تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

10 مهر ماه 1394 ـ  2 ماه اکتبر 2015

سوریه در اشغال روسیه!

شهباز نخعی

shahbaznakhai8@gmail.com

       با آسوده شدن نسبی خیال آقای اوباما از سامان یابی "برجام"، او مانند کسی که تازه از خواب بیدار شده باشد،به یاد "فاجعهء انسانی" یا، به تعبیر دبیر کل سازمان ملل، "جنایت علیه بشریت" در سوریه افتاده است. این موضوع به سخنرانی او در مجمع عمومی سازمان ملل، که در دوشنبهء گذشته در نیویورک برگزار شد نیز راه یافت. به گزارش "رادیو زمانه"، اوباما در سخنرانی خود در این نشست گفت: «ایالات متحده حاضر است با تمام کشورها، از جمله روسیه و ایران، درحل بحران سوریه همکاری کند... اما ما [باید] بدانیم که پس از این همه خونریزی و قتل عام نمی توان به وضعیت پیش از جنگ بازگشت».  آقای اوباما یا فراموش کرده و یا خود را به فراموشی می زند که در تابستان دو سال پیش نیز در پی تعیین خط قرمز کاربرد سلاح شیمیایی - که در واقع نشان دادن چراغ سبز به بشار اسد برای انجام هرگونه جنایت بود - و تخطی بشار اسد از آن چگونه با روسیه "همکاری" کرد و عملاً سبب تداوم و تشدید کشتار بشار اسد شد!

       این بار نیز باراک اوباما عملاً ناتوانی خود را به نمایش می گذارد و، چنان که بعد اشاره خواهد شد - همانطور که  پیشتر نیز در کریمه و اوکراین شده - موجب جری و گستاخ تر شدن روسیه و متحد ولایت فقیهی آن می شود: «باید درک کنیم که آمریکا نمی تواند به تنهایی مشکلات جهان را حل کند و در مورد بحران سوریه آمریکا با ایران و روسیه همکاری می کند».

       در پی این اعلام آشکار ضعف و ناتوانی، نوبت به موعظهء اخلاقی می رسد: «نمی توان از دیکتاتورهایی چون بشار اسد، به بهانهء این که سرنگونی او بدتر است دفاع کرد».  این موعظهء آقای اوباما عملاً با پوزخند ولادیمیر پوتین و سید علی خامنه ای روبرو می شود زیرا آنها بنا بر سابقه و تجربه به خوبی می دانند که "می توان" این کار را کرد چون قبلاً آن را با استفاده از تعلل و انفعال او کرده اند و شده است!

       پس از این نمایش های آشکار ضعف و ناتوانی و درخواست های ملتمسانه "همکاری"، آقای اوباما به یاد این می افتد که فرمانده کل قوای بزرگ ترین ارتش دنیا است و به نمایش قدرتی می پردازد که باز هم لبخند بر لبان حریفانی که دست اش را خوانده اند می آورد: «من فرماندهی بزرگ ترین ارتش جهان را بر عهده دارم و در دفاع از کشور خود و متحدان آن در توسل به زور، حتی به صورت یک جانبه، لحظه ای تردید نخواهم کرد»!

       در سوی دیگر معادلهء "فاجعهء انسانی سوریه"، حکومت خودکامه و جابر آخوندی و روسیه قرار دارند که، در عین اینکه پس از آقای اوباما در ردیف های دوم و سوم متهمان این "جنایت علیه بشریت" هستند، این تفاوت عمده و موثر را با باراک اوباما دارند که به خوبی می دانند چه می خواهند و در راه آن آماده پرداخت هر هزینه ای هم هستند؛ و در این مورد ولادیمیر پوتین نقش رهبری را ایفا نموده و از حکومت آخوندی نیز استفادهء ابزاری می کند.

       روزنامهء اسراییلی "هاآرتص" در مقاله ای در این مورد می نویسد: «رژیم های تهران و دمشق گروگان اهداف ژئوپولیتیک پوتین شده اند و ورود پوتین به سوریه ممکن است به زیان رژیم ایران تمام شود». این نظر، با توجه به وضعیت نابسامان حکومت آخوندی و این که برای حفظ موقعیت خود به هر وسیله ای چنگ می اندازد، می تواند درست باشد. روزنامه مزبور در ادامه می نویسد: «برای مقامات حکومت اسلامی حفظ سوریه در محور شیعه به عنوان پل ارتباطی با حزب الله - گماشتهء تهران در لبنان - تقریباً یک نیاز حیاتی است. رژیم ایران بدون سوریه نفوذ منطقه ای و توانایی خود را برای کنترل آنچه در لبنان می گذرد از دست رفته می بیند. اما برای پوتین، این که اسد به حال خود رها شود تا سرنوشت اش تعیین شود، در بدترین حالت موجب آسیب دیدن وجههء کرملین می شود».

       بر مبنای همین محاسبات راهبردی است که می توان رفتار و تحرکات اخیر روسیه در سوریه را درک کرد. به دنبال اعزام هواپیماهای نظامی به سوریه برای بمباران مواضع داعش و محکم کردن جای پا در پایگاه دریایی روسیه در طرطوس و لاذقیه، به گزارش چهارشنبه 30 سپتامبرِ "خبرگزاری فرانسه": «یک مقام کرملین اعلام کرد: بشار اسد، رییس جمهوری سوریه، از ولادیمیر پوتین درخواست کمک نظامی کرده است. به دنبال اعلام این خبر، به درخواست پوتین، شورای فدراسیون (مجلس سنا)ی روسیه مجوز اعزام سربازان روسی را به خارج صادر کرد.  این مجوز برای اعزام نیرو به سوریه صادرشده است».

       کاملاً آشکار است که پوتین، به خلاف باراک اوباما، به هیچ وجه اهل از دست دادن فرصت و این دست و آن دست کردن نیست و به چشم بر هم زدنی دست به اقدام می زند. او، پیش تر، چابکی و سرعت عمل خود را در کریمه و اوکراین نشان داده است. در عین حال، بعید به نظر می آید که پوتین از تجربهء تلخ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان درس نگرفته و واقعاً قصد رو در رویی مستقیم با داعش و القاعده را داشته باشد. روزنامه الشرق الاوسط" در شمارهء چهارشنبه 30 سپتامبر خود می نویسد: «روسیه و متحدش، رژیم ایران، به بهانهء مبارزه با داعش، سوریه را تحت تسلط خود درآورده اند. آنها قصدی برای مبارزه با داعش ندارند و فقط به دنبال تحکیم قدرت رژیم اسد و تقویت سلطهء خود در این کشور هستند».

       آیا روسیه پس از دست یافتن به هدف راهبردی خود، که محکم کردن جای پا در مدیترانه شرقی است، به تعهدات خود در برابر متحد آخوندی اش وفادار می ماند و آنها را فدای یک معاملهء بزرگ با غرب و آمریکا - مثلاً کاهش تحریم های ناشی از مسئلهء کریمه و اوکراین - نمی کند؟!  پاسخ مقالهء روزنامهء "هاآرتص" این است که: «در صورت شکل گیریِ معامله ای که در آن روسیه همراهی غرب را با بخشی از مطالبات اش در نواحی تحت نفوذ شوروی سابق، در ازای همکاری در یافتن یک راه بلند مدت برای سوریه، به دست آورد، پوتین در نادیده گرفتن رژیم ایران درنگ نخواهد کرد».

       به این ترتیب، دور از ذهن نیست که نتیجهء فاجعه بارِ تعلل و انفعال آقای اوباما و میلیاردها دلاری که تاکنون نظام ولایت مطلقه فقیه از کیسهء مردم به فقرکشیده شدهء ایران برداشته و به رژیم جنایتکار اسد داده تا برسر مردم بی پناه خود سلاح شیمیایی و بمب بشکه ای بیافکند، منجر به ماهی گیری پوتین از آب گل آلود شده و سوریه به اشغال روسیه درآید.

هشتم مهر 1394

بازگشت به خانه