تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
بیست و پنج سال از فروریزی دیوار برلین، سمبل جنگ سرد بین شرق و غرب می گذرد.دیواری به بلندی چهار متر و طول چندین کیلومتر، که نمادی از تقسیم جهان کمونیسم و کاپیتالیسم بین سالهای 1961 و 1989 گردید.بقایای دیوار برلین و تصاویر و نقاشی های کشیده شده بر آن، بویژه نقاشی روبوسی معروف لئونید برژنف و اریش هونِکر روسای اسبق اتحاد جماهیر شوروی و آلمان شرقی، اما علاوه بر ثبت اتحاد ها و جدایی ها دوران جنگ سرد، که موجب جدایی های مصنوعی بین ملتها و حتی خانواده ها شد، پیامی مهمی در خود دارند که همچنان زنده است و می تواند کاربرد داشته باشد.
دیوار برلین بعنوانِ سمبل جدایی مصنوعی و اراده گرایانه جهان بین دو جبهه شرق و غرب، و تصاویر و نقشهای روی آن، در واقع نمادها و سخنگویانِ خاموش این حقیقت نیز می توانند باشند که: اصولا سیاست و سیاست ورزی، چه در گذشته و چه در زمان حال، معمولا بجای تکیه بر دریافت و ادراک و سپس ارزیابی این دریافت ها، در درجه نخست و بیش از هر چیز بر نمایش و تصویر سازی های کاذب و من درآوردی استوار بوده و می باشد.نمایشات و تصاویری که از قبل و بر مبنای پیش فرضهای ایدئولوژیک و سیاستگذاری های استراتژیک ساخته و پرداخته شده اند.نمایشات و تصاویری که از طریق ماشینهای تبلیغاتی و رسانه ها، بعنوان پارادایم های غیر قابل تردید در برابر دیدگان مردم به نمایش در می آیند و سپس همه وقایع و پدیده های سیاسی از کانال و دریچه آنها تفسیر و یا توجیه می شوند.
تصویر و یا نمونه سازی و بعبارت علمی تر ایجاد و خلق یک پارادایم یکی از استعداد های مهم انسان در ایجاد یک محیط و کادر مورد قبول همه برای بحث، تبادل و تحقیق است.در محیط های علمی، بویژه در علوم دقیقه، معمولا پیش فرضها، قراردادها و پارادایم ها بر مبنای نمونه های اثبات و تجربه شده قبلی ساخته می شوند.نمونه هایی که در عین دربرداشتنِ استدلالها و پیش فرضهای علمی، فاقد دلایل و مقولات فلسفی و ایدئولوژیک هستند.در علوم انسانی و اجتماعی اما بدلیلِ پیچیدگی موضوع انسان و جامعه، ساخت یک نمونه و ایجاد یک پاردایم بسیار دشوار است، بگونه ای که هم می تواند نتایج مثبت و سازنده ببار آورد و هم اثرات و پیامدهای منفی داشته باشد.
تصویر سازی و ایجاد یک پاردایمِ مشخص یک امر بسیار معمول در دنیای سیاست و سیاست ورزی است.برای مثال، تصویر و فضایی که کمونیسمِ اتحاد جماهیر شوروی از جوامع بشری ارائه می داد و یا پارادایمی که غرب و کاپیتالیسم در برابر آن مطرح می نمودند، و یا تصویری که جمهوری (شیعه) اسلامی و نظام ولایت فقیه در ایران از دنیای پیرامون خود و منطقه تحت نفوذش در خاورمیانه می سازد و تبلیغ می نماید، یا مدل و نمونه ای که عربستان سعودی و ترکیه بدنبال آن هستند، و یا طرح خاورمیانهِ بزرگ که توسط دولت بوشِ پدر و پسر به اجرا گذاشته شد، همه و همه از نمونه های بارز و زنده خلق پارادایم های اراده گرایانه و دلبخواهی در صحنه سیاست می باشند.
در کادر این مدلهای خاص است که از وقایع و اتفاقات سیاسی واحد و مشابه تحلیل ها و تفاسیر کاملا متفات و متضاد ارائه می گردند و یا حتی نمونه ها و اخبار جعلی و یا رنگ آمیزی شده ساخته می شوند.برای مثال دولت جرج دبلیو بوش سعی می کند با ارائه اسناد جعلی و یا بشدت تحریف شده، شورای امنیت سازمان ملل متحد را وادار به تصویب قطعنامه برای آغاز عملیات نظامی علیه دولت صدام حسین نماید.این اسناد و عکس های ارائه شده در جلسه شورای امنیت اما قبل از اینکه بر فاکت و واقعیت استوار باشند در کادر طرح خاورمیانه بزرگ دولت جرج دبلیو بوش و بعبارت دیگر در فضایی که نظام سیاسی حاکم بر آمریکای آنزمان فکر و عمل می کرد ساخته و پرداخته شده بودند.
تفکر مسلط در نظام جمهوری اسلامی از ولایت فقیه تا سپاه پاسداران و روحانیون وابسته به آن نیز برای توجیه سیاست های داخلی و منطقه ای خویش همواره از ایدئولوژی شیعه اثناعشری و یا نمونه هایی از تاریخ اسلام بهره برده اند؛ و یا برای هر واقعه ایی در شرایط حال یک نمونه تاریخی از صدر اسلام رو می نمایند.مثلا، بالا گرفتن تنش های اخیر سیاسی بین عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران با جنگ پیامبر اسلام با مشرکین و ابوجهل ها و ابوسفیان ها مقایسه می گردد، و یا جنبش اعتراضی مردم ایران علیه کودتای انتخاباتی سال 1388 با فتنه جمل و جریان کوفه علیه خلافت علی، چهارمین خلیفه اسلام پس از فوت پیامبر، برابر سازی می شود، و یا نرمش قهرمانانه سید علی خامنه ای در مذاکرات هسته ای با صلح حسن بن علی امام دوم شیعیان با معاویه مقایسه می گردد.به همین ترتیب نیز، جنبش های سیاسی و اعتراضی در برخی از کشورهای عربی که به بهار عربی معروف شدند، در کادر طرح "خاورمیانه بزرگ" یک معنی می یابد و در حکومت اسلامی ولایت فقیه به معنی تکرار وقایع صدر اسلام و اسلام خواهی مردم منطقه تعریف می شوند.
به سخن دیگر در دنیای سیاست و سیاست ورزی، معمولا قبل از اینکه فرایند منطقی، طبیعی و مرحله بندی شدهِ "درک و دریافت داده ها"، سپس "سنجش و ارزیابی داده ها"، و سرانجام ایجاد یک تصویر و فضای سیاسی جدید برای سیاست گذاری و سیاست ورزی طی شود، مطابق یک برداشتِ ایدئولوژیک و تاریخیِ خاص، فضا، محیط و پارادیمی ایدئولوژیک و بنابراین مصنوعی خلق می گردد، و سپس در کادر آن، مواضع و تاکتیک های سیاسی تعیین و اجرا می شوند.
البته در این حقیقت که می توان به یک منظره و یا واقعه از زوایای مختلف نگریست، شکی وجود ندارد، اما پیامهای سمعی و بصری دریافت شده از یک منظره و یا یک واقعیت بیرونی که از فیلترِ عینک و یا دریچه یک دوربین خاص عبور می کنند، قطعا حاوی همه اطلاعات و یا ضامن خلوص و بی آلایشی آن اطلاعات نمی توانند باشند.
مشکل اما در این واقعیت است که ذهن انسان بسیار خلاق و گاه فریب دهنده است، بطوریکه یک تصویرِ از قبل طراحی شده را بجای تصویر واقعا موجود می نشاند و به انسان می باوراند.تصویری که می تواند متاثر و شکل گرفته از تجارب، اطلاعات و اکتسابات قبلی باشد.این خلاقیت اما گاه می تواند اثراتِ نو، مبتکرانه و مثبت داشته باشد و بعضا اثرات منفی و مخرب.در عالمِ سیاست اما تجربه نشان داده است که این تصویر سازی ها بیش از آنکه نتایج مثبت داشته باشند، پیامدهای منفی و گاه بسیار مخرب ببار آورده اند.
در حقیقت، جهان پیرامون ما در درجه اول نه بر مبنای عقاید دینی خلق شده و نه بر اساس ایدئولوژی های سوسیالیستی و یا کاپیتالیستی شکل گرفته است.و اگرچه تلاش انسان برای ساختن یک تصویر واحد از این جهان قابل فهم است و این تصویر سازی ها، بویژه در علوم طبیعی و فیزیک، گاه نقش مثبتی در پیشرفت علم و شناخت بهتر این جهان داشته اند؛ اما وارد شدن به عالم سیاست با یک سری تصویر ها و پیش فرضهای ثابت و همیشه ماندگار، بمانند آن است که ما بخواهیم جهان هستی را همچنان با فلسفه طبیعیِ مبتنی بر کنش و واکنش عناصر چهارگانه خاک، آب، باد و آتش تفسیر کنیم و یا مثل گذشته همه پدیدهای این عالم را با قوانین نیوتن تبیین نماییم.
اما در چهارچوب ادیان و بطور مشخص در رابطه با کشورمان، مطابق اسلامِ حوزه های علمیه و شیعه گری، تک تک انسانها بندگانِ گناهکار خدا می باشند، که از میان آنها فقط برخی از خواص می توانند جزء اعضای امت اسلامی قرار گیرند.تک افرادی که بجای برخورداری از حقوق، فقط وظائفِ ویژه ای در مقابل خداوند و فرستادگان او بر زمین بعهده دارند؛ که با توجه به تصویر خاصی که اسلام از انسان، بعنوان یک موجود نادان و خطاکار ارائه می دهد که همواره در معرض وسوسه های شیطان است، موضوع و محور اصلی این وظائف و تعهدات همانا تقلید و پیروی از امامِ معصوم و یا جانشینان او که امروز در لباس مرجعیت و و لایت فقیه ظاهر می شوند می باشد.در چهارچوب این دیدگاه جهان نیز به دو جهان خیر و شر تقسیم می شود که طبیعتا امامان شیعه، جانشینان او یعنی روحانیت و مرجعیت شیعه و امت شیعه و حزب الله در مرکز دایره خیر و دشمنان روحانیت در جبهه شر قرار می گیرند.
به این دلیل است که از دید روحانیت سنتی که امروزه دست بالا را در جمهوری اسلامی دارد تنش های سیاسی بین جمهوری اسلامی و عربستان سعودی از نوع و دنباله جنگ های تاریخی بین شیعه و سنی و یا بین بنی امیه و بنی عباس از یکسو و شیعیان و پیروان مظلوم امامان معصوم از سوی دیگر اند.که همین تصویر سازی و ایجاد فضای مصنوعی، بهانه خوبی برای رهبری جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای استفاده های سیاسی، تهدید های نظامی و بسیج طرفداران خود در خیابانهای تهران و شعار علیه اعراب می گردد.
نیز به همین علت است که از یک دست دادن ساده که در مناسبات بین المللی بسیار مرسوم است، تصویر و نمایشی بسیار منفی تحت عنوان "دست دادن با دزد و قاتل" و قابل مقایسه با یک "اقدام جاسوسی" ساخته می شود؛ و یا هرگونه بده و بدستان سیاسی و دیپلماتیک تحت عنوان سازش مورد حمله قرار می گیرد.این نمونه ها و نمونه های بسیارِ دیگر حاکی از آنند که در نظام جمهوری اسلامی معمولا قبل از جمع آوری داده های لازم و تحقیقات و ارزیابی کافی، حکم نهایی، که البته ناشی از تصویر سازی های پیش ساخته و ایدئولوژیک میباشند، صادر می گردند.
در واقع فرایند نتیجه گیری ها و احکام و مواضعی که معمولا توسط رهبری جمهوری اسلامی و نیروهای نظامی و روحانیون وابسته به او گرفته و اعلام می شوند، دقیقا عکسِ مسیری را که باید قاعدتا از جمع آوری داده ها آغاز، و بعد به مرحله درک و فهم و ارزیابی آنها وارد شود، و سپس به خلق و ایجاد یک تصویر و برداشت از داده های مزبور ختم گردد، طی می کند.به این معنی که، برای مثال، حادثه منا و کشته شدن چند صد تن از ایرانیان، سریعا در ارتباط و پیوند با تصاویر قبلی از آزار و اذیت حجاج ایرانی توسط عربستان سعودی و بطور کلی تر آزار و اذیت شیعیان توسط نظامهای سیاسی سنی مذهب در منطقه خلیج فارس قرار می گیرد.تصاویری که در گوشه ای از حافظه تاریخی مقامات و آیت الله های جمهوری اسلامی نقش بسته و ثبت شده است و در هنگام وقوع حادثه ای مانند منا سریعا به جلو فراخوانده می شوند.
در کنار و به موازات فراخوانده شدن این تصاویر ذخیره شده در حافظه تاریخی، چهارچوب فکری و اعتقای که همواره از پنجره آن به دنیا نگریسته می شود، نیز به کمک این تصویر سازی جدید می آید.روندی که موجب می گردد که تصاویر جدید با استفاده از این نظام ارزشی و ایدئولوژیک، بگونه ای شکل گیرند که با تصاویر قبلی در تناقض قرار نداشته باشند و بدون هیچ مشکلی در کنار تصاویر قبل به حافظه تاریخی اضافه گردند.
البته شاید گفته شود که اجتنابی از فراخواندن تصاویر ثبت شده در حاقظه تاریخی در هنگام مواجه با یک واقعه جدید، نیست؛ و هرفردی نیز از دریچه جهان بینی و فلسفه زندگی که برای خود انتخاب کرده است به جهان پیرامون خویش نگاه می کند.اما همانطور که تجربه نشان می دهد، مقابله آگاهانه با این عادت و مکانیزم، که ظاهرا طبیعی و غیر قابل تغییر می نماید، نه تنها بسیار ضروری است بلکه شدنی و امکان پذیر است.
اگرچه انتظار از قدرت های سیاسی حاکم برای به کنار گذاشتن روش های اراده گرایانه در جهت تصویر سازی های مصنوعی و خلق پاردایم های کاذب، انتظاری است بیهوده، اما از تحلیل گران و یا سازمان ها و نهادهای سیاسی مستقل می توان و باید انتظار داشت که ضمن حقِ حفظ مبانی اعتقادی و ایدئولوژیک خود، آگاهانه و تا حد امکان داده های موجود را، بدون فراخواندن تصاویر پیشین و ضبط شده در حافظهء تاریخی شان، و بدور از عبور از زوایا و دریچه های ایدئولوژیک، دریافت و سپس ارزیابی نمایند و بر مبنای ارزیابی های خود تصویر و پارادایمی جدید برای تعیین مواضع سیاسی خاص برای شرایط جدید، خلق نمایند؛ پاردایمی مستقل و خلاق که حتی تصاویر ضبط شده در حافظه تاریخی را تصحیح و در صورت لزوم می تواند حذف کند.