تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
تقدیرهای مشترک ولیان فقیه!
فرهاد جعفری
«نوزدهم دیماه 92»؛ آیتاله
خامنهای در دیدار با
جمعی از مردم قم؛ این موضوع را منتفی میدانند که «فشار تحریمها» موجب آن شده
باشد که جمهوری اسلامی مذاکرهی مستقیم با آمریکا را در دستور کار خود قرار دهد.
بلکه «علت ورود جمهوری اسلامی به مذاکره با آمریکا» را در «مصلحت»ی میبینند که
توضیح روشنی دربارهاش داده نمیشود!
اما رهبر جمهوری اسلامی، در «دوازدهم شهریور 94» و
در دیدار با جمعی از
روحانیون [ضمن آنکه برای نخستینبار از تعبیر
«معامله» برای اشاره به «مذاکرات هستهای» و «توافقنامهی وین» استفاده میکند، که
تعجب بسیاری از ناظران را نیز برمیانگیزاند] صراحتاً به این نکته اذعان
میکند که «تحریمها (و برچیدهشدنشان) علت اصلی ورود جمهوری اسلامی به مذاکره با
آمریکا» بوده است و اگر چنین امری توسط طرف مذاکره (آمریکا) برآورده نشود؛ پس
«کوتاهآمدنهای جمهوری اسلامی» و «امتیازدادنهایش به آمریکا» بهچه منظور صورت
گرفته است؟!
پاسخ این پرسش؛ شش ماه زودتر؛ و توسط خود ایشان (در
سخنرانی نوروزی اول فروردین 94) داده شده بود:
[اصرار دارند بر اینکه متمرکز بشوند روی «اقتصاد ملت
عزیز» ما. «هدفشان چیست؟!». هدف این است که «مردم» را در مقابل «دستگاه» قرار
بدهند. این را صریحاً میگویند که «میخواهیم فشار اقتصادی بیاوریم تا وضعیت مردم
سخت بشود» و «مردم وادار به اعتراض بشوند در مقابل دولت و در مقابل نظام اسلامی».
(تا) «مردم را وادار کنند به برهمزدن امنیت و حرکات اعتراضی را در کشور شروع
کنند». دارند تحریک میکنند، دارند کار میکنند، دارند برنامهریزی میکنند. این
کاریست که با جدیت و با شدت بهدنبال آن هستند. خب این یک شرایط مهم است، این «یک
چالش بزرگ» است. وقتی یک چنین چالشی در کشور وجود دارد؛ همهی نیروها باید در کنار
هم قرار بگیرند].
.
.
از منظر یک «لیبرال دموکرات» مانند من؛ هر تلاشی بهمنظور «پیشگیری از وقوع یک
انقلاب تازه» [که بهنحوی گریزناپذیر، متضمن «دور
جدیدی از کشتار، خشونت، کینهتوزیهای پایانناپذیر، هرج و مرج و نابهسامانی،
بههمریختن نظم اجتماعی، درهمپاشیدن طبقات اجتماعی، ازدسترفتن شیرازهی امور» و
«نابودی بسیاری از بنیادها و تجربیاتِ مادی و معنوی»ست که طی «فرایند پر از رنج و
عذاب انقلابیگری و انقلابیمآبی» و نهایتاً «رویآوردن تدریجی کهنهانقلابیون به
خرد و عقلانیت» بهدست آمده و «ملت، بهای بسیار گزافی بهخاطر آن پرداخته است»]
صورت پذیرد؛ بهخودیخود ارزشمند است. چه از ناحیهی «حاکمان» صورت گیرد چه از
ناحیهی «محکومان خردمند و مسالمتجو».
اما صرفنظر از این مسئله؛ آنچه در سخنان و مواضع بالا برایم جالب توجه بود اینها
بود:
1) چندی پیش، آیتاله خامنهای خود را یک «انقلابی» خواند نه «دیپلمات». اما سخنان
بالا حاکی از این است که: «ایشان نیز بهمانند هر سیاستمدار دیگری، یک دیپلمات است.
هرچند، روزگاری، انقلابی بوده باشد»!
2) حاکی از این است که:
وقتی یک «انسان انقلابی» [که انقلاب کرده و «بهقدرت
رسیده است» تا «نظمی عادلانه و پاک» بنیان نهد] از «انقلاب مردم علیه خود و
نظم تحت امر خود» [مخصوصاً که بهنحو ناخودآگاهی، آن
را «دستگاه» هم مینامد و آشکار میکند که در درون خود، تاچهاندازه از عملکرد آن
ناراضیست و خود را با آن غریبه حس میکند] اظهار نگرانی میکند؛ هیچ معنا و
مفهوم دیگری ندارد جز آنکه: «بیش از هر شخص دیگری، خود به این موضوع واقف است که
سیستم تحتامرش، از هر حیث، شباهت بسیاری به آن چیزی پیدا کرده است که زمانی، خود
علیه آن انقلاب کرده بوده است»! [نشان به این نشان
که: ایشان نمیگوید «وقتی یک چنین چالشی علیه کشور وجود دارد» بلکه میگوید «وقتی
یک چنین چالشی در کشور وجود دارد» که بازهم حاکی از احساس درونی ایشان است].
3) حاکی از آن است که:
حکومتی که بنا بود «دینی ـ آسمانی» باشد؛ بهنحو کاملاً مشهودی «عرفی ـ زمینی»
(سکولار) شده است. آنچنان که برخی حاکمان (امام جماعت نمازجمعهی مشهد، آ.
علمالهدی)، برای «توجیه پذیرش توافقنامهی وین» ناچار شدهاند این اقدام جمهوری
اسلامی را [که تاهمین چندی پیش، خود را «نظم علوی» و
«نظم حسینی» و «عاشورایی» مینامید!] چندهفتهای به «صلح حدیبیه»،
چندهفتهای به «صلح امامحسن» و اینک به «پذیرش ولایت عهدی مامون توسط امام هشتم
شیعیان» تشبیه کنند!
4) حاکی از این است که:
همانند اغلب مردمان که «درعین آنکه از یک انقلاب دیگر بیمناکند، اما از فرط استیصال
و درماندگی، برای وقوع یک انقلاب لحظهشماری میکنند»؛ حاکمان فعلی ایران نیز [برخلاف
پهلوی دوم که با وقوع انقلاب غافلگیر شد] «هرلحظه، منتظر وقوع یک انقلاب
هستند!». احتمالی که آنچنان قوی و جدیست که آن را «چالشی بزرگ» میدانند.
بهعنوان یک لیبرال؛ بگذارید بگویم: «این از خوششانسی فرزندان ماست»!
چون دائماً حاکمان را وامیدارد تا رفتارها و اقداماتی در پیش بگیرند که مانع از
بروز انقلاب شوند. از جمله؛ توافقنامهای همچون وین را امضاء کنند و امتیازاتی به
آمریکا بدهند که حتا پهلوی دوم نیز (بهشهادت آقای فریدون عباسی رئیس پیشین سازمان
اتمی) از امضای آن خودداری میکرد. رفتاری که تتمهی «اعتبار ایدئولوژیک نظم حاکم»
را نزدِ «هموندان شیعهی ایدئولوژیکش در داخل و خارج»، فروخواهد ریخت و آن را «نظمی
همچون همهی نظمهای دیگر» نمودار خواهد ساخت.
5) حاکی از این است که:
بهعنوان «ولیفقیه» (رهبری ایدئولوژیک) «آیتاله خامنهای» نیز، همچون «آیتاله
خمینی»؛ در موقعیتی سخت و دشوار قرار گرفته است. آنچنانکه اگر آیتخمینی، تنها
دوهفته پیش از پذیرش قطعنامه 598، همچنان از «جنگ تا رفع فتنه از جهان» سخن میگفت
و کمتر از یکماه بعد ناچار بود «پذیرش آتشبس» را توضیح دهد؛ آیت آله خامنهای نیز
در موقعیت تاریخی مشابهی قرار گرفته است.
.
.
موقعیت گیجکنندهایست!
آدمی؛ نمیداند که باید از «تصویب توافقنامهی وین در کنگره و سنای آمریکا» و
«تصویب و اجرای آن توسط جمهوری اسلامی» خوشحال شود یا اندوهگین. از گوشههای خارجی
چشمانش اشک بریزد یا از گوشههای داخلیاش!