظ سیاسی خود را دگرگون کند». از سوی ديگر  آسماگلو می‌گوید که او و رابینسون، با مشاهدهء انقلابات اخیر، در بارهء پایداری رشد در مناطقی از آفریقای شمالی «خوشبین» هستند.

او می گوید: برای برقراری یک «رژیم سیاسی مجهز» در مصر، با وجود همهء مشکلات پیش رو، می بينيم که «برخلعليرغم خواست خواص، مردم دوباره به خیابان ها می‌آیند. نکتهء بزرگ این است که اعراب خسته شده اند. مردم می دانند که صدایشان شنیده می شود و  هنگامی که ببينند این صدا برجسته شده است، ديگر حفظ یک رژیم مستبد غیر پاسخگو بسیار دشوارتر خواهد بود.»

________________________________________________________

* All the difference in the world. "In new book, economists Daron Acemoglu and James Robinson assert that above all else, political institutions — not culture or natural resources — determine the wealth of nations". Peter Dizikes, MIT News Office. March 23, 2012

https://drario.wordpress.com/2012/07/20/all_the_difference_in_the_world/

 

بازگشت به خانه