تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

9 دی ماه 1394 ـ 30 ماه دسامبر 2015

میزان رای ملت است؟!

جواد رضایی میرقاید

شعار «میزان رای ملت است» در حکومت جمهوری اسلامی به همان اندازه مضحک است که خمینی بار دیگر گفته بود: «کمونیست ها نیز مجازند فعالیت داشته باشند!»

شاید نتوان بر معمار دوران طلایی، امام، ایراد گرفت، اما مضحک و خنده آور آن است که عده ای که افتخارشان این بوده که در ابتدای انقلاب، بدلیل عدم شناخت از محتوی حکومت آینده در نمایش رفراندوم رژیم شرکت نکردند، هم اکنون که دل و رودهء نظام با کثافات حاصله نزد انظار بیرون ریخته دل به تغییر مرداری بسته اند که تنها در خواب هایشان تعبیر می یابد!

بازی در نمایش های انتخاباتی رژیم، تحت نام دفاع از انقلاب در مقابل سلطنت، از خط امام در مقابل لیبرال ها، خط امام در مقابل خط انجمن حجتیه، خط امام و سردار سازندگی، اصلاح طلبان در مقابل اکبر شاه، اصلاح طلب و اصول گرا، اصلاح طلب اصول گرا در مقابل اصول گرا، اعتدال گرا در مقابل اصول گرایان و دلواپسان، بازی بین بد و بدتر، و دفاع از سگ زرد در مقابل شغال سال هاست که توجیه گر عده ای از سیاست بازان و بازی خورده گان عرصهء نمایش های انتخاباتی رژیم جنایتکار اسلامی در ایران شده است! متأسفانه این توجیهات از اوایل انقلاب وجود داشت و بسیاری از فدائیان اکثریت و حزب توده را قربانی این سیاست فاجعه آمیز و بی خردانه نمود؛ روشی که آنها را به بی آبرویی و، در مقطعی، به حمایت و همکاری امنیتی با حکومت کشاند.

وجود دسته بندی و تمایز بین جناح های حکومت امری طبیعی است و سابقاً نیز بین افراد و جناح هایی از حکومت تفاوت ها و اختلافاتی وجود داشته و انکار این اختلافات نیز می تواند احمقانه و بدور از واقعیت باشد. اما وقتی نتوان سمت و سوی این اختلافات و منافع گروهی درون نظام آن را تشخیص داد کار به همان سردرگمی دائمی ختم می شود که یاران سابق به مصیبت آن گرفتارند. فاجعه بار و عوامفریبانه تر آن که برخی، همچون سه دههء گذشته، در بین جناح های حکومتی سرگردان و در نمایش های آن نقش دلقک سیاسی را بعهده دارند و دیگران را به درون این نمایش ها فرا می خوانند. این وازده گان سابقاً چپ از تجربهء سرکوب خلق کرد و ترکمن صحرا، از انقلاب فرهنگی، از خاوران ها، از قتل های زنجیره ای و کهریزک درس نگرفته اند.

این کج های راست، همیشه در مقابل قیام و خشم توده هایی که از جنایت رژیم بستوه آمده اند ایستاده اند. آنها با اسم رمز اصلاح و تغییر با رژیم همسو و ماندگاری آن را خواهانند، در زمانی که مردم به ستوه آمده برای ايجاد اصلاحات ساختاری و تغییرات دمکراتیک، رو در روی نیروهای سرکوبگر به خیابان ها آمدند، مردم را به راهپیمایی سکوت و فریاد الله اکبر دعوت می نمودند تا پایه های نظام نلرزد و کاج ستم ویران نشود!

هم اکنون این «فرماندهان بی لشکر» بیش از گذشته می دانند که رژیم، علاوه بر بحران های ساختاری، در بحران های عدیدهء داخلی و خارجی زمین گیر شده است و بلحاظ اقتصادی در رکود بسر می برد و نرمش قهرمانانهء خامنه ای نیز با برجام نافرجامش نتوانست گرهی از مشکلات اقتصادی رژیم بگشايد.

کج اندیشان راست تنها دو گزینه را پیش روی خود می بینند، جناح خامنه ای و باند رفسنجانی. آنها رفسنجانی را نمایندهء اعتدالیون و اصلاح طلبان می دانند، از دیدگاه آنان رفسنجانی نماد تغییر است از این روی جامعهء مدنی را به حمایت از عالیجناب فرا می خوانند!

براستی آیا آنها نمی دانند رفسنجانی نماد کدامین تغییرات در کشور بوده و کدامین کارنامه را زیر بغل خود دارد، آیا آنها از کارنامه و سِمت های روحانی نزد نظام ولایت باخبر نیستند!

رفرمیست های لانه کرده در صف اپوزیسیون خوب می دانند که رأس هرم آبستن مرگ دیکتاتور است و ممکن است بحران جانشینی به معضلی مرگبار برای کلیت حاکمیت و انفجار جامعه مدنی و مردم بستوه آمده باشد.

آنها بدلیل استیصال خود در مبارزه علیه استبداد و دیکتاتوری همچون گذشته به جناحی از جنانیان نظام آویزان و تنها رؤیای تغییر را زمزمه می کنند تا شاید امثال رفسنجانی، خاتمی و یا حتی میرحسین موسوی بتوانند در پیوند با غارتگران بین المللی کشتی نظام را از امواج شورش گرسنگان به سختی عبور دهند.

وقتی سیر تکاملی جریانی بدون تغییر رویکرد از اشتباهات فاجعه بار پیش رود و به انشعاب، انشقاق و ریزش ختم شود تا جائی که نتواند با نزدیک ترین یاران سابق خود به وحدت و اشتراک عمل رسد طبیعی خواهد بود که به تغییر ساختاری و عبور از حاکمیت جنایتکاران اعتقادی نداشته بلکه «تغییر و اصلاح» واژگانی برای انحراف افکار عمومی در مبارزه علیه حاکمیتی است که با رکود و بحران مواجه است.

چگونه است این مدافعان دروغین اصلاح و تغییر، بعد از سه دهه مسیر خفت بار پیموده شده، خود را تغییر نمی دهند و با پوزش از نیروهای انقلابی، دمکراتیک و ملی ایران به مبارزهء مشترک علیه حاکمیت جنایتکاران که ایران را تا مرز ویرانی سوق داده است، همراه نمی شوند؟ بطور خلاصه و عامیانه نهایتاً توصیهء این "اعتدالیون" و اصلاح گرانِ بارگاه ماتم زدهء ولایت به قربانیان خود این است: «شما وارد نمایش های مهندسی شوید، اگر گذرتان به کهریزک ها افتاد مقاومت نکنید، متوسل به خشونت نشوید، تنها شلوارها را پائین کشیده و دست ها را بالا ببرید تا قفل ها با کلید اعتدال نظام باز و گشایش های بیشتری حاصل شود».

برگرفته از فيس بووک نويسنده

بازگشت به خانه