تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

23 امرداد ماه 1394 ـ  14 ماه اگوست 2015

«پروژه وین»؛ هدف های پنهان

رضا تقی زاده

نمایندگان دولت باراک اوباما و حسن روحانی تاکنون فرازهایی از قرار داد اتمی 14 ژوئیهء وین را به عنوان دستاورد بزرگ تبلیغ کرده اند که در عمل بی مقدار و، با هر متری، بی تناسب با همتی است که در کار فروش آن می کنند.پرسش مطرح اینجاست که در پس بزرگ نمایی توافقی وین، هدف پنهان مانده آن کدام است؟

اظهارات اعجاب برانگیز روز دو شنبهء اوباما در مصاحبه ای با سایت اینترنتی "مایک" مبنی بر ضرورت "تغییر در سیاست و رهبری ایران" اشاره ای است مستقیم بر وجود هدف های پنهان "معاملهء بزرگ"، و انتظارات آمریکا از شکل گرفتن تحولات سیاسی آینده در ایران.

ساختار کنونی قدرت در ایران که متکی بر رهبری انعطاف ناپذیر مذهبی و استفاده از چماق و چکمه سپاه در برابر نارضایتی های روبه گسترش و انتظارات متورم شده و در قابل انفجار عمومی است، ایران را بر خلاف ثبات ظاهری، در خطر فروپاشی از درون قرار داده است؛ خطری که در صورت فروپاشی جمهوری اسلامی به دلیل ایجاد خلا قدرت میتواند امنیت منطقه بحران زده خاورمیانه و شرق آسیا را با بحرانی بزرگ تر از امروز روبه رو سازد.

 

عبور از رهبری کنونی ایران

از ابتدای راه یافتن به کاخ سفید، اوباما چند هدف راهبردی مشخص را در عرصهء سیاست خارجی در سر داشت که مهمترین آنها پایان دادن به مداخلهء نیروهای نظامی آمریکا و درگیری مستقیم در جنگ های منطقه ای، بهبود بخشیدن به چهرهء آمریکا نزد کشورهای مسلمان خاورمیانه، انتقال مرکز ثقل نیروهای آمریکایی از خاورمیانه و خلیج فارس به دریای چین و ژاپن و بالاخره حرکت به سمت کاهش سلاح های کشتار جمعی در جهان و نزدیک شدن به "خلع سلاح اتمی" بود.

بیش و کم در تمامی چهار هدف راهبردی یاد شده ایران جایی مشخص داشت. در یک ارزیابی کلی از "وضعیت موجود" و "شرایط ممکن"، اوباما توسعهء همکاری با حکومت اسلامی تهران را در دستور کار قرار داد، هرچند که حرکت مستقیم به سمت تهران در ابتدای کار ممکن نمی نمود.

در نگاه راهبردی تازهء امریکا، رسیدن به گونه ای تعادل پایدار سیاسی- امنیتی در منطقه، بخصوص در شرایط کاهش حضور تدریجی آمریکا، همسویی چهار قدرت خاورمیانه با هم ضروری بنظر می رسید.

طی اولین گام برای ایجاد نوعی همسویی مابین چهار قدرت مسلمان منطقه، اوباما اندکی بعد از حضور در کاخ سفید، در ماه آوریل سال 2009 به بهانهء شرکت در "کنفرانس گفتگوی تمدن ها" راهی استانبول شد. روزنامهء حریت چاپ ترکیه با اشاره به همزمانی نه چندان تصادفی ِ حضور اوباما در استانبول با سفر محمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین ایران به آن شهر، از احتمال دیدار رییس دولت تازه آمریکا با رییس دولت سابق ایران گزارش داد؛ دیداری که به دلیل مداخلات بازدارنده در داخل ایران و بخصوص ملاحظات فردی و تردید های طرف ایرانی صورت نگرفت.

در سپتامبر سال 2013 و در حاشیهء اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، همزمان با شکل گرفتن نخستین مراحل مذاکرات سیاسی محرمانه مابین نمایندگان آمریکا و جمهوری اسلامی، تلاش دوبارهء اوباما برای انجام دیدار مستقیم با نمایندهء به ظاهر جناح معتدل تر و عمل گرای جمهوری اسلامی به دلایل مشابه تحقق نیافت و، به جای دیدار حضوری مابین اوباما و حسن روحانی، اولین تماس مستقیم به گفتگوی تلفنی دو طرف محدود ماند.

شکل دادن به یک محور تازهء مذهبی مابین چهار قدرت بزرگ مسلمان منطقه و ایجاد مناسبات سیاسی ـ امنیتی تازه با این محور، با انگیزهء سپردن تدریجی مسئولیت حفظ امنیت منطقه به آن، و همچنین آشتی با کشور های مسلمان منطقه، نیازمند وجود باورهای مشترک و خطوط سیاسی همسو نزد آنها بود، حال آنکه در مصر حکومت اقتدار گرای مبارک در خط این همسویی قرار نداشت و ریاض نیز ملاحظات خود را در قبال تهران - بخصوص بعد از بروی کار آمدن دولت غیر قابل پیش بینی احمدی نژاد در تهران ـ حفظ کرده بود.

با وجود تاثیر گذاری ِ به ظاهر محدود ِ اولین گام آشتی با مسلمانان در سفر رییس جمهور تازه آمریکا به استانبول، بخصوص سر نگرفتن دیدار با خاتمی، اوباما دو ماه بعد [ژوئن همان سال] عازم قاهره شد و از "آشتی فرهنگی مسلمانان با غرب" سخن گفت.

اوباما که در طرح راهبردی خود برای آشتی با مسلمانان منطقه، عربستان را حلقهء موجود [در برابر حلقهء مفقود ایران] می دید، تنها برای رعایت تشریفات، مسیر دیدار تاریخی خود از قاهره را از ریاض تنظیم کرد.

نکته ای که در آن زمان انعکاس بزرگی نیافت، و تأثیر شگرف آن تنها دو سال بعد دیده شد، دعوت از رهبران اپوزیسیون مذهبی رژیم مبارک، منجمله 11 نمایندهء به ظاهر مستقل، و در عمل نمایندگان اخوان المسلمین در مجلس مصر، به مجلس سخنرانی اوباما به میزبانی الازهر در قاهره بود.

دو سال بعد، دولت مبارک در قاهره سقوط کرد و اخوان المسلمین در مصر به قدرت رسیدند! با به قدرت رسیدن محمد مرسی از اخوان المسلمین، بنظر می رسید امکان تشکیل محور همکاری های ترکیه، مصر و ایران، به عنوان سه قدرت بزرگ مسلمان که رؤسای آن به ظاهر از صندوق های رأی بیرون آمده اند، کاملاً فراهم شده و در نتیجه یکی از چهار طرح راهبردی اوباما در دست اجرا قرار گرفته است.

در حالی که بنظر می رسید شکل گرفتن "بهار عربی" زمینهء لازم برای اجرای طرح راهبردی آشتی با مسلمانان منطقه را فراهم ساخته است، سقوط دولت ِ از صندوق انتخابات درآمدهء محمد مرسی، که مناسبات نزدیکی با ترکیه بر قرار ساخته و در تلاش برقراری مناسبات رسمی با تهران بود، پیشبرد طرح راهبردی دولت اوباما را متوقف ساخت. ترور سفیر و سه عضو سفارت آمریکا در لیبی هشداری بود به دولت اوباما که آشتی با مسلمانان منطقه بدون هزینه و آسان نخواهد بود!

برندهء تحول سیاسی تازه در منطقه، در تقابل با انتظارات واشنگتن، عملاً اسرائیل بود که مسلمانان را در کشور های "بهار عربی زده" در جنگ داخلی درگیر می دید. تغییر مسیر بهار عربی با رو- در- رو قرار دادن مسلحانهء مسلمانان و تضعیف بنیهء نظامی آنها، نه تنها رضایت خاطر مستقیم اسرائیل را تأمین کرد، که طرح راهبردی آشتی آمریکا با مسلمانان منطقه را نیز برای مدتی متوقف ساخت؛ حرکتی که از ابتدا نزد یهودیان و اسرائیل با سوء ظن و نگاه انتقادی مورد استقبال قرار گرفته بود.

پس از بازبینی پیشرفت ها و شکست های طرح راهبردی "آشتی با مسلمانان منطقه"، اوباما توجه عمدهء خود را از قاهره متوجه تهران ساخت. به نتیجه رساندن طرح معاملهء اتمی سال 2003 [توافق سعد آباد]، که جورج بوش و اصولگرایان داخلی ایران شکست آن رقم زدند، نخستین گام برای کلید زدن طرح تازهء آشتی و همکاری با مذهبیون عملگرا در تهران شد.

بعد از فلج ساختن اقتصاد ایران در نتیجهء اعمال تحریم های حساب شده از سوی آمریکا و اروپا، طرح مذاکرات پنهان با جمهوری اسلامی، با معماری ویلیام برنز، معاون وقت سیاسی وزارت خارجه آمریکا و میزبانی قابوس سلطان عمان، از مسقط آغاز شده و، بعد از دو سال تلاش، با عقب راندن برنامهء اتمی ایران و ایجاد فاصله ای یک ساله با بمب هسته ای، به نتیجه رسید.

 

تلاش برای فروش طرح

بعد از راضی ساختن حاکمیت تهران به عقب نشینی اتمی، با دادن نوید لغو تحریم ها و گشودن دست حاکمیت مذهبی در استفاده از ذخایر مالی ایران و افزایش درآمد، فروش طرح به کنگرهء تحت کنترل جمهوری خواهان و آماده ساختن افکار عمومی و همچنین متحدان منطقه ای آمریکا، بخصوص اسرائیل، در دستور کار دولت اوباما قرار گرفت. مشکل عمدهء دولت اوباما در فروش داخلی و خارجی طرح "معاملهء بزرگ" نداشتن امکان مطرح ساختن هدف های پنهان آن بود: عبور از حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی به رهبری علی خامنه ای و بروی کار آمدن هیأت حاکمه ای عملگرا و آماده تعامل بجای آن!

برای جبران این کم فروشی، اوباما به بزرگ کردن امتیاز های ظاهری دریافت شده از ایران، و کوچک نمودن هزینه ها، پرداخت و در عین حال، با رویکردی تبلیغاتی و عوام پسندانه، نسبت به خطر بروز جنگ در صورت شکست طرح تعامل اتمی با جمهوری اسلامی هشدار داد.

آقای اوباما، بر خلاف آنچه استدلال می کند، خوب می داند که تهدید به جنگ نبود که جمهوری اسلامی را برای مذاکره با آمریکا مجاب ساخت؛ جنگ سرد اقتصادی و نگرانی از فروپاشی از درون بود که مشوق معاملهء بزرگ مابین تهران و واشنگتن شد.

در واقع شاخه هایی از حاکمیت جمهوری اسلامی، بخصوص نظامیان، درگیر شدن در جنگ با آمریکا را، برای ماندگاری بیشتر حکومت مذهبی در قدرت، گزینهء بهتری معرفی می کردند. از این لحاظ ادعای دولت آمریکا برای ناگزیر بودن از جنگ با ایران در صورت به نتیجه نرسیدن تلاش های سیاسی تهران مقرون به واقع نمی نمود.

راه حل دیگر مهارِ حکومت مذهبی تهران نیز نه جنگ گرم و حملهء نظامی پر هزینه، که افزایش کاربری اهرم استفاده شده ای بود که تا آن زمان آزموده و نتیجه داده بود: ادامهء تحريم های مالی و اقتصادی و علاوه کردن تحریم های سیاسی علیه حاکمیت جمهوری اسلامی [تشدید جنگ سرد و توسعهء آن از جبهه های اقتصادی به عرصه سیاسی].

اما این راه حل به احتمال بسیار به سقوط حاکمیت جمهوری اسلامی می انجامید، که در طرح راهبردی اوباما برای آشتی با مسلمانان منطقه قرار نداشت. دولت اوباما حاکمیت اسلامی ایران را به شرط عمل گرایی، اعتدال، و پرهیز از ماجراجویی در منطقه، و البته بدون داشتن دندان اتمی، به هر گزینهء دیگری در تهران ترجیح می داد و با رسیدن به تعامل اتمی با تهران نتایج اولیهء این طرح را تحقق یافته می ديد.

اظهارات تازهء اوباما، دایر بر "ضرورت تغییر رهبری و رفتار حاکمیت مذهبی ایران"، روشن ترین اشارهء تاکنون به هدف های پنهان طرح راهبردی آمریکا برای شکل دادن به یک محور همکاری با رهبران سیاسی اسلام گرای منطقه، پایان دادن به رقابت شیعه و سنی، و آشتی با مسلمانان منطقه است؛ آرمانی که بی تردید اوباما در اولین گام آن را تکذیب خواهد کرد و تهران نیز ظاهراً دیگر نه قادر و نه مایل به بازگشت از راه رفته است.

ایران طی ده ماه آینده شاهد برگزاری دو انتخابات خبرگان و مجلس اسلامی خواهد بود.در سال بعد، انتخابات رییس جمهوری در ایران برگزار می شود. پرسش کلیدی در اجرای "پروژهء وین" پیرامون تغییرات سیاسی آینده و حضور و یا عدم حضور علی خامنه ای در رأس قدرت است؛ مردی که گفته می شود از بیماری رنج می برد و، علیرغم تکذیب های رسمی، وضعیت جسمی او آرام آرام رو به وخامت می رود.

بنظر می رسد که دولت اوباما، در ردای اصلاح طلبی، بدون داشتن قصد تغییر رژیم ایران، برای عبور از خامنه ای و شرایط دوران حکومت او آماده می شود؛ طرحی که می تواند به موفقیت نیم بند رسیده و یا مانند طرح "بهار عربی" در نیمه راه از مسیر خارج گردد.

بازگشت به خانه