تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
ثروت و عدالت در ایران فردا
(جایگاه عداالت اجتماعی در سازندگی ایران)
سام قندچی
I- ثبت اختراعات و دانش رمزی شده
دکتر شهیندخت خوارزمی در رساله 11 اردیبهشت 1383 خود تحت عنوان "ایران و انقلاب دیجیتال" می نویسند:
"از نظر فن آوری، جفری سكس، در دانشگاه هاروارد، مطالعهای انجام داده و براساس دو معیار «تعداد حق امتیاز اختراعات به ازای هر یك میلیون نفر جمعیت» و «سهم صادرات فنآوری پیشرفته از تولید ناخالص ملی»، جهان را به سه منطقهء فن شناختی زیر تقسیم كرده است:
"نوآوران فن آوری: كشورهایی هستند دارای 10 حق امتیاز (اختراع ثبت شده) یا
بیشتر كه به ازای هر یك میلیون نفر جمعیت صادرات فن آوری پیشرفته در
این كشورها حد اقل دو در صد تولید ناخالص ملی آنان را تشكیل میدهد.
"كاربران فن آوری: این كشورها توانایی بالایی در جذب داناییها و فن آوری
های
پیشرفته دارند و زیر ساخت لازم رابرای این كار فراهم آوردهاند.
"حذف شدگان: این كشورها در تولید و در جذب و مصرف فن آوری پیشرفته سهمی ندارند و یا سهم آنان ناچیز است.
"ایران در گروه سوم قرار دارد. شاید گفته شود چون مدل و ارقام این طبقه بندی در دست نیست، نمیتوان اعتبار این طبقه بندی را تائید كرد. ولی شكی نیست كه سهم ایران از صادرات فن آوری پیشرفته و حق امتیاز كه معرف تولید فن آوری نوین هستند، بسیار ناچیز است. ایران در سال 2001 تنها یک حق امتیاز داشته است. این در حالی است كه در سال 1997، این رقم برای امریكا 111906 بوده است."
اجازه دهید جمله آخر ایشان را تکرار کنم که می نویسند ایران در سال 2001 تنها یک حق امتیاز اختراعات یعنی patent داشته است، زمانی که آمریکا در سال 1997 رقم 111806 را داشته است. آیا این رقم اهمیت اش، مثل صد سال پیش، فقط بمعنی با سواد تر بودن یک جامعه در مقایسه با دیگری است؟ خیر؟
رقم مربوط به حق امتیاز اختراعات در عصر حاضر، بیان نسبت ثروت آیندهء دو جامعه است، چرا که مهم ترین ثروت در دنیای آینده، نه مالکیت زمین، نه مالکیت کارخانه، بلکه مالکیت دانشی است که بهترین بیان اش هم در اختراعات ثبت شده است. در نتیحه، اساس تولید و توزیع ثروت در آینده ایران، مالکیت دانشی، و اگر دقیق تر بگویم، تولید و مالکیت دانش رمزی شده codified knowledge است.
درباره دانش رمزی شده، دانیل بل Daniel Bell در پیشگفتار 1999 بر کتاب "فرارسیدن جامعهء فراصنعتی The Coming of Post-Industrial Society خود، بطور مبسوط توضیح داده است. آنچه وی دانش رمزی شده می نامد، امروز به آسانی در ASIC های بغرنچ در تولید سمی کانداکتور semiconductor قابل رویت است، که در آن دانش در درون خود «طرح» design نهفته است، و این طرح ها، اقتصاد واقعی فراصنعتی را از اقتصادهای قدیمی سرویس-دار جدا می کنند.
II- ثروت جامعه چیست؟
کتاب آدام اسمیت بنام "ثروت ملل" مهمترین کتابی است که در تاریخ، درباره «ثروتِ» جوامع بشری نوشته شده است. جالب است که وی در ابتدا جامعهء اولیهء زمان شکار را با جامعه ای که حیوانات اهلی دارد مقایسه می کند و مینویسد که دومی می تواند محصول خود را انباشت کند، و برای محصول هم گاو را مثال می زند. در واقع، تفاوت آهوی وحشی و گاو اهلی در این است که دومی قابل کنترل است، و در نهایت با تضمین قانون و دولت می تواند تحت مالکیت درآید.
به همینگونه هم مالکیت دانشی، نظیر اختراعات، یا نرم افزارها، در کشورهائی که حق طبع و نشر را دولت تضمین کند، با شکل عمومی فکر و علم متفاوتند، و قابل کنترل و مالکیت بوده، و بیان ثروت جامعه هستند.
کتاب آدام اسمیت در سالی منتشر شد که آمریکا بیانیه اسقلال اش را نوشت. در آن زمان هنوز شکل اصلی ثروت، حتی در اروپا و آمریکا، دارائی ارضی بود. اما اسمیت بدرستی تشخیص داد که مالکیت کارخانه ای ثروت آیندهء جهان است. در شهرها هم این ثروت، یا در رابطه با اقتصاد کشاورزی منطقهء دور شهر توسعه می یافت، و یا در مورد شهرهای مجاور دریاها، ارتباط با تجارت خارجی، ضامن رشد ثروت آن شهرها بود.
امروزه نیز اگر حالت اول، یعنی سود جستن از نیازهای صنایع نزدیک مناطق اقتصاد نو، اساس پایگاه توسعهء اقتصاد فراصنعتی در غرب بوده است، در کشورهای دیگر نظیر ژاپن، اقتصاد نو اساساً در ارتباط با اقتصاد گلوبال رشد کرده است. مثلاً، در دو دهه اخیر، اقتصاد هند و سنگاپور بهترین نمونه های این نوع توسعه فراصنعتی هستند.
جالب است که اقتصاد هند از زمانی توانست بطور جدی رشد کند که دولت هند موضوع دفاع از مالکیت دانشی را جدی گرفته، و شرکت هائی نظیر ویپرو در هند، حتی بهتر از همتایان غربی شان، در حفظ این حقوق برای مشتریان شان، عمل کرده اند. ده سال پیش، در شغل مدیریت مهندسی که در شرکت ادپتک، شعبهء دفتر توسعهء مهندسی در بنگلور هند، داشتم، از سرویس های ویپرو استفاده می کردم و آنها کار شرکت هائی نظیر ادپتک و تندم را از هم جدا نگه می داشتند، و با ایجاد حفاظ در مقابل یکدیگر، و با استفاده از پرسنل و منابع جداگانه - با اینکه هر دو پروژه مشابه يکديگر بودند، آن هم در یک ساختمان.
به اصل بحث برگردم، ثروت جامعه در ایران چیست و بیشتر و بیشتر چه خواهد بود؟ درست است که تا زمانی که آلترناتیو جدی ای در دنیا برای نفت بوجود نیاید، اصل ثروت ایران ذخائر نفتی ماست، ولی موضوع اساسی جامعه ما ایجاد ثروت نو است، و حتی توزیع ثروت نیز بایستی اساساً در چارچوب ایجاد ثروت نو درک شود، و نه تقسیم مجدد ثروت کهنه.
چرا آدام اسمیت، در بحث ثروت ملل، از «تقسیم کار» در جامعهء صنعتی شروع می کند و می گوید که تولید کشاورزی راحت نمی تواند به تقسیم کار بپردازد، و در مقایسه با تولید کارخانه ای، در همان زمان وی که شکل تولیدی جوانی بود، به چندین هزار بخش تقسیم شده و ثروت زا شده بود. اسمیت، در همان موقع، از این تقسیم کار ها را به هزاران جزء ياد می کند. وی می خواهد روند آیندهء زایش ثروت را درک و با آن حرکت کند، یعنی آنکه از نظر او تقسیم شدن کار و تعدد اجزا به معنی مالکیت تعداد زیادتر اجزا، و بیان رشد مالکیت صنعتی بود. اگر در آن زمان، توسعهء جامعهء صنعتی با توجه به میزان توسعهء تقسیم کار قابل سنجش بود، در زمان ما، تولید فراصنعتی، دقیقأ با میزان گسترش مالکیت دانشی قابل سنجش است، و تعداد اختراعات ثبت شده شاخص بسیار خوبی برای این توسعه است، و این موضوعی است که چه در رابطه با تولید ثروت، و چه در رابطه با توزیع آن میبایست در نظر گیریم.
در رسالهء تولید فرا انسان مرکزی چنين ذکر شد که تولید مولکولی، که اساساً به فعالیت انسان به مثابه ابزار نیازی ندارد، اصل تولید آینده خواهد شد؛ و کشوری نظیر ایران نخواهد توانست با تولیدات قدیمی انسان مرکز، با چنین تولیدات نوین فرا انسان مرکزِ نقاط دیگر گیتی، در اقتصاد گلوبال، رقابت کند. در نتیجه تولید فراصنعتی برای ایحاد ثروت در ایران همانقدر مهم است که در آمریکا؛ و رقابت هم بر روی بهترین اختراعات و توسعهء آنها خواهد بود، و اصل ارزش در چنین تولیدی مالکیت دانشی پروسه های مربوط به آن تولید است.
جالب است که هند و سنگاپور امروزه بسیاری پروژه های «پایه ای» را شروع کرده اند که قبلأ فقط غرب قادر به انجام آنها بود. در نتیجه آشکار است که چنین کوشش های تولیدی برای کشورهای در حال توسعه نه تنها امکان پذیر است، بلکه رمز موفقیت آنها در آینده است، و در واقع این تولیدات، اصل تولید ثروت برای ایران آینده نگر خواهند بود.
III- عدالت اجتماعی
برداشت های سرمایه داری و سوسیالیستی در رابطه با عدالت اجتماعی برای ایران آینده کارائی نخواهند داشت:
الف- آنها که فکر می کنند عدالت اجتماعی در اقتصاد فراصنعتی مسأله ایران نیست، و فکر می کنند که سرمایه داری راه حل برای ایران است، در واقع طرح های سرمایه داری از نوع خصوصی سازی های حکومت اسلامی را ارائه می دهند و در رقابت با غرب زود شکست می خورند، و به حمایت گرائی می انجامند، و نهایت باعث دور افتادن مجدد از اقتصاد گلوبال می شوند - این بار در چارچوب یک اقتصاد خصوصی.
ب. تصور سوسیالیست ها که می خواهند در جهان کنونی برنامهء توزیع ثروت جامعهء صنعتی را ارائه دهند، و در نتیجه بدنبال اقتصاد دولتی هستند، در عمل سرمایه های خارجی را از سرمایه گذاری در ایران، بخاطر امتیازات دولت، فرار خواهند داد، و در داخل هم به فساد و سوء استفاده، همانگونه که در همهء کشور های سوسیالیستی بارها آزماش شده است، دامن خواهند زد.
اگر در کشورهای پیشرفته، استفاده از دست آوردهای جنبش های سوسیالیستی در سیستم های سرمایه داری، تعدیل هائی نظیر دولت رفاهی و حقوق اجتماعی را تعبیه کرده، در ایران حتی چنین سیستم هائی هم وجود ندارند، و مضافأ اینکه در ایران توسعهء جدید، مثل دموکراسی های غربی، بصورت تدریجی نبوده، و در عمل مانند تجربهء کشورهایی نظیر زیمبابوه، این طرح ها می توانند از جانب یکی از دو سناریوی بالا، به جانب دیگری نوسان کنند، و نتیجه نیز نابودی جامعه شود.
به عبارت دیگر، راه حل های کهن سرمایه داری و سوسیالیستی، یا امتزاج های سوسیال دموکراسی، راه حل نبوده، بلکه تکرار دورهای باطل شکست خورده گذشته است، هرچند طرح موضوع عدالت اجتماعی، جزء لاینفک برنامهء توسعهء فراصنعتی در ایران می باشد، و بدون یک طرح مؤثر عدالت اجتماعی، هیچ طرح توسعه ای نمی تواند در ایران به موفقیت انجامد.
نکات زیر در رابطه با موضوع عدالت اجتماعی در ایران می بایست در نظر گرفته شوند:
1. دولت اساس کوشش خود را صرف پشتیبانی از مؤسسات آموزشی برای ایجاد اختراعات جدید در 10 سال آینده کند.
به این طریق ایران به سطح قابل قبولی در این زمینه، نسبت به جمعیت و وسعت خود، خواهد رسید و به این طریق قابلیت رقابت ایران در اقتصاد گلوبال تضمین خواهد شد.
2. اقتصاد مالکیت دار بمثابه شکل اصلی اقتصاد پذیرفته شود، همراه با سیستم های مالیاتی تصاعدی.
در مقالهء آیا سوسیالیسم عادلانه تر است؟ در اين باره که نوشداروی سوسیالیسم در میان روشنفکران ایران از جذابیت خاصی برخوردار است، نوشته ام:
«دربارهء کشوری بحث می کنیم که مردم اساسأ در پنجاه سال گذشته مالیاتی نداده اند، و دولت بزرگترین مالک بوده و با مالکیت نفت در واقع بیش از 90% سرمایهء درآمد زای کشور را در تملک خود دارد، و دولت بوده که به مردم از طریق سوبسیت پرداخت می کرده، و نه آنکه مالیات دهندگان به دولت حقوق بدهند. در نتیجه این کاری بسیار دشوار است که طرح دموکراسی مالکیت دار در ایران پیاده شود، و بخواهیم در آن عدالت اجتماعی را نیز تعبیه کنیم. در صورتی که در نظر روشنفکران چپ، یک میانبر سوسیالیستی وجود دارد بنام تبدیل مالکیت وسائل تولید به مالکیت عمومی، و عدالت اجتماعی هم از آن منتج می شود. يعنی یک نوشداروی راحت و سریع برای تمام دردهای اجتماعی؛ یک تیر و چند نشان.
«صرفنظر از آنکه چقدر "سوسیالیسم لیبرالی" دموکراتیک باشد، عاقبت کار به آنجا می رسد که بخش کوچکی از جامعه کنترل اقتصاد را در دست می گیرند، همانگونه که الیت (نخبگان) در جوامع سوسیالیستی واقعی چنین کردند. چرا که آنان دارائی های تولیدی جامعه را نمایندگی می کنند و فقدان مالکیت خصوصی بر وسائل تولید به این معنی است که این الیت کوچک «خود» صاحب آن دارائی ها محسوب می شوند. در مقایسه با آن، "دموکراسی مالکیت دار"، با تأمین مالکیت گستردهء دارائی های تولیدی و سرمایهء انسانی، از این مسأله جلوگیری می کند، و بهمين دلیل امکانات مساوی و آزادی های سیاسی این سیستم را عادلانه تر می کنند.
«در واقع، به حد اکثر رساندن سطع حداقل نیازهای اولیهء جامعه، (که رالز آن را در کتاب اصلی خود به نام "تئوری عدالت" در سال 1971 طرح می کند، و نظریه مهم خود-منفعتی روشنگرانه enlightened self-interest که در آن کتاب ارائه کرده)، در ماوراء جوامع کنونی غرب قرار می گيرد. وی همواره عادلانه بودن را آنگونه تعریف می کند که به مثابه تضمین "بزرگترین منفعت برای کم مزیت ترین عضو جامعه" است. به عبارت دیگر، در اینجا پشتیبانی از اصل اول عدالت، یعنی آزادی های سیاسی، و نیز تضمین به حد اکثر رساندن شرایط حداقل در جامعه، به معنی کشتن انگیزهء فعالیت نیست، همان چيزی که حتی در جوامع سوسیالیستی از نوع سوئد هم مسأله است، چرا که در اینجا عدالت از طریق اصل دوم، یعنی ایجاد امکانات مساوی، حاصل می شود و نه از طریق خیریه.»
خلاصه آنکه اقتصاد مالکیت دار، بیشتر از اقتصاد بدون مالکیت، توان برقراری عدالت اجتماعی را دارد، ولی مسألهء در آمد از صندوق سهامی-ملی، در کنار در آمد از کار، و سیستم مالیاتی درست، مجموعاً مسائل کلیدی عدالت اجتماعی خواهند بود که در زیر بحث خواهد شد.
3. یک سیستم رفاهی آنگونه که در یک دیدگاه آینده نگر در سال 1989 توضیح داده شده، در نظر گرفته شود که از صندوق سهامی ملی مدل آلبس تأمین شود و نه از دولت.
همانطور که در مقالهء تولید فرا انسان مرکزی ذکر کرده ام: «اگر در سطح جهانی نیاز به کار بشر نقصان یابد، مردم همهء کشورهائی که در آمدشان به کار (بمثابه ابزار هوشمند بکار آمده در تولید صنعتی و کشاورزی) وابسته بوده است، منبع در آمد خود را از دست خواهند داد، و زندگی شان از این تحولات، مستقیمأ متأثر خواهد شد، حال چه آنها در ایران زندگی کنند، چه در آمریکا».
این مهم است که تأکید شود که سیستم رفاهی پیشنهاد شده، نظیر صندوق بازنشستگی «غیردولتی» است، ولی برای همه مردم، در همه سنین. و به این طریق، در هر زمان، درآمد حداقل جامعه را به حد اکثر ممکن می رساند، از طریق فعالیت صاحبان این سهام، و این درآمد، مستقل از درآمد ناشی از کار شهروندان خواهد بود.
این طرح، با ایجاد امکان درآمد جدا از کار برای همهء مردم، لطمات انسانی حاصل از گذار اقتصادی به جامعه فراصنعتی را نیز کاهش خواهد داد.
همانگونه که می دانیم، خواننده ای نظیر بریتنی اسپیر Britney Spears، یا علی دائی فوتبالیست، یا یک برنامه نویس نرم افزار موفق، می تواند از کارخود ملیون ها دلار درآمد داشته باشد، اما دیگری، حتی در کار مشابه، ممگن است نتواند در آمدی داشته باشد، چرا که کارش«بهترین» شناخته نشده است. دربارهء این موضوع در مقالهء عدالت اجتماعی و انقلاب کامپیوتری مفصلأ بحث کرده ام.
آیا بایستی این اختلاف را از بین برد؟ منظور چنین هدفی نیست، چرا که در آن صورت انگیزه برای بدست آوردن مالکیت دانشی از بین می رود، و نظیر وضعیت بردگان در آمریکا می شود، که انگیزه شان برای مصرف بیشتر و کار کمتر بود. در واقع در زمان آبرهام لینکلن در آمریکا، در سال 1862 ، طرح هوم استد Homestead Act ، برای ایجاد انگیزهء مالکیت در برابر ایالات برده دار جنوب طرح شد که بسیار هم موفقیت آمیز بود، و تا 1976 در آمریکا ادامه یافت، آن هم چون، پس از صد سال، دیگر زمینی برای اجرای اینگونه طرح وجود نداشت. در نتیجه، اگر امروز طرح مشابهی، برای تفیض حقوق حاصل از اختراعات افراد در مؤسسات آموزشی و دولتی، به خود آنان، در صورت تمایل آنها به ساختن، انجام شود (مثلاً، در مدت معینی، نظیر 5 سال "هوم استد" که زمان اجازه داده شده برای آبادانی زمین و ساختن خانه بود) چنین کاری می تواند به انگیزهء قوی برای فعالیت انترپرونری تبدیل شود.
در نتیجه منظور جلوگیری از اینگونه درآمد از کار نیست، اما وضع کردن قوانین مناسب برای مالیات از آن، و نیز قوانین مناسب برای شرکت ها در دادن سهام خود به کارمندان است؛ آن هم در شرکت هائی که اینگونه مالکیت دانشی را تولید می کنند. نتيجه اينکه افزایش ثروت، و نیز توزیع عادلانه تر ثروتبدينگونه حاصل خواهد شد. شاید درست باشد که بخشی از سهام اینگونه موسسات، در زمان ورود به بازار، بعنوان شرکتی با معاملهء عمومی سهام، به کل آن حرفه، برای بسط فعالیت اعضا کم درآمدتر حرفه تخصیص یابد. درباره شکل گیری ارزش در اقتصاد نو، در مقالهء یک تئوری ارزش ویژه مفصلأ بحث شده، و همان معیار نیز میبایست برای تعیین نسبت های مالیاتی تصاعدی این درآمد ها بکار رود.
IV- نتیجه گیری
موضوع تولید و توزیع ثروت در ایران آینده را نه برنامه های سرمایه داری و نه برنامه های سوسیالیستی می توانند پاسخ گویند و، برای برنامه ریزی اقتصاد ایران آینده، استفاده از تحولات تولیدی «فرا انسان-مرکزیِ» جوامع فراصنعتی همانقدر اهمیت دارند، که برای آمریکا.
فعالیت برای ایجاد تولید مولکولی، توسعهء مالکیت دانشی در دانشگاه ها و موسسات دولتی و خصوصی، و مؤسسات غیردولتی اِن جی او، و ایجادی سیستم رفاهی بر پایهء صندوق سهامی-ملی، از اهم آن کارهائی است که میبایست برای تولید و توزیع ثروت نو در آینده ایران انجام داد.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
سوم خرداد ماه 1383
http://www.ghandchi.com/334-Wealth.htm
Wealth and Justice in Future Iran:
http://www.ghandchi.com/334-WealthEng.htm
مقالات دیگر مربوط به موضوع
http://www.ghandchi.com/600-SecularismPluralism.htm
http://www.ghandchi.com/index-Page10.html