تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

5 امرداد ماه 1394 ـ  27 ماه ژوئيه 2015

دریغ است ایران که ویران شود

کريم قصيم

پيشگفتار

       نگاهی به تصاویر سیل و خرابی یکشنبه 28 ام تیرماه 94 در سوادکوه و مسیر منتهی به چالوس نشان می دهد که شمال کشور نیز همانند دیگر استانها، همه جا بی دفاع، قربانی سیلاب های ویرانگرست، سال هاست که این تصاویر تکرار ، دهه هاست که وضع و حال وخیم تر می شود و سال به سال دریغ ازپارسال. اما، نیم قرن پیش درشمال ایران اصلاً سیل نمی آمد!، به سبب انبوهی جنگلها و نافذ بودن خاکهای جنگلی و ُتنک بودن نسبی عرصه ها از ساخت و سازهای بی رویه و... دیگر امتیازات طبیعی آن زمان حتی ریزش باران های چند روزه هم سیلاب نمی شد. اما اکنون- در پی سی و شش سال جمهوری اسلامی-، وضع و حال طبیعت به شدّت فقیر و فرسوده شده: به محض ساعتی ریزش "باران رحمت"، بلافاصله  سیلاب به راه می افتد و خرابی به بارمی آورد!

       برغم آن که بی آبی و کم آبی درایران بی داد می کند درشمال و همه جای ایران اما، به محض باران باریدن ، به جای جم آوری آبها و بهره بردن ازریزشها ، به برکت مدیریت جمهوری اسلامی، نعمت به زحمت تبدیل و جریانهای ویرانگر سیلاب  به جان و مال و جاده ها حمله ورمی شوند.

       با روی کارآمدن خمینی و استقرارجمهوری اسلامی، وقوع سیل و خرابی نیز همانند دیگرمحورهای تخریب و آلودگی محیط زیست ایران، شتاب و شدّت بی سابقه گرفت،"حادثه" مکرّرو ویرانیهای گسترده هرفصل سال شد...

       از سخنرانی زیر 22 سال می گذرد ولی - به غیراز تاریخ ها - انگار که پس ازسیل اخیرطرح و بیان شده است. طبعاً ابعاد خرابیها  فرق می کنند ، اما علت یابی سیلها و ریشه ها و علل اکولوژیک مربوطه کماکان به قوّت سابق معتبرهستند. راستش، واقعیت دردناک محیط زیست تخریب شده ایران پیشینه ای دارد به قدمت جمهوری اسلامی و سیاستهای ویرانگرش.  کریم قصیم سی ام تیرماه 1394

 

شرح وضعیّت  

       درطول پاییز گذشته ، سیل و توفان دراستانهای شمالی و سواحل دریای خزر بیداد می کرد. همین طور در استانهای اصفهان، کهکیلویه و بویراحمد و استانهای جنوبی کشور اهالی گرفتار ضایعات و خسارات سنگین سیل شدند:

        « درمازندران تا روز دوشنبه 24 آبان در 28 شهر و 400 روستا بیش از 3 هزار خانه کاملاً نابود شده و حداقل 12 هزار تن بی خانمان شده اند. همچنین براثر ویرانی 300 مدرسه دراین استان بیش از 60 هزار دانش آمور از ادامه درس و تحصیل محروم مانده اند. درگیلان نیز براثرسیل بیش از4 هزار خانه تخریب شد و به تآسیسات صیّادی و اداری استان خسارات سنگینی وارد آمد.» (مجاهد شماره 319 )

       با مرور اخبار و گزارشات سیل و خرابی طی چند سال اخیر متوجه می شویم درطول این سالها مرتب به شمار سیلهای مخرّب دراستانهای کشور و به خصوص درشمال ایران  افزوده شده است. چرا؟

دربسیاری موارد وقوع سیل و توفان با تلفات جانی نیز همراه بوده و موجب ویرانیهای گسترده اماکن شغلی (شیلات) ، فرهنگی (مدارس) و آسیبهای فراوان مزارع و باغها شده است.

 افزایش شمارسیلها و ابعاد خرابیها در این سالها چنان بارز و مداوم  بوده که به طعنه ای سیاه می توان گفت: سال به سال دریغ ازپارسال!

طبق بیلان ارائه شده ازسوی ارگانهای دولت راجع به دامنه خسرانهای صرفاً مالی از سیلابهای فقط زمستان پارسال (1371) ، دربخش کشاورزی بالغ بر225 میلیارد ریال، بخش مسکن 160 میلیارد ریال، بخش راهها 140 میلیارد ریال برآورد شده است.(روزنامه اطلاعات، 11 فروردین 72)  البته ارقام اصلی خسارات و صدمات وارده توسط سیلها به یقین بیش از اینها بوده است وانگهی شمارطغیان رودخانه ها و سرازیرشدن سیلها درنیمه اول سال 72 به مراتب بیش از زمستان گذشته بوده و زیانهای مربوطه نیز بسیار افزونتر. ولی کارگزاران حاکمیّت و مسئولان استانی و محلی «نظام» هیچ عین خیالشان نیست که شهرها ی ایران ، حاصل کاروزحمت و تولید و سرمایه گذاری نسلها، درمعرض آسیبهای مضاعف و مداوم رو به خرابی بیشتر می روند:

 «نیمی ازشهرهای کشوردرمعرض خطرسیل و طغیان رودخانه ها قرار دارند.» (وزیرکشور، روزنامه سلام 17 فروردین 72)

 چرا ایرانزمین و به ویژه استانهای جنگلی شمال (که درگذشته ای نه چندان دور اصلاً سیل به خود نمی دیدند) به چنین روند مصیبت باری دچارشده؟

مقامات گوناگون کشوری و ازجمله همان آخوند "وزیرکشور"، به هنگام بیان علل وضع فاجعه بار جاری طوری سخن می گویند که انگار از یک "بلای آسمانی" خبر می دهند... وبرخی ازامام جمعه ها حتی به لزوم "خواندن نمازوحشت" توجه می دهند! حال آن که هم دلائل علمی وقوع این فجایع روشن بوده اند و هم علل سیاسی وسوء مدیریتی این وضع مشخص هستند - فارغ ازهرگونه مداخله "آسمانی" و کجتابی سرنوشت: اندیشه و عمل خود جبّاران و جاهلان حاکم برامور. کما این که بعضی از حضرات(فی المثل معاون وزارت کشور) به جنبه ای ازاین عوامل بحران اعتراف کرده اند: «به علت عدم تخصیص اعتبارات لازم، طرحهای پیشگیری از وقوع سیل اجرا نشده است.» (اطلاعات 11 فروردین 72)

 

عوامل فرعی و تجاهل آخوندی

       وقتی کارگزاران بالای رژیم ، دراثر فشار افکارعمومی مناطق آسیب دیده، ناگزیر اقرارمی کنند که دولت و مراجع محلی از " تخصیص اعتبارات لازم" طفره رفته اند معنایش اینست که عوامل حاکمیّت مسبب ابعاد گسترده صدمات جانی و خساراتهای مالی ناشی ازسیلها بوده اند، البته بدون پاسخگوئی به مردم و بدون این که  بابت جرم و جنایت ارتکابی متحمل مکافاتی شده باشند. وانگهی مسآله صرفاً به عدم بودجه گذاری دراین عرصه برنمی گردد،چون آن طورکه آنها عنوان کرده اند "طرحهای پیشگیری ازوقوع سیل" چیزی بیشتر ازشماری اقدامات ساختمانی و تدارکاتی درجهت مهار سیلابها و کاهش خطرات سیل نبوده است. اقداماتی مانند ایجاد مسیل و گشودن و آمادگی آبراهه ها، ایجاد سد سیل بند و توسعه کانالهای موجود و لایروبی احتمالی رودها ، یا جلوگیری ازکارهای ساختمانی و تخلیه زوائد و زباله ها در مسیلها ... دربهترین حالت اقداماتی درجهت کاهش مخاطرات. اما بازهم پرسش پیشین به جای خود باقی است که چرا اصولا درشمال کشور که سابقاً به دلیل انبوه عرصه های جنگلی سیلی راه نمی افتاد،  اکنون  سال به سال بیشتر، سیل و خرابی پیش می آید؟

       این که بعضی امام جمعه ها سرمنبر تجاهل می کنند که " بارندگی هم زیادترشده" سفسطه ای بیش نیست. کارشناسان بوم شناس و اهل فن محلی صریحاً به رابطه بارشها و جاری شدن سیلها توجه دارند:

       «تا 15 سال پیش دراثر بارندگیهای طولانی مدت درشمال کشور (به مدت 4 شبانه روز) به هیچ وجه سیل جاری نمی شد ولی اکنون با یک بارندگی چند ساعته سیلاب راه می افتد.» (کیهان 24 تیر71)

 

علل اصلی / اکولوژیک  ازدیاد سیل

       جمله کارشناسان دلسوز و معتمدان محلی اهل فن دراین تشخیص متفق القولند که توضیح علمی و اکولوژیک ازدیاد سیل دربیشتر عرصه های کشور، به ویژه دراستانهای شمالی، همانا تخریب و نابودی جنگلها و فرسایش روزافزون خاکهاست، بعلاوه جاده کشیهای بی رویه درعرصه های جنگلی و بستن امکان نفوذ آب به زمین، تغییرکاربری باغها و مراتع ، زمین خواری ویلاسازیهای بی حساب و کتاب . . .و همه این کارها به نوبه خود ناشی از دیدگاههای سوداگرانه و سیاستها و رویکردهای ضد زیستبومی کل حاکمیّت است، ازبالا تا پائین.

       درواقع امر، مصیبت فزاینده ای که با ازدیار سیل و خرابی با آن رو به روهستیم، خود ناشی ازفاجعه بزرگتری است به نام تخریب و نابودی مداوم بیش ازنیمی ازجنگلهای شمال و مناطق دیگرکشور، ُتنک شدن و مخروبه شدن عرصه های باقیمانده یا نوکاشته، همچنین افزایش شدید فرسایش آبی و بادی خاکها و فقر زمینهای کشاورزی و مراتع.

 

برخی نکات ریشه ای / توضیحات علمی

       بنا به اندازه گیری ها و برآوردهای کارشناسان مربوطه، هرهکتار زمین جنگلی شمال ایران، همچون یک بافت و حجم اسفنجی، قادربوده تا مقدار دوهزارمترمکعب آب باران را جذب کرده و درخود نگهدارد وبخش مهم این حجم آب را آهسته و تدریجی به عمق (سفره های زیرزمینی آب ) عبوردهد.

 به طورمتوسط 25 % از آب برف و باران به این صورت به خاک زمین جنگلی و مراتع و باغها نفوذ می کند. بخش دیگری ازآب بارشها ازطریق نشستن روی برگها و شاخکهای درختان و نفوذ ازمنافذ گیاهی ازجریان جاری و بارش شدید جدا می شود. وجود هزاران درخت تنومند دریک عرصه کلاسیک جنگلی موجب تقسیم ضرب و حجم بارشها و مانع ایجاد یک جریان تند و مخرّب آب درسطح زمین می شود. نیمی ازآبهای جذب شده در بافت خاک جنگلی رفته رفته ازراه آوندهای آبی ریشه درختان به تاروپود خود درخت راه می یافته و بخشی سرانجام به واسطه پروسه تبخیر دوباره به فضای اطراف تحویل می شود. ملایمت و رطوبت هوای شمال ازجمله به لطف همین پروسه بوده است. ریشه درخت ، علاوه برنقش بسیارمهمی که درحفظ  آب و خاک و حل وفصل تغذیه گیاه دارد، به مثابه یک اندام فوق العاده پیچیده  و توانا موجب ماندگاری و غنای همین خاکی می شود که خود دردامن آن قرار گرفته است. زمین جنگلی، و به مقدار کمتری خاک پوششهای گیاهی دیگر، با درهم تنیدن خاک و ریشه و آب، حیات طبیعی و استواری می یابد، به طورفیزیکی درمقابل فشارهای شدید باد و تندآب مقاومت می کند و ازضرب هردو می کاهد و بدینسان مانع تخریب محیط می شود.

       حال ، وقتی درخت را کف بری کنند یا بسوزانند و خاک زمین پرریشه را زیرو رو بیل بزنند، وقتی هرنوع پوشش گیاهی را ازبین برند، ریشه ها نیز خشک می شوند و ازبین می روند. درنتیجه ، تعادل و تبادل درونی آب و خاک و هوا بکلی بهم می خورد. خاک دیگر نمی تواند آب را درخود حفظ کند ، آن طورکه پیشتر توسط ریشه نگهمیداشت و آهسته آهسته تصفیه می کرد به سطوح ژرفتر عبورمی داد. با گذشت زمان  خلل و فرج خاک را نه ریشه و آب ، بلکه هوا و به خصوص هوای خشک (نسبت به سابق خشک) پرمی کند. فعل و انفعالات بیوشیمی پیشین نیزصورت نمی گیرند و بسیاری از مواد آلی و معدنی که با حضورآب وریشه ی گیاه  خاک را تغذیه می کردند دیگرادامه نمی یابند. دریک کلام خاک خشک و فقیر و سست می شود: می فرساید. خاک بی ریشه ، بی ثبات دستخوش فشارهای گوناگون، -چون فشارباد و ضرب تند آب باران و...-  ازجای کنده می شود و با آب و باد می رود و خود عامل مضاعف تخریب بیشترمی شود.

 

عواقب بعدی تخریب پوشش گیاهی

       تخریب جنگلها و سایرعرصه های گیاهی باعث تخریب و فرسودگی خاکها می شود. با باد و بارش خاکها ازجا کنده و همراه باد و آب روانه می شوند و برسنگینی وکوبش توفان و سیل می افزایند. خاکها راهی رودها، پشت سدها و کف دریاچه ها می شوند و با سیلابها به خانه و خیابان وشهرو روستا هجوم می آورند. با فرسایش خاکها خطر جاری شدن سیلاب با هربارشی به مراتب افزایش می یابد و هربار که بارندگی خاکهای فرسوده را می روبد، درپی کم خاک شدن زمین و سستی خاکهای باقی مانده، خطر سیل سنگین بعدی افزایش می یابد. این دورباطل تخریبی درکوهستانها و شیبهای تند (چون دامنه های کوهستانی شمال ایران) شدّت بیشتری می گیرد. دامنه های کوهستانی که پیشتر - درزمان انبوهی جنگلها - سیلی به خود نمی دیدند، حالا هم سیل خیز شده اند و هم بهمن خیز. واین بلائی است که مردم به خصوص درشمال ایران تمام سال با آن روبه روهستند. دراین چرخه معیوب علاوه برپوشش گیاهی ، خاکهای غنی و حاصلخیزنیزنابود می شوند، با آب و باد ازدست می روند. خاکها اکوسیستم مادرهستند و تخریب آنها نه تنها باعث تشدید سیل و خرابی و دیگرآثار و عوارض جانبی اقتصادی می شود ، بلکه موجب خشک شدن آب و هوا و سرانجام تغییراقلیم می شود. صِرف فرسایش خاک یک خسران غیرقابل جبران نجومی است: طبق برآورد دانشمندان برای به وجود آمدن فقط یک سانتیمترقطر خاک طبیعی(ازسنگها) 800 سال وقت لازم است....(به نقل ازجزوه حفاظت خاک، نوشته فیروزنخجوانی، انتشارات دانشکده منابع طبیعی، ص 351)

       باید دانست که درطول همین سالهائی که سیل و خرابی برطبق آمار و ارقام دولتی هرسال بیش ازسال پیش بوده، به نوشته کیهان (1 تیرماه 71 ) روند بی سابقه وفاجعه بار تخریب جنگلهای شمال نیز اتفاق افتاده است :« بالاترین حدّ تخریب جنگلهای شمال درطول 70 سال گذشته درطول همین 7 سال اخیراتفاق افتاده است.»

       باری،  نه تنها احیای ارج و مرتبه ایران و ایرانیان ، بلکه کاهش سیل و خرابی/ توقف تخریب منابع جنگلی واحیای نسبی عرصه های طبیعی کشور نیزمنوط به حذف ام الفساد و نبودن حاکمیّت مخرّب اسلامی است...

___________________________________________________

* متن سخنرانی این جانب درباره علل فاجعه ازدیاد سیل درایران / پاریس 25 اسفند 1372، بازنویسی با حذف جداول و آمار و خلاصه کردن بخش ها. درج نخست متن اولیه در گاهنامهء «شورا» ، شماره 12، مرداد 73.

صفحه  بیست سال مبارزه برای محیط زیست ایران را نگاه کنید:

http://mohitzist2015.blogspot.fr/2015/07/blog-post_22.html

 

بازگشت به خانه