تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
روز از نو، زور از نو
بهنام چنگائی
مزه
ی گسِ نتایج یکسان انتخاب های بی هودهء
نظام بحال پائینی ها، مخالفانِ و فریبخوردگان، همانطوریکه انتظارش می رفت بکام
نامردمان، نامرادان و پراکندگان تلخ نشست و تضاد آنها را بیش از پیش برابر هم نهاد،
و منافع ناسازگارشان را برجسته تر از گذشته پیشاروی مبارزه ی آتی شان گذاشت. نه
کشاکش های مردمفریبانه ی اصولگرایان بعنوان انتخاب اصلح، و نه دیگر های و هوی های
اصلاح جویان و دغلکاران همسوی آنان، در تعریف ملی
-
اسلامیِ
کشورم کشورم، و نه دست بردن غیبی در شمارش آراء
برای تأمین سقف لازم اتوریته ی خامنه ای، هیچکدام رنج
مان نمی دهد؛ چراکه ما ذات پلید و تمامیت
گرای روحانیت و همگرایان متقلب له و علیه او را می شناسیم و بهمین خاطر تا
سرنگونی کل بساط شان ایستاده ایم. مگر نه این است که همگی آنها دست در پختِ آش شله
قمکار انتخاب های تاکنونی با
هم داشته، و نتایج آن
را پیوسته از پیش همچون همیشه در یک دیگ مشترک نظم و نصب کرده بوده اند؟ و ثمره ی
آن تلاش ها نیز بقای نظام جنایکار، تک
قطبی و ارتجاعی خلافت شیعی بوده و هست که همچنان بر تارک هستی ایرانی و ایران
نشسته، و می خواهد بر فردا هم با حمایت های به اصطلاح غیبی حاکم باشد؟
در آن میان و دکان رنگرزی، پشتیبانی شگفت انگیز طیف های نه سر پیاز و نه ته پیازِ
"کور
کار" و مدافع شرکت در انتخاباتِ دو
سر
طلا بود، که بسود حاکمان قلدر و بی قدر اینک پایان یافت. و حالا نوبت دور دوباره ی
کوس و کرنای سردمداری مطلق منم منمِ رهبِر خدایگونه، معممین، مُکلاها و مافیاهای
داخلی و خارجی شان از یکسو، ترفند و کلکِ کلید
داری روحانی در امیدوار
سازی مردم به گشایش طلسم جادوی نئولیبرالیسم و باندهایشان برای رهائی از زور و
زندان و چپاول استبداد مذهبی از سوی دیگر آغاز تازه تر یافت. بنا بر این: "روز از
نو و زور از نو!" در این میان بی گمان برای مردمان هوشیار، بیداد
رس، بیکار، گرسنه و بجان آمده هدف سرنگونی مخدوش نشده و اصلاً
مهم و تعیین کننده نیز نبوده و نیست که چه جناح و طیفی از این رسوایانِ بی آبرو در
این نمایش های مسخره، نام
شان بر چهره ی زشت و پلید برندگان انتخابات خبرگان و مجلس خواهد نشست و بنشیند؛
مبارزه علیه کل نظام ادامه دارد.
برای بسیاری از بیکاران، کارگران، زحمتکشان، زمینگیران، سرخوردگان، جوانان،
روشنفکرانِ مترقی، دانشجویان، دمکرات های مردمی، ادیان، مذاهب، ملیت های تحت ستم و
بویژه تحقیرشدگی زنان در این حاکمیت بلند خودکامه، هیچ دست آویز امید
بخشی در این سالیان دور و دراز موجود نبوده است و نیست؛ مگر حداقل یک اصل مورد
استفاده قرار نگرفته در اینگونه انتخابات فرمایشی و آن جز دخالت ستیزه گر، مقاومت
متقابل و اعِمال حضور اجتماعی و بهره وری درست از اراده ی ایستائی مردمی علیه اهرم
چندش آور رای گیری ها نبوده است. تحریم سراسری و کلان! روشی که در همه حال تمسک به
آن تا همین آخری متصور می بوده است؛ ولی بکار گرفته نشده است. راهکاری که این تدبیر
و صف آرائی های پیاپی آن جهت "انزوای رژیم"
می توانست بعنوان یک ابزار پایه بر رسوائی هرچه بیشتر کل دم و دستگاه شیعی بیانجامد
و به رد انتخابات
اش
فراروید؛ در میان مخالفان همسو هم چندان مطرح نبوده است. ایده ای که هیچگاه و این
بار
هم در اندیشه ی چگونگی همکاسه کردن اراده ی تحریم راه نبرد، و در میان اپوزیسیون
مورد پذیرش و بهره برداری جنبش های رو
در
روی و مبارز علیه "کل رژیم" قرار
نگرفت. و چرا؟
تز و تاکتیکی که در کنار آن، با دخالت منفی بشکل "خانه نشینی" و تقویت اتحاد یکدست
می شد برابر بالماسکه ی انتخابات ایستاد؛ رل موثر، موفق و ممکن تر مردمی را تحریک و
زیرکانه دامن زده، و همو می توانست با اهداف اینچنین بست گزینی های سراسری، بسادگی
و قدرتمند بکار تحقیر، تنبیه، تأدیب و تهدید کل رژیم درآید و ای بسا درمی آمد.
همزمان و توامان با ایجاد صف بندی های مستقل طبقاتی، همگامی اجتماعی و همسرائی
همگانی، به اعتماد بنفس توده ای و سرکوب شدگی کارگران در مسیر همبستگی طبقاتی یاری
رساند و مفید بفایده ی مقاومت بزرگ و مدنی بکار می رفت که نرفت. شیوه ای تجربه نشده
و بی دردسر که متاسفانه مولد موج مخالفت یکپارچه علیه انتصابات را در میان کل
مخالفان و سرنگونی خواهان برای چنین جنبشی یکپارچه مستمسک نشد و نیروهای همدرد را
همسو و همراه نساخت؛ و در عرصه های مخالفت علیه خودسرهای ولایت، دارای انسجام نبود
و راه مشترک را نیز نیافت. دریغا فرصت مناسب دیگری از دست رفت و امکان اندک تغییر
هم، که با بایکوت فرضی این نمایش بد و بدتر میسر می شد، آن نیز ناگزیر یکبار دیگر
سوخت.
حالا، نه آنهای اپوزیسیون داخلی و نه اینهای اپوزیسیون رفرمیست مذهبی و بیرون از
دایره ی خیمه، و شگفتا بخشی از دمکرات ها و تعدادی از چپِ سرگشته، هیچکدام هنوز
باورندارند که نظام ولایت فقیه مطلق، پدیده ای غیر زمینی و خارج از خواست و اراده ی
موافق و یا مخالف مردمِ "امت و بنده" است؛ و برابر مانیفست اسلامی شیعی، حکومت:
امری الهی ست، و اگر غیر از این می بود! پس چرا فقه و دعاوی ولایت بخش اصلی و پایه
ی قانون اساسی کشور شده است؟ این حاکمیت مطلق تئوکراسی، مجرب،
و کانون گردش آن گزیر
ناپذیر با اراده ی چندسویه ی تبهکاران
«سپاهی
ـ خامنه ای ـ رفسنجانی ـ روحانی»
تاکنون چرخیده و منافع حیاتی همگی آنها و وابستگان شناخته شده و ناشناس شان را
نمایندگی می کند. بنا بر همین ساختار و الزام بقای آن، این مجموعه ی بی هیچ پرده
پوشی در هم تنیده، قانون اساسی آن و قوای سه گانه و هرگونه دخل و تصرفی را هم بی کم
و کاست اینان با
هم در زیر مهمیز خود مشترکاً
دارند. پس مردم و ما مخالفان رژیم اگر گول دعاوی حسن آقای امنیتی را خورده ایم ول
معطلیم؛ و هر اشتلم و وعده ای برای بهبود در مسیر دخالت اجتماعی و نه طبقاتی آن
لااقل برای چپ ها و کمونیست ها رویاست و تا بقای این ساختار فوق بشری دگرگونی اندکی
هم محال محض می باشد.
شخصا باوری به نفوذ اندیشه ی توطئه گر و یا ستیزه جو در اراده ی خودفریبان رنگین
راست، میانه و چپ و همراهی نادانسته و یا آگاهانه ی آنان با انتخابات را رد کرده و
قبول ندارم؛ و تردید هم ندارم که در میان جنبش پراکنده ی اپوزیسیون و نیروهای سازش
پذیرش با حاکمیت ولائی، هستند عناصر مجرب و مخفی و نافذ که رل سمت
گیری نرمش پذیران را مدیریت می کنند. چراکه باور به اندکی تغییر با اهرم انتخابات
حاکمیت اسلامی جز تف سربالا نبوده و نیست؛ اما این عده کارِ کور می کنند. فرجام
ِاستعداد پذیرش اجتماعی هم بر
اساس مواضع و بازتاب رأی
گیری ها نشان می دهد که سقف بردباری مردمی انباشته از فریاد و شورش و شبیخون،
ناگهانی ست و تکرار داستان های حسن آقای کلیددار امید و تغییر چند نماینده ی مجلس
از هر دو
سو و تعویض چند غارنشین شورای فسیل شدگان، هرگز و هیچگاه نقشی در گمراهی مبارز علیه
سلول سرطانزده ی خامنه ای و دارو دسته هایش ندارد.
راه مبارزه ی مسالمت
جویانه و بردباری مردم و مای اپوزیسیون سرنگونی خواه سقفی دارد!
سی و هفت
سال دندان برجگر امید سائیدن کافی ست. نبرد ما در راه مبارزه ی سازش ناپذیر خویش با
حاکمیت مهری اسلامی در فضائی تکراری و تاکنونی، و در دور و تسلسل های پوچ گرائی ها
دچار
آمده و چنین بنظر می آید که مخالفان و سرنگونی خواهان شایسته است راه ها و اهرم های
مقاومت و مقابله ی متمدنانه ی گذشته را ببوسند و کنار نهند. ما نیروهای چپ و
کمونیستِ برابری
جو و سکولار بر مبارزه اجتماعی طبقاتی خود در این مقاطع مسخرگی انتخابات های بی
فایده و شرم آور پای می فشاریم و از این گماشتگان رنگین که با نام ما و در بساط
رژیم اعدام ها کاسه می لیسند، فاصله بیشتر گرفته و خواهیم گرفت. این آنهای زبون و
خودکم بین و بی اعتماد به توان سرنوشت ساز کارگران و توده ها هستند که پس از این
باید آبروی نداشته ی خود را به شکلی از اشکال زیر عبای ملاها پنهان کرده و تهوع
آورتر از همیشه آنجای بوگندوی خود را بلیسند.
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=72365