تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
حزب مشروطه در برزخ ترديد
حسن اعتمادی
پيشگفتار
در پايان هفته ای که گذشت (روزهای 3 و 4 اکتبر)، همراه با دوست هموندم آقای احمد تاج الدینی، دبير دفتر حقوقی نهاد هماهنگی جنبش سکولار دموکراسی ايران، از سوی اين نهاد مأموریت داشتيم تا در پاسخ به دعوت حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)، بعنوان ناظر در کنفرانس سالانهء این حزب که در شهر برمن آلمان بر گذار می شد، شرکت کنیم. برای هر دوی ما این نخستین باری بود که در یکی از جلسات سالانهء این حزب شرکت میکرديم، اگر چه من از سالها پیش با برخی از رهبران و شخصیتهای شناخته شدهء این حزب آشنایی و دوستی از نزدیک و دور داشته ام. مأموريت ما از جانب نهاد هماهنگی جنبش دقت در مباحث مطرح شده، اظهار نظر در صورت فراهم شدن امکان، و قرائت پيام رسمی نهاد هماهنگی جنبش بود که جداگانه منتشر شده است.
بدون تردید در بین احزاب سیاسی مخالف حکومت اسلامی ایران، این حزب از ساختار و مناسبات درونی مدرن و نویی بر خوردار است که در 21 سال پیش با همت و کوشش زنده یاد داریوش همایون (که همواره نقش رايزن عالی اين حزب را بازی می کرد) پایه گذاری شد و توانست گروهی از جوانان و طرفداران پادشاهی را بخود جلب کند. از آن نسل جوان هنوز کسانی مانند آقایان فؤاد پاشایی، دبیر کّل این حزب، خسرو بیت الهی و نادر و بهمن زاهدی در بین مسئولین و کادرهای رهبری آن باقی مانده اند و بار سازماندهی و هدایت آن را بدوش کشیده اند.
بعد از درگذشت داریوش همایون، دکتر شاهین فاطمی بعنوان رایزن به مدد این حزب آمد؛ کسی که با دانش و تجربیاتی ارزشمند در عرصهء سیاست میتوانست جانشین مناسبی برای داریوش همایون در حزب مشروطه باشد باشد.
آنچه از اين پس خواهد آمد گزارش کوتاه من از مشاهدات و برداشت هايم از اين کنفرانس است که بصورت بحث دربارهء دو نکتهء کليدی، که موجب اختلاف نظر مابين شرکت کنندگان در کنفرانس شده بود، ارائه می شود.
موضوع اصلی کنفرانس
کنفرانس «برمن» برای بحث و گفتگوی درون حزبی تحت عنوان "پشتیبانی از حقوق شهروندی ملت ایران" برگزار می شد و اگرچه شرکت کنندگان در کنفرانس، طی گفتگوهای خود در خصوص همین عنوان راه کار و برنامهای ارائه نداند و بطور مشخص به آن نپرداختند، اما می شد فهمید که حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)، قصد دارد عملاً محور اصلی کار و فعالیت خود را در چهار چوب «پشتیبانی از طرح شعارهای صنفی در داخل کشور و حمايت از انها در خارج کشور» محدود سازد.
در حال حاضر، در زبان سياسی اپوزيسيون، روند مطالبات اقشار مختلف مردم خارج کشور در زير عنوان «مطالبه محوری» جمع بندی می شود و "پشتیبانی از حقوق شهروندی ملت ایران" نيز لاجرم در همين مقوله قرار می گيرد. يکی از مشخصات برجستهء «مطالبه محوری» ارتباط مستقيم آن با «اصلاح طلبی» است و، از اين بابت، آن را نيز بايد جرطانی مخالف با «انحلال طلبی» (که شامل هرگونه عمليات منتهی شوند به لغو قانون اساسی حکومت اسلامی و انحلال نهادهای برخاسته از آن است) دانست.
برای درک ماهيت برنامه های کنونی حزب مشروطه در راستای حمايت از «مطالبه محوری» می توان به سخنان یکی از مسئولین حزب در همين کنفرانس "برمن" اشاره کرد که يکی از اقدامات موثر حزب را همراهی این حزب می دانست با برخی از فعالان مدنی در ایران، به منظور عملی ساختن خواست ورود زنان به استادیوم های ورزشی کشور.
اما واکنش بخش عمده ای از حضار نشان می داد که اقدامات و همکاری با عناصر و گروههای مطالبه محور و شرکت در آکسیون هایی محدود و با همین منظور در سال های اخیر در خارج از کشور، و پرهيز از تعقيب روند های انحلال طلبانه، بر خلاف اصل اساسنامه و منشور این حزب است که می گويد:
«حزب مشروطهء ایران، برای آزادی ميهن، رهايی از فاشيسم مذهبی و پايه گذاری يک نظام ملی، مردمی و پيشرو و برقراری یک دمکراسی لیبرال، به معنی اعتبار رأی اکثریت در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر، پایهگذاری شده است».
همچنين می دانيم که در مقدمهء «الفِ» منشور حزب مشروطه ایران آمده است:
«به عقيدهء ما سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی نخستين مرحلهء پيکار است».
و در همان جا اين نکته نيز ذکر شده است که:
«مرحلهء دوم، که به همان اندازه اهميت دارد، ساختن يک جامعهء نوين ايرانی است که تنها با مشارکت همهء مردم و گرایش های گوناگون ميسر خواهد بود».
از آنجا که اين شواهد مستند حکايت از آن می کند که قرار بر اين بوده که حزب مشروطه يک نهاد سياسی انحلال طلب باشد، و نظر بخشی از حضار در کنفرانس نيز چنين بود، طبیعتاً انتظار می رفت که اين حزب، بر اساس اينگونه اصول مندرج در منشور خود، ماهيت فعالیت ها و پیشبرد برنامههای خود را چنان انتخاب کند که در راستای تبلیغ و عملی نمودن اهداف اصلی اش در بین گروه ها، شخصیتها و سازمان های انحلال طلب و تلاش برای همکاری و اتحاد با آنان را باشد. اما، متأسفانه، پاسخ حزب مشروطه در این مورد روشن نبود.
بنظر می رسيد که رهبران اين حزب به اين باور رسيده اند که، برای رفع مشکل پراگندگی در بین گروه های مخالف جمهوری اسلامی، تنها راه عملی ورود به همکاری های مقطعی بر حول شعارهای صنفی و مطالباتی است؛ آن هم مطالباتی در حد «نه به حجاب»، «خواستاری آزادی زندانی سیاسی» و «مطالبهء بهبود وضع معیشتی مردم». و اين موضع گيری در شرایطی در دستور کار حزب قرار گرفته که حکومت اسلامی، در تمام 37 سال گذشته، به این نوع اقدامات و تقاضاهای مخالفین خود کوچکترین اهمیتی نداده است.
اگرچه دفاع از خواستهای دموکراتیک اقشار و طبقات گوناگون مردم ایران از جمله وظایف مخالفین رژیم است اما نباید اين دفاع و حمايت، نسبت به اصلیترین هدف و وظیفهء حزب، که کوشش در جهت انحلال این نظام است اولويت پيدا کند؛ و الا اقدامات تاکتيکی و موقت جانشين استراتژی و هدف شده و کار سياسی را از محتوا تهی می کنند.
مسئلهء پادشاهی خواهی
دومين نکته ای که خارج از دستور کار کنفرانس مطرح شد و وقت عمده ای را برای طرح اختلاف نظرهای جدی در درون کنفرانس گرفت به اين نکته بر می گشت که حزب مشروطه، در تمام 21 سال گذشته، در بین مردم بطور عمومی و بخشی از اعضاء و طرفداران اش بطور اخص، بعنوان تنها حزب طرفدار استقرار (يا حتی بازگشتِ) پادشاهی به ايران به حساب آمده است اما اکنون در مورد اين امر، بخصوص پس از تشکيل «شورای ملی ايرانيان» به رياست شاهزاده رضا پهلوی، ترديدهائی بوجود آمده و زمزمه هائی در مورد تضاد بين اقلام مندرج در منشور حزب به گوش می رسد.
اين تشکل سياسی، بعنوان مدعی "لیبرال دموکراسی"، در مقدمهء منشور خود آورده است که: «حزب مشروطهء ایران، برای آزادی ميهن، رهايی از فاشيسم مذهبی و پايه گذاری يک نظام ملی، مردمی و پيشرو، و برقراری یک دمکراسی لیبرال، به معنی اعتبار رأی اکثریت در چهارچوب اعلامیهء جهانی حقوق بشر، پایهگذاری شده است».
اما در بند سوم همان منشور ذکر شده که: «ما پادشاهی مشروطه را بهترين و مناسب ترين رژيم و شکل حکومت برای ايران میدانيم و از هيچ گونه تلاش قانونی و دمکراتيک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه، به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی، فرو گزار نخواهيم کرد».
از نظر برخی از اعضائ حزب که در کنفرانس برمن حاضر بودند، صرف نظر از تضاد احتمالی ليبرال دموکراسی با پادشاهی نوع رژيم سابق، نمی توان اين واقعيت را ناديده گرفت که شاهزاده رضا پهلوی، با تأسیس تشکیلات سیاسی مستقل خود به نام "شورای ملی ایران"، و بعهده گرفتن ریاست این "شورا"، عملاً راه خود را از راه این حزب جدا کرده و در مورد سمت پادشاهی خود در آیندهء ایران نيز کوچک ترین ادعایی نداشته و بارها در نوشتهها و بیانات خود اعلام کرده که هدف اش در ایران برگزاری انتخابات آزاد و برقراری نظمی دموکراتیک است، و با بر قراری جمهوری هم ابداً مشکلی ندارد.
بدين سان، به نظر می رسد که این حزب در آستانهء اتخاذ تصمیمی تاریخی قرار دارد و می خواهد به اين نکتهء اساسی بپردازد که برنامه سیاسی یک حزب مدرن بر اساس اصرار بر تعیین نوع نظام (پادشاهی یا جمهوری) تدوين نمی شود، بلکه آن را بايد بر پایهء ساختار دموکراتیک درون تشکیلاتی و، مهمتر از آن، برنامه های مشخص اجرائی در راستای پاسخ گوئی به مشکلات و معضلات جامعه و مردم، مشخص و تعیین نمود.
به نظر می رسد که حزب مشروطهء ایران (لیبرال دموکرات) در صورت تدقیق مواضع و سیاستهای خود و تکیه کردن بر «جمهوریت» رژيم آيندهء ايران (بدون دخالت در تعيين شکل آن رژيم) می تواند از هم اکنون مدعی آن شود که نخستین حزب مدرن در ایران است. در غیر این صورت این حزب، در روياروئی با تناقضات درونیاش، ممکن است به مررو دچار ریزش بیشتر اعضا و طرفدارن اش شده و نتواند نقش مهمی در عرصهء مبارزه با حکومت اسلامی بازی کند.
ما،
در جنبش سکولار دموکراسی ايران،
البته
چنین سرنوشتی را برای حزب مشروطه
ايران
آرزو نمیکنیم،
و اميدواری که رسيدن اين حزب به
ثباتی
نظری و تشکیلاتی
موجب شود که در
آیندهء
کشورمان
اين حزب،
بعنوان یک
تشکل
لیبرال دموکرات واقعی،
سخت
مفید و
سازندهء
باشد.
هيئت دبيران نهاد هماهنگی جنبش سکولار دموکراسی ايران
http://www.irancpi.net/ir/degarandishan/esmail-nooriala/2039-degarandishan-2015-10-08.html