تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

2 شهريور ماه 1394 ـ  24 ماه اگوست 2015

وظایف فوری کمونيست های انقلابی*

مازیار رازی

در حاشیه تحولات اخیر میان دول غربی و ایران، وضعیت، بر خلاف برخی نظریه پردازان کارگری که پس از انتخاب حسن روحانی بر این پافشاری داشتند که «هیچ اتفاقی نمی افتد» و وضعیت سیاسی همانند دوران احمدی نژاد باقی می ماند، تغییر کرده است.

برای نمونه، برخی بر این اعتقاد بودند که امپریالیسم با رژیم به توافق نمی رسد و تغییرات از بالا را توسط لیبرال ها و سوسیال دمکرات ها (از جمله سلطنت طبان سابق مانند رضا پهلوی) به فرجام خواهد رساند. بر خلاف این دسته، ارزیابی ما این بود که سلطنت طلب ها و جریانات لیبرالی و سوسیال دمکراتیک در مقامی نیستند که امپریالیسم آمریکا روی آن ها حساب و کتاب باز کند. اصولاً این دسته در میان کارگران و زحمتکشان بسیار منفور و منزوی هستند. مجاهدین خلق نیز با آن قمار سیاسی حمایت از صدام، کاملاً خودشان را بی آبرو و جدا از توده ها در داخل ایران کردند و نمی توانستند به عنوان یک الترناتیو حکومتی از طرف امریکا پشتیبانی شوند. در نتیجه، آلترناتیو امریکا هیچ چیز نبود غیر از این که فشار ها را این قدر زیاد کند که از داخل این رژیم تحولات نوینی ایجاد شود که این کار را با موفقیت انجام داد.

گرایش مارکسیست های انقلابی ایران، تنها گرایشی در اپوزیسیون چپ بود که این پیش بینی را از ده سال پیش کرد؛ مبنی بر این که هیئت حاکم ایران با امپریالیسم سازش خواهد کرد. کلیهء سازمان های سیاسی اپوزیسیون «چپ» در ارزیابی شان دچار خطا شدند و اغلب تحت تأثیرات مانورهای امپریالیسم و اسرائیل قرار گرفتند و باور کردند که ایران مورد تهاجم نظامی قرار می گیرد و تمرکز کار خودشان را به ساختن کارزارهای علیه جنگ گذاشتند و وقت خود را اتلاف کردند. در صورتی که پیشنهاد ما، مبنی بر ساختن کارزار «کارگران ایران تنها نیستند»، در حمایت از کارگران را نپذیرفتند. چنانچه این کارزار از قریب به ده سال پیش مورد توافق قرار می گرفت، امروز کل اپوزیسیون چپ در موقعیت بهتری قرار می گرفت.

اما، امروز ما در آستانهء تحولات نوینی در داخل ایران هستیم. شرایطی که سرمایه گذاران نقداً به ایران آمده اند. امروزه دیگر مذکرات پشت پرده و غیر علنی یک سال پیش آن ها، علنی شده است. این به این مفهوم است که در واقع تحولات نوینی در ایران از زاویه وضعیت جنبش کارگری رخ خواهد داد.

لازم به ذکر است که مسأله ما، به عنوان مارکسیست های انقلابی، مسأله جنبش کارگری ست. ارزیابی و تحلیل معاملات پشت پرده و یا علنی امپریالیسم و دولت سرمایه داری ایران تنها از این رو برای ما حائز اهمیت است که چشم انداز جنبش کارگری و وظایف خود و پیشرُوی کارگری را ترسیم کنیم.

از این رو، این تحولات به نظر ما روزنه هایی برای فعالیت های مشخص تر و پایه ای تر در راستای تدارک انقلاب ایران ایجاد خواهد کرد. به عبارت دیگر، تدارکات برای «انقلاب کارگری» در داخل ایران هر چه بیشتر در این دوران ملموس می شود. زیرا، برای نخستین بار ما شاهد تضاد بین کار و سرمایه خواهیم بود.

تمرکز دولت سرمایه داری ایران در دورهء پیش عمدتا متمرکز بوده بر تجارت و تولید صنایع نظامی متکی بر منابع نفتی. در دورهء پیش، بسیاری از کارخانه ها درهایشان بسته شده بود. در نتیجه، نبود کار، محققاً تأثیرات خیلی مخربی در روحیه خود کارگران داشت. مع الوصف کارگران به اعتصابات و فعالیت ها ادامه داده و نشان دادند که زنده هستند و این زنده بودن طبقهء کارگر را در این سی و شش سال ما مدیون انقلاب 1357 هستیم؛ یعنی انقلابی که طبقهء کارگر در آن رأساً دخالت داشت و کمر رژیم شاه را شکاند و یکی از متحدین نزدیک امریکا را پایین کشید. اما، متاسفانه، به علت نبود یک رهبری انقلابی، رهبری به دست یک نیروی ضد انقلابی (که رژیم کنونی ست) افتاد. این واقعه منجر به این شد که بخش های گسترده ای از کارگران به علت وضعیت خراب اقتصادی و اختناق شدید، دلسرد و ناامید شدند و فعالیت ها و مبارزات طبقاتی افت پیدا کرد. اما بخش «پیشروی کارگری» خود را حفظ کردند و به مبارزات در حد توان ادامه دادند.

اما، اکنون، با تغییرات آتی، طبقهء کارگر ایران وارد یک مرحلهء نوینی خواهد شد. برای نخستین بار چرخ های کارخانه های مختلف به کار خواهد افتاد (منتهی به سرعتی که این ها صحبت می کنند شاید نباشد. البته مدتی طول می کشد که از لحاظی برای تدارک فعالیت ها می تواند وقت تنفس مثبتی باشد).

از سوی دیگر، برای اولین بار، ماهیت واقعی امپریالیسم در ایران شناخته خواهد شد. تاکنون، این رادیو و تلویزیون هایی که با مخارج هنگفت راه انداخته اند، به این منظور است که نشان دهند که نظام سرمایه داری غربی می خواهد دمکراسی به ایران بیاورد. جوانان ایران را به رفتن به سوی اعتقاد سوسیالیستی و رادیکال بر حذر می دارند. می گویند همه چیز از طریق اصلاحات امکان پذیر است. این سخنان از طرف دولت هایی غربی ارائه می شود که خودشان تا خرخره در بحران اقتصادی و سیاسی گیر کرده اند. این ها می خواهند برای ما دمکراسی در داخل ایران بیاورند! برای اولین بار در سه دههء گذشته،‌ ما در داخل جامعهء خود چهرهء واقعی امپریالیسم را خواهیم دید و خواهیم فهمید که این ها برای آوردن دمکراسی به داخل ایران نیامده اند، بلکه آمده اند که ـ همانند دوران پیش ـ منابع ما را چپاول کنند و از کار ارزان و منابع نفتی استفاده ببرند. آنها تمام منابعی را که در دسترس شان باشد تا آن جایی که امکان داشته باشد به سرعت (قرار دادهای ۱۰ – ۱۵ ساله)‌ به تاراج خواهند برد. پس از آن هر چه بر سر مردم ایران بیاید مسأله آن ها نیست.

آن ها می خواهند از طبقهء کارگر ورزیده ای که در داخل هست کار بکشند و از این نیروی کار ارزان استفاده کنند اما، از آن جایی که این قوانین جدید تماماً وابسته به سازمان های بین المللی و تحت کنترل این ها هست، طبعاً باید یک سلسله قواعد را رعایت کنند. به احتمال قوی، نهادی هایی مانند سندیکای زرد یا اتحادیه های زرد و غیره در داخل ایران خواهند ساخت.

این روند، همچنین مقداری اعتماد به نفس در درون طبقهء کارگر را افزایش خواهد. یعنی طبقهء کارگری که به حاشیه رانده شده، حقوق شش ماهه و یکساله عقب افتاده دارد و غیره، هیچ جایی برای شکایت نداشته، سازماندهی اش اصولاً به کناری پرتاپ شده و فعالیت هایش لحظه ای و از روی استیصال بوده و غیره، پس از وقایع اخیر، وارد یک مرحلهء جدیدی می شود. کارگران، پس از دوره ای، سر کار رفته و حقوق شان را هم سر وقت دریافت می کنند. نهادهایی، مانند سازمان های بین المللی کار، خواهند بود که به وضعیت شان رسیدگی کنند.

چنین چشم اندازی برای دورهء آتی در ایران به وجود خواهد آمد. این چشم انداز البته چشم انداز طولانی نخواهد بود، یعنی این که این تحولات، به دلیل ماهیت سرمایه داری در داخل ایران، که یک سرمایه داری علیل و وابسته به امپریالیسم است که قادر به جهش اقتصادی نیست، قادر نخواهد بود که تولید وسایل تولیدی داشته باشد. تولید محدود به وسایل مصرفی خواهد بود. یا تولید محدود به تولید مونتاژ یا حداکثر تولید سلاح ها و تولید نظامی و غیره است؛ همان وضعیتی که در دوران شاه بود. این تولیدات به زودی به اشباع خواهند رسید، یعنی برای کالاهای تولید شده، بازار محدود می شود به بازار درون ایران. به ندرت اتفاق خواهد افتاد که مثلاً یخچال سازی ایران آن قدر تکنولوژی اش بالا باشد که به چین صادر کند. بازار درونی پس از چند سال به همان حالتی که در دوران شاه اتفاق افتاد می رسد. کارگران دوباره بیکار می شوند، حلبی آبادی ها راه خواهد افتاد و تظاهرات و اعتراضات بالا می گیرد.

اما تا آن دوران هم، به اعتقاد من، کارگران صبر نخواهند کرد، زیرا اقتصاد بحران زده است، و خیلی زودتر، یعنی از همین امروز و فردا، اعتصابات و تظاهرات مبارزات کارگری آغاز می شود.

اما به محض اینکه کارگران شاغل شدند، تازه اول کار برایشان هست. بعداً مسألهء مسکن، مسألهء غذاشان، مسأله تحصیل بچه هایشان مطرح هست، و محققاً انواع و اقسام مطالبه های دیگری بلافاصله مطرح خواهند شد، چون سی و شش سال کارگران سرکوب شده اند به حاشیه پرتاپ شده اند حالا به حقوق خودشان واقف می شوند. بنابراین، رو در رویی از همان روزهای اول آغاز خواهد شد. به سخن دیگر، مثلاً 7 - 8 ماه دیگر که این کارها روی غلتک افتاد این وضعیت پیش خواهد آمد. وضعیت بحرانی پس از چند سال به اوج خودش خواهد رسید، یعنی موقعیت انقلابی در داخل ایران محققاً پدید خواهد آمد.

خوب، اگر این ارزیابی یا سناریو درست باشد، که بنظرم، بر اساس شناختی که ما از سرمایه داری ایران داریم، بر اساس شناختی که ما از امپریالیسم داریم و بر اساس شناختی که ما از جنبش کارگری ایران داریم، کم و بیش چنین حالتی پیش خواهد آمد، نتیجهء این اتفاقات واضح هست که باید رهبری داشته باشد.

اگر رهبری وجود نداشته باشد، و اگر از همین امروز پیشروان کارگری سوسیالیست در حرکت های روزمره ی (که نقداً آغاز شده) شرکت نداشته باشند، اگر این اعتصابات رهبری نداشته باشد، کسی نباشد که رهنمود بدهد و قدم های بعدی را برای طبقهء کارگر ترسیم کند، واضح است که این رژیم پابرجا می ماند و خود به خود سرنگون نخواهد شد. یعنی، بالاخره یک حالتی پیش خواهد آمد که رژیم از طریق سرکوب ها و به اشکال مختلف ِ تحمیق توده ها – یعنی ایجاد سندیکای زرد و غیره – سی سال دیگر هم می تواند پا برجا باقی بماند.

در نتیجه، این «رهبری» نقش تعیین کننده ای در این دوران خواهد داشت. اگر رهبری باشد ممکن هست چه بسا تا هفت و هشت سال دیگر، با تعمیق وضعیت بحران اقتصادی و ایجاد موقعیت های انقلابی، انقلاب سوسیالیستی در دستور روز قرار بگیرد؛ یعنی همان نوع انقلاب سوسیالیستی که ما در روسیه 1917 دیدیم. و اگر رهبری نباشد این موضوع به این سرعت اتفاق نمی افتد.

ارزیابی ما، در واقع، متکی به تجربهء تاریخی بیش از 160 سال مبارزهء طبقاتی سراسر جهان و انقلاب ها، و مشخصاً انقلاب اکتبر 1917 است. این سناریو که ترسیم می کنیم پایه ای تاریخی دارد و متکی بر آرزو و آمال مان نیست.

وظیفهء ما، به عنوان مارکسیست های انقلابی، واضح است و از همین امروز این است که باید وارد کارزار شویم. از همین امروز باید در سطح رهبری کنندهء همین اعتصاباتی که شروع شده قرار گیریم. در میان کارگران مبارز، دیده بشویم و فعالیت بکنیم. و، در واقع، طبقه کارگر ما را به عنوان رهبران خودشان و سخن گویان شان انتخاب کنند.

اکنون کارگران شناختی از ما ندارند. تظاهرات و فعالیت ها شروع شده، ولی عملاً چپ رادیکال و انقلابی از ماجرا تا حدودی عقب افتاده است. باید به سرعت بیشتری سازماندهی را شروع کنیم و این سازماندهی مشخصاً مرتبط می شود در وهلهء نخست به رفقای جوان در داخل ایران که به هرحال خواهان این اقدامات هستند و خواهان تدارک انقلابند و، از سویی دیگر، بستگی دارد به کمک های بین المللی؛ کمک هایی که از طریق اتحادیه ها و سازمان های مترقی بین المللی به جنبش ایران و هم چنین تدارک انقلاب خواهد شد.

بنابراین، دو وظیفه ای که ما در مقابل خودمان داریم ـ یعنی اول، ساختن حزب پیشتاز انقلابی در داخل، و دوم مرتبط کردن خود به یک سازمان بین المللی جهانی ـ از مسائل اساسی و مهم ما در شرایط کنونی خواهد بود. این موضوعی بود که کوشش کردم در سمینار لندن 19 ژوییه 2015 مطرح کنم. این موضوع در واقع یک فراخوانی ست به تمام پیشروهای کارگری.

از سوی دیگر، وقت خیلی تنگ است، باید هر چه زودتر، متکی به پیش زمینه تئوریک و منظمی که ما در دست داریم، به مثابه پایه و بنیاد یک ساختمان آغاز بکار کنیم. آن ساختمانی که بدون پایه ساخته شود، فرو می ریزد. اما اگر فقط بنیاد باشد اما آجر روی آجر گذاشته نشود، نتیجه ای نخواهد داد.

این ساختمان در واقع همان «حزب پیشتاز انقلابی» ست که باید حداقل مواد اولیه اش (هسته های کارگری سوسیالیستی) از امروز جستجو شده و ایجاد گردد و آجر روی آجر گذاشته شود تا که ساختمان آماده شود؛ ساختمانی که کارگران را برای تسخیر قدرت آماده کند.

به اعتقاد من، اگر نطفه های اولیهء حزب پیشتاز کارگری تا سال دیگر ساخته نشود، وضعیت بحرانی 36 سال گذشته ادامه خواهد یافت.

امروز وظیفهء بسیار خطیری به عهده ماست: باید خودمان را برای رو در رویی آماده کنیم. ساختن حزب پیشتاز کارگری امروز در دستور روز کار تمام مارکسیست های انقلابی قرار گرفته است.

پیش به سوی تشکیل حزب لنینی

پیش به سوی تدارک سرنگونی نظام سرمایه داری

پیش به سوی تدارک انقلاب کارگری و استقرار سوسیالیسم.

_________________________________________________________________

* متن پیاده شده، سخنرانی مازیار رازی در جلسهء کمیتهء اقدام کارگری ایران – لندن، 3 مرداد 1394

نقل شده از نشریهء «میلیتانت»، ارگان «گرایش مارکسیست های انقلابی ایران». بنا بر ادعای سايت مزبور، میلیتانت در مقابل انحرافات گرایشات خرده بورژوایی سانتریستی، مائوئیستی، استالینیستی، چریکی و سوسیال دموکراتیک در درون جنبش کارگری و سایر جنبش‌های اجتماعی، و در دفاع از نظریات مارکسیست انقلابی، در راستای تدارک حزب پیشتاز انقلابی، انتشار می یابد.

http://militaant.com/?p=5794

بازگشت به خانه