تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
«خیابان انقلاب» در برلین؛ عابرکُشی در تهران
آزاده کریمی، علی اشتیاق
خیابان انقلاب از میدان انقلاب تا میدان امام حسین، که زمانی شاهرضا نام داشت و از میدان 24 اسفند تا میدان فوزیه کشیده شده بود.
احدی را نمیتوانی پیدا کنی که یک بار قدم بر سنگفرشها و آسفالت قلوهکناش نگذاشته باشد، در کافههای دودگرفته اش خاطره نداشته باشد و از دستفروشهای روشنفکرش کتاب ممنوعه نخریده باشد، روبروی دانشگاه تهران شعار نداده باشد و کتک نخورده باشد؛ شاهرضا، خیابان انقلاب بود!
خیابان انقلاب از میدان انقلاب تا میدان امام حسین، دنیای جوانان پرشور و پر آرزو، هیجان حیات و مبارزه امید و ناامیدی. این خیابان طولانی از آن دانشجو، کارگر، سرباز، فروشنده، خانهدار و بیکاران است. محل تلاقی مهاجر و شهروند، علم و نادانی، زیبایی و زشتی، سکوت و فریاد، و مرگ و زندگی.
خیابانی که ارزش بحثهای طولانی و بیدار ماندن تا صبح و حرف زدن دربارهاش را دارد. شهر برلین این روزها میزبان نمایشگاهی درباره این خیابان تاریخی و کمهمتای پایتخت ایران است.
مرکز هنر و شهر «ZKU» برلین که همواره به نقش هنر در بافت شهری توجه داشته است، نمایشگاه «خیابان انقلاب» را با مدیریت دکتر کاترین ویلدنر برپا کرده است.
در این نمایشگاه آثار متنوعی از هنرمندان جوان ایرانی با موضوع خیابان انقلاب به نمایش در آمده که هر کدام از زاویهای متفاوت و خاص به این خیابان توجه نشان دادهاند. این هنرمندان که متوسط سنی آنها 30 سال است در قالب عکس، ویدئو، صدا، مجسمه و گرافیک در این نمایشگاه حاضر شدهاند.
پیکان اصلی این نمایشگاه به سمت تغییرات آرام و هدفدار خیابان انقلاب به عنوان مهمترین و تاثیر گذار ترین خیابان پایتخت ایران قرار گرفته است؛ تغییراتی که شهرهای مهم ایران را از فضایی برای زندگی انسانی به فضایی مناسب رفت و آمد اتومبیلها بدل کرده است. در این بافت تازه، شهروندان فرصتی برای توقف یا گردهمایی ندارند و شهر برای آنها به محل گذر بدل میشود.
این تغییرات از سال 2009 [سال تظاهرات موسوسم به جنبش سبز] در تهران پدید آمد تا حدی که امکان دارد شاهراههای پیوست جمعیت را مسدود کند. به این معنی که اکنون چهار راه ولی عصر فقط برای رفت و آمد اتومبیلها طراحی شده و چراغهای راهنمایی برچیده و پل زیرگذر برای عبور مردم از یک سوی خیابان به سوی دیگر ساخته شده است.
در این شرایط که سر تا سر خیابان انقلاب با نرده، حصار کشیده شده است و افراد نمیتوانند به راحتی قبل از یک سوی خیابان به سوی دیگر تغییر مسیر دهند، در نتیجه محل تلاقی و تجمعی هم باقی نمیماند و مردم به جای بودن روی زمین مجبور به ترک آن و رفتن به زیرزمینی میشوند که با دوربینهای مدار بسته رصد میشود و دیوارهای تونل آنها را کنترل میکند.
اولویت عبور اتومبیلها در این خیابان به معنای سهولت تسلط بر شهروندان و ردیابی آنهاست. اما عابران شماره و نشانهای برای پیگیری ندارند. در چنین شرایطی شهروند به زیر زمین منتقل میشود و فضا برای اتومبیلها باز میشود.
مدیریت خیابان انقلاب، پیام ممنوعیت خود را در حالی به شهروندان اعلام میکند که روزانه نزدیک به چهار میلیون نفر یعنی معادل جمعیت برخی از کشورهای اروپایی فقط از چهار راه ولی عصر عبور میکردند. این پتانسیل تجمع و حیات شهری اکنون به تونل زیرزمینی تزریق شده که به دلیل محتوای متعدد مسیرها، عابر پیاده را گیج و سرگردان میکند. اگر عابری قصد کند از این چهار راه عبور کند با نزدیک به 8 مسیر متفاوت روبروست که دو مسیر آن به اتوبوسهای تندرو در دو جهت مخالف ختم میشوند.
این اتوبوسهای تندرو که یک «لاین» کامل از خیابان انقلاب را به خود اختصاص دادهاند، دست یافتن عابران را به سوی دیگر خیابان با دردسر روبرو میکنند. ضمن اینکه نردههایی که بر پیکر خیابان انقلاب خط کشیدهاند، یک راه دو دقیقهای را تبدیل به حتی 20 دقیقه میکنند. یعنی شهروندان با یک لابیرنت پیچیده روبرو هستند که شاید آنها را از حضور در این خیابان پشیمان کند.
در نمایشگاه «خیابان انقلاب» آثاری با عنوان «من پهلوانم» به نمایش در آمد که نگاهی طنز به نردهکشی خیابان انقلاب دارد. این مجموعه عکس و مجسمه، مجسمه عابران پیاده (ورزشکار) در حال پرش از این نردهها را پیش چشم مخاطب قرار داده و پیامآور این طنز تلخ است که برای عبور از خیابان انقلاب باید پهلوان بود و پرش از مانع را یاد گرفت!
دیگر مجموعه عکسی که در این نمایشگاه به روی دیوار رفته، تصاویر پای عابران پیاده خیابان انقلاب است که با وجود محدودیتها همچنان از پیادهرو استفاده میکنند. این عکسها مردم را در حال رفت و آمد نشان داده و با اینکه تعدادشان مثل گذشته پرشمار نیست ولی هنوز در جریان هستند. این تصاویر دقیقا همانند قد عابران به روی دیوار قرار گرفتهاند و بازدیدکنندگان تصاویر عابران پیاده را همقد خود میبینند.
علاوه بر طراحی تابلوها، سالن نمایشگاه هم در هنگام ورود حس محدودیت رفت و آمد را به بازدیدکننده میدهد، آنچنان که هنگام ورود نردههای مسدود کننده قدرت انتخاب مسیر را از بازدیدکننده میگیرند.
بخش دیگری از این نمایشگاه به عکسهایی تعلق دارد که پشت پرده، پشت ستون، درب فلزی، توالت و شیشه پنجره سالن نمایشگاه قرار داده شدهاند، یعنی در، ظاهرا، بی اهمیتترین و پیشبینیناپذیرترین محل نمایشگاه!
سوژه این عکسها هیچ است! یعنی در و دیوار و زمینی که اصلا اهمیت سوژه شدن را از نگاه کلیتگرای هنری ندارند. هنرمند در توضیح آثارش برای بازدیدکنندگان آورده است که هر وقت میخواسته از خیابان انقلاب عکاسی کند، یکی آمده و از او پرسیده برای چه عکس میگیرد؟ آیا مجوز دارد؟ و او هم همواره زاویه دوربیناش را رو به پایین و زمین میگیرد که معمولا هم شکارش چیزهای بی اهمیت میشوند. عکسهایی از عناصر به حاشیه رفته که به اراده و خواست عکاس، تصاویر آنها هم در یک نمایشگاه به حاشیه رانده میشود.
یکی از عکاسان این مجموعه، تصاویری از سیاهی و افسردگی خیابان انقلاب گرفته است. عکسهایی سیاه و سفید که فضای سنگین و مرده خیابان را با کمترین عابر و حضور انسانی نشان میدهند. این آثار شاید آینده خیابان انقلاب و مرگ بافت انسانی آن را به نمایش میگذارند.
بخش قابل تامل دیگر این نمایشگاه، استفاده از صدا برای القای بافت صوتی خیابان انقلاب است. در این بخش، بازدیدکنندگان میتوانند صدای خیابان انقلاب را از خیابان آزادی (آیزنهاور سابق) تا میدان امام حسین (فوزیه سابق) بشنوند، پر از صدای بوق، حرکت موتور و ماشین و بخشی از گفتگوی عابران پیاده که بعد از چند دقیقه هر کس را کلافه میکند.
صدای دیگری که هر یک ساعت یک بار در سالن نمایشگاه میپیچد، صدای هلیکوپتری است که ابتدا ضعیف و بعد از مدتی سالن را در مینوردد. این صدا برای هر کس میتواند معنای منحصر به فردی داشته باشد ولی قاعدتا صدای کنترل و حراست اولین چیزی است که به ذهن میرسد.
بخش دیگری از این نمایشگاه به ویدئو و عکسهایی با موضوع آلودگی هوا و پتانسیل قوی خیابان انقلاب در زمینهی عرضه کالا تعلق دارد. هنرمند در ویدئوی خود تصاویری از واکنش مردم نسبت به فروش گلدانهای متنوع در پیادهرو تهیه کرده است چرا که راه حل آلودگی هوای تهران درختکاری است و رهگذران با دیدن گلدانها در پیاده رو واکنش متفاوتی نشان میدهند. چون بر اساس قواعد شهری، دستفروشها گلدان نمیفروشند.
عکسهای این بخش هم مربوط به نمایشگاه عکسی میشود که عکاس پیشتر در یکی از قدیمیترین داروخانههای خیابان انقلاب برگزار کرده است. نمایشگاهی که بازدیدکنندگانش مراجعه کنندگان به داروخانه هستند.
عکسهای دیگر این نمایشگاه هم با محوریت دختران و پسران جوان و خوش تیپ خیابان انقلاب گرفته شده که به واسطه حضور روشن و تاریخی دانشگاه تهران، تالار وحدت (رودکی سابق)، تئاترشهر، سالنهای سینما و کتابفروشیهای متعدد و دانشگاه آزاد، در این خیابان رفت و آمد میکنند. پوشش این جوانان شاید با دیگر عابران یکدست نباشد ولی در خیابان انقلاب به امری عادی بدل شده است.
گرافیک به نمایش در آمده در این نمایشگاه را شاید بتوان یکی از اصلیترین دلایل تغییرات خیابان انقلاب قلمداد کرد. هنرمند از دوستان خود پرسیده که در یک واقعه تاریخی مشخص در کدام منطقه از خیابان انقلاب حضور داشتهاند و آن نقاط را روی اثر نشانهگذاری کرده است. در این اثر میتوان تجمع و تکثر جوانان همسن و سال هنرمند را، در واقعهی مربوطه در خیابان انقلاب مشاهده کرد. در واقع تجمعی که در خیابان انقلاب رخ داده است، به دلیل باز بودن فضا، راه داشتن خیابانها به هم، تعدد کوچه پس کوچهها، امکان گریز را فراهم میکرده است. اما اینک با تغییرات صورت گرفته، احتمال آن به صفر تقلیل پیدا کرده است.
عکس های ديگر اين نمايشگاه را در پيوند بالا ببينيد