تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
متن نامهء سه امضائی به محمدرضا شاه در 22 خرداد 1356
کریم سنجابی ـ شاپور بختیار ـ داریوش فروهر
توضيح: در خرداد 1356، یعنی بیش از یکسال قبل از انقلاب و در زمانی که خمینی هنوز مهره اصلی انقلاب اسلامی نبود، سه تن از رجال سیاسی ایران: دکتر کریم سنجابی، داریوش فروهر و دکتر شاپور بختیار نامهای به شاه نوشته و از او خواستند که برای نجات کشور به حکومت استبدادی پایان داده، به اصول مشروطیت تمکین کند ولی...قدرت مطلق گوش شنوا را کر میکند. (داريوش مجلسی)
پییشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
فزایندگی تنگناها و نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که امضاء کنندگان زیر بنا بر وظیفهٔ ملی و دینی، در برابر خلق و خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از "منویات ملوکانه" داشته باشد نمیشناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام میشود و انتخاب نمایندگان ملت و انشاء قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارها و سپاسها و بنابراین مسئولیتها را منحصر و متوجه به خود فرمودهاند، این مشروحه را علیرغم خطرات سنگین تقدیم حضور مینمائیم.
در زمانی مبادرت به چنین اقدامی میشود که مملکت از هر طرف در لبههای پرتگاه قرار گرفته، همه جریانها به بنبست کشیده نیازمندیهای عمومی به خصوص خواروبار و مسکن با قیمتهای تصاعدی بینظیر دچار نایابی گشته، کشاورزی و دامداری رو به نیستی گذارده، صنایع نوپای ملی و نیروهای انسانی در بحران و تزلزل افتاده، تراز بازرگانی کشور و نابرابری صادرات و واردات وحشتآور گردیده، نفت این میراث گرانبهای خدادادی به شدت تبذیر شده، برنامههای عنوان شده اصلاح و انقلاب ناکام مانده و از همه بدتر نادیده گرفتن حقوق انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی و نقض اصول قانون اساسی همراه با خشونتهای پلیسی به حداکثر رسیده و رواج فساد و فحشاء و تملق فضیلت بشری و اخلاق ملی را به تباهی کشانده است.
حاصل تمام این اوضاع، توأم با وعدهها و ادعاهای پایانناپذیر و گزافهگوییها و تبلیغات و تحمیل جشنها و تظاهرات، نارضائی و نومیدی عمومی و ترک وطن و خروج سرمایهها و عصیان نسل جوان شده که عاشقانه داوطلب زندان و شکنجه و مرگ میگردند و دست بکارهایی میزنند که دستگاه حاکمه آنرا خرابکاری و خیانت و خود آنها فداکاری و شرافت مینامند.
این همه ناهنجاری در وضع زندگی ملی را ناگزیر باید مربوط به طرز مدیریت مملکت دانست، مدیریتی که بر خلاف نص صریح قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر جنبه فردی و استبدادی در آرایش نظام شاهنشاهی پیدا کرده است.در حالی که "نظام شاهنشاهی" خود برداشتی کلی از نهاد اجتماعی حکومت در پهنه تاریخ ایران میباشد که با انقلاب مشروطیت دارای تعریف قانونی گردیده و در قانون اساسی و متمم آن حدود "حقوق سلطنت" بدون کوچکترین ابهامی تعیین و "قوای مملکت ناشی از ملت" و "شخص پادشاه از مسئولیت مبری" شناخته شده است.
در روزگار کنونی و موقعیت جغرافیایی حساس کشور ما ادارهٔ امور چنان پیچیده گردیده که توفیق در آن تنها با استمداد از همکاری صمیمانهٔ تمام نیروهای مردم در محیطی آزاد و قانونی و با احترام به شخصیت انسانها امکانپذیر میشود.
این مشروحهٔ سرگشاده به مقامی تقدیم میگردد که چند سال پیش در دانشگاه هاروارد فرمودهاند: "نتیجهٔ تجاوز به آزادیهای فردی و عدم توجه به احتیاجات روحی انسانها ایجاد حس سرخوردگی است و افراد سرخورده راه منفی پیش میگیرند تا ارتباط خود را با همهٔ مقررات و سنن اجتماعی قطع کنند و تنها وسیلهٔ رفع این سرخوردگیها احترام به شخصیت و آزادی افراد و ایمان به این حقیقت است که انسانها بردهٔ دولت نیستند و بلکه دولت خدمتگزار افراد مملکت است" و نیز به تازگی در مشهد مقدس اعلام فرمودند: "رفع عیب به وسیله هفتتیر نمیشود و بلکه به وسیلهٔ جهاد اجتماعی میتوان علیه فساد مبارزه کرد."
بنابراین تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواری هایی که آیندهٔ ایران را تهدید میکند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیاء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیهء جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات و اجتماعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.
کریم سنجابی
ـ
شاپور بختیار
ـ
داریوش فروهر
22خرداد
1356