تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
سازمان بی سامان!
شهباز نخعی
«سازمان ملل متحد، با همکاری شرکای متعدد، می تواند به سابقهء فعالیت های غرورانگیز گذشتهء خود، از جمله برچیدن استعمار، امحای بیماری های مرگبار، پیروزی بر آپارتاید، توسعهء حقوق بین الملل، حفظ صلح در نواحی بحرانی و تدوین مجموعه معاهدات برای تأمین حق مسلم انسان بر آزادی، برابری و منزلت بنگرد». این بخشی از پیام بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل به مناسبت گرامی داشت هفتادمین سالگرد تأسیس آن در 24 اکتبر است.
این بخش از پیام دبیرکل سازمان ملل، به کار دانش آموزی می ماند که برای پنهان داشتن کارنامهء ردّی خود، به شرح نمره های خوبی که در سال های گذشته گرفته بپردازد!
البته، دبیرکل سازمان ملل می کوشد به رعایت انصاف نیز تظاهر کند و در بخش دیگری از پیام خود به ناتوانی و ناکارآمدی سازمان تحت مدیریت خود نیز اشاره می کند: «درعین حال ناکامی هایی در این مسیر وجود داشته و جهان هنوز نتوانسته صلح پایدار و ثباتی که مؤسسان سازمان در نظر داشتند را به دست آورد».
آقای بان کی مون علت این "ناکامی ها" را توضیح نمی دهد و از جمله نمی گوید که یکی از بزرگ ترین علل آن "حق وتو"ی اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل است؛ حق ناحق، تبعیض آمیز و ضد دموکراتیکی که در زمان تأسیس سازمان ملل در سال 1945، به اعتبار پیروزی در جنگ جهانی به کشورهای فاتح داده شد و اکنون به صورت یکی از علل اصلی بی عملی و کم خاصیتی این سازمان در سطح بین المللی در مورد جرایم و جنایات جنگی، نقض فاحش حقوق بشر و جنایت علیه بشریت درآمده است.
اثر منفی و مخرب "حق وتو" در ناکارآمدی سازمان ملل تا حدی است که کافی است یکی از عوامل جنایت علیه بشریت یا نقض حقوق بشر، مورد حمایت یکی از پنج عضو دائم شورای امنیت دارنده حق وتو باشد تا به راحتی از چنگال عدالت، مجازات یا حتی جلوگیری از تداوم جنایت یا نقض حقوق بگریزد. شمار قطعنامه های متعدد شورای امنیت سازمان ملل در مورد محکومیت اسراییل در نقض حقوق مردم فلسطین که با وتوی آمریکا بی اثر شده، گواه این امر است.
به خاطراین نقص بزرگ ساختاری، شورای امنیت به جای آن که در درگیری های بین المللی استفاده از نیروی نظامی خود را برای پایان بخشیدن به درگیری به کاربرد، از استفاده از نیروهای حافظ صلح حمایت می کند که عملاً نقش چندان موثری ندارند و به جای پایان بخشیدن به درگیری و برقراری صلح بیشتر نقش حفظ حالت نه جنگ و نه صلح را بازی می کنند.
فزون بر این، سازمان ملل از بوروکراسی متراکم، که سبب کندی کار می شود و فسادپرور نیز هست، رنجور است. به عنوان مشت نمونه خروار، در حالی که رسیدگی به پروندهء متقاضیان پناهندگی در برخی از کشورها، از جمله ترکیه، و اعزام آنها به کشور مقصد پناهنده پذیر چندین سال به درازا می کشد و در این سال ها خانواده های پناهجو ناگزیر از زندگی در شرایطی رقّت بار و غیر انسانی هستند، اگر کسی بخواهد از طریق این سازمان، داوطلبانه و بدون چشمداشت مالی، به این افراد بی پناه و نیازمند کمک کند نیز باید بین دو تا سه سال انتظار بکشد و از هفت خوان کاغذ بازی های ملال آور پذیرش داوطلب بگذرد!
این چنین است که در جهان پرآشوب کنونی، سازمان ملل از انجام وظایفی که در آغاز به خاطر آنها ایجاد شده دور افتاده و بیشتر نقش یک دستگاه اداری پرحجم و کم خاصیت و ماشین صدور بیانیه های اعلام موضع مانند "محکومیت"، "تأثر"، "نگرانی" و دست بالا اعلام "جنایت علیه بشریت" را پیدا کرده است.
یکی از علت های کاهش یا از بین رفتن کارآمدی سازمان ملل، این است که قدرت های بزرگ از آن استفادهء ابزاری می کنند و در عمل این سازمان به صورت باشگاه خصوصی این قدرت ها درآمده و ساختار دموکراتیک خود را از دست داده است. علت عمدهء این امر را باید در چگونگی تأمین بودجه سازمان ملل جستجوکرد. 80 درصد بودجهء سازمان توسط 20 کشور (یعنی 10 در صد کشورهای عضو) تأمین می شود و در نتیجه کشورهایی که سهم بیشتری در تأمین بودجه دارند، می کوشند آن را تحت فرمان خود درآورند. بزرگ ترین این کشورها ایالات متحده است که همیشه چند صد میلیون دلار از سهم پرداختی خود به سازمان ملل را گرو نگه می دارد تا از نیاز مالی آن به سود خود بهره برداری کند.
اخیراً زمزمه هایی در مورد سست کردن حق تبعیض آمیز وتو در شورای امنیت شنیده می شود. به گزارش تارنمای "صدای آلمان": «کشور کوچک لیختن اشتاین روز جمعه (23 اکتبر/ اول آبان) در هفتادمین سالگرد تشکیل سازمان ملل پیشنهادی را مطرح کرد که ناظر بر شاخص های رفتاری اعضای شورای امنیت در مورد قطعنامه های مربوط به جنایات علیه بشریت است. 104 کشور از جمله آلمان و دو عضو دائم شورای امنیت یعنی بریتانیا و فرانسه، با امضای خود از این پیشنهاد پشتیبانی کرده اند». این طرح از اعضای دائم شورای امنیت می خواهد که در مورد قطعنامه های مربوط به قوم کشی، نسل کشی، جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی از استفاده از حق وتو صرفنظر کنند!
با وجود نیت خیرخواهانه ای که در پیشنهاد لیختن اشتاین می توان یافت، این پیشنهاد آشکارا گویای به بن بست رسیدن و ناکارآمدی این نهاد مهم سازمان ملل است. تصور این که راه حل این مشکل را بتوان در درخواست خودداری داوطلبانه از اعمال حق وتو جست، اگر ساده لوحانه نباشد دستکم در حد افراط خوشبینانه است.
تارنمای "صدای آلمان" در این مورد می نویسد: «با توجه به مکانیسم های تصمیم گیری در سازمان ملل و مواضع اعضای شورای امنیت، بعید است که طرح لیختن اشتاین جنبهء رسمی و قانونی پیدا کند. ولی شاید امضای شمار هرچه بیشتری از اعضای سازمان ملل بتواند فضا و فشاری اخلاقی را ایجاد کند که اعضای شورای امنیت در مسایل یادشده به راحتی از حق وتوی خود استفاده نکنند»!
در پایان جنگ جهانی اول، تشکیلاتی موسوم به "جامعهء ملل" برای جلوگیری از بروز جنگ و برقراری صلح ایجاد شد که با وجود تلاش نتوانست مانع از وقوع جنگ جهانی دوم شود و خود نیز از بین رفت. آیا سازمان ملل متحد خواهد توانست بر مشکلات ساختاری خود فائق آید و از جمله حق تبعیض آمیز وتو که از عوامل عمدهء ناکارآمدی این سازمان است را لغو کند، یا مانند "جامعه ملل" باید جنگی دیگر رخ دهد تا تکلیف این سازمان بی سامان را روشن کند؟!
6 آبان 1394