تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
تروریسم به زبان خیلی خیلی ساده، در حد فهم یک بچه!
به روایت آیت الله خمینی
با پيشگفتار علی سجادی
پيشگفتار: ماحصل حرف خمینی این است که اسلام به كفاري كه كشته مي شوند مرحمت مي كند چون باعث مي شود كه نتوانند بيشتر معصيت كنند! من البته با این حرف مخالفم که هر که مسلمان است تروریست است. با عبارت «تروریسم اسلامی» هم مخالفم، همان طور که با «هنر اسلامی» مخالفم. اگر هنر اسلامی وجود داشته باشد، لابد باید هنر مسیحی هم داشته باشیم، و اگر تروریسم اسلامی وجود داشته باشد، لابد باید تروریسم مسیحی یا تروریسم یهودی یا تروریسم بودایی هم داشته باشیم. اما آنچه داریم برخی از مسلمانان و مسیحیان و پیروان ادیان دیگر هستند – مثلاً آیت الله خمینی و آدولف هیتلر – که تروریسم را صبغه اسلامی یا مسیحی یا دینی دیگر می بخشند و بر آن لباس دینی می پوشانند. باری، آنچه در زیر می آید متن کامل سخنرانی آیت الله خمینی است در روز میلاد پیامبر اسلام (20 آذر ماه 1363) و در آن تروریسم را به زبان خیلی خیلی ساده که همه بچه ها هم بفهمند توضیح داده و به مردم انقلابی توصیه کرده است. بخواهیم یا نخواهیم آیت الله خمینی همان حرف هایی را می زد و عمل می کرد که امروز داعش می کند. درست است که سی و پنج سال و بیشتر از آن زمان گذشته و رهبران اسلامی ایران امروز تجربه آموخته اند، ولی اساس حرف آیت الله خمینی و پیروانش با اساس حرف داعشی ها یکی است، مبنای ایدئولوژی وارونه آنها هم یکی است: آیت الله خمینی با ابوبکر بغدادی و ملا عمر طالبانی از یک سرچشمه آب می خورند.
* ويدئوی سخنرانی امام خمینی(ره) در میلاد حضرت رسول (ص) - 1363/09/20
https://www.youtube.com/watch?v=2g5HSqAlZ2s
*
متن سخنان آیت الله خمینی به نقل از : صحیفه نور، ج19، صفحات 113 تا 118 است.
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
رحمت بودن قرآن و پیامبر اسلام براى بشر
من متقابلًا این عید بزرگ را که باید گفت هم عید، بزرگترین عید اسلامى و هم
بزرگترین عید مذهبى است به همه آقایان و به همه ملت و به همه ملل اسلامى و مستضعفین
جهان تبریک عرض مى کنم. پیغمبر اکرم- صلى الله علیه وآله وسلم- که ختم همه
پیامبران است و کامل ترین دین را عرضه کرده است بر بشر، قرآن را که به وسیله وحى بر
او نازل شده است عرضه کرده است. قرآن یک کتابى است که نمى شود در اطراف او با این
زبانهاى الکن صحبت کرد. قرآن یک سفره گسترده اى است از ازل تا ابد که از او همه
قشرهاى بشر استفاده مى کنند و مى توانند استفاده کنند. منتها هر قشرى که یک مسلک
خاصى دارد، روى آن مسلک خاص تکیه مى کند؛ فلاسفه روى مسائل فلسفى اسلام، عرفا روى
مسائل عرفانى اسلام، فقها روى مسائل فقهى اسلام، سیاسیون روى مسائل سیاسى و اجتماعى
اسلام تکیه مى کنند، لکن اسلام همه چیز است و قرآن همه چیز. قرآن یک رحمتى است
براى همه بشر و پیغمبر اسلام یک رحمتى است براى عالمین که در همه امور رحمت است.
جنگهاى رسول اکرم، رحمتش کمتر از نصایح ایشان نبوده است. اینهایى که گمان مى
کنند که اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزى»، اگر مقصودشان این است که در قرآن
این عبارت نیست، درست مىگویند، و اگر مقصودشان این است که بالاتر از این با زبان
خدا نیست، اشتباه مى کنند. قرآن مىفرماید: قاتِلُوهُمْ حَتّى لاتَکُونَ فِتْنَة،
[سوره بقره، آیه 193: «با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روى زمین برطرف
شود.»] همه بشر را دعوت مى کند به مقاتله براى رفع فتنه؛ یعنى «جنگ جنگ تا رفع
فتنه در عالم»، این غیر از آنى است که ما مى گوییم، ما یک جزء کوچکش را گرفته
ایم، براى این که خوب! ما یک دایره خیلى کوچکى از این دایره عظیم واقع هستیم و مى
گوییم که: «جنگ تا پیروزى». مقصودمان هم پیروزى بر کفر صدامى است یا پیروزى بر،
فرض کنید بالاتر از آنها. آنچه قرآن مى گوید این نیست، او مى گوید: «جنگ جنگ تا
رفع فتنه از عالم»؛ یعنى، باید کسانى که تبعیت از قرآن مى کنند، در نظر داشته
باشند که باید تا آن جایى که قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا این که فتنه از
عالم برداشته بشود. این، یک رحمتى است براى عالم و یک رحمتى است براى هر ملتى، در
آن محیطى که هست.
رحمت بودن جنگهاى پیامبر براى عالم جنگهاى پیغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت
بوده است حتّى بر کفارى که با آنها جنگ مى کرده است. رحمت بر عالم است، براى این
که، فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسایش اند. اگر چنانچه آنهایى که مستکبر
هستند، با جنگ سرجاى خودشان بنشینند، این رحمت است بر آن امتى که آن مستکبر بر او
غلبه کرده است. بر خود مستکبر رحمت است، براى این که اساس عذاب الهى بر اعمال ماست.
هر عملى که از ما صادر مى شود، در آن عالم یک صورت دارد، رد برانسان مى شود.
اینطور نیست که عذاب آخرت شبیه عذابهاى دنیایى باشد که مأمورین بیایند، بکشندش و
ببرندش، و از باطن خود- ذات انسان- آتش طلوع مى کند. اساس جهنم، انسان است، و هر
عملى که از انسان صادر مىشود بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب مىافزاید. اگر
یک کافرى را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بکند، آن شدت آن عذابى که براى او
پیدا مىکند، بسیار بالاتر است از آن کسى که جلویش را بگیرند و همین حال بکشندش.
اگر یک نفر فاسد که مشغول فساد است بگیرند و بکشند، به صلاح خودش است، براى این که
این اگر زنده بماند فساد زیادتر مىکند و فساد که زیادتر کرد، عمل چون ریشه عذاب
است، عذابش در آن جا زیادتر مىشود. این یک جراحى است براى اصلاح. حتى اصلاح آن کسى
که کشته مىشود، یک کسى که دارد یک زهر کشنده را به خیال این که یک شربت است،
مىخواهد بخورد. اگر چنانچه جلویش را شما بگیرید و با فشار و زور و کتک از دستش
بگیرید، یک رحمتى بر او کردید ولو او خیال مىکند که طعمه او را از دستش گرفتید و
یک زحمتى برایش ایجاد کردید؛ لکن خیر، اینجور نیست. اگر امروز، این سران استکبارى
بمیرند، براى خودشان بهتر است از این که ده سال دیگر بمیرند. اگر امروز، یک کسى که
فساد در ارض مىکند کشته بشود، براى خودش رحمتى است، به خیال این که به صورت یک
تأدیب، نه این است که این یک چیزى باشد که برخلاف رحمت باشد. پیغمبر، رحمةٌ
للعالمین است و تمام جنگهایى که او کرده است، دعوتهایى که او کرده است، همهاش
رحمت است.
این که مىفرماید که: قاتِلُوهُمْ حَتّى لاتَکُونَ فِتْنَة بزرگترین رحمت است بر
بشر. آنهایى که خیال مىکنند که این آسایش دنیایى رحمت است و بودن در دنیا و خوردن
و خوابیدن حیوانى رحمت است، آنها مى گویند که اسلام چون رحمت است، نباید حدود
داشته باشد، نباید قصاص داشته باشد، نباید آدمکشى بکند. آنهایى که ریشه عذاب را
مىدانند، آنهایى که معرفت دارند که مسائل عذاب آخرت وضعش چى است، آنها مى دانند
که حتى براى این آدمى که دستش را مى برند براى این کارى که کرده است، این یک رحمتى
است. رحمتش در آن طرف ظاهر مى شود. براى آن کسى که فساد کن است، اگر او را از بین
ببرند یک رحمتى است بر او. اینطور نیست که این جنگهاى پیغمبر مخالف با رحمةً
للعالمین باشد، مُؤَکِّدِ رحمةً للعالمین است. الْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلالِ
السُّیُوفْ [بهشت، زیر سایه شمشیر
هاست.] ممکن است یک معنایش هم این باشد که اشخاصى که در این جنگها هم کشته مى
شوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى که باید برسند نمى رسند، و ممکن است که یک
مرتبه رحمتى براى آنها باشد.
بنابراین، قرآن و کتاب الهى یک سفره گسترده اى است که همه از آن استفاده مى کنند،
منتها هرکس به وضعى استفاده مى کند و عمده نظر کتاب الهى و انبیاى عظام بر توسعه
معرفت است. تمام کارهایى که آنها مى کردند، براى این که معرفت الله را به معناى
واقعى توسعه بدهند؛ جنگها براى این است، صلحها براى این است، و عدالت اجتماعى،
غایتش براى این است. اینطور نیست که دنیا تحت نظر آنها بوده است که مى خواستند
فقط دنیا اصلاح بشود. همه را مىخواهند اصلاح بکنند. آن مذهبى که جنگ درش نیست،
ناقص است اگر باشد. و من گمانم این است که حضرت عیسى- سلام اللَّه علیه- اگر به او
مهلت مى دادند، آن هم همین ترتیبى که حضرت موسى- سلام اللَّه علیه- عمل مى کرد،
همان طورى که حضرت نوح- سلام الله علیه- عمل مىکرد، آن هم با کفار آنطور عمل مى
کرد. این اشخاصى که گمان مىکنند که حضرت عیسى اصلًا سر این کارها را نداشته است و
فقط یک ناصح بوده، اینها به نبوت حضرت عیسى لطمه وارد مىکنند. اگر اینطور باشد،
معلوم مىشود که یک واعظى بوده، نه یک نبىاى بوده است. واعظ غیرنبى است. نبى، همه
چیز دارد؛ شمشیر دارد، نبى جنگ دارد، نبى صلح دارد؛ یعنى، جنگ اساسش نیست، براى این
که اصلاح را در دنیا توسعه بدهد، براى این که مردم را نجات بدهد جنگ مىکند. براى
این که مردم را از شرخودشان نجات بدهد، حدود را، تعزیرات را وضع کرده است. براى این
که هم تربیت بشود این آدم و هم راحت بشود امت. اگر امروز ما جنگ مى کنیم و
جوانهاى ما مى گویند: «جنگتا پیروزى»، اینطور نیست که اینها یک امرى برخلاف
قرآن مىگویند. این یک ذرهاى است، یک رشحه اى است از آنکه قرآن مىگوید. آنى که
قرآن مىگوید، بیشتر از این حرفهاست. این که ما مى گوییم، به اندازه حدود خودمان
مى گوییم. ما چون امروز با- فرض کنید که- صدام یا با کسانى که مؤید صدام هستند جنگ
داریم، در این محیط ناقص، مىگوییم که «جنگ جنگ تا پیروزى».
خداى تبارک و تعالى، چون نظرش به اول و آخر است- تا آخر نظر دارد- مىگوید که «جنگ
تا رفع فتنه». غایت، رفع فتنه است؛ یعنى، اگر ما پیروز هم بشویم یک کمى فتنه را کم
کردیم، اگر ما به جاى دیگر هم پیروز بشویم، باز یک جاى کمى پیروزى حاصل شده است.
اگر همه دنیا را هم ما فرض کنید که جنگ بکنیم و پیروز بشویم، باز همه دنیاى عصر
خودمان را پیروزى درست کردیم. و قرآن این را نمىگوید، قرآن مىگوید: «جنگ تا رفع
فتنه»؛ باید رفع فتنه از عالم بشود. بنابراین غلط فهمى است از قرآن که کسى خیال کند
که قرآن نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزى». قرآن گفته است، بالاتر از این را گفته،
اسلام هم گفته است و بالاتر از این را گفته است. و رحمت است این، نه این است که
نقمتى [=ضد رحمت] بر مردم است، یک رحمتى است بر تمام بشر، که خداى تبارک و تعالى
مردم را دعوت به مقاتله کرده است، نه این که خداى تبارک و تعالى مىخواهد زحمتى
براى مردم ایجاد کند؛ مىخواهد رحمت درست کند، توسعه رحمت مىخواهد عنایت کند.
بنابراین، نباید از قرآن سوء استفاده کرد و آنهایى که با رژیم ما مخالف هستند،
بگویند: این مخالف قرآن است؛ یا آخوندهاى دربارى بگویند: این مخالف قرآن است؛ یا
آخوندهاى بدتر از آخوندهاى دربارى بگویند: این مخالف قرآن است. خیر! این موافق قرآن
است. و اگر کسى بگوید که: با فاسد جنگ نکنید، مخالف قرآن است؛ اگر کسى بگوید: فتنه
را با جنگ رفع نکنید، مخالف قرآن است. و مابحمدالله، جوان هایمان الآن مشغول هستند
و همان دستورى که خداى تبارک و تعالى در قرآن داده است به اندازه محیط خودشان، به
اندازه سعه وجود خودشان را دارند انجام مىدهند، و امیدواریم که خداى تبارک و تعالى
به آنها توفیق بدهد که هرچه بیشتر این امور را انجام بدهند. و دیروز یا پریروز- که
مثل این که دیروز بوده است، یا پریروز بوده است- که روز حقوق بشر بوده، حرفهایى
زدهاند. آنهایى که بشر را پایمال مىکنند، دم از حقوق بشر مىزنند! آنهایى که از
آنور دنیا آمدهاند و اینور دنیا را به آتش کشیدهاند، صحبت از حقوق بشر مىکنند.
آنهایى که قضیه اختلاف نژادى مبدأ امرشان است، حتى نژادسفید را هم قبول ندارند، فقط
یک نژاد و آن نژاد خودشان را قبول دارند، آنها از وحدت نژاد صحبت مىکنند، آنها از
این که نباید نژاد مختلف باشد. دنیا، وضعش اینطور شده است که ظالم بیشتر کانّه داد
رحمت مىدهد از مظلوم. آن کسى که مردم را پایمال دارد مىکند، بیشتر از حقوق بشر
صحبت مىکند. شما ببینید که در این هواپیماربایى که همه دست اندرکاران ایران محکوم
کردند این را، و بعد هم به این وضع خوب حل قضیه را کردند، باز هم مىگویند که خود
اینها دخالت داشتند. این دلیل بر این است که اضطراب درشان پیدا شده، مضطربند. کسانى
که مضطرب مىشوند در یک امرى، دست و پایشان را گم مىکنند، نمىدانند چى چى بگویند.
اگر چنانچه این هواپیماربایى از ایران شده بود و در یک جاى دیگر بود و این طورى حل
شده بود، حالا مىدیدید که چه بساطى در دنیا درآمده بود، و در تبلیغات درآمد که چه
جور خوب درست شد، چه جور خوب عمل شد، چه جور شد، چه جور شد. لکن وقتى که ایران این
کار را کرده است، اصلًا سکوت کردند در آن. گاهى یک چیزى مىگویند، لکن رئیس امریکا
مىگوید که باز ما شواهدى بر این که احتمال این را بدهیم ایران کرده است، نمىدهیم.
لکن از آنور مىگویند که- همان امریکایىها مىگویند- خود ایران دخالت داشتند در
این امر؛ شواهد واضح است که خود ایران دخالت داشته! این، براى این است که مضطربند.
جمهورى اسلامى و این نهضت همگانى اسلامى، اینها را مضطرب کرده که نمىدانند چى چى
بگویند، هر وقتى یک چیزى مىگویند. و این براى این است که، این یک قدرت اسلامى است
که یک جلوه کمى کرده است و اینها را اینطور مضطرب کرده است، والّا چرا باید
اینطور فتنه بکنند و اینطور افترا بزنند؟ دائماً مشغول افترا زدنند به جمهورى
اسلامى. دائماً راجع به این که در جمهورى اسلامى حقوق بشر دارد از بین مىرود و
جاهاى دیگر نه! حقوق بشر سر جاى خودش هست. امریکا سرجاى خودش هست و رؤساى استکبار
حفظ مىکنند حقوق بشر را! فقط در ایران است که حقوق بشر از بین مىرود! این براى
این است که، مضطرباند اینها. از اسلام اضطراب دارند، از این که اسلام پیشبرد بکند،
اینها مىترسند. از این جهت، اینطور مىگویند و این موجب تقویت شما بشود.
هرچه آنها در بوق هایشان بر ضد شما صحبت کنند، دلیل بر قوّت شماست و دلیل بر عظمت
اسلام و عظمت جمهورى اسلامى است، و این باید باعث تقویت ما بشود. آنها براى تضعیف
ما اینطور بوقها را به بار مىآورند و ما از اثر این معنا- چون ریشه را مىدانیم
که چى هست- تقویت مىشویم. اگر ایران، یک جایى بود که سستى داشت و جمهورى اسلامى
دیگر از بین مىخواست برود، این قدر سروصدا نمىشد. چون مىبینند که استقرار پیدا
کرده است، همه چیزش مستقر شده است و دارد پیش مىرود، اینها دست و پایشان را گم
کردهاند و شروع کردهاند به این حرفها زدن، و این موجب تقویت روحى شما و ملت ما
باید بشود و جنگندههاى ما بشود.
ان شاء اللَّه خداوند تبارک و تعالى به برکت این روز شریف که هم ولادت مؤسس اسلام و
مؤسس توحید است- و توحید به معناى اعلا- و هم ولادت ناشر احکام اسلام است، به همه
مسلمین و به همه مظلومان مبارک کند، و خداوند همه شما را مؤید کند.
والسلام علیکم و رحمة اللَّه.