تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

29 خرداد ماه 1394 ـ  19 ماه ژوئن 2015

چرا دیگر نباید از رهبری میر حسین موسوی دفاع کرد؟

(دربارهء رهبری انقلاب ناتمام 1388 در ایران)

سام قندچی

بخش اول

در چند سال گذشته در مورد اینکه چرا رژیم، میر حسین موسوی را از حصر آزاد نمی کند، به تفصیل بحث شده است(1). «انقلاب 1388 ایران» (2) که 31 سال پس از انقلاب 1357 روی داد، گرچه شکست خورد اما انقلابی ناتمام بود. به رغم اين شکست(3)، امروز که 6 سال از آن رویداد می گذرد، امواج انقلاب 1388 همچنان قدرتمند است. همانگونه که پس از قیام 15 خرداد 1342 سال ها سکولارها با آیت الله خمینی و هواداران اش گفتگو کردند، در چند سال گذشته با اصلاح طلبان در مورد سکولاریسم بسيار بحث شده است(4).  

واقعیت امر این است که آقای میرحسین موسوی و کسانی که مورد حمایت ایشان بوده اند در پی احیاء "عصر طلایی" امام خمینی بوده و هستند و این خواست در تضاد با هدف انقلاب ناتمام 1388 بود و هست؛ جنبشی که برای پایان دادن به دولت مذهبی در ایران به پا خاست. درست است که انتخابات 1388 را سکولارها تحریم کردند و نیروهای هوادار آقایان موسوی و کروبی شرکت کنندگان در آن انتخابات بودند، اما این شرکت کنندگان کسانی بودند که هیچ علاقه ای به ادامهء دولت مذهبی، حتی به شکل اصلاح شده آن، نداشتند، و برای رژیم این تفاوت شرکت کنندگان در انتخابات 1388 با انتخابات 1376 خاتمی، روشن بود؛ و دقیقاً به همین دلیل بود که رژیم به هر قیمتی حاضر به سرکوب این جنبش شد در صورتی که با نتیجه انتخابات 1376 کنار آمد. 

متأسفانه، نه تنها در ایران به توهم اینکه حرکت مردم در انقلاب 1388 برای درخواست های اصلاح طلبان است دامن زده می شد بلکه در خارج نیز دولت اوباما در ابتدا از همین توهم حمایت کرد و بعداً نیز که دید رژیم، بر عکس سال 1376 حاضر به کنار آمدن با موسوی نشده، از حمایت این جنبش دست کشید و در ایران مردم با هوشیاری شعار "اوباما یا با اونا یا با ما" را سر دادند.  

به رغم صبر آقای موسوی در حصر، دیگر زمان آن فرارسیده که رهروان انقلاب 1388 راه خود را از آقای موسوی جدا کنند. مقاومت و پایداری رهبران برای پیروزی هیچ جنبشی کافی نیست. آقای خمینی با پایداری در انقلاب 1357 توانست از جنبش سکولاری که در سال 1356 با شب های گوته آغاز شده بود پیشی بگیرد و عاقبت رهبر بلامنازع انقلاب 1357 شود، اما دقیقاً برنامه ای که او و همراهان اش برای آینده ایران داشتند باعث 36 سال فلاکت در ایران شده است(5). حتی کسانی را که آقای موسوی بعنوان سخنگویان خود در خارج تعیین کرد در همهء این سال ها جز تنگ نظری از خود نماد دیگری نشان ندادند و همچنان برنامه شان بازگشت به "عصر طلایی" امام خمینی است و هیچ همکاری مؤثری با نیروهای سکولار انجام نداده اند، و حتی اگر انجام می دادند نیز مانند دوران آیت الله خمینی در خارج، به برنامهء بازگشت به تاریک اندیشی "عصر طلایی" امام خمینی یاری می رساندند، اما اینها حتی از آیت الله خمینی هم تنگ نظر تر بودند. 

«انقلاب 1388» رهبران سکولار خود را داشت اما، متأسفانه، نام آنها حتی مطرح نمی شود. حشمت اله طبرزدی همچنان در زندان رژیم است. کوچک ترین فعالیت های جبهه ملی متوقف می شود. بسیاری از رهبران سکولار انقلاب 1388 در جنبش های مدنی و حقوق بشری شناخته شده اند و رژیم در همهء این سال ها اجازه ایجاد تشکیلات سیاسی به آنها نداده است(6). اما، با همهء اين احوال، راه حل، پذيرفتن تاریک اندیشی "عصر طلایی امام" نیست که تحولی به جلو نبوده و رفتن به قهقرایی دیگر است. نه تنها سکولارهای عضو تشکلات اصلاح طلب لازم است که فراکسیونی با پلاتفرم سکولار تشکیل دهند بلکه در صورت ندیدن چنین افقی، درست است که انشعاب کنند.

دفاع از آزادی میر حسین موسوی کاملاً به حق، اما دفاع از برنامهء آقای موسوی و رهبری او بسیار غلط است بویژه امروز که دیگر جوانان ایران به کمتر از سکولاریسم راضی نیستند(7). 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

بیستم خرداد ماه 1394
June 10, 2015 

پانویس:

1. نتيجهء حصر ميرحسين موسوی
http://www.ghandchi.com/804-hasr-e-mousavi.htm

2. ايران: انقلاب يا اصلاحات
http://www.ghandchi.com/579-EnghelabEslahat.htm

3. بهار سبز ايرانی پيروز شد يا شکست خورد؟
http://www.ghandchi.com/693-BaharSabz.htm

4. پيشنهاد يک راه حل ساده برای اصلاح طلبان ايران
http://www.ghandchi.com/686-ReformersSolution.htm
 

5. ايران آينده نگر: آينده نگري در برابر تروريسم
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm

FUTURIST IRAN: Futurism vs Terrorism

http://www.ghandchi.com/500-FuturistIranEng.htm

6. چند کلمه درباره براندازان و اصلاح طلبان
http://www.ghandchi.com/929-barandaazaan.htm

7. جوانان امروز چندان شباهتی به نسل جنبش سبز ندارند
http://www.ghandchi.com/833-new-youth.htm

 

http://www.ghandchi.com/934-mousavi-leadership.htm

بخش دوم

بخش اول اين مقاله در مورد اين که چرا دیگر نباید از رهبری میر حسین موسوی در انقلاب ناتمام 1388 دفاع کرد، هفتهء پیش منتشر شد. البته بحث مزبور محدود به موضوع رهبری نبوده و تحلیلی مشخص از وقایع سال 1388 نيز محسوب می شد. متأسفانه، برخی از دوستان فعال در جنبش سبز برداشت نادرستی از این بحث کردند مبنی بر اينکه گویا منظور آن بوده که آقای میرحسین موسوی به آراء آنهایی که به ایشان در شش سال پیش رأی دادند، خیانت کرده و نباید امروز از رأی هایی که به آقای موسوی داده شده، دفاع کرد. ابداً منظور البته ابداً چنین نبوده است. آقای میر حسین موسوی، بعنوان نامزد پیشتاز مقام ریاست جمهوری در سال 1388، به حق به نتایج انتخابات و تقلب در شمارش آراء اعتراض کرد و پاسخ رژیم در کهریزک به مبارزانی که با شعار "رأی من کو" به پاخاسته بودند، جنایتی بزرگ بود؛ و باید همچنان از رأی های موسوی و کروبی دفاع کرد، و حصر آنها و خانم رهنورد را محکوم کرد. نه تنها این سه تن با شجاعت مقاومت کرده اند، بلکه قربانی هستند. 

اما آقای موسوی برای انقلاب و رهبری انقلاب به میدان نیامده بود، حتی تا به امروز نیز هیچگاه به جنبش سال 1388 به چشم انقلاب ننگریسته و نقش خود را نیز بمثابه رهبر انقلاب نمی بیند. اگر رژیم با اعتراض به نتایج انتخابات ایران، مثلاً مانند اعتراض عبدالله عبدالله در افغانستان عمل کرده بود، آقای موسوی اقدامات قانونی بیشتری در گام های بعدی اعتراض خود انجام می داد. اما، به موازات آنکه جنبش اعتراضی به انقلاب تکامل می یافت، آقای موسوی از هدایت آن عاجز شد و رهنمودهای متنافض صادر کرد(1). حتی بعد از حصر نیز آقای موسوی در پی تلاش انقلابی نبوده است. مثلاً بسیاری از زندانیان سیاسی، نظیر فرزاد کمانگر تا هنگام اعدام، مرتب از زندان نوشته های مختلف می فرستند. در حصر خانگی شرایط برای چنین کاری بهتر از زندان است؛ اما، اساساً آقای موسوی چنین نکرده است، و دوباره تأکید کنم که این امر نه به معنی خیانت است و نه پشت کردن به جنبش مردم. آقای موسوی کاندیدای ریاست جمهوری بوده و بعداً هم می خواسته اعتراضات قانونی بکند که حق اوست. او چنین اقداماتی را گام هایی بسوی انقلاب نمی دیده است.  

پس بحث «انقلاب ناتمام 1388» چیست؟ تنها نیرویی که در جریانات علنی و قانونی در ایران قبل از خرداد 1388 از نیاز به انقلاب دموکراتیک در ایران صحبت می کرد، جبههء دموکراتیک مهندس طبرزدی بود(2). حتی خود آنها نيز، به رغم آنکه با برنامهء تحریم انتخابات جلو آمدند، انتظار آغاز انقلاب را در سال 1388 نداشتند، و بعد که جنبش سبز به رویارویی با رژیم کشيده شد، جبههء دموکراتیک نیز غافلگیر شده و دیرتر به تظاهرات آن سال پیوست؛ هرچند فعالین آن سریع تر به زندان افتادند. در نتیجه انقلاب 1388 برای اکثر نیروهای سیاسی شرکت کننده در آن با برنامه ای برای انقلاب همراه نبود و شاید خود این امر بیش از هرچیز باعث شد که جنبش نه پیروز شود و نه شکست بخورد. به همين سياق، می توان به زمان انقلاب 1357 نيز نگاه کرد که طی آن نیرویی مانند نهضت آزادی نيز تا آخرین لحظه های پیروزی انقلاب ابداً به دنبال انقلاب و سرنگونی شاه نبود. در صورتی که آیت الله خمینی در دو سال آخر کاملاً بر اساس برنامهء انقلاب فعالیت می کرد. به هرحال، موضوع تفکيک اصلاح طلبان و براندازان در بعد از تأسیس حکومت اسلامی بسیار بغرنج است(3). 

انقلاب ناتمام 1388 در ادامهء خود همچنان رهبرانی مانند میرحسین موسوی را همراه خواهد داشت که نظیر مهندس بازرگان تا روز پیروزی انقلاب ممکن است ابداً فکر نکنند که در انقلابی شرکت دارند. در عین حال رهبرانی هم هستند که از همان ابتدای انقلاب 1388 آن را انقلاب دیده اند. آنها کسانی هستند که سال هاست بعنوان "رهبری نامریی جنبش دموکراسی خواهی ايران" خوانده می شوند(4).

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

بیست و ششم خرداد ماه 1394
 16 جون 2015

پانویس: 

1. آقای موسوی ديگر بس است با جان مردم بازی نکنيد!
http://www.ghandchi.com/626-Mousavi89.htm
 

2. درباره جبهه دموکراتيک مهندس طبرزدی
http://www.ghandchi.com/775-tabarzadi-idf.htm
 

3. چند کلمه درباره براندازان و اصلاح طلبان
http://www.ghandchi.com/929-barandaazaan.htm
 

4. رهبری نامرئی جنبش دموکراسی خواهی ايران
http://www.ghandchi.com/599-Invisible.htm

  

متون برگزیده

http://featured.ghandchi.com

بازگشت به خانه