تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
عاشقان حسین ابن علی، المپیک خون و بزم رفقا
محسن ذاکری
برایم بسیار جالب است که این روزها در برگهء سایت «پیک نت» می خواندم که چطور سوخوی 34 روسیه عمل می کند و دقت عملیات نظامی روس ها در سوریه را در این سایت می ستایند و از موشک های کروز روسیه که از روی ناو به تدارکات نظامی داعش می خورند، می نویسند و، با همان روش نوشته های کوتاه پیک نت، به نوعی تحلیل «نظامی» می کنند. خواندنی بود که چطور تظاهرات علیه آقای روحانی در برونمرز و درونمرز را بهم مربوط می دانند و «دم خروس» می انگارند. که این البته نقطهء عطفی در تاریخ نگرش های سیاسی ماست که «رفقا» ارتباط بین دلواپسان و مجاهدین خلق را مربوط دیده اند و آن را زیر علامت سوال برده اند. جای تأمل داشت که پیک نت، هفته ای پيش، اعتراضات مخاطبان فیس بوک خود را، در رابطه با موضع این سایت نسبت به روسیه و سخنرانی آقای پوتین، به میان آورده و به نقد و پاسخگویی دست زده بود؛ و اینکه کرد های سوریه به سلاح های مدرن روسی مجهز می گردند. پیک نت همچنان محکم ایستاده و از بمباران بی امان داعش در سوریه توسط روس ها می نویسد.
به خودم گفت خاک بر سر روزنامهء معتبر هلسینکی، «سانومات»، که به لباس يک خبر رسانی معتبر و با آبروی سیاسی ملبس گشته است و همین هفته در سه صفحه بزرگ به تشریح مصور حملات سنگین روس ها علیه مخالفان بشار اسد پرداخته بود و تاکید داشت که داعش از این حملات بی نصیب است!
از سویی، قدری برای «پیک نتی» ها خوشحال هم شدم. رفقای دیرین و وفادار به ستیز با «آمریکا» و «غرب» روزهای خوبی را می گذرانند. از این رو که «رفقا» می بینند، در کنار پروژه های نظامی آمریکا برای امتحان کردن سلاح هایشان، امروز رفقای روسی هم به آزمایش سلاح هایشان مشغولند و می توانند نشان دهند قدرتی بزرگ هستند. از زمان فروپاشی شوروی، شاید فرصتی از این بهتر نبود که ارتش روسیه با خیال راحت بر سر و روی یک مشت مخالفِ حکومتِ هم پیمان روسیه و با ابتدایی ترین سلاح ها بمب بریزد و یاد سال های حرکات و مانورهای نظامی زمینی و هوایی پر هیبت شان در افغانستان بیافتد. اما اشکالی ندارد، همین که «یکی»، غیر از آمریکایی ها این کار را بکند، خوب است. و مارکس هم راضی است. بار دیگر نیز روس ها پس از افغانستان، یک کشور دارای هزاران مشکل و میلیون ها پناهنده و صد هزار کشته را به چنگال گرفته اند. آن زمان، خود روسیه این مصیبت را در افغانستان دامن زد، این بار روسیه به درویِ دسترنج بشار اسد، همراه با حمایت محکم عاشقان حسین ابن علی از تهران، مشغول است.
از دلخوشی ها و تبریکات بین رفقا که بگذریم و در کنارشان «دامت توفیقاته» ای برای آقای روحانی بخواهیم، و امید «فرخ نگهداری» را برای ارشاد آقای خامنه ای و سر نهادن او به صراط المستقیم، بیدار بداریم، آنگاه باید نگاهی به ملت خود نیز داشته باشیم. به این شش الی ده میلیون و شاید قدری بیشتر که عاشقان حسین ابن علی هستند و حامی مظلومان و هم پیمان امیرالمومنین ایرانی تاریخ بلد الامین! باید نگریست که اینان را اکنون چه حالی است؟ شاید می گویند: آه! آقا حسین ابن علی، کجایی که سه رکن یک حکومت مقتدر یعنی تئوریسین ها، نظامی ها و مبلغین، «عباسی» ها و «جعفری» ها و«علم الهدی ها» نگهبانان خون تو شده اند؟ همه و همه با هم دست تکان می دهند و صلابت و سیانت جهان اسلام برایشان در راه است. بسی مسرور و سر مست اند، که جهانِ عِلم در زیر عَلم سنت محو خواهد شد و 25 سال دیگر اسرائیل محو می گردد. از سویی، «ساکتند و ساکتند»، که رفیق روسی به زودی به مخالفان هم پیمان «رهبر معظم و آزاده» نشان خواهد داد نتیجهء «شورش و عدم رضایت» چیست؟ بیش از دویست و پنجاه هزار کشته و دو میلیون آواره و اینان حامی بشار، برای اینکه سوریه خط قرمز حکومت شیعهء مقتدر در ایران است!
«حجاج پاک ایران» و المپیک خون
و هم اینان اکنون برای چند صد حاجی کشته شده در سانحه ای، دندان خشم و انتقام به عربستان سعودی نشان می دهند؟ اسلامیون را راستی چه می شود؟ عاشقان حسین را باید عقل و متانتی باشد! چرا خون چند حاجی اینقدر «عزیز» است و خون چند صد هزار سوری، امت را به فراست نگاه جدیدی به منطقه نیانداخته است؟ اینجا بحث بر سر چیست؟ نکند می خواهند بگویند «ایرانی» باید خون اش محترم شمرده شود و باید برای حکومت مقتدر «ایرانیان» جایگاه ویژه ای قائل بود؟ یا اینکه پس از توافق برجام، می گویند که جنس مان فرق کرده است و روئین تن شده ایم و باز تهدید می کنیم؟
کفایت و لیاقت عربستان سعودی سال ها کم هم نبوده است؛ لیاقت در اینکه هر سال زمان حج یک همچو رویداد بزرگی از لحاظ پذیرش جمعیت عظیمی به درون مرزهایش را مقدور می سازد و سامان می دهد، غیر قابل انکار است. بد نیست فکر کنیم که کشورهای دیگر جهان برای اینکه چند سال یکبار «المپیک» و یا «جام جهانی فوتبال» را برگزار کنند چه تمهیدات و امکاناتی را نیاز دارند و چقدر در تاب و تب اند. و عربستان سال هاست هر سال چیزی شبیه یک المپیک را دست کم در قوارهء کمّی آن برگزار می کند؛ کاری که از حکومت ولی فقیه دوم اسلامی ایران ابداً بر نمی آید و تصور اینکه چنین جمعیت «مسلمانی» به دورن مرزهای حکومت ولی فقیه راه یابند، کابوس آقای خامنه ای خواهد شد. اما چه می توان کرد؟ از زمانی که آقای خمینی وارث بزرگ خون حسین ابن علی شد و ایرانیان شیعه این افتخار را از پس صدها سال به گردن آویختند، ده سال نکشید که «حج مکه» به هم ریخت و همچنان این بهم ریختگی ادامه دارد. از سال 1987 میلادی وقایع خونین در عربستان به کرات تکرار می شود. از آن سال که «برائت از مشرکین» بدعت بزرگی بدست و همت و سرمایهء انقلابیون امام خمینی شد، دیگر عربستان روی آرام کم دیده است. المپیک نسبتاً «آرام» زائران مسلمان مدام خون بخود دیده است. و اینک امسال کار بالا گرفته است. آقای خامنه ای که ابداً انسان «تنگ نظری» نیست، اما فرصت را مناسب دیده است که به عربستان شماتت گوید و سرزنش بریزد.
بزرگی و انصاف
در دنیای سیاست همیشه بین ملت و حکومت تفاوتی بزرگ وجود دارد. ملت ها می مانند و حکومت ها می روند. ملت ها برای ماندن خود تلاش شان از جنس ویژه ای است. هر چند هرگز عشق ملت ها به مردم خود و خاک خود دلیل منطقی و عقلانی نمی یابد، اما این عشق ماندنی است و به زشتی ها و پلیدی ها که نه، به زیبایی ها و بزرگی ها، پایدار می ماند. دستاورد های انسانی ملت هاست که آنها را قوت و توشه راه و بقا است. و اما، درد آنجاست که ملت ها از بیداد و ستم حکومت هایشان و دولت هایشان براحتی مبری نمی شوند.
ملتِ «بزرگ» آلمان که در عرصهء فلسفه، علم، صنعت، هنر و سیاست بس کم هماورد بخود دیده و می بیند، اما هرگز سیاهی تاریخ کوتاه نازیست ها را پاک نمی تواند کرد. و آمریکایی نیز تاریخ سیاه جنگ ویتنام و عراق را تا همیشه پاسخگو خواهند بود. و امروز چه بخواهیم چه نخواهیم، ملت ما درگیر فجایعی است که در طول تاریخ هزاره اش بی نظیر است؛ آشوب سیاسی و درد و رنج مردم عراق و خون و زندگی هزاران نفر در سوریه با دورانی بنام دوران انقلاب و انقلابیون ایران پیوند خورده است.
راه چیست؟ نخوت تاریخی و دستاوردهای معاصر؟ در فیس بوک از عظمت تاریخ خود نوشتن و مبری کردن خود از سیاست و مرام حکومت های پس از انقلاب 57؟ نه! سر خود را به زیر برف کردن، امروزه، ترفندی بیرنگ است. خود از بزرگی خود گفتن و توجیه پشت توجیه، هرگز در برگه های تاریخ، مرکب ماندگار نمی یابند. بلکه سیاهه های اوراق تاریخ با واقعیات ثبت می شوند.
ملت ما، در درون و برون کشور، در یک خلسهء سنگین بسر می برد. گویا انصاف را از دست داده ایم و حتی رضایت داریم که حکومت کشورمان نیز در این فجایع انسانی جای گرفته است و «قدرت» می فروشد! درد مان سال ها این بود که «انرژی هسته ای حق مسلم ماست». عین همان «استقلال و آزادی» زمان انقلاب که بعدها اسلامی شد، اینک هم تاریخ و وجدان و ارزش های ملی را همه و همه را در ید قدرت «ملایان» سپرده و از «برجام» سر بلند برون آمده ایم.
عالم از انصاف تو
شاد است،
شاد
شاد باش ای
شاه عالم،
شاد باش!
(مسعود سعد)