تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

20 خرداد ماه 1394 ـ  10 ماه ژوئن 2015

آنچه که می تواند در انتظار رژیم اسلامی ایران باشد

منصور راستانی

سیاست های خارجی کشورهای قدرتمند جهانی، متناسب با احتیاجات هر زمان طرح و پیگیری می شوند. از ميان نمونه های چنین سیاست بازی ها را می توان در دوران جنگ سرد و لزوم ایجاد کمربند سبز در کنار مرز اتحاد جماهیر شوروی سابق که به استقرار حکومت اسلامی در ایران منجر گردید نام برد.

پرزیدنت بوش پدر در نطق خود در جلسهء مشترک کنگرهء امریکا و سنا، در آغاز دوران پس از جنگ سرد، بیان داشت که از این دوران مشکل، یک نظم نوین جهانی در آستانهء ظهور است؛ عصر جدیدی آزاد از تهدید ترور، در دستیابی به عدالت قوی تر و امن تر، در تلاش برای صلح؛ عصری که در آن ملت های جهان، شرق و غرب، شمال و جنوب، می توانند در شکوفایی و هماهنگی، زندگی کنند.

پس از سقوط کمونیسم، سیستم کاپیتالیسم جهانگیر شد. سیستم کاپیتالیسم سالم بر پایهء رقابت سالم و آزاد استوار است، رقابت آزاد نیاز به برقراری آزادی و دمکراسی دارد، آزادی و دمکراسی محتاج فضائی هستند که دارای امنیت باشد. چون کاپیتالیسم گلوبال شده است، امنیت نیز باید جهانی شود. بدین ترتیب فروزه های آزادی، دمکراسی، و امنیت که لازمهء برقراری یک سیستم کاپیتالیسم سالم و موفق هستند، جمعاً می توانند هستهء مشترک عناصر شکل پذیر در مقاصد ژئوپولیتیک کشورهای قدرتمند جهانی را در هر گوشهء کره خاکی تشکیل دهند.

بالانس قدرت منطقه ای
         دیوید راکفلر گفته بود که ما در آستانهء یک تحول جهانی هستیم، تنها چیزی که لازم داریم یک بحران بزرگ درخور و بجا است، و ملت ها نظم نوین جهانی را قبول خواهند کرد. عصر جدید، آزاد از تهدید ترور که بوش پدر، 25 سال پیش، وعدهء آن را در یک نظم نوین جهانی می داد، بخودی خود صورت نمی گیرد. روند سیاست خارجی امریکا در بیش از دو دههء گذشته نشان از آن دارد که این کشور جهت پیاده کردن مقاصد ژئوپلیتیک خود در خاورمیانه در صدد ایجاد تغیرات مرزی در نقشهء جغرافیایی منطقه بوده است. ساکنین کشورهای این منطقه را اکثریت مسلمانان سنی و اقلیت شیعه تشکیل می دهند. پرزیدنت بوش پسر با حمله به عراق در سال 2003، نه تنها صدام حسین و حکومت اش را که مانع رشد شیعه بود از بین برد بلکه عراق را در اختیار رژیم شیعه اسلامی ایران قرار داد. در ماه آپریل سال 2006 نخست وزیر منتخب عراق، ابراهیم الجعفری، به اتهام طرفداری از سیاسیون سنی و کرد در پارلمان، مجبور به کناره گیری از پست خود شد. در همان ماه ادارهء «سیا»ی امریکا با مشارکت نزدیک خود در گزینش نخست وزیر جانشین از میان چهار کاندیدا، و توجه به توصیهء قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس رژیم ایران، نوری المالکی را که حدود هشت سال از زندگی در تبعید خود را در تهران گذرانده بود بعنوان نخست وزیر عراق بر گزید. بعبارت دیگر، دخالت ملایان ایران در عراق جنبهء رسمیت پیدا کرد. این سیاست ِ زائل کردن توانمندی یک فرقه (سنی) و توان بخشیدن به نیروی فرقه دیگر (شیعه) چیزی جز دست کاری در بالانس قدرت در منطقه نیست که می تواند در راستای استراتژی دراز مدت امریکا عمل کرده باشد. محبوبیت جورج بوش پسر، در دورهء دوم ریاست جمهوری او، در میان مردم امریکا، بدلایل افکار عمومی ضد جنگ بطور کلی، و تحمیل هزینه های سنگین جانی و مالی ناشی از پیامدهای جنگ عراق بخصوص، سیر نزولی را آغاز میکند و از 90% در سال 2001 به 25% در سال 2008، زمان بحران اقتصادی امریکا فرا می رسد و مردی که زمانی خود را پرزیدنت جنگ می نامید در آخرین سال ریاست جمهوری خود بصورت یک شخص منفعل کاخ سفید را ترک می کند.
         پس از دوران بوش پسر و آغاز ریاست جمهوری پرزیدنت اوباما، استراتژی دراز مدت امریکا در منطقهء خاور میانه همچنان به قوت خود باقی می ماند. او در همان ابتدای ورود به کاخ سفید در سال 2009 شاهد سرکوب شدید حرکت آزادی خواهی خود جوش مردم ایران توسط رژیم جنایتکار ملایان بود، و جهانیان همگی شاهد بودند که او از کنار این سرکوب، بی تفاوت می گذرد. مزید بر آن او دست دوستی اش را بسوی ملایان دراز میکند. حتی بهنگام دورهء دوم انتخابات عراق در سال 2010 با وجود آنکه ایاد علوی، رهبر حزب العراقیه، با اختلاف دو کرسی پارلمانی بیشتر از حریف خود نوری المالکی، اکثریت آرا را از آن خود می کند اوباما پشتیبانی خود را از نوری المالکی، دست نشاندهء رژیم اسلامی ایران، که رأی اکثریت را بدست نیاورده بود اعلام می دارد، و بدينوسیله نوری المالکی برای بار دوم بر مصدر صدارت می نشیند تا سیاست جدا سازی و تفکیک گرایی شیعه از سنی، دیکته شده توسط ملایان در ایران، را در عراق دنبال کند. کار در اینجا خاتمه پیدا نمی کند و ایجاد بالانس بین فرقه های مذهبی ادامه می يابد، امریکا برنامه های سازندگی پس از دورهء جنگ در عراق را ناتمام گذارده و نیروی های خود را از آن کشور بیرون می راند تا وسیلهء تطمیع هر چه بیشتر رژیم شیعهء اسلامی ایران به دخالت کامل در آن کشور فراهم گردد.

مستعد جنگ ساختن منطقه
        در سال 2011 آزادیخواهان سوریه علیه حکومت خونخوار اسد قیام می کنند و کشتار و خونریزی آغاز می گردد. یک سال بعد امریکا طی یک برنامهء سری، گروهی از شورشیان سوریه را تعلیم نظامی می دهد و آنها را راهی میدان جنگ در سوریه می کند. بسیار زود معلوم می گردد که آنها به گروه های تروریستی بنیاد گرای اسلامی پیوسته اند. چند سالی می گذرد و کشتار در سوریه به نهایت خود می رسد. در این میان امریکا که دارای بودجهء نظامی برابر با جمع کل بودجه های نظامی 9 کشور غربی قدرتمند بعد از خود می باشد سکوت اختیار کرده ولی در برابر اعتراضات شدید آورگان جنگی سوریه مجبور می گردد که رل صلیب سرخ در رساندن امداد های دارویی و خوراکی به آواره گان را بازی کند. ادامهء سکوت امریکا چراغ سبزی می شود برای عوامل غیر لیبرال دولتی در منطقه، مانند حکومت شیعهء اسلامی ایران و ایادی حزب الهی اش در لبنان، و غیر دولتی ها همچون بنیاد گران اسلامی سنی از گروه های مختلف، تا فرصت کافی جهت ادغام شدن در جنگ سوریه را بدست آورند. و چون منافع ایدیولوزیکی این نیروها در تضاد با یکدیگر هستند، آنها ضمن پیکار با دولت غیر لیبرال سوریه، در گیر نبرد با یکدیگر نیز می شوند و جنگ فرقه ای را بوجود می آورند. سکوت 4 سال غرب در برابر فاجعهء جنگ در سوریه، فرصت کافی برای نیروی های غیرلیبرال را فراهم آورده تا منطقه را شخم زده و آنرا مستعد جنگ نمایند. کمک های لجستیکی و استراتزیکی توسط نظام های پشتیبان این نیروها موجب می شود که دامنهء جنگ محلی را به یک جنگ فراگیر در منطقه تبدیل نمایند.

تضعیف نیروهای غیرلیبرال
         راه اندازی جنگ بین عوامل غیر لیبرال موجب می شود که نیروهای خطرناک بنیاد گرای اسلامی و عوامل تهدید و ترور از بسترهای منفعل خود بیدار شده و بگونه ای فعال به صف شورشیان بپیوندند و به شدت جنگ بیافزایند. بعنوان نمونهء این دسته نیروها، گروه اسلامی داعش را می توان نام برد که با حمایت لجستیکی و استراتژیکی فرقه های سنی ناراضی از حکومت شیعه عراق خیلی سریع رشد کرده و توانسته اند با عملیات تروریسی بخش بزرگی از سوریه و عراق را به تصرف خود در آورند.

اکنون سال هاست که ناظران بین المللی شاهد جنگ فرقه ای شیعه در برابر سنی و بالعکس و سنی بر ضد سنی در منطقه هستند، آنها تماشاگر ویران شدن آبادی ها و نابودی انسانیت هستند ولی سکوت اختیار کرده اند. این سیاست سکوت از طرف دنیای غرب، بویژه امریکا می تواند ترفندی باشد هر چند غیر منطقی ولی موقت در گذر از ترور و تباهی برای پیاده کردن یک استراتژی دراز مدت در رسیدن به صلح و امنیت پا برجا و استوار. هر چه شدت جنگ بین فرقه های مذهبی افزایش می يابد تلفات جانی ناشی از آن، در هر دو طرف بازیگران جنگ، افزوده می گردد. چنین پیامد منتج از رو در رو قرار دادن عوامل واپسگرای اسلامی در برابر همدیگر، همانا نتیجهء بکار گیری سیاست تضعیف نیروهای غیرلیبرال است توسط خود نیروها.
        سیاست تماشا-کن-و-کاری-نکن ِ امریکا، که در بطن استراتژی دراز مدت آن نهفته است، متعاقباً دست جمهوری اسلامی را باز می گذارد تا میدان دخالت حکومت خود را به درون مرزهای یمن وسعت دهد و با حمایت خود از شورش حوتی ها در آن کشور نیروی های طرفدار خود را در آنجا مستقر نماید و بدین ترتیب کشورهای مؤتلفه عربی وارد جنگی می شوند که البته مورد تأیید امریکا نیز قرار می گیرد. هر چند گزارش های جسته و گریخته حاکی از قطع بمباران های هوائی نیروهای مؤتلفه عربی است ولی کارشناسان سیاسی و نظامی بر این عقیده هستند که جنگ در یمن به این آسانی ها پایان پذیر نیست. با توجه به موقیعت استراتژیکی راه های آبی مسیر کشتی های نفتی در دریای قرمز (احمر) و خلیج عدن، بحران کنونی در یمن موجب می شود که توجه غرب از عراق کاسته و به این قسمت از منطقهء خاور میانه متمرکز گردد. و این خود موجب میشود که دست گروه داعش که اکنون در حال مبارزه برای پس گرفتن بزرگ ترین استان عراق، ال انبار، می باشد بازتر شود. اگر داعش موفق شود که این استان را تصرف کند می تواند در آیندهء نه چندان دور به شهرهای نزدیک آن، چون کربلا و نجف که مقابر امامان شیعه را در بر دارد، حمله برده و آنجا را مورد تهاجم خود قرار دهد. که در این صورت با سپاه قدس رژیم ایران و یا شاخه آن، لشگر بدر، روبرو خواهد شد، که اين امر می تواند سرآغاز یک جنگ چریکی و سهمگین را رقم زند، و پای گروه داعش را به مرزهای ایران باز کند.

جنگی که در یمن می گذرد آمیزه ای از رزم های متعارف و تروریستی است و پتانسیل آن را دارد که به مرزهای کشورهای بیشماری بویژه طرفین اصلی این جنگ، عربستان سعودی و ایران نیز سرایت کند. این درگیری ها می تواند بصورت متعارف صورت پذیرد و نیروهای نظامی دو کشور و یا نیروهای نیابتی شان را در برابر هم قرار دهد. از طرفی دیگر هر دو کشور می توانند نیروهای تروریستی خود را، القاعده از سوی عربستان و شبه نظامیان شیعه از سوی ملایان ایران، به مرزهای یکدیگر بفرستند. در هر حالت، نهایت این در گیری ها می تواند کل منطقه را در بحران بزرگ فرو برد که در آن صورت ریسک های ژئوپولیتیکی شگرفی را برای غرب بهمراه خواهد داشت، و دیر یا زود بهانهء دیر-هنگام لازم برای امریکا و ناتو جهت دخالت های نظامی در منطقه را فراهم خواهد کرد. باز گذاشتن دست رژیم ایران جهت دخالت آشکار در کشورهای منطقه، خود می تواند قستمی از همان استراتژی بکار گرفته شدهء امریکا در امتداد تضعیف نیروهای غیرلیبرال بحساب آید. بعبارت دیگر، امريکا می تواند با مشغول نگاه داشتن نیروی های رزمی رژیم در چند جبهه، از قدرت متمرکز آن بکاهد و آن را تا حد امکان ضعیف و فرسوده نماید.   

امریکا، قرارداد هسته ای، و ملایان ایران   
         در سال 2002 وجود سایت مخفی دستگاهای سانتریفیوژ در حال ساختمان رژیم در نطنز برملا می شود. پس از حملهء نظامی امریکا به عراق در زمان ریاست جمهوری بوش پسر در سال 2003، رژیم ملایان در ایران از بیم آنکه ایران هدف حملهء احتمالی بعدی امریکا باشد، با تقاضای گروه 3 کشورهای اروپایی موافقت کرده و برنامه های هسته ای خود را متوقف می سازد، ولی در اواسط سال 2004، چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، مهر و موم های سایت در دست ساختمان نطنز را، که توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی (آی.ا.ای.ا.) نصب شده بود، بر می دارد و مجدداً به کار ساختمانی سایت غنی سازی خود ادامه می دهد. در سال 2006 رژیم ایران اولین غنی سازی اورانیوم خود را انجام می دهد، و در همین سال مورد تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار می گیرد. در سال 2013 امریکا یک رشته مذاکرات سری با نمایندگان رژیم در عمان برگزار می کند که نهایتاً به قرارداد موقت بین رژیم و گره 1+5 منتهی می گردد. در سال 2015، بیش از یک دهه تلاش های دیپلماتیک توسط گروه های 3 و 1+5 برای حل معضل هسته ای ایران سرانجام یک موافقت نامهء جامع هسته ای غیر الزام آور معروف به " طرح اقدام جامع مشترک" حاصل می گردد که رژیم را در ازای کاهش بعضی از تحریم های بین المللی ملزم به تعلیق بسیاری از مشخصه های برنامه های اتمی خود می کند. طبق تحولات اخیر که مابین کاخ سفید و اعضای کنگره امریکا در جریان گرفته است این موافقت نامه، قبل از هر نوع امضاء، بایستی به تصویب کنگره امریکا برسد.
         دو مشخصهء کلیدی و مسئله ساز این قراداد مربوط به نحوهء برداشتن تحریم ها و اجازهء بازرسی از سایت های نظامی رژیم عنوان می شود. حکومت اسلامی در ایران به لحاظ اقتصاد ورشکسته اش خود را نیازمند به بستن قرار داد می بیند و لازم می داند که تحریم ها بلافاصله پس از امضای قرارداد یکجا برداشته شوند، در حالیکه از نظر گروه 1+5 تحریم هایی که بصورت قانون در نیامده اند تنها بصورت شرطی مورد تعلیق موقت قرار گرفته و تنها پس از دورهء درست سنجی می توانند برداشته شوند.

از طرف دیگر رژیم به این نکته واقف است که موفقیت قرارداد هسته ای می تواند دری را که برای مدت سه دهه بسته شده بر روی تمدن غرب بویژه امریکا باز گشاید. رژیم می داند که نهایتاً در زمان مناسب، مسائل دیگر از قبیل حقوق بشر، مداخله در کشورهای همسایه، و حمایت از تروریسم در چهار چوب مذاکرات هسته ای در حال انجام، مورد توجه قرار خواهد گرفت و از این مورد بیمناک است چون پیامد های آن را مغایر ساختار ایدولوژیکی نظام خود می داند؛ چرا که در مقدمهء قانون اساسی رژیم صریحاً بر صدور انقلاب اسلامی ایران تأکید شده است.

بهمین دلیل رژیم در کار انتخاب راه درست، خود را بر سر دو راهه ای می بیند که هیچکدام سرانجام روشنی را ارائه نمی دهند. در نهایت، احتمال بسیار دارد که رژیم مجبور به استفاده از سیاست همیشگی خود، "از این ستون به آن ستون فرج است"، شود و مطابق معمول تا آنجا که می تواند وقت بخرد و از پول هایی که در اثر برداشتن تحریم ها بطور ماهانه به او پرداخت می شود تا آنجا که می تواند بهره ببرد. و یا زیر بار امضاء قراداد برود و مطابق با مفاد آن عمل نماید، ولی نهایتاً اگر به نقطه ای برسد که موجودیت خود را در خطر ببیند، مثلاً در صورتی که ادامهء مذاکرات بر سر مطالب دیگر از قبیل امور نظامی و مسائل حقوق بشری و امثال آن متمرکز گردد، شروع به نقض تعهدات خود کند و در آن صورت حتی می تواند خود را از قید معاهده " ان.پی.تی." رهائی دهد.

نفوذ به قلمرو دشمنان دمکراسی
        پرزیدنت اوباما در مورد قرارداد هسته ای ایران گفته است که این معامله بر اساس اعتماد نیست، بلکه بر اساس درستی سنجی بی سابقه ای است که قسمتی از آن شامل نیرومند ترین، مداخله آمیزترین، و شفاف ترین روش های بازرسی در تاریخ مذاکرات هسته ای است. فکت شیت قرارداد هسته ای ایران، صادر شده توسط وزارت امور خارجه امریکا، خواستار حق بررسی کلیهء سایت های مشکوک و یا اتهامات وارده در مورد فعالیت های مخفیانه در هر نقطه ای از کشور شده است. رژیم ملایان اعلام کرده است که به بازرسان بین المللی اجازهء دسترسی به پایگاه های نظامی را نخواهند داد. این در حالی است که وزیر امور خارجه امریکا، جان کری، می گوید که هرگونه قراداد با ایران شامل بازرسی بین المللی بدون محدودیت خواهد بود.

در صورتی که این قرارداد امضاء شود، گروه 1+5 و در رأس آن امریکا در بازرسی های فشرده و مداوم از ایران می توانند عوامل و تکنولژی های جاسوسی هوشمند خود را در پهنای کشور ایران بگسترانند و در مدت کمتر از یک سال اطلاعات لازم از مراکز هسته ای و استراتژیکی رژیم را بدست آورند. امریکا با استفاده از این فرایند توانسته است که بدرون نیروهای غیر لیبرال و دشمن دمکراسی نفوذ کند و اطلاعات «رزم- ترفندی» لازم را، که می توانند در تصمیم گیری های استراتژیک و لوژستیک آینده بکار می آیند، اخذ و ضبط نماید.
         روش ساکت و دوستانهء چند سالهء اوباما در ارتباط با رژیم اسلامی ایران برای کسب اعتماد بنفس ملایان جهت نفوذ به قلمروی آنها مرا یاد داستان "تروی" که فیلم سینمایی پرخرج آن نیز با شرکت برد پیت ساخته شد می اندازد. آیا اوباما در حال ساختن اسب تروژان است؟ اسب تروژان داستانی است از جنگ تروژان دربارهء "ترفند اعتماد به نفس" که یونانی ها بکار گرفتند تا وارد شهر ساحلی "تروی" شوند و جنگ را ببرند. پس از محاصرهء بی نتیجهء شهر تروی بمدت 10 سال، یونانی ها یک اسب چوبی بزرگ غول پیکر ساختند و تعدادی از مردان خود را در آن پنهان کردند. یونانی ها که کشتی های خود را در ساحل داشتند، وانمود کردند که ساحل را ترک می کنند و به کشور خود برمیگردند. تروژان ها (اهالی تروی) اسب را بعنوان غنیمت جنگی و نشانهء پیروزی بداخل شهرشان کشاندند. شب هنگام که اهالی تروی در خواب بسر می بردند جنگجویان یونانی از اسب بیرون آمدند و دروازهء شهر را برای قشون یونانی، که شبانه به ساحل برگشته بودند، گشودند. یونانی ها وارد شهر تروی شدند و آنجا را نابود کردند و جنگ را به پایان بردند.
         شاید قرارداد هسته ای اوباما همان اسب تروژان باشد برای نفوذ به قلمروی نیروی های غیرلیبرال و دشمنان دمکراسی. شاید استراتژی بیش از دو دههء گذشتهء امریکا در منطقهء خاورمیانه، بخصوص در ارتباط با رژیم ایران، در جهت جامهء عمل پوشاندن به همان وعده هائی باشد که رییس جمهور امریکا در سال 1990 در نطق خود، برای پدید آوردن یک نظم نوین جهانی نوید آنها را می داد: عصر جدیدی آزاد از تهدید ترور، مملو از صلح، امنیت، و آزادی!

http://iranian.com/posts/view/post/49464

 

بازگشت به خانه