تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

26 اسفند ماه 1394 ـ 16 ماه مارس 2016

جنگ بزرگی در راه است

کمال داوود

پيشگفتار: کمال داوود، نویسندهء‌ الجزایری (متولد 1970) به مدت هشت سال سردبیر روزنامه‌ «وهران» بود. «مرسو، بررسی مجدد» مهم‌ترین رمان اوست که برایش شهرت جهانی و جوایز متعدد (جایزه‌ی نخستین رمان گنگور، جایزه‌ی پنج قاره‌ فرانکوفونی و…) را به ارمغان آورد. در دسامبر 2014 یک امام سلفی، در واکنش به سخنان داوود در مورد هویت عربی و اسلام در کانال دوم تلویزیون فرانسه، فتوای قتل او را صادر کرد و از دولت الجزایر خواست این حکم را در ملاء عام به اجرا بگذارد. روزنامه فرانکفور‌تر آلگماینه درباره اسلام‌گرایی در جهان عرب با کمال داوود گفت‌و‌گو کرده است. این نویسنده الجزایری احتمال می‌دهد که گسستن روزافزون پیوندهای بین غرب و جهان اسلام از نشانه‌های یک جنگ بزرگ است. داوود به نقش عربستان سعودی در تقویت اسلام‌گرایی نیز اشاره می‌کند. ترجمه این گفت‌و‌گو را می‌خوانید.

***

پرسش: با موفقیت رمان «مرسو، بررسی مجدد» شما به یکی از نویسندگان لیبرال شاخص در جهان عرب بدل شدید… دليل اين توجه به نظر شما چيست؟

پاسخ: دنیایی که من به آن تعلق دارم غرب را تهدید کرده است. طبیعی‌ست که در چنین شرایطی صدای اشخاصی مانند من بیشتر شنیده شود.

 

پرسش: چندی پیش مقاله‌ای از شما در نیویورک تایمز منتشر شده بود دربارهء رابطه داعش با عربستان سعودی. چه فکر می کنيد؟

پاسخ: بله. مقاله با این عنوان بود: «عربستان سعودی و داعشی که ساخت». به نظر من «داعش» و «عربستان سعودی» به هم تعلق دارند. موتور اسلام رادیکال به روغن‌کاری نیاز دارد. رابطهء غرب با عربستان سعودی هم ریاکارانه است. از یک سو می‌گویند باید با تروریسم مقابله کرد، از سوی دیگر از مقابله با منشأ آن می‌پرهیزند.

 

پرسش: عربستان به نظر شما دقیقاً چه نقشی در گسترش اسلام‌گرایی ایفا می‌کند؟

پاسخ: داستان از این قرار است: هیچکس به عنوان اسلام‌گرا از شکم مادرش بیرون نمی‌آید. بعد از تولد است که آدمی اسلام‌گرا می‌شود، آن هم به این دلیل که کسانی هستند که این اندیشه را عرضه می‌کنند. عربستان سعودی اسلام‌گرایی را مثل یک کالا، اما به رایگان، عرضه می‌کند. بررسی کنید، ببینید چقدر پول خرج می‌کنند برای پروپاگاند اسلامی. باورکردنی نیست. این بودجه‌ها صرف انتشار کتاب‌هایی می‌شود که به رایگان در بین مردم پخش می‌کنند و همچنین هزینه می‌شوند برای راه‌اندازی شبکه‌های تلویزیونی که در همهء کشورهای عربی برنامه پخش می‌کنند. در کشورهای عربی 30 شبکهء تلویزیونی فرانسه زبان و 1200 شبکه به زبان عربی وجود دارد. فکر می‌کنید این برنامه‌ها چه تأثیری روی مخاطبان می‌گذارند؟

 

پرسش: آيا برای همین است که شما اغلب از شکست در یک «جنگ فرهنگی» سخن می‌گویید؟

پاسخ: دقیقاً همینطور است. شما فکر می کنید چرا فاشیسم (و دولت اسلامی هم یکی از اشکال فاشیسم است) قبل از هر چیز به فرهنگ هجوم می‌برد؟ فکر می‌کنید چرا داعش میراث فرهنگی میان‌رودان را نابود کرد و دانشمندان و روشنفکران را گردن زد؟ دقیقاً به این دلیل که نمی‌خواهند چیزی جز یک بیابان برهوت باقی بماند. در بیابان برهوت چه صدایی شنیده می‌شود؟ صدای الله. می‌دانید، من زمانی خودم مسلمان مؤمنی بودم و حالا فکر می‌کنم که در آن سال‌ها کتاب‌ها مرا از فلاکت اسلام‌‌گرایی نجات دادند. مردی که چندین کتاب دارد، اهل مداراست. او که فقط یک کتاب دارد، ناگزیر متعصب است. برای دستیابی به آزادی ما به کتاب‌های زیادی نیاز داریم.

 

پرسش: «هارون» در رمان شما: «مرسو، بررسی مجدد»، به‌تدریج به مرسو، راوی رمان بیگانه آلبر کامو تبدیل می‌شود. هر دو احساس می‌کنند که در این جهان بیگانه‌اند.

پاسخ: گمان می‌کنم احساس بیگانگی در جهان عمومیت دارد. به همین دلیل هم رمان «بیگانه» آلبر کامو مخاطبان بی‌شماری در سراسر جهان پیدا کرد. کامو در این اثر موفق می‌شود برای یک حس دردناک عمومی بیان ادبی بیابد. در نظر من، هارون و مرسو به این دلیل در جهان ما احساس بیگانگی می‌کنند که دیگر نمی‌توانند به چیزی عشق بورزند. بیگانگی آن‌‌ها در اثر از بین رفتن لذت اتفاق افتاده است.

 

پرسش: این تحلیل شما به طرز مضطرب‌ کننده‌ای روزآمد است. چنين نيست؟

پاسخ: جهادگرایان هم در پی از بین بردن لذت‌های زندگی هستند. یک اسلام‌گرای انتحاری توانایی عشق ورزیدن را از دست داده است. نه به زنی عشق می‌ورزد و نه به مردی. زندگی در نظر او بی‌مقدار جلوه می‌کند. شباهت‌ها شگفت‌آور است. آیا عملیات تروریستی در شهر «سوسه» در تونس را به یاد می‌آورید؟ تصاویری که مخابره شد در یاد من مانده است. آن مرد تروریست، خورشید فروزان و دریا. «تروریست» با آرامش در ساحل دریا، قدم‌زنان، حتی می‌توان گفت لخ‌لخ‌کنان، رها از هر بندی به راه خود می‌رود و ناگهان شروع می‌کند به تیراندازی. درست مثل رمان بیگانه کامو. یک جنایتکار آرام و رها.

 

پرسش: بعد از عملیات تروریستی باتاکلان در پاریس از فروپاشی جهان عرب سخن گفتید. نقش استعمار در این انحطاط چیست؟

پاسخ: بی‌تردید سهم زیادی در این فروپاشی داشته است. اگر در جایی که من به دنیا آمده‌ام متولد شده باشید، به زودی همهء توهمات شما از بین می‌رود. در حالی که رشد می‌کنید و می‌بالید، متوجه می‌شوید که استعمار به وعده‌های خود عمل نکرده، آن‌ها که برای آزادی می‌جنگیدند بر جای استعمارگران نشسته‌اند و در همان حال چپ‌گرایان عرب هم در همه این سال‌ها نتوانسته اند راهکارهایی بیابند و تمهیداتی بیاندیشند که نسل جوان به آینده امیدوار شود. اگر در چشم‌انداز شما امکان اشتغال و تحصیل درآمد وجود نداشته باشد، لاجرم زندگی‌تان به بطالت می‌گذرد. آنگاه ناگهان یک روز کسی با کتاب‌های رایگان سر می‌رسد و به شما وعده آینده‌ای بهتر می‌دهد و از بهشت سخن می گوید و از هر آن چیزی که تا آن روز از آن محروم بوده‌اید. شما چه می‌کنید؟

 

پرسش: و با این حال با این بحث که عرب‌ها قربانی استعمار هستند مخالف‌اید؟

پاسخ: من با هر آنچه که ما را در جهان عرب در موقعیت انفعال قرار دهد و به ما تفهیم کند که نمی‌توانیم کاری بر ضد داعش و تروریسم و رکود اقتصادی انجام دهیم مخالفم. ما باید بپذیریم که «داعش» بخشی از ماست. ما مسئولیم در برابر آنچه که اتفاق افتاده و این ما هستیم که می‌توانیم این وضع را تغییر دهیم.

 

پرسش: چرا شما را به خاطر این نگرش انتقادی به «نفرت از خود» متهم می‌کنند؟

پاسخ: حرف ابلهانه‌ای‌ست. من به کشورم و مردم آن علاقه دارم. اگر جز این بود در الجزایر نمی‌ماندم. با این حال طرفدار صراحت و شفافیتم. باید چیزها را آنگونه که هستند دید. این گام اول است برای تغییر. می‌دانم که غرب رفتار عادلانه‌ای در جهان عرب نداشت. اما این دلیل نمی‌شود که ما به خاطر این بی‌عدالتی‌ها سه نسل را قربانی کنیم. ما حق داریم از زندگی متعارفی برخوردار باشیم.

 

پرسش: شما گفته‌اید که ملاک قضاوت دربارهء یک جامعه نحوهء رفتار مردان آن جامعه با زنان است؛ چرا؟

پاسخ: بله. من به این موضوع اعتقاد دارم. از نحوهء رفتار با زنان می‌توان به حد تخیل مردم، به میزان عشق ورزیدن و التذاذ در یک حوزهء فرهنگی و همچنین به رابطهء مردم با جسمیت و به میزان علاقهء آنان به زندگی پی برد. جامعه‌ای که زن (به عنوان منشأ زندگی) را تحقیر می‌کند، جامعه‌ای‌ست بیمار. تا وقتی که در جوامع اسلامی مشکل زنان را حل نکرده‌ایم امکان پیشرفت هم وجود ندارد. این تنها چیزی‌ست در غرب که به آن رشک می‌برم: آزادی زنان.

 

پرسش: هفتهء گذشته به قانون اساسی فرانسه متممی افزودند که به موجب آن دولت تحت شرایط خاصی می‌تواند از شهروندانی که دو ملیت دارند، ملیت فرانسوی را سلب کند. نظر شما چیست درباره این قانون تازه؟

پاسخ: مضحک است. هیچ مشکلی را حل نمی کند. او که قصد کشتار دارد، درگیر ملیت و گذرنامه‌اش نیست. او اصولاً ملیت ندارد. نکته اصلاً در همین جا نهفته است: رادیکالیسم با ملی‌گرایی سر ستیز دارد. ما هر دم بر طبل ملی‌گرایی می‌کوبیم غافل از آنکه برای آن‌ها اصولاً این موضوع مطرح نیست. تروریست ‌های مسلمان اندیشهء جهان‌وطن دارند. از این گذشته این فکر خطرناک است. زیرا مبنایش بر آن است که یک ملیت خالص و یک دست وجود دارد. در الجزایر هم بحث مشابهی درگرفته است: شهروندانی با دو ملیت اجازه ندارند بر پست‌های کلیدی گمارده شوند.

 

پرسش: آیا گمان می‌کنید چنین اقداماتی از جبهه‌بندی‌های تازه نشان دارند؟

پاسخ: تصور می‌کنم وضعیت هر دم بغرنج تر می‌شود. مسیحیان را از خاورمیانه می‌رانند و در غرب هم به خاطر وحشت از ترور امکان زندگی از پناهجویان مسلمان را از آن‌ها دریغ می‌کنند. مثل این است که همه خود را برای یک جنگ آماده می‌‌کنند: یک جنگ بزرگ. همهء پیوندهای بین غرب و جهان اسلام را دارند قطع می‌کنند. من از این تحولات وحشت دارم.

 

پرسش: آیا ترورهای پاریس هم به همین دلیل اتفاق افتاد؟

پاسخ: قطعاً چنین است. بی دلیل نیست که فرانسه، هدف عملیات تروریستی است. این کشور در بین کشورهای اروپایی بیشترین جمعیت مهاجران مسلمان را پذیرفته و به همبن دلیل مصداق این نکته است که جامعهء چندفرهنگی [و همزیستی مسلمان و مسیحی] و تنوع فرهنگی امکان‌پذیر است.

 

پرسش: برخی از دوستان شما هم در بین قربانیان حملات تروریستی پاریس بودند. چنين است؟

پاسخ: بله. ما در سال های دهه 1990 در الجزایر هم شرایط مشابهی را از سر گذراندیم. وحشتناک است. اما چاره‌ای نیست. یا باید به زندگی ادامه داد و یا اینکه هر روز، از نو مرد. اول انسان عزادار می‌شود، اما بعد آنقدر مرگ روزمره می‌شود که مفهوم‌اش را از دست می‌دهد. با این حال باید ادامه داد. اسلام‌گرایان نباید بر ما غلبه پیدا کنند. به هیچ وجه.

از: فرانکفورتر آلگماینه

http://melliun.org/iran/84987

بازگشت به خانه