تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

20 آذر ماه 1394 ـ 11 ماه دسامبر 2015

«آیا آمریکا چنین کشوری است؟»

شهباز نخعی

Shahbaznakhai8@gmail.com

برخی از خصلت های ملت ها و جوامع بی شباهت به انسان ها نیست.  آنها هم مانند انسان ها خشمگین، ناامید، سرخورده، هیجان زده و... می شوند و به کارهایی دست می زنند که در شرایط عادی به حکم خرد از آنها پرهیز می کنند. 

پیروزی غیرمنتظره و شگفتی آفرین یکشنبه گذشتهء، 6 دسامبر، حزب راست افراطی "جبههء ملی" فرانسه در دور اول انتخابات منطقه ای این کشور، از جمله این کارها است.  دراین مرحله از انتخابات منطقه ای، برای نخستین بار، حزب راست افراطی "جبههء ملی" با کسب 28 درصد از آراء از دو حزب جمهوری خواهان محافظه کار (27 درصد) و سوسیالیست حاکم (23.5 درصد) پیشی گرفت.  این پیروزی موجب وحشت حزب سوسیالیست حاکم شد و از حزب راست گرای جمهوری خواهان محافظه کار خواست تا در دور دوم انتخابات، که یکشنبهء آینده برگزار می شود، با یکدیگر در برابر "جبههء ملی" ائتلاف کنند اما حزب مزبور این دعوت را رد کرد. 

بنا بر گزارش 8 دسامبر تارنمای "یورو نیوز": «حزب راست گرای "جبهه ملی"، به رهبری مارین لوپن، دردور اول انتخابات منطقه ای در 6 ناحیه از 13 ناحیه فرانسه گوی سبقت را از حزب راست میانه "جمهوری خواهان" و حزب حاکم "سوسیالیست" ربوده است. خانم لوپن نتیجهء این انتخابات را به مثابه دست رد زدن فرانسوی ها به سینهء سیاستمداران قدیمی و سنتی کشورش می داند و می گوید نخبگان سیاسی فرانسه فرو می ریزند...» 

این چرخش به راست – آن هم راست افراطیِ – شمار مهمی از رأی دهندگان فرانسوی حاوی پیام مهمی است که اگر سیاستمداران این کشور به چرایی آن توجه و دقت کافی نکنند، در آینده می تواند شگفتی های دیگری نیز بیافریند. 

البته، این احتمال منتفی نیست که، در مرحلهء دوم انتخابات، "جبههء ملی" نتواند پیروزی خود را تکرار کند.  "بی.بی.سی فارسی" در این مورد می نویسد: «این پیروزی، ممکن است ناظرانی را که سیستم انتخاباتی فرانسه را به خوبی نمی شناسند به این نتیجه برساند که سهم راست افراطی از شوراهای منطقه ای فرانسه از سایر احزاب بیشتر خواهد شد.  اما یکی از ویژگی های این سیستم پیچیده آن است که به احزاب امکان می دهد که در مرحلهء دوم، با شکل دادن ائتلاف های مصلحتی، جلوی پیروزی احزاب "ساختار شکن" را بگیرند».  برای اطلاع از نتیجهء قطعی باید تا یکشنبهء آینده منتظر ماند، اما تا همین جا می توان گفت که پیام رأی دهندگان روشن و واضح بوده است. 

مورد دیگر، جنجالی است که این هفته سخنان دونالد ترامپ، یکی از نامزدهای حزب جمهوری خواه برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده برانگیخت.  آقای ترامپ، بازرگان، قمارخانه دار، بساز بفروش، ملاک و مجری برنامه تلویزیونی «میلیاردر آمریکایی» که هیچ گونه پیشینه و تجربهء کار اجرایی سیاسی ندارد، چند ماه است خود را نامزد ریاست جمهوری کرده و با گفته هایی که برخی آنها را افراطی و حتی فاشیستی می خوانند در صدر نظرسنجی های نامزدهای حزب جمهوری خواه قرار گرفته است. به گزارش "بی.بی.سی": «در بیانیه ای که ترامپ روز دوشنبه 7 دسامبر در اختیار خبرنگاران گذاشت، آمده است که داده های مؤسسات نظرسنجی مانند "مرکز سیاست امنیتی" نشان می دهد که شمار قابل توجهی از مسلمانان احساساتی آمیخته به نفرت از آمریکا دارند. او گفت: بدون مشاهدهء داده های نظرسنجی ها، بر همگان روشن است که این نفرت ورای فهم است. این که این نفرت از کجا می آید و چرا، باید مشخص شود».  آقای ترامپ افزود: «تا زمانی که نتوانسته ایم این مشکل و خطرات ناشی از آن را تعریف و درک کنیم، کشور ما نمی تواند قربانی حملات کسانی باشد که فقط به "جهاد" اعتقاد دارند و از عقلانیت یا حرمت برای جان افراد به دور هستند» و در پی این اظهارات گفت که اطلاعات مربوط به مسلمانان آمریکا باید تهیه و بررسی شود. 

اظهارات تبعیض آمیز و نژاد پرستانهء آقای ترامپ واکنش های بسیاری برانگیخت. بن کارسون، جراح و متخصص مغز و اعصاب بازنشسته و نامزد دیگر حزب جمهوری خواه درمورد سخنان ترامپ گفت: «آمریکا باید از تمام خارجی هایی که به این کشور می آیند بانک اطلاعات داشته باشد، اما تفکر تشکیل سامانهء ردیابی شهروندان امریکایی بر اساس مذهب مردود است». جب بوش، نامزد دیگر جمهوری خواهان، گفت که ترامپ «دچار اختلال مشاعر است». باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، نیز موضع گیری جمهوری خواهان دربارهء مسلمانان را مغایر ارزش های آمریکا دانست و آنها را به رفتار جنون آمیز متهم کرد. 

موضع گیری دیگر در مورد سخنان دونالد ترامپ از سوی خانم هیلاری کلینتون بود، که، بر مبنای نظرسنجی ها، سال آینده از سوی حزب دموکرات برای راه یابی به کاخ سفید به احتمال قوی در برابر آقای ترامپ قرار خواهد گرفت. به گزارش "صدای آمریکا"، هیلاری کلینتون گفت: «آقای ترامپ به مهاجران مکزیکی حمله کرده، به زنان حمله کرده و حالا مسلمانان آمریکایی را هدف قرار داده، یک جایی باید از خود بپرسیم: آیا ما چنین کشوری هستیم؟» 

اگر حتی بخشی از علت طرح این پرسش های آقای ترامپ و خانم کلینتون را ناشی از اثرات حملات هولناک تروریستی پاریس و سن برناردینوی کالیفرنیا بدانیم، که می تواند چنین باشد، می توان پذیرفت که این کشتارها به رغم ماهیت جنایتکارانه شان این اثر را داشته اند که ذهن این مدعیان راه یابی به کاخ سفید را به پرسش گری وادارند؛ امری که در میان سیاستمداران غربی و به ویژه آمریکایی تاکنون رواج چندانی نداشته است؛ پرسش هایی مانند: «این نفرت ازکجا می آید و چرا؟» و «آیا ما چنین کشوری هستیم؟»!

اما، پاسخ در صورتی می تواند درست باشد، که پرسش درست طرح شده باشد. در مورد آقای ترامپ پرسش: «این نفرت از کجا می آید و چرا؟»، به اندازه کافی واضح و روشن است و از این رو می توان با شرح و توضیح و مثال به آن پاسخ درست و روشن داد. اما، در مورد خانم هیلاری کلینتون، به دلیل کارکشتگی او در سیاست، پرسش: «آیا ما چنین کشوری هستیم؟»، ابهام و ایهام بیشتری دارد و نیازمند رمزگشایی و ابهام زدایی است. 

قبل از انجام این کار، به یک یادآوری از منبعی موثق می پردازم که محتوايش به نحوی رافع ابهام از پرسش خانم کلینتون است. بنا بر نوشتهء متن انگلیسی دانشنامهء "ویکی پدیا"، یک هفته پیش از اشغال کویت توسط عراق: «در تاریخ 25 ژوییه 1990، اپریل گلاسپی، سفیر آمریکا در عراق، از فرماندهی عالی نیروهای عراقی خواهان توضیحاتی در مورد تدارکات نظامی گسترش یابنده، شامل تمرکز نیروها در مرز شد. سفیر امریکا به مخاطب عراقی خود [صدام حسین] گفت که واشنگتن "بر مبنای دوستی و عدم تقابل، نظری در مورد اختلاف بین کویت و عراق ندارد" و اظهار داشت: "ما نظری در مورد درگیری های عرب ها با یکدیگر نداریم".  همچنین او به صدام حسین فهماند که ایالات متحده قصد ندارد "جنگی اقتصادی علیه عراق براه بیاندازد".  احتمالاً این اظهارات صدام حسین را به این باور رساند که چراغ سبز دیپلوماتیکی از سوی ایالات متحده برای اشغال کویت دریافت داشته است»! 

بعدها، خانم سفیر آمریکا در عراق، در پاسخ پرسش روزنامه نگاران انگلیسی دربارهء چراغ سبزی که به صدام داده بود گفت: «ما فکر نمی کردیم او تا این حد پیش برود»! 

این عذر بدتر از گناهِ «ما فکر نمی کردیم»، عملاً، به بهای جنگ اول خلیج فارس در سال 1991، آزاد سازی کویت و تحریم عراق به مدت 12 سال تمام شد که در طی آن، از جمله صدها هزار کودک عراقی به خاطر کمبود مواد غذایی و دارو تلف شدند.  اشغال نظامی عراق در سال 2003 را نیز می توان پیامد دراز مدت همین «ما فکر نمی کردیم» تلقی کرد که به بیش از صد هزار کشته، ظهور و رشد سازمان های تروریستی و از هم پاشیده شدن شیرازه و یک پارچگی عراق منجر شد و فاجعهء انسانی آن هنوز هم ادامه دارد.  آقای ترامپ که تجربه و پیشینه ای درکار سیاست ندارد، و ظاهراً همین امر موجب محبوبیت اش شده، اگر کمی از وقت خود را صرف مطالعه عملکرد سیاستمداران کشور خود کند، پاسخ پرسش «این نفرت از کجا می آید و چرا؟» را خواهد گرفت. 

پاسخ پرسش خانم هیلاری کلینتون (آیا ما چنین کشوری هستیم؟) اما، به دلیل ابهامی که در آن است شرح و بسط بیشتری می طلبد.  نخست این که عبارات پیش از این پرسش، جنبهء سئوالی آن را نفی و چنین القاء می کند که نه «ما چنین کشوری نیستیم». طرح پرسش به این شکل زیرکانه – اگر نه مکارانه – از جانب خانم کلینتون تعجب برانگیز نیست زیرا او، به خلاف آقای ترامپ، سیاستمداری کهنه کار است که همهء زیر و بم های بازی با کلمات، دوپهلو سخن گفتن  و شانه خالی کردن از مسئولیت را می شناسد و فریبکاری و خود فریبی برایش بخشی از الزامات حرفه ای است. از این رو نمی توان به پرسشی که ابتدا به ساکن طرح کرده پرداخت و برای آن پاسخی روشن و درخور یافت. لذا ضروری است که با طرح چند پرسش روشنگرانهء دیگر، ابتدا مفهوم واقعی پرسش او رمزگشایی و شکافته شود. ازجمله این پرسش ها می تواند این باشد که: 

* آیا آمریکا کشوری است که (به نقل از پایگاه اینترنتی "المصری الیوم") از زمان تأسیس سازمان ملل متحد در سال 1945 تاکنون 79 بار از حق وتو علیه پیش نویس قطعنامه های ارائه شده به شورای امنیت استفاده کرده است که از این میان 41 مورد آن علیه محکومیت اقدامات اسراییل در کشورهای عربی بوده که این موارد شامل 30 وتو علیه پیش نویس هایی بوده که به نفع مسالهء فلسطین صادر شده بود؟!

* آیا آمریکا کشوری است که 37 سال پیش با تصمیم گیری در گوآدلوپ غول اسلام سیاسی بنیادگرا را از شیشه درآورد و به جان مردم ایران و منطقه انداخت؟!

* آیا امریکا کشوری است که با پول و سلاح، اسامه بن لادن  و القاعده را مجهز و سازماندهی کرد تا بعد بلای جان خودش و مردم منطقه شود؟!

* آیا امریکا کشوری است که با پول عربستان سعودی و مدد اطلاعات ارتش پاکستان در هزاران مدرسهء قرآنی این کشور جوانان را مغزشویی کرد و طالبان را به وجود آورد و به جان مردم افغانستان انداخت؟!

* آیا آمریکا کشوری است که با حملهء شتاب زده به افغانستان در سال 2001، سنگی را به چاه انداخت که اکنون همه عقلای عالم نمی توانند آن را درآورند؟!

* آیا آمریکا کشوری است که در سال 2003، بر پایهء ادعای دروغین وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق، به این کشور حمله و آن را اشغال کرد و فاجعه ای انسانی و منطقه ای به بارآورد؟!

*  آیا آمریکا کشوری است که با داشتن کمتر از 5 درصد جمعیت دنیا، بیش از 35 درصد مواد سوختی و غذایی جهان را مصرف می کند؟!

* آیا آمریکا کشوری است که غول های چند ملیتی آن در سراسر دنیا زور می گویند، آشوب و تنش می آفرینند و غارت می کنند؟!

* آیا آمریکا کشوری است که رییس جمهوری کنونی آن، با انفعال و بی مسئولیتی – و حتی زیر پا گذاشتن خط قرمز ترسیمی خود – باعث بروز فاجعهء سوریه، یا به تعبیر دبیرکل سازمان ملل "جنایت علیه بشریت"، شده و حتی پس از مشخص شدن ارتکاب خطا از پذیرش مسئولیت آن سر باز می زند؟

*  آیا آمریکا کشوری است که در حالی که باعث و بانی آوارگی و بی خانمانی 10 – 12 میلیون تن در سوریه – از جمله 4 میلیون تن در ترکیه، اردن و لبنان، و نیز پناهندگی نزدیک به یک میلیون تن به آلمان و اروپا شده -، ریاکارانه برسر پذیرش 10 هزار پناهجوی سوری بحث و جدل براه می اندازد؟!

پاسخگویی به این پرسش ها، که می توان به شمار آنها بسیار هم افزود، هم به آقای ترامپ کمک خواهد کرد که به پاسخ پرسش روشن و واضح خود: «این نفرت از کجا می آید و چرا؟» دست یابد و هم به خانم کلینتون امکان می دهد دریابد به راستی «آیا آمریکا چنین کشوری است؟»

18 آذر 1394

بازگشت به خانه