تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
مشيت خدا تعجب ندارد!
(از محموعهء «نامه ای از لندن»)
علیزاده طوسی
سلام. حتماً شما هم وقتی شنیدید که در جایی از این دنیای درندشتِ آشفتۀ بی نظام، یکی از مقامات مسئول دولتی در مورد مرگ دو زن در یک آتش سوزی گفته است: «خواست خدا و مشیت الهی این بوده است که این دو خانم جان خود را از دست بدهند»(1)، مثل این بندۀ حقّ اصلاً تعجّب نکردید. مشیت خدا که تعجّب ندارد: «هرچه خدا خواست، همان می شود!»
از قدیم ترین روزگارها، از قول بزرگترین علمای الهیات، با ذکر آیاتِ مُبین و احادیث معتبر، گفته اند و شنیده ایم که «همه چیز به مشیت الهی است، و هیچ چیز در عالم واقع نمی شود، مگر به مشیت الهی.» بیخود نیست که ستاره های درخشان علم و ادب و حکمت و عرفانِ ما معتقد بودند که:
«اگر تیغ عالم بجنبد زِ جای
نَبُرّد رگی، تا نخواهد خدای!»
به رانندۀ پاکستانیِ تاکسیِ تلفنی می گویم: «اگر یک دختر بچّه دنبال توپش یکدفعه بدود توی خیابان و برود زیر ماشین، این هم مشیتِ الهی است؟»
و او می گوید: «چرا که نه؟ دوستش دارد، تا هنوز معصوم است، می بردش پیش خودش!»
نمی دانم این جور مؤمن ها از عشقِ به خداست، یا از ترسِ اوست که این طور خودشان را تسلیم مشیت او می دانند و مشیت او را، هرچه باشد، خیر بنده هاش؟
ببینیم حکیم نظامی در این باره به خدا چه می گوید:
«که را زهرۀ آنکه از بیمِ تو
گشاید زبان جز به تسلیم تو؟»(2)
و با همان اصالتِ تسلیم و خلوصِ ایمان به «جبّار» بودن خالق و «مجبور» بودن مخلوق و «جبری» بودن زندگی این طور اشارت می کند:
«اگر نیکم و گر بدم در سرشت،
قضای تو این نقش در من نبشت»
وقتی آدم ایمان اش خالص و کامل باشد، مثل مالِ آن مقام مسئول دولتی، و مثل مالِ حکیم نظامی، می داند که «هیچ امری بدون اراده و مشیت الهی واقع نمی شود»، و چون و چرا هم ندارد. بی خود نیست که خیلی از مؤمن ها یک وقتی کتاب «رباعی های خیّام» را با «انبر» وَرمی داشتند و آن را نخوانده می انداختند توی آتش، چون «خیّام»، بر عکس «نظامی»، گفته است:
«رندی دیدم نشسته بر خِنگِ زمین،(3)
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حقّ، نه حقیقت، نه شریعت، نه یقین!
اندر دو جهان که را بُوَد زهرۀ این؟!»
حالا من به آن «هیتلر»هایی که از عهدِ «پیشدادیانِ»(4) هر قوم و ملّتی تا حالا که عهدِ «پسدادیان» همۀ قوم ها و ملّت های دنیاست، با اسم های دیگری ظهور کرده و در طریقِ ایفایِ مشیتِ الهی زشت ترین ستم ها را کرده اند، کاری ندارم. امّا همین چند دقیقه پیش، در ذهنِ تاریخی ام سری زدم به نوۀ یکی از بازمانده های «آشویتس» در نیویورک:
توی دانشگاه «بررسی تطبیقی آیین ها و اسطوره های کهن» درس می دهد و یک کتاب هم دربارۀ «گناه های نابخشودنی ملّت آلمان در عهد هیتلر» نوشته است. همین بحثِ «مشیت الهی» در جنباندن تیغ های عالم و بریدن رگ های آدمیان را پیش کشیدم، خندۀ تلخی کرد و گفت:
«آقا، اینهایی که این حرفها را می زنند، جاهلند. به مفهوم خدا، که رازِ ناگشودنی هستی است، اهانت می کنند. مشیتِ او در نظامِ هستی است، نظام هستی مشیتِ اوست، نه هر غلطی که من بکنم!»
____________________________________________________________
1. مجتبی عبدالهی، معاون شهردار تهران ، دربارۀ علت سقوط دو زن بر روی آسفالت و درگذشتن آنها در جریان آتش سوزی گفت: «تشک در صحنۀ حادثه وجود داشته، اما تشک در همه جا عملیاتی نیست. از زمان باز کردن تشک و باد کردن آن با پمپ تا زمان قابل استفاده شدن آن ۶ دقیقه زمان لازم است. در صورتی که همۀ این اتفاقات تقریبا در طی ۴ تا ۴ دقیقه و نیم رخ داده است... خواست خدا و مشیت الهی این بوده که این دو خانم جان خود را از دست بدهند».
2. از بخش اوّل «شرفنامۀ نظامی گنجه ای»، «به نام ایزد بخشاینده»:
خدایا جهان پادشایی تو راست،
ز ما خدمت آید، خدایی تو راست...
نبارد هوا تا نگویی ببار؛
زمین ناورد تا نگویی بیار...
که را زهره آنکه از بیم تو
گشاید زبان جز به تسلیم تو...
گر آسوده، گر ناتوان می زی ام،
چنان کآفریدی، چنان می زی ام...
به حکمی که آن در ازل راندهای
نگردد قلم ز آنچه گرداندهای...
3. خِنگ یعنی اسب سفید موی. فردوسی گوید: «دو تن برگذشتند پویان به راه / یکی باره ٔ خنگ و دیگر سیاه». به معنی مطلق اسب هم به کار رفته است.
4. پیشدادیان: «سلسله ٔ اول از سلاطین ایران طبق روایات. طبقه ٔ نخست از پادشاهان داستانی ایران و آن از کلمه ٔ پیشداد، لقب هوشنگ پادشاه داستانی مأخوذ است(لغتنامۀ دهخدا). در ویکی پدیای فارسی این شرح دربارۀ پیشدادیان آمده است: «پیشدادیان نخستین سلسلهٔ پادشاهان در شاهنامه و اساطیر ایرانیان میباشد. معادل اوستاییِ پیشداد (Pēš-dād)، پَرَداتَ (Para-dāta)، به معنای مقدم است. این نام طبعاً نام یک خاندان نبود، بلکه نامی است که بعدها بر این گروه نهادهاند. زیرا این گروه را مقدم بر دیگران شمردهاند.در اساطیر ایران از کیومرث به عنوان نخستین انسان یاد شده، و کمتر بر پادشاهی او تکیه میشود. اما در شاهنامه او نیز جزو دودمان پیشدادی به حساب میآید. در متون پهلوی، هوشنگ کسی است که دارای لقب پیشداد میباشد، و چنین گمان میرود که او را نخستین پادشاهی میدانستهاند که بر جهان فرمان راندهاست. در ابتدای این دوره، پادشاهان با فرّه سلطنت میکنند. در این مرحله به مرور شاهد پیشرفتهای مردم در جهات مختلف زندگی، از جمله کشف آتش، چگونگی یادگیری ساختمان سازی و... هستیم. مهمترین شخصیت این دوره، جمشید است که در نهایت، ضحاکِ بیفرّه و فریبخوردهٔ اهریمن پادشاهی را از او میستاند. در تمام مدت هزارسالهٔ پادشاهی ضحاک، بدی جهان را فرا میگیرد. فریدون بر او چیره میشود و دوباره پادشاهانِ با فرّه به سلطنت میرسند، و نبردهای ایران و توران آغاز میشود».
http://www.bbc.com/persian/arts/2015/08/150821_l93_letter_from_london_459