تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

27 خرداد ماه 1394 ـ  17 ماه ژوئن 2015

نخود سیاه «اسلام زدایی» دولت اعتدال

آذر مدرسی

ا        این روزها مسئلهء ورود زنان به ورزشگاه ها دوباره به صدر روزنامه های پی روی دولت اعتدال تبدیل شده است و بهانه هم این است که  ده روز دیگر تیم والیبال ایران و آمریکا مسابقه خواهد داشت. می گویند مسئلهء ورود زنان به ورزشگاه ها از چالش ‌های مهم دو دههء اخیر دولت‌های احمدی نژاد و روحانی بوده است.

رقبای دولت از سرکشی دولت روحانی در مجاز کردن حضور زنان در ورزشگاه می گویند و اینکه “دولت تدبیر بالاخره کار خودش را انجام داد!” شهیندخت مولا وردی، معاون روحانی که از نظرش حضور زنان در ورزشگاه ها “مایهء تلطیف محیط ورزشی است”، مژده می دهد که “امضای مجوز ورود زنان به سالن‌های ورزشی” در راه است، البته به شکلی که موجب نگرانی “جامعهء متدین” نباشد و “با مد نظر قرار دادن ابعاد شرعی و عرفی آن”! از چراغ سبز پلیس برای حفظ امنیت زنان در ورزشگاه ها حرف می زنند. اما سخنگوی ناجا اعلام می کند که هنوز ابلاغیه ای برای حضور زنان در ورزشگاه ها به دست شان نرسیده است و مسئلهء حضور زنان در ورزشگاه ها کماکان در دالان های نیروی انتظامی، وزارت کشور و وزارت ورزش و جوانان، مشغول بررسی است.

طرح مسئله در رسانه های طرفدار دولت بیشتر از اینکه جدالی علیه “مخالفین اصولگرا و بنیادی” دولت اعتدال را منعکس کند سر دواندن مردم و بویژه زنان است، برای امید بستن به اینکه «دولت امید و اعتدال» بالاخره راهی برای ورودشان به ورزشگاه ها پیدا می کند! و دامن زدن به این امید که گویا قرار است دامنهء روند “اسلام زدایی از بالا» از طرف پهلوان پنبه های دولت اعتدال به حق زنان هم برسد و “انشاالله” زنان می توانند لاک پشتی هم که شده زیر سایهء دولت اعتدال، سی و یا  چهل سال دیگر به حقوق قابل اعتنایی برسند.

اولا “اسلام زدایی” از جامعه قرار نیست منجر به زدودن حاکمیت اسلام و یا قوانین ارتجاعی اسلامی از زندگی مردم شود. رسماً می گویند که “جامعه متدین  (که اسم رمز جمهوری اسلامی است) از تغییراتی که ذره ای قوانین اسلامی را در زندگی مردم کمرنگ کند، نگران می شود و وظیفهء دولت اعتدال و وزیر و وکيل اش این است جلوی چنین نگرانی هایی را بگیرند.

دامنهء “اسلامی زدایی” و دوستی با امریکا و “غرب گرا “اسلام زدایی”، قرار است “قانونگرایی” امنیت سرمایه را از “شر” فتوای حوزهء علمیه و تعرض سپاه و مجلس خبرگان و، البته بیش از همه،  از “شر” کارگر معترض، تضمین و تأمین کند. این اسلام زدایی قرار است همزیستی مسالمت آمیز ایران و بازار جهانی را به ضرب تشدید استثمار و استبداد تضمن کند. “غرب گرایی” بمعنی بهبود رابطه با غرب، کنار گذاشتن مرگ بر امریکا، دعوت از سرمایهء غربی برای ورود به ایران است، نه زندگی به روش غربی! این را “جامعه متدین” قبول نمی کند و علیه آن با تمام نیرو و با تمام خشونت و توحشی که این روزها علاقه ای به یادآوری آن ندارند، مقابله می کنند. از لباس شخصی ها، تا دسته های ترور، تا اعدام هایی که هنوز روزانه در جریان است، در مقابل «اسلام زدایی بنیادین»، یعنی« جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش» و کوتاه شدن دست مذهب از زندگی خصوصی و اجتماعی و سیاسی مردم، محکم ایستاده است. اشتباه نکنید، مدارا، قانون، تعادل هم محدوده ای دارد. کارگر و آدم و زن آزادیخواه، مشمول قانون و مدارا و تعادل و همزیستی نمی شود. “جامعهء متدین” برای “کنترل و مدیریت هیجان زنان در ورزشگاه، برای “کنترل و مدیریت” اعتراض و خشم کارگر در کارخانه، ناجا و سپاه و شورای اسلامی و اسید پاشان سنتی اش را کماکان حاضر به یراق دارد. همین درجه از “اسلام زدایی” نهایت اصلاح از بالا و اعتدال جمهوری اسلامی است.

اما مهمتر از آن این درجه از چرخش، و نجس شدن دهان امثال روحانی و خامنه ای به حق زنان، واقعیت دیگری را در ایران بیان می کند؛ واقعیت شکست ایدئولوژیک اسلامیت حکومت اسلامی در مقابل مردم! یک پای شکست “پان اسلامیسم” حکومت اسلامی شکست اش در مقابل مردم و جامعه ای است که، علیرغم سرکوب و اعدام و توحش هر روزه، تن به اسلامی کردن جامعه شان نداده اند. مردم در ایران با مقاومت و تن ندادن به قوانین ارتجاعی اسلامی، آن ایدئولوژی را که انسان بودن، شادی، سعادت را ممنوع اعلام می کند و علناً و رسماً به جنگ با آزادی و انسان بودن زن می رود، به زانو درآورده اند. امروز پدیدهء دولت روحانی و لشگر روشنفکران بی جیره مواجب اش تلاش می کنند این شکست را به دستاورد خود، به اعتدال حکومت اسلامی، به “اسلام زدایی” و اصلاحات از بالای حکومت اسلامی به رهبری”دولت امید و تدبیر” منتسب کنند. تلاش می کنند با "پیروزی" قلمداد کردن "شکست" شان و برای تقویت پروسهء “اصلاحات از بالا”، زن و کارگر و جوان معترض را دنبال نخود سیاه “قانون” و وزارتخانه ها و مجلس شان بفرستند.

اما اسلام زدایی در ایران، کار جنبشی دیگر است. با اسلام زدایی این جنبش ارکان حاکمیت روحانی و دولت اعتدال تماماً فرو خواهد ریخت. این را بهتر از هر کس خودشان می دانند. باید بساط بادمجان دور قاب چین های فکل کراوتی، خیل نویسندگان و روشنفکران اصلاح طلب، که عقب نشینی اسلامی حکومت را «اصلاحات» قلمداد می کنند و بهانه ای برای حفظ ارکان دولت اعتدال، جمع کرد.

اسلام زدایی کار جنبشی است که به هیچ بهانه ای دست از مطالبهء جدایی دین از دولت، و دست از مطالبهء کوتاه کردن دست اسلام از زندگی مردم، و از ساختار سیاسی  و اجتماعی جامعه، بر نمی دارد؛ جنبشی که خواهان لغو همهء قوانین مذهبی و اسلامی است!؛ جنبشی که خواهان جامعهء سکولاری است که در آن زن و مرد، بی دین و با دین، با هر رنگ و نژاد و پیشینه ای، در تمام حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی با هم برابر اند.

***

عقب نشینی امروز حکومت اسلامی، شیفت آن از اسلامیت داعشی به حکومت اسلامی معتدل و دوست غرب، و فروختن این «عقب نشینی» به نام «اصلاحات» در مقابل «اسلام زدایی واقعی» است. اسلام زدایی بنیادین و واقعی کار جنبش کمونیستی طبقهء کارگر است که به این خرافه برای قدرت گیری و در قدرت ماندن نیازی ندارد. اسلام زدایی بنیادین کار جنبشی است که نه تنها به مذهب و خرافه و اراجیف اسلامی نیاز ندارد که بر عکس در مقابله با آن و باز کردن راه رشد و تعالی فکر و فرهنگی جامعه، بیشترین بهره را می برد. طبقهء کارگر برای لغو استثمار و بردگی مزدی اش بیش از هر چیز نیازمند لغو تمام و کمال پدیدهء حاکمیت مذهب و دخالت آن در زندگی خصوصی و اجتماعی و سیاسی مردم است. این حقیقت بخصوص در ایران با حاکمیت یک حکومت مذهبی و تا مغر استخوان مرتجع بیش از پیش صادق است.

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=54412

 

بازگشت به خانه