تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
فاصلهء بين «بد نیست» و «مطلوب است»!
بخشی از يک گفتگوی بلند با محمدرضا روحانی
گفتگوگر: سايت پژواک ايران
پرسش: اگر این توافق موقت «برجام» به امضا برسد و توافق نهایی شود از حیث حقوقی چه اعتباری دارد؟
پاسخ: من متخصص حقوق بینالملل عمومی و کارشناس قراردادهای بینالمللی نیستم. دانستههای من، به عنوان یک حقوقدان، اطلاعاتی است عمومی. من از مطالعهء اسناد و جوانب امر به این نتیجه میرسم که: وقتی در مذاکراتی ضربالاجل و اولتیماتوم از طرف 5 بعلاوه 1 به جمهوری اسلامی داده میشود، وقتی اساس مذاکرات اعتماد طرفین به یکدیگر نیست بلکه مبنای گفتگوها بیاعتمادی و راست آزمایی است، وقتی در متن تنظیمی مکانیسم هایی پیشبینی میشود که از هم اکنون هر وقت یکی از اعضای 5 به علاوه 1 اراده کند میتواند احراز تخلف جمهوری اسلامی از قرارداد را ثابت کند، وقتی در مقدمهء متن تصریح میکند که مفاد آن «نمیبایست به منزلهء ایجاد رویه برای هیچ دولت دیگری یا برای اصول بنیادین حقوق بینالملل و حقوق و تعهدات وفق معاهده عدم اشاعهء هستهای و سایر اسناد مربوطه و هم چنین اصول و رویه های شناخته شده بینالمللی تلقی گردد...» هر آدم عاقلی می فهمد که این اقراری است کاملاً صریح دربارهء منحصر به فرد و استثنایی بودن این نوشته، و البته قابل تسری نبودن نتایج حقوقی این سند به «هیچ دولت دیگری». تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. اما، در واقع، بايد در نظر هم داشت که این قصه سر دراز دارد. هر دم از این باغ بری می رسد و صحنه بازی عوض میشود. من فکر نمی کنم که این پرونده قبل از سرنگونی این رژیم بسته شد.
پرسش: چه عوامل جدیدی باعث عوض شدن صحنه شده است؟
پاسخ: رو شدن اطلاعات محرمانه! اگر به نظر 40 شخصیت سیاسی ایران دربارهء توافق هستهای وین دقت کنید، می بینید که که هیچ کدام اشاره ای به قرارداد محرمانه با آژانس بینالمللی انرژی هستهای ندارند. از مقام معظم رهبری بگیرید تا حسین شریعتمداری و بقیهء مراجع عظام تقلید و... ظریف و صالحی هم در مجلس آن را عنوان نکردند. حالا، پس از اصرار نمایندگان کنگرهء آمریکا، به وجود اسنادی محرمانه که وزارت خارجه آنها را رو نکرده بود پی می بريم. «کاخ سفید می گوید توافق محرمانه ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی بخشی از توافقنامه وین است» و «کاخ سفید آمادگی دارد در نشستی محرمانه با نمایندگان کنگره مفاد این توافق را به اطلاع آنها برساند» و بخشی از پشت پرده لو می رود. دو روز قبل هم وزارت خارجه اعلام کرده بود که اسناد «در اختیار ما نیست!» [>>>] حالا آيا همین «یک عامل افشا شده» کافی نیست که همهء تحلیلگران، با غرض یا بی غرض، درون مرز و برون مرز، در عنوان کردن نظرات سیاسی شان با احتیاط و خرد بیشتری اقدام کنند؟
درست است که حسن روحانی معتقد است که «برجام» «انعکاس ارادهء ملت» و «صفحهء جدیدی در تاریخ» است، ولی چقدر خوب است که «سپاس گویان» سابق و شادباش گویان جدید غیرت به خرج بدهند و از خالق «ارادهء ملت»، که شخص شخیص رهبر عالیقدر است، بخواهند که او هم سند محرمانه را از زیر حجاب اسلامی در بیاورد و کشف حجاب کند، نه در برابر امت همیشه در صحنه، که نامحرمند، بلکه لااقل در برابر مجلس شورای اسلامی، تا شاید آن ها بتوانند بر اساس قانون «الزام دولت به حفظ دستاوردها و حقوق هسته ای ایران» نتیجهء افتخار آمیز مقام معظم رهبری را احراز کنند.
پرسش: خامنهای چگونه از زیر بار این مسئولیت فرار خواهد کرد؟
پاسخ: يادتان باشد که خمینی جام زهر دیگری را نیز غیر مستقیم و پنهانی سر کشید و در خرداد 1359 تصمیم گیری در مورد گروگانهای آمریکایی را به عهده مجلس شورای اسلامی گذاشت. رجایی ، بهزاد نبوی را به مدیریت مذاکرات گماشت و میوهء آن، یعنی بیانیهء الجزایر، را مجلس در هفتهء سوم آبان همان سال تصویب کرد. با این مانور کارتر در آخرین روز رقابت انتخاباتیاش نزد مردم آمریکا تحفیر شد و آراء رفت به جیب رونالد ریگان. خمينی جام زهر آتش بس را درست سه روز بعد از آن که گفت «هر کس از توقف جنگ صحبت کند خائن است» ـ نقل به مضمون ـ لاجرعه سر کشید. خامنه ای اما ضعیف تر از آن است که به چنین کاری دست بزند. این است که درست چند ساعت بعد از آن که صالحی، رئیس انرژی اتمی، در مورد بیمارستان اتمی صحبت می کند که «تمام این دستاوردها مرهون هدایت ها و نقش آفرینی های مقام معظم رهبری...» است، سایت ویژهء «آقا» سوراخ دعا را می یابد که «رهبر توافق نامهء هستهای را تایید یا رد نکرده است...» و «بر اساس فرایندهای قانونی از ظرفیت عقل جمعی» عمل می کند. یعنی مال بد بیخ ریش عقل جمعی و قانونگزاران اسلامی.
ناصرالدین شاه ِ «شهید» وقتی، 125 سال پیش، ناچار شد امتیاز تنباکو را لغو کند این شهامت را داشت که مسئولیت آن را به عهده بگیرد و اعلام کند. قبل از او، حاج میرزا آغاسی، که در ریاکاری، مردم فریبی و دین پیشگی نیای واقعی خامنهای محسوب می شود، وقتی دربارهء دریای مازنداران با روس ها اختلافی پیش آمد فرمول ادبیانهای ساخت و همهء مزههای شناخته را در یک جمله به نخ کشید و گفت: «حیف نیست که اوقات شیرین همسایه را به خاطر یک مشت آب شور، تلخ کنیم؟..» و خود را از معرکه بیرون کشید. وزیر مختار فرانسه در ایران حاج میرزا آغاسی را خوب معرفی کرده است که: «پیرمردی که تمام اقتدار ایران و تمام بی عرضگی مقامات حکومت در او خلاصه شده است» - مثل ولی فقیه خودمان.
حاج میرزا آغاسی، مانند رهبر انقلاب اسلامی، شاعر هم بوده است. رند و مال پرست و دزد. فعلاً آقا خود را در سوراخ موش قایم کرده تا مریدان اش «بارکش غول بیابان» شوند. همين چندی قبل ظریف در مجلس اقرار کرد که «ادعا نمی کنم که توافق هستهای کاملاً به نفع ایران است...» بعد ولایتی در شیپور می کند که: «آنچه شورای امنیت با اعمال زور چند کشور و نیز با استفاده از حق وتو تحمیل می شود اگر به نفع منافع ملی نباشد، حتی اگر تصویب شود، ایران خودش را ملزم به آن نمی کند...» تازه همهء این مانورها مربوط به قبل از لو رفتن سند محرمانهای ست که آژانس بینالمللی انرژی اتمی با آخوندها امضا کرده است.
پرسش: به نظر شما این سند محرمانه برای تصویب «برجام» مشکل آفرین است؟
پاسخ: پشم رهبر ریخته است، بیمار، فرسوده و فاسد در گرداب عفونتی که خلق کرده گیج و وامانده است. فروش امسال نفت تقریباً یک چهارم فروش دولت «پاک دست» احمدی نژاد است. اما خامنهای با همه ناتوانی پنجهء زهرآلودی دارد. دستگیری معلمین، تصویب قانون محدودیت انتخاب وکیل در دعاوی «امنیتی»، بالا رفتن شمار اعدامهای اعلام شده در ششماه گذشته به روزی حدود 4 نفر، دستگیری نمایندگان دانشجویان، زنان، کارگران، فعالان حقوق بشری، محکومیت پسر رفسنجانی، ادامهء «حصر» موسوی و کروبی و منزوی کردن خاتمی، قیچی کردن پر و پال احمدی نژاد و بالاخره حملات سبعانهء اخیر به زندانها برای بالابردن جو اختناق و فرار از نتایج «پیروزی هستهای» می باشد. ممانعت از نماز عید فطر میلیونها هموطن سنی در کردستان، ترکمن صحرا، بلوچستان و البته تهران، که بیشترین شمار شهرنشینان اهل تسنن را دارد، نشان دهندهء شرایط آسیب پذیر اوست. در چنین وضعی بعید به نظر می رسد فعلاً زیر پای رئیس جمهر اهل «تدبیر و امید» را خالی کند. اعلام رضا نجفی، نمایندهء دائمی حکومت اسلامی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در این که توافق ایران و آژانس به «برجام» ارتباط ندارد احتمالاً مقدمهای است برای آن که این بحث از دستور بایدهای رقیب خارج شود.
در هر حال، آنچه می تواند موجب ایجاد مشکلی در تصویب «برجام» شود مشکل فعلاً مانورهای جاری، عادی و شعارهای نجات سوریه، عراق، فلسطین، لبنان و بحرین و یمن نیست. اقتدار ولی فقیه در امالقراء زیر ضرب است. این که امرحجتالاسلام والمسلمین سیدرضا تقوی، رییس سیاستگذاری ائمه جماعات کشور، در نماز سیاسی - عابدی جمعهء تهران، پیش از خطبه، سخنرانی می کند که «تضعیف مقام معظم رهبری یعنی تضعیف امنیت و اقتدار، تضعیف رهبر معظم انقلاب یعنی پا گذاشتن روی خون همهء شهدای مظلوم کشو» یعنی که «آقا» زیر ضرب است. پس فعلاً آقا باید سرکوبی را تشدید کند تا زهر هستهای را بعداً سر فرصت به «حلقوم» مقلدین خود حقنه کند. پس مشکل فوری کنگره آمریکا ست .
پرسش: یعنی این احتمال وجود دارد که با «برجام» موافقت نکنند؟
پاسخ: این بدترین امکان است. مسأله در آمریکا تبدیل به موضوع انتخاباتی شده است. جمهوری خواهان می خواهند در این میدان دمکراتها را رسوا کنند و کاسه کوزه را بر سر رقیب بشکنند. در واقع، با تصویب «برجام» در شورای امنیت ملل متحد، رد آن توسط کنگره یعنی مقابله با اعضای 5 به اضافه 1 و البته ملل متحد. در آن صورت دیگر برای آمریکا و به ویژه سیاست خارجی آن اعتباری باقی نخواهد ماند. تمام احتمالاتی که وزیر خارجه آمریکا در این باره گفته است منطقی به نظر می آید.
در هر حال، تصویب بدون قید و شرط «برجام» در کنگرهء آمریکا بعید به نظر می رسد. یک راه حل احتمالی رفع اختلاف بین کاخ سفید و کنگره آن است که طرحی را که قبلاً عنوان شده بود از بایگانی بیرون بشکند و آن هم برگزیدن یک «سزار» است. نام سزار را بر طرحی گذاشته بودند که یک مأمور ویژه بطور دائم اجرای تعهدات جمهوری اسلامی و هم چنین نحوهء مخارج وجوه بلوکه شده را به کنگره گزارش دهد. نام سزار در این طرح اشاره است به دیکتاتور معروف رومی ژول سزار که سمبل سختگیری است. البته شاید این فعلاً بن بست شکن باشد اما قوز بالا قوز است و پوست خربزه برای مجریان آتی «برجام».
پرسش: آیا این قبیل راه حل ها موجب لغو عملی «برجام» را فراهم نمی کند؟
پاسخ: در عصر جهانی شدن، و با سرعت اینترنت و تبادل اطلاعات، کنشها و واکنشها هم شتاب میگیرد. امروز جهان در همهء زمینهها، از جمله در عالم سیاست، مثل ظروف مرتبطه شده است. هر عمل آقای اوباما یا هر مانور رهبر معظم انقلاب میتواند سریعاً صحنه ها را تغییر دهد. بنابر این، آنچه در بالا عنوان شد مبتنی بوده است بر دادههای همين روز و ساعت و دانستههای همين لحظات. من نظر شما را به اولین جملات گفته شده جلب و به آن اتخاذ سند میکنم که «این قضیه سر دراز دارد». هر دم از این باغ بری میرسد و صحنهء بازی عوض میشود. من فکر نمی کنم که این پرونده قبل از سرنگونی رژیم بسته شود... این مقدمات را گفتم تا احتمالات مطروحه در پاسخ قبلی را روشنتر کنم.
نخست آن که مثلاً اگر اکثریت کنگره با کاخ سفید تعاملی کند که بر اساس آن، در مقابل تصویب برجام، دولت را مکلف کند که بر مخارج رژیم ولایت مطلقه فقیه بر اساس همهء امکانات دولتی نظارت شود و مثلاً در هر سه ماه محل صرف وجوه آزاد شده را به کنگره گزارش دهند چه اشکالی ایجاد میشود؟ در چنین فرضی تنش موجود بین کاخ سفید و قانونگزاران به یک نتیجهء مطلوب طرفین یعنی برد- برد ختم نمیشود؟
دوم این که هم دولت آمریکا انواع کلک ها را خوب بلد است و هم در حقوق، عرف و سنن علمای اسلام باب حیل شناخته شده، رایج و معمول است. پیدا کردن راه حلهای صوری و متقلبانه، به منظور پایمال کردن اصول شناخته شدهء حقوق و روح قانون، کار خیلی مشکلی نیست. موضوع اصلی در اینجا تعادل قوای طرفین است و منفعت غالب؛ «الحق لمن غلب": "حق از آن چیره شونده است". علمای اعلام کلاه شرعی، دور زدن قانون و حیلهء شرعی را به درستی می دانند و عمل میکنند.
سوم آن که وجه بینالمللی بودن تنش و ابعاد غیرقابل پیشبینی و دهشتناک آن برای صلح و امنیت جهان ضرورت دارد که «برجام» از موانع بی شماری که آن را هر لحظه تهدید می کند جان سالم به در برد. مداخلهء مستقیم و غیر مستقیم نظامی در موضوع فلسطین، جنگ اعراب و اسرائیل، افغانستان، عراق، لیبی، لبنان، یمن و سوریه جلوی چشم همهء دست اندر کاران آمریکایی، اروپایی، خاورمیانهای و کشورهای مسلمان نشین آسیا و آفریقا هست. هم رهبر معظم انقلاب اسلامی و هم مستأجر فعلی کاخ سفید آقای اوباما خوب میدانند که برافروختن شعلههای جنگ آسان است و خروج از آن مشکل، پر هزینه و دردناک. تصور وحشتناک جنگهای غیرقابل پیش بینی و کنترل فرقهای و مذهبی در آسیا و آفریقا و سرکشیدن ارتجاع مهیب از درون جنگهای شیعه، سنی، اهل حق، ایزدی، حوثی، سلفی، وهابی، اخوانالمسلمین، النصره، حزبالله، بوکوحرام، القاعده، طالبان - و بالاخره داعش - هند، پاکستان، چین و روسیه را هم تهدید میکند. مهاجرین مسلمان و تنگدست حاشیهء پایتختها و شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا در معرض ورود به این معرکهها هستند. عناصر عینی و ذهنی این فاجعهء بالقوه و گاه بالفعل در این جوامع دیده شده و میشود. بذر این مصیبت در جهل و فقر مادی و فرهنگی این فرودستان مأیوس کاشته شده و هر روز جوانههای این گیاه مسموم و زهرآگین اینجا و آنجا دیده میشود. حدود یک چهارم مردم روی زمین در کشورها و جوامع مسلمان نشین در معرض این بیماری واگیردار هستد.
حالا، خوشبختانه، پس از دهسال مذاکرات پنهانی و قریب دو سال مذاکرات مثلاً «علنی»، قطار هستهای به مسیر بد «برجام» افتاده است. امید است از ریل بد، یعنی جنگ، دورتر و دورتر شود. بعد هم اگر «جغد جنگ» - به تعبیر درست ملکالشعرای بهار - به پرواز در آید و جنگهای فرقهای راه بیفتد، نیروهای مدرن کشورهای مسلمان نشین بیدفاع هستند در برابر انواع و اقسام ارتجاع مذهبی سازمان یافته که ضمن جدالهای تاریخی و فرقهای با یکدیگر در یک امر توافق و وحدت دارند آن هم جنگ عقیدتی آنان است با «غرب». غرب هم یعنی آزادی، حقوق بشر که جهان شمول است و بشری و در معارضه است با دین سالاری. این تنشها محدود به کشورهای مسلمان نشین نبود و نخواهد بود. قطعاً به مهاجرین مسلمان، حاشینه نشینهای شهرهای بزرگ و پایتختهای اروپا و آمریکا ، آسیا، اقیانوسیه و بدتر از همه آفریقای بیمار، گرسنه و ناتوان کشیده خواهد شد.
پرسش: چرا بدترین سناریوهای ممکن با این همه تأکید در این گفتگو مطرح میشود؟ چرا این همه بدبینی؟
پاسخ: می بخشید. این اعتیاد و عادت نیست به سیاه نمایی. این بیشتر به تجربهء زندگی سیاسی من باز می گردد. طرح سیاه ترین وجوه ممکن برای ایجاد حداکثر آمادگی است برای مقابله با دشمنی که «حقیر و بیچاره» نیست. از 1340 بدون وقفه، در حد لیاقتم و فهم خود فعالیت جبههای داشتم، در جبههء ملی، جبههء دمکراتیک ملی، شورای ملی مقاومت، کمیتهء وکلای جوان، کمیتهء وکلای پیشرو، کانون وکلا، جمعیت حقوقدانان ایران، کمیتهء دفاع از حقوق بشر و بیشتر آن در ایران، کمیتهء دفاع از زندانیان سیاسی، وکلای ایرانی در تبعید، و... در این مدت رابطهء اتحاد و انتقاد را شناختم. می دانیم که فعالیت جبههای دو محور جدایی ناپذیر دارد؛ اولی حفظ وحدت سیاسی است که رو به جامعه و بیرون دارد و دومی حفظ و دفاع از هویت سیاسی است با پذیرش تنوعات گوناگون فکری و عملی در درون جبهه.
من فکر می کنم که همیشه باید بدترین امکانات را دید و بعد دست به انتخاب زد. ما همه، هر روز در همهء زمینهها در برابر انتخاب مطلوب قرار نداریم. ایدهآل همیشه در دسترس نیست. آدم مجبور است غالباً بین بد و بدتر یکی را برگزیند. ملاکی اسلامی - عربی در این زمینه وجود دارد که به آن «خیرالشرین» میگویند.
پرسش: این ترکیب «خیرالشرین» چگونه قابل پیاده شدن در زمینهء مذاکرات هستهای است؟
پاسخ: این اصطلاح را از یک جمله قصار منسوب به علیابنابی طالب در نهجالبلاغه گرفتهاند که «لیس العاقل من یعرف اخیر من الشر و لکن العاقل من یعرف خیر الشرین». ترجمه و نقل به معنای فارسی آن است که «دانا کسی نیست که خیر را از شر تمیز می دهند. آدمی است که بین دو شر کم ضررتر را انتخاب می کند».
حالا «برجام» احتمالاً دست خامنهای را از بمب اتم دور می کند. امکان وقوع جنگ را کاهش می دهد. همین است که فیروزآبادی خوشحال است که «تحریمها بدون جنگ یا سرنگونی....» پایان می یابد. در عین حال به نمایندگی از مقام معظم رهبری دبه در می آورد که «مجلس شورای اسلامی نباید دست به تصویب برجام بزند...» چرا؟ برای این که «برجام» یک تسلیم نامهء ذلیلانه و کامل است. اگر یک اپوزیسیون معتبر وجود داشت برنامهء «نمد مالی» رهبر مسلمانان جهان را در دستور می گذاشت. این یک شکست جدی برای خامنهای، همهء عمامه داران و پاسداران است؛ یعنی کل نظام را در بر میگیرد. بنابر این، اگر به تصویب برسد بد نیست. اما توجه داریم که بین «بد نیست» و «مطلوب است» فاصله وجود دارد. این نوع انتخاب پذیرش اصل منطقی خیرالشرین است. خامنهای بالاجبار و اوباما با کمال اشتیاق این را پذیرفتهاند. بخشی از ایرانیان خیال میکنند که راه دسترسی به مطلوب آنها باز شده است. عدهای سر خوردهاند زیرا جنگ را راه رسیدن خود به قدرت می دانند. بعضیها هم می گویند بد است اما از جنگ بهتر است و به ضرر رژیم است. من جزء دسته اخیر هستم.
پرسش: چرا به ضرر رژیم است؟ در زمان جنگ ایران و عراق بسیاری از دشمنان رژیم تحلیل میکردند که آتش بس شکست است و موجبات سقوط رژیم را فراهم می آورد. ولی عملاً عقب نشینی با «جام زهر آتش بس» انجام شد. رژیم دوام آورد به اضافه در 27 سال گذشته حوزهء سیاسی نفوذ خود را در منطقه بسیار وسیعتر کرد. حالا هم به عنوان یک عامل تعیین کننده در سرزمینهای اشغالی، لبنان، عراق ، سوریه و یمن شناخته شده است. این طور نیست؟
پاسخ: لابد شما درصدد مقایسه این دو مورد با هم نیستید. خمینی خودش تندترین تعبیر ممکن را برای پذیرش آتش بس آگاهانه انتخاب کرد. او اصطلاح «جام زهر» را به کار برد. شکست را پیروزی قلمداد نکرد. با کشتار فجیع هزاران زندانی سیاسی در داخل خفقان را به حداکثر ممکن رساند. در خارج هم با فتوای قتل سلمان رشدی رهبری بلامنازع بینالمللی ارتجاع اسلامی را به انحصار خود درآورد و در سراسر جهان قدرت نمایی کرد. حالا این را مقایسه کنیم با وضع خامنهای. همین اواخر آقای نوریزاد، روزنامه نگاری که عمری در خدمت همین رژیم بود و حالا نیست، خامنهای را علناً چنين مورد سؤال قرار میدهد: حالا که باز هم دستِ بخت برگشتهای را به عنوان سرقت بریدند، رهبر مسلمانان جهان، ولی مطلقه امر و امامت امت باید به پرسش این خبرنگار پاسخ دهد . سؤال کوتاه، علنی و روشن است که «با آقا مجتبی چه کنیم؟» کجا، چه کسی توانست در زمان خمینی به ساحت «مقدس» احمد آقا جسارت کند. خمینی با گردن کلفتی مسئولیت سرکشیدن «جام زهر» را قبول کرد و آسید علی خودش را به موش مردگی می زند تا مثلاً شورای عالی امنیت ملی ِ او «بارکش غول بیابان شود».
پرسش: شما معتقد هستید که رژیم هیچ امتیازی به دست نیاورده است؟
پاسخ: بله، رژیم سند تسلیم ذلیلانهای را پذیرفته است. دلواپسان زیادی هم اکنون در صدد عقیم گذاردن همین توافق تصویب نشده هستند. رئیس جمهور اسرائیل از نخست وزیر آن کشور گله دارد که زیادی دلواپس است. یهودیان آمریکایی هم به دو دسته تقسیم شدند. دلواپسها و مخالفان آنها. کاری ندارد، چند سطر «قانون الزام دولت به حفظ دستاوردهای هستهای ملت ایران» را بخوانید و قضاوت کنید. تنها سه بند است، خلاصه و روشن. برای رئیس جمهور خودشان سه بند، سه دیوار بلند یا سد سدید، ساخته بودند. سیل فشارهای بینالمللی هر سه بند را به آب سپرد. حالا «حق مسلم ماست» کاملاً ماستمالی شد. حقوق علنی رهبر را پیش چشم همه انداختند توی چاه فاضلاب و سیفون کشیدند. یادتان هست که ريیس کل سازمان های اطلاعاتی آمریکا گفت که از امتیازات به دست آمده در لوزان سخت شگفتزده و خشنود است؟ دو هفته پیش وزیر امور انرژی آمریکا اعلام کرد که فاصلهء امتیازات به دست آمده در وین با لوزان بسیار زیاد است. خامنهای می خواست عقد دائمی با شیطان بزرگ ببندد فعلاً به متعه تن داده است. من در مقالهای به تاریخ 28 آذر سال گذشته نوشته بودم:
«وصل حوری جماران با غلمان و شیطان کاخ سفید برای هر دو مفید است. مهریهء عروس خانم دلارهای نفتی است که "عندالمطالبه تأدیه نخواهد شد". کامجویی داماد رفع زحمت عراق و افغانستان است. در بروند و مال بد بیخ ریش ولی فقیه تا او هم با جنگهای فرقهای این لحاف پاره پاره را بدرد و بدوزد. ای یار مبارک بادا. زمان زمانهی وصل و فصل، حل و عقد و زمزمههای عاشقانه رسیده است.
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
اما به شرط ها و شروط ها که: عروس ناشزه نباشد، مهریه اش را در برابر تمکین دریافت کند. مثلاً دریافت دلارهای نفتی قسطی و در برابر گواهی آژانس [انرژی] اتمی بر قبول شدن در امتحانات راست آزمایی. این قبیل تاکتیکها شاید بتواند مشکلات روزمره و فوری طرفین را رفع رجوع کند که گفتهاند از این ستون به آن ستون فرج است. ما البته شنیدهایم که "ز توس تا به مدینه هزار فرسنگ است"».
17 مرداد 1394