تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

11 آبان ماه 1394 ـ  2 ماه نوامبر 2015

به یاران و همرزمان سابقم در جبههء ملی ايران

یک نامهء تاریخی از شاپور بختيار

پيشگفتار: این نامه را در میان مقالات و نامه هائی که از زمان فعالیت ام در نهضت مقاومت ملی داشتم پیدا کردم و نمی دانم آیا تاکنون انتشار بیرونی داشته یا نه. متءسفانه تاریخ آن مشخص نیست ولی تا آنجا که حافظه ام یاری می کند باید چهار سال بعد از آغاز فتنهء خمینی باشد. در این نامه، دکتر بختیار یکبار دیگر کوشش میکند تا یاران سابق خود را متوجه انتخاب وحشتناکی بنماید که آنها در یک بزنگاه حساس تاریخی نموده اند، به این امید که شاید در کنار هم، در چهار چوب نهضت مقاومت ملی ایران، مبارزه علیه رژیم تازه پای خمینی را شدت بخشند. با کمال تاسف این نامه وی بدون جواب ماند. یادش گرامی. داریوش مجلسی.

 

یاران و همرزمان دیرین جبهه ملی

       با اعتقاد استواری که از روزگار نو جوانی به اصول دموکراسی و حقوق انسانی داشته و دارم، اینک که وطن ما در ظلمت فاشیسم مذهبی و فضائی آکنده به خون و اشک و عزا، یکی از تیره ترین ادوار تاریخ خود را سپری میکند، روا دیدم تا با آن گروه از همرزمان خود – در صفوف جبهه ملی ایران به رهبری مصدق – که هنوز بر میثاق و آرمانهای بلند ایرانی خویش راسخ و پابرجا مانده اند به گفتگو بنشینم.

       شما مرا میشناسید و از سیر زندگی سیاسی من آگاهید و به روشنی میدانید که از دیر باز، در مسیر پیکار با دیکتاتوری و فساد و وابستگی، همواره به ضرورت تاکید بر نهادهای اصیل ملی و عدم انحراف از اصولی که نهضت ملی ایران را تشکیل میداده است اصرار داشته ام. من حتی از آغاز نطفه گیری فتنه خمینی به یاران خود در شورای جبهه ملی که متاسفانه، به علت ضعف و فقدان روشن بینی سیاسی و اجتماعی، میراث گرانمایه مصدق را به عنصری بی جان و خاموش و بی اثر مبدل ساخته بودند، به تکرار خاطرنشان میساختم که ذات نبرد با دیکتاتوری هیچگاه با همدمی و همگامی با عناصری که در تمامی جنبش های سیاسی و ملی اخیر کشور ما، ماهیت ارتجاعی و زیانکار خود را باز نموده اند، سازگار نمیتواند بود. ولی اکثریت آنان نه فقط این تاکید و توصیه اصولی را بگوش نگرفتند بلکه خود به یک دنباله رو و عامل بی اراده بدل شدند.

       حوادث روزگار در رهگذر یک تجربه تلخ و گزنده ثابت کرد که من تا چه پایه در ابراز آن پیش بینی ها و شناخت نتایج آن کج رویهای خطرناک محق بوده ام. اما حالا شما یاران دیرین من، اگر بهنگام بروز فتنه، چون سایر مردم در هیاهوی وحشت باری که دارو دسته ضد ایرانی خمینی برپا کرده بود فرصتی برای تحقیق و بازیابی حقیقت پیدا نکردید، دست کم امروز در کنار انبوه آزمونها و با آگاهی به عمق فاجعه ای که ملت بی گناه ایران را در خود فروبرده است، شایسته است، بقصد جبران مافات و غلبه بر این دیو سرکش، با وجدانی زنده وحقیقت یاب به جستجوی حق قیام کنید و مخصوصا خواست ها و پیش بینی های مرا در قلب آن تیره روزها که امان از پندار عالم و عامی گرفته بود، عیار بزنید.

       من با قاطعیت تمام و با این امید زمام امور را بدست گرفتم و از همان نخستین لحظه به اجابت درخواستهای بحق مردم در زمینه های دستیابی به " آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی" همت گماردم. تمام هم من در آن روزها متوجه این هدف بود تا از انحراف وحشتناکی که به دسیسه ملاها و صحنه پردازان و متحدان توده ای آنها، در عرصه حرکت صادق مردم پدیدار شده بود مانع شوم و به خود حق نمیدادم که در آن دوران بحرانی که با شتاب همه اسباب فنای هویت ملی فراهم می شد، خاموش بمانم و امروز با قاطعیت ادعا میکنم که اگر کمی بیش، از زمان فرصت گرفته و به ادامه خدمت توفیق می یافتم، شاید وطن ما بدین سرنوشت هولناک مبتلا نمی شد.

       من بارها گفته ام که در این ستمی که به وطن ما روی داده است، مردم ساده کوچه و بازار گناهی نداشته اند، زیرا دوران بالنسبه طولانی خودکامگی، قدرت تشخیص و تمیز را از آنها ربوده بود: تمامی آنها که در جریان کودتای مرداد 1332 دوره نوجوانی خود را سپری میکردند در آغاز فتنه خمینی تازه به مرحله کمال زندگی قدم میگذاشتند و بدین صورت اکثریت قاطع ملت بکلی از حال و هوای جوشش نهضت ملی ایران در سالهای قبل از مرداد دور مانده بودند اما کسانی که عضو نهضت ملی ایران بوده و مکتب مصدق را درک نموده و حتی زندگی سیاسی خود را در آن عهد ساخته و پرداخته بودند و بر کوس جانشینی مصدق می نواختند دیگر حق ندارند در این معصومیت خود را شریک مردم ساده بنمایند. با چنین نظرها بود که من هرگز نمی توانستم خود را به بازار دروغ و تزویر تسلیم کنم و رسالت ها و آموخته ها و باورهای خود را با گزافه های رایج مبادله نمایم.

       من حتی آن روز که به خمینی اجازه دادم به مملکت باز گردد بر اساس همان اعتقادات عمل میکردم. چنانکه صریحا اعلام داشتم هرکس که از تابعیت ایران برخوردار است حق دارد در سرزمین خود زندگانی نماید و هیچکس نمی تواند او را از این اختیار باز دارد و یا گذرنامه اش را تمدید نکند. من به روشنی گفتم که اگر کسی خلافی مرتکب شده است، این قانون است که باید در حق وی داوری کند که البته عمامه موجب مصونیت برای کسی نمی شود.

       همچنین بر مبنای همین ایمان و توجه به اصول آزادی و حاکمیت ملی بود که در دولت سی و هفت روزه خود، به شیوه ای بی سابقه زندان های سیاسی را گشودم و ابزار دیکتاتوری و سانسور مطبوعات را با قاطعیت برچیدم و با صراحت اعلام داشتم که به چیزی کمتر از ضوابط یک حکومت ملی و آزادی های فردی و اجتماعی تسلیم نخواهم شد و هیچگاه به بهانه اوضاع فوق العاده و غبار عصیان که بر سراسر مملکت مستولی است، باکشتن آزادی ها به مقابله شرایطی که عوامل فتنه ولو با سوء استفاده از همان آزادی ها بر ضد دولت پدید آورده اند، از میثاق خود باز نخواهم گشت.

       من نمی خواستم با قدرت در برابر هرزه دری مطبوعاتی که برای اولین بار پس از حدود 25 سال از یوغ سانسور و سازمان امنیت رسته بودند صف آرائی کنم زیرا در آن صورت میان قول و فعل، ایمان و عمل خود فاصله می انداختم و صداقت را فدای بهانه جوئی می ساختم.

ولی صدای دولت من نه فقط در هیاهوی غلیظ فتنه گران بلکه همچنین با موضع گیری تنگ نظرانه و خودباختگی مدعیان رهبری ملی که یکسره تمام اختیار و اراده خود را به عناصر ضد ملی و روضه خوان های دشمن آزادی و ایران تفویض کرده بودند کمتر بگوش مردم رسید ولی این نیز مرا مایوس نساخت و با انکه با هزار شاهد میدیدم فتنه اوج میگیرد و بر مطالبات حقه جامعه چیره میشود و جنبش مردمی را به دنبال خود می کشد به خدمت خود ادامه دادم زیرا می دانستم که این دولت حتی در صورت ناکامی معیار صادقی در راه تجربه و شناخت ملت خواهد شد و حوادث بعدی برصحت این پیش بینی مهر تائید گذارد.

       من اگر در آن روزها به همرزمان خود و به تمامی ملت ایران، به تکرار واصرار، یادآور می شدم که در شان نهضت مقاومت ملی ایران نیست تا خود را در حرکتی غرق کند که مشتی روضه خوان قدرت طلب و بی ریشه آنرا تدارک دیده اند، اگر پافشاری داشتم که فرصت بدهند دولتی که مطابق یک روند منطقی بر نظمی خودکامه تحمیل شده است به خدمت سازنده خود در مسیر دموکراسی و حاکمیت ملی ادامه دهد، امروز مردم روشنتر و آگاهانه تر از همیشه به صدق این نظرها راه می جویند.

       بر بنیاد چنین برداشت ها و در مسیر چنین تجربه ای که متاسفانه در شرائط خون واشک و آتش و ویرانگری نصیب ملت ایران شده است من از یاران قدیم خود، از آنهائی که برعقاید خود استوارند دعوت میکنم تا در نهضت مقاومت ملی ایران که ادامه دهنده راه نهضت  ملی ایران و آرمانهای مصدقی است گرد بیایند و بیش از این اجازه ندهند که هیولای جمهوری اسلامی که به صد گواه، آخرین مراحل حیات آلوده خود را پشت سر میگذارد حتی یک روز بیشتر از آنچه میتواند، از تفرقه نیروهای ملی سود بجوید.

       از دیدگاه نهضت مقاومت ملی ایران شرایط امروز وطن ایجاب میکند که همه نیروهای ملی با تاکید بر اصل آزادی و استقلال در برابر فتنه ای که به حال احتضار افتاده است بسیج شوند و کوشش در راه عقاید و آرمانهای مسلکی خود را به روزگاری واگذارند که وطن از ستم دامنگیر این موجودات ضد بشر و ضد ایرانی رها شده باشد. من معتقدم که در این مراحل خطیر سهل انگاری نسبت به رسالت هائی که حقا به عهده ملیون است گناهی نابخشودنیست و تاریخ ایران و ملت ایران که اکنون با چشم باز به عمق مصیبت خود مینگرد، به سهولت از آن نخواهد گذشت.

       باید از لغزش ها عبرت گرفت و از تجربه ها آموخت. بدیهی است نهضت مقاومت ملی نمی تواند پذیرای عناصر وابسته خارجی و نیز کسانی باشد که در طرح ریزی و پایه گذاری فتنه جمهوری اسلامی شرکت داشته اند و همچنین از نظر نهضت مقاومت ملی ایران هیچ گروه و جمعیتی و فردی حق ندارد در مقام قیمومیت و نیابت ملت، برای نظم حکومتی و آینده ایران رای خود را حاکم و غیر قابل اجتناب بخواند زیرا به حکم تاکید بر اصول حاکمیت ملی و احترام به رای مردم این امری است در حدود صلاحیت خود مردم یا موسسان مردم. از نظر نهضت مقاومت ملی ایران هیچ حادثه ای که قانونا و منطقا بتواند ناسخ قانون اساسی 1906 و میراث مشروطیت ایران تلقی شود، روی نداده است و لذا در مرحله بازیابی وطن میباید همچنان بر این قانون اتکاء نمود که انحراف از آن، خود ناشی از عدم اعتنا به شیوه های دموکراتیک و رای ملی است.

 

یاران و همرزمان دیرین:

       نهضت مقاومت ملی ایران برپایه این اعتقادات و بهره مند از تجربیاتی  پرارزش، تنها الترناتیوی است که در ادامه راه مصدق و بر شالوده همان ایمان و باوری که مارا برانگیخت تا زیر درفش آن و در صفوف جبهه ملی ایران گرد هم آئیم قادر است بر این فاجعه ایران سوز فائق شود.

       من این دعوت ملی را به هنگامی که بیش از هر زمان و مخصوصا به هنگامی که جمهوری  اسلامی در عمل و نظر با شکست و رسوائی روبرو شده و به احتضار افتاده است مطرح میکنم، با تاکید بر این حقیقت که دراین  شرایط چگونگی تصمیم و روش نیروهای ملی در پایه ریزی ایران آزاد آینده نقشی تعیین کننده ایفا خواهد کرد.

       ایران هرگز نخواهد مرد

       شاپور بختیار

_________________________________

* عنوان اين نامه را من انتخاب کرده ام. سردبير

بازگشت به خانه