تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

1 آبان ماه 1394 ـ  23 ماه اکتبر 2015

حکومت ممنوعه ها

علی دماوندی

با محکومیت 26 ساله مهدی موسوی ، فاطمه اختصاری و کیوان کریمی به "جرم" سرودن شعر و ساختن فیلم، رژیم اسلامی نشان می دهد که نمی خواهد از نمونهء داعشی های شام وعراق عقب بیفتد. علیرغم لبخندهای ظریف و روحانی در سطح بین المللی ، تشدید سرکوب داخل، خصوصیت و نشانه های استبداد داعشی رژیم اسلامی ایران را عیانتراز پیش نشان میدهد.

گزارشات حاکیست که به حکم شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران، فاطمه اختصاری به 11 سال و نیم زندان و 99 ضربه شلاق و مهدی موسوی به 9 سال زندان و بیش از 99 ضربه شلاق و کیوان به 6 سال زندان و 223 ضربه شلاق محکوم شده اند.

مهدی موسوی ، فاطمه اختصاری و کیوان کریمی

مهدی موسوی در یکی از آخرین پیام‌هایی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، حکم دادگاه را "حکم بی دادگاه" نامیده و نوشته است: "صدور چنین احکام ناعادلانه‌ای به جرم شعر گفتن و کتاب چاپ کردن در سرزمینم را تنها لکهٔ ننگی بر شعور انسانی و آزادی بیان می‌دانم و امیدوارم که روزی در این سرزمین عدلی جاری شود که کسی را به جرم شعر گفتن و آزاده بودن به زندان‌های طویل المدت محکوم نکنند".

این اولین بار نیست که مهدی موسوی و فاطمه اختصاری با زندان روبرو می‌شوند. این دو از آذرماه سال 92 تا دی ماه همان سال را در بازداشت نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران و در سلول‌های انفرادی زندان اوین به سر بردند تا زمانی ‌که با یک وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد شدند. مهدی موسوی را با کارگاه ‌های ادبی "غزل پست‌مدرن" و اشعاری که نقدی تیز بر هنجارهای ادبی و اجتماعی است، می‌شناسند. فاطمه اختصاری، بعنوان یک زن فمینیست با مجموعه اشعارش به نام "گریه روی شانهء تخم مرغ" و کتاب "یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی‌ها" و وبلاگی که برای ایجاد کارگاه مجازی شعر راه انداخت، شناخته می شود. او در یک دورهء سه ساله سردبیری نشریهء "همین فردا بود" را بر عهده داشت. "روزی که زن شد"، "ترفندهای زبانی در غزل پست مدرن" و چندین نوشته دیگر از او به زبان‌های دیگر ترجمه شده‌اند. بسیاری از آثار مهدی موسوی و فاطمه اختصاری هرگز در ایران اجازه انتشار پیدا نکرد‌ه‌اند.

روشن است که این احکام یک معنای سر راست و ساده دارد: حرف نزن! و "حرف" چیزی نیست جز بیان انتقادی و اعتراضی؛ بیانی که در این سرزمین همواره با داغ ودارو زندان وتبعید و مرگ مجازات شده است. در دورهء [ماقبلِ] رضا خانی لب های فرخی یزدی را دوختند و عشقی را کشتند تا که : حرف نزنیم! در دورهء محمدرضا شاهی، کسروی را، گلسرخی را و... و نویسندگان و شاعران و روشنفکران شریف و آزاده دیگر را کشتند تا که حرف نزنیم! در دوره حاکمیت فقه و شریعت اسلامی، لیست کشتارها و قتل ها و جنایات پایانی ندارد. از آتش زدن روزنامه ها و کتابفروشی ها و عربده های "حزب فقط حزب الله" و لشگر فالانژها و حزب الله و لمپن های اسلامی آغاز کردند؛ با انقلاب فرهنگی و کشتارهای پرسر وصدای دههء خونین و تیرباران ها و بدار کشیدن ها ی سلطانپورها ادامه دادند تا صدا و نگاه مخالف را نابود کنند. اما در پس هر سکوت، جوانه های تازه ای رویید. صداها و نگاه های تازه و مخالف سر برآوردند. و باز "تیغ در دست مستی زنگ" افتاده و کشتارها ادامه یافت. در ادامه ای خاموش، قتل های زنجیره ای سیرجانی ها و امیرعلایی ها و تفضلی ها و زال زاده ها و پوینده ها و مختاری ها را با طناب و چاقو و قمه ادامه یافت تا این صدا را خفه کنند و باز عربده زنند که: حرف نزن!.

در ایران اسلامی، نویسندگان و هنرمندان منتقد و معترض، آنها که "حرفی" برای گفتن داشته‌اند، همواره مورد هجوم و سرکوب قرار گرفته‌اند. نزدیک به جهار دهه است که تیغ در دستان زنگی مست است. سانسور، اختناق، زندان، تبعید، تبعیض، فشار، محرومیت، استبداد و بیداد نتوانسته است این صدا را خفه کند؛ نتوانسته است مانع از حضور و تلاش و نوآوری زنان و مردانی شود که برای زندگی بهتر، برای رفاه انسان، برای شادی، برای حق انسان و طبیعت و حیوان، برای صلح و همبستگی انسانی مبارزه می کنند. وفور این همه ادبیات و موسیقی و فیلم و مجله زیرزمینی و فراقانونی، نشانهء ساده ای از قدرت زندگی ست؛ قدرت تلاش و کوشش انسانی ست که به مرگ و تاریکی و سکوت نه می گوید. بیش ازسی و پنج سال زبان بریدن، قلم شکستن، محرومیت و زندان و دادگاه های تفتیش عقاید اسلامی نتوانسته است این جنبش را خفه کند. فاطمه و مهدی و کیوان نشانه های روشن این واقعیت اند که جوانان با صدای بلند و رسا می گویند که ما دست بردار نیستیم و حرف می‌زنیم!

برای عقب راندن این موج رو به گسترش سرکوب، برای مقابله با تهدید و آزار نویسندگان و هنرمندان و روشنفکران پیشرو، برای مقابله با دستگیری و زندان و محکومیت فعالین اجتمایی و مدنی باید همصدا در دفاع از آزادی های بی قید و شرط بیان و عقیده ونشر و انتشار آزاد و بدون محدودیت، برای آزادی بی قید و شرط همهء زندانیان سیاسی اقدامی سراسری ملی و بین المللی سازمان دهیم. این تهدید ها و زندانها علیه همه ماست باید این تهدید ها را درهم شکنیم.

 

بازگشت به خانه