تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

26  اسفند ماه 1394 ـ  16 ماه مارس 2015

!با جتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

1. نابودی تیم های تروریستی داعش در ایران

          در حين انجام يافتن آئين های نوروزی در ايران، سخنگوی گروه تروریستی داعش نابودی ده ها تروریست اعژامی این گروهک به ایران را تائید کرد. "زلف النور البغدادی القفقازی" اعلام کرد: «تاکنون بیست و پنج گروه زبده و کارآزموده و همه فن حریف به ایران اعزام شده اند که همگی آنها از پای در آمده و نابود شده اند». سخنگوی داعش با اعلام این خبر اضافه کرد: «بیشتر این افراد به خاطر سوار شدن به اتومبیل های صفر کیلومتر ساخت ایران و واژگونی در حوادث رانندگی جان خود را از دست داده اند.». همچنین تعدادی از تروریست ها به خاطر خوردن غذای رستوران های شهری و بین شهری در دم کشته شده اند. چند گروه خشن تروریستی داعش هم در بین راه توسط شهروندان ایرانی که در پوشش مسافرکش شخصی عمل می کردند ربوده شده و مورد تعرض قرار گرفته و به علت لطمات جسمی وارده جان داده اند. ضمناً اموال و مدارک و تجهیزات آن دسته افراد داعش هم که موفق شده بودند خود را به شهر های بزرگ ایران برسانند در پیاده روها و ایسگاه های مترو و داخل اتوبوس های شهری از آنها ربوده شده و مجبور به فرار از ایران شده اند. بقیهء تروریست ها نیز به علت استنشاق مونو اکسید کربن موجود در هوای تهران و شهرهای بزرگ ایران شیمیایی شده و به وضع ناگواری جان سپرده اند.
          سخنگوی داعش در پایان اعلام کرد از همه اعضای داعش، حتی کسانی که ادعایشان می شود، خواسته شده برای حفظ جان و مال و ناموس خود از نزدیک شدن به ایران جدا خودداری کنند.

 

2. طرح سه فوریتی تبدیل عید نوروز به عزاداری عمومی

       يكي از مشكلات بزرگ دولت و امت در حکومت اسلامي حلول عيد نوروز و تعطيلات عيد و ديد و بازديد مردم از يكديگر است. به نظر مي‌رسد گنجانيدن عيد نوروز در تقويم ملي ايرانيان از توطئه‌هاي شيطان بزرگ و همكاران انگليسي و فرانسوي و آلماني و ايتاليايي و ساير وابستگان اش، منجمله صهيونيزم بين‌الملل، است براي ضربه‌ زدن به ما و جاي تعجب دارد كه عليرغم از ميان بردن تمام آثار و علايم استكباري در سال هاي اخير، از تخريب جنگل‌ها و حيات وحش گرفته تا آثار باستاني ثبت شده و غيره و ذالك، هنوز برخورد جدي با پديدهء شوم «عيد نوروز» به عمل نيامده است.

       ممكن است عده‌اي بگويند عيد نوروز تاريخ چند هزارساله دارد، در حاليكه تاريخ شيطان بزرگ به سيصد سال هم نمي‌رسد! در جواب اين منتقدين بايد گفت: «از شيطان هر چه بگويي برمي‌آيد!»
شيطان بزرگ قبل از رسيدن پاي كريستف‌كلمب به ينگه دنيا و شكل ‌گيري آمريكاي كنوني فكر چنين روزهايي را براي ضربه زدن به ما را كرده و عيد نوروز را به تقويم ما فرو كرده و چپانده است.

       بهرحال بحث ما اين نيست كه اول اين عيد نوروز بود که بوجود آمد يا کشور دوست و برادر آمريكاي شيطان! چرا که حاليه بايد فكري براي اقتصاد جمهور و جمهوري كرد و چون نمي‌شود جلوي دور زدن تحريم‌ها توسط برادران عزيز و به يغما بردن سي هزار و سي و چند هزار ميليارد تومان توسط امثال مه‌آفريدها و زنجان بابكي‌ها و غيره و ذالك را گرفت و از ريخت و پاش‌ها و هزينه‌هاي زائد جلوگيري يا دولت را كوچك و كارآمد كرد، و در عين حال آمريكا هم كه اهل پايين كشيدن نيست و با كمك عربستان قيمت نفت را پايين كشيده و دولت را مجبور به قطع وابستگي كشور به درآمدهاي نفتي، و وابستگي به جيب خالي مردم كرده است، به نظر مي‌رسد يكي از بهترين راه‌هاي كمك به تأمين كسري بودجه دولت جمع كردن بساط عيد نوروز و تبديل آن به ايام عزاداري است!
       بطوري كه اطلاع داريد دولت مجبور است به مناسبت حلول عيد همه ساله مبالغي را به خيل عظيم حقوق ‌بگيران عيدي بدهد، كه امسال از قرار به هر حقوق ‌بگير حدود ششصد هزار و خرده ای (پول چند كيلو گوشت و ميوه) داده شده است. در صورتي كه اگر عيد نوروز غيرقانوني شده و از توطئه‌هاي شيطان بزرگ براي لطمه زدن به دولت معرفي و به دادگاه جلب شود، دولت محترم ديگر مجبور به پرداخت عيدي به ميليون‌ها حقوق ‌بگير نيست، و نه تنها مشكل كسري بودجه حل خواهد شد، بلكه مبالغ عظيمي باقي خواهد ماند كه مي‌تواند مورد اختلاس و سوء استفاده مالي كساني كه هنوز موفق به گرفتن سهم خود و فرار به كانادا نشده‌اند قرار بگيرد.

       البته فقط حذف عيدي نوروز كافي نيست و بايد اين عيد طاغوتي و استكباري به عزا و ايام عزاداري تبديل شود تا همانطور كه در ايام عزاداري به مردم غذاي نذري داده مي‌شود، افرادي كه دست شان به گوشت و مواد پروتئيني و برنج و روغن و ميوه نمي‌رسد در اين ايام يك پلوي حسابي بخورند و آبي زير پوست شان بيفتد!

       اخيراً يكي از مسئولين محترم كارگري اعلام كرده است كه هفتاد درصد كارگران زير خط فقر هستند و مواد غذايي براي آنها حكم كالاي لوكس را پيدا كرده است! اما اگر اين طرح ابتكاري ما مورد توجه قرار بگيرد اين هفتاد درصد هم در ايام عزاداري عيد با خوردن غذاي نذري يك چند روزي از زير خط فقر يحتمل بيرون بجهند!

       البته حالا هم با اين سطح حقوق‌هاي كارگري و كارمندي و اين عيدي ششصد هزار توماني همهء طبقات ضعيف كه نيازمند خريد كفش و لباس براي فرزندان خود و يا، گلاب به روتون، دادن عيدي به زن و بچه و بچه ميهمان‌‌ها هستند، عيد نيامده جملگي عزادار هستند!

 

3. لزوم تعطيل پروژهء فاضلاب!

     با كاهش قيمت نفت و لاجرم درآمد حکومت اسلامي، مسئولين دلسوز اين نظام مرتب مردم را به صرفه ‌جويي و حتي امساك در خوردن سه وعده غذا و اكتفا به يك وعده، توصيه مي‌كنند كه صد البته توصيهء بجا و درستي است و اگر مردم به جاي سه وعده غذا به يك وعده نان و پنير اكتفا كنند بار سنگيني از روي مخارج آنها برداشته مي‌شود.

     خوشبختانه، با گراني گوشت و شير و لبنيات و برنج و روغن و ميوه و ساير اقلام غذايي، بسياري از مردم كه سابق بر اين به فكر سلامتي خود و خانواده‌اشان نبودند و دو سيخ كوبيده و گاهي يك ديزي آبگوشت به بدن مي‌زدند و يا ناپرهيزي كرده گاه گداري يک گل شيريني به دل و روده خود روانه مي‌ساختند،‌ اجباراً دست از خوردن كشيده و به اصطلاح دچار سعادت اجباري شده و خطر ابتلا به افرايش ميزان كلسترول و چربي و قند خون و غيره و ذالك از سرشان دور می شود؛ بطوری که هم اکنون هم مشكل چاقي، كه سابقاً در عده‌اي از امت هميشه در صحنه وجود داشت، كاملاً در حال بهبود است و اگر وضع افزايش قيمت‌ها (يا به قول مسئولين دولتي كاهش تورم!) همينطور پيش برود به زودي لاغرترين ملت دنيا خواهيم شد!

     اما واقعيت آنکه به اينگونه توصيه‌هاي مسئولين محترم راجع به نخوردن و نياشاميدن چندان نيازي نيست و هيچ نيازی وجود ندارد كه فردي از تريبون عمومي مردم را توصيه به نخوردن كند. در واقع عموم كساني كه دريافتي و حقوق و درآمدشان حول و حوش يك و يك و نيم ميليون تومان دور مي‌زند و از آنها به عنوان «اقشار آسيب ‌پذير» نام برده مي‌شود، و بقيه ای هم كه اين درآمد را ندارند و به «زير خط فقري‌ها» معروفند، مدتهاست كه با حداقل دريافتي از راه دهان(!) زندگي مي‌كنند كه حتي نمي‌شود نام آن را «وعدهء غذايي» گذاشت.

با توجه به واقعيت های فوق پرسشی منطقی و مهم پيش می آيد: معلوم نيست حال كه صحبت از صرفه ‌جويي و جلوگيری از ريخت و پاش است چرا سرگرم ساختن شبكه فاضلاب هستند و بيهوده بودجهء عظيمي را صرف ساختن شبكه فاضلاب مي‌كنند؟
     اين پرسش از آنجا قابل طرح است که، بنا بر توصيه‌ء يكي از مقامات عاليه داير بر نخوردن سه وعده غذا، و با اين گراني‌ها و كمبود درآمدها، مردم چيز زيادي نمي‌خورند كه خروجي قابل توجهي داشته و نياز به فاضلاب باشد.
     ما، به سهم خود، از توصيه آن مقام عالي در مورد «نخوردن» استقبال مي‌كنيم و اميدواريم آنهايي هم كه «عادت» كرده‌اند سه هزار و ده هزار و بيست هزار و سي‌هزار ميلياردي و ... در هر وعده مي‌خورند، به يك وعده خوردن اكتفا كنند تا در هزينه‌های ديگر صرفه‌جويي گردد.

 

4. فعاليت‌هاي جديد اقتصاد

       بنظر می رسد که با اجرای سياست‌هاي خارق‌العاده اقتصادي دولت روحانی، كه موجب شده است تا بصورتی هم‌زمان تمامي قيمت‌ها، از گران شدن بهاي آب، برق، گاز، تلفن و انواع سوخت با تصويب مجلس و دولت گرفته، تا بهاي گوشت مرغ و روغن و ميوه و انواع و اقسام مواد غذايي، به همت توليد گنندگان و فروشندگان محترم، بالا برود (و به موازات آن دولت ادعا كند تورم پائين آمده است) يك حرفهء جديد در اقتصاد جامعه به وجود آمده كه از نظر عبارت و اصطلاح با حرفه «بساز و بفروشي» نبايد اشتباه گرفته شود!

       سابق بر اين، حرفه «بساز و بفروشي» شهرت زيادي داشت و خيلي‌ها آرزو داشتند پول و پله‌اي بهم بزنند و بروند «بساز و بفروش» بشوند! حاليه اما، بر عکس گذشته، اكثريت قاطع عزيزان زير خط فقر و زير خط قبر و زير خط استوا و كم‌درآمدها و بي‌درآمدها «بفروش و بساز» شده‌اند. به اين ترتيب كه با حقوق و درآمد خود تا پنجم يا حداكثر دهم برج به هر بدبختي هست خود را مي‌رسانند و يك نان و پنيري به خود و خانواده محترم سوخت ‌رساني مي‌كنند و از دهم برج به بعد قالي و قاليچه و رختخواب و ظرف و ظروف و اثاثيه منزل را به سمساري‌ها مي‌فروشند و با درآمدي كه از محل فروش اسباب منزل و جهيزيه خانم كسب كرده‌اند به هر ترتيب شده خود را تا سر برج بعدي مي‌رسانند!
       به اين صنف جديد (كه عليرغم ميليون‌ها عضو هنوز اتحاديه‌اي هم تشكيل نداده‌اند!) اصطلاحاً «بفروش و بساز» گفته مي‌شود.

 

5. چرخ زندگی مردم نمی چرخد!

       یکی از افتخارات رژيم اسلامی قانون اساسی آن است که بند بند آن یا اجرا نمی شود و معطل مانده و یا نصفه نیمه و تحریف شده و حتی برعکس اجرا می گردد. مثلاً، اصل چهل و سوم قانون اساسی اسلامی دستورات شفافی برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد و تامین نیازهای اساسی آن، مانند: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده ارائه می دهد. ولی این اصل قانون اساسی برعکس اجرا شده و مردم از خوردن و آشامیدن و دسترسی به آموزش و بهداشت و درمان و مسکن و کار و ازدواج محروم شده اند.

       اوایل انقلاب اسلامی صحبت از این بود که می خواهیم ایران را به ژاپن دوم قاره آسیا تبدیل کنیم اما در عمل ایران تبدیل به بنگلادش دوم آسیا شده است.

       اگر از بحث سیاسی (که عاقبت خوشی ندارد) بگذریم و مؤلفه های اقتصادی را از سه دهه قبل ملاک مقایسه با امروز قرار دهیم، در خواهیم یافت که در برابر افزایش لجام گسیختهء تورم و رشد قیمت ها، دستمزد زحمتکشان به هزار و یک بهانه علمی و اصولی، متناسب با هزینهء زندگی آنها رشد نداشته است و آقایان که خود را مسلمان تر از همهء مسلمانان جهان و تنها پیروان حقیقی پیامبر اعظم می دانند ثابت گرده اند که وقتی آن حضرت فرموده است اگر فقر از یک در وارد شود، ایمان از در دیگر خارج می گردد حرف مفت زده است.

       در عالم غفلت و به تعریف ساده (که هر خری می فهمد) دستمزد عبارت از مبلغ معینی است که در برابر کار یا خدمتی معین به کارگر و مجری کار پرداخت می شود و این مبلغ طبیعتاً باید به میزانی باشد که نیازهای اولیهء آن شخص را در حد متعارف تامین کند. همچنين در اکثر کشورهای جهان حداقل دستمزد (حتی دستمزد بیکاری!) تضمین کننده یک زندگی نسبی و مطمئن است. مثلاً، در اتحادیهء اروپا الگوی تعریف دستمزد پرداختی سالانه نباید از حدود پنجاه درصد درآمد سرانه کمتر باشد تا کانون خانواده بتواند به امکانات نسبی زندگی دسترسی پیدا کند. در شرق آسیا نيز، به علت داشتن ثبات سیاسی و اقتصادی و پول پر قدرت، برای خرج کردن یک واحد پول می توان برنامه ریزی کرد و هدف داشت، که اينها همه نشانهء غفلت گردانندگان اين کشورها از عالم باقی الهی است. به همين جهت، در حکومت اسلامی، که از همان اول بر مبنای «اقتصاد توحيدی» کار گذاشته شده، به همت سیاست های شريعتی اقتصادی و مدیریت کسانی که با ذکاوت وافر بدنبال پاک کردن صورت مسئله و حذف صفر از روی اسکناس ها هستند وضع از لون ديگری است!
       امروزه طبق گزارشات بسیار محتاطانه و خوشبینانه، خط فقر را حدود سه میلیون تومان تعریف می کنند ولی دستمزدهای رسمی حدود هشتصد هزار تومان است و برای آزمايش هوش ايرانيان عزيز کسی پاسخگو نیست که این شکاف درآمدی چگونه باید ترمیم شود.
       در همين راستا، نرخ دیه طی بیست سال گذشته پنجاه برابر شده ولی دستمزد آدم زنده حدود پنج برابر. دولت ادعا دارد تورم کاهش یافته ولی جرائم رانندگی را پانصد درصد افزایش داده است.
قبل از حمله وحشیانهء برادران عراقی به ایران و تحمیل جنگ، کارگران با حقوق دریافتی یک ماهه می توانستند صد و شصت کیلو گوشت گوسفند یا دو و نیم سکه طلا بخرند، ولی آیا با هشتصد و دوازده هزار تومان امروز انجام چنين ژطادت خواهی های غلطی ممکن است؟
       حاج آقا روحانی (فريدون جون سابق) در مباحثات ایام تبلیغات انتخاباتی قول داد که هم سانترفیوژها بچرخند هم چرخ زندگی زحمتکشان، اما پس از رسيدن به دفتر رياست جمهوری و درک درست برنامه
های شريعت مدار حکومتی، سانترفیوژها به انبار آهن قراضه و ضایعات منتقل شدند و چرخ زندگی طبقات فرودست جامعه هم از چرخش باز مانده است تا کور شود هرآنکه نتواند ديد.
 

6. عجایب روزگار در توافق برجام!

       حاج آقا روحانی و ایادی ایشان در دولت امیدوار بودند با شکست آمریکا و قدرت های بزرگ جهانی در برابر فوت و فن سیاستمداران زبده ای چون حاج آقا ضخیم و عراق چی و تختخواب چی و وعده وعیدی نژاد، روی دولت آمریکا کم شده باشد و دیگر صحبت نامهربانی و ادامهء تحریم و تشدید تحریم و کندن پوست رژبم ایران را کنار بگذارد. اما در بحبوحهء انتخابات آمریکا هر یک از کاندیداهای ریاست جمهوری خط و نشان جدیدی برای رژيم اسلامی می کشد و تهدید تازه ای را متوجه ایران می کند. آنطور هم که از قرائن بر می آید پر کردن قلب راکتور آب سنگین اراک با بتن و سیمان نيز قلب آمریکا را به رحم نیاورده و تحریم ها را که قرار بود به خاطر گل کاکتوسیِ روی حاج آقا صخیم و خنده های بی مورد و لوس ایشان بردارد، همچنان تا دسته ادامه می دهد.

       حاج آقا روحانی و نیروی انسانی اطراف ایشان، فی المثل حاج مهندس جهانگیری، امیدوار بودند با برداشته شدن تحریم ها، دارایی های مسدود شدهء ایران را به تهران بیاورند و سر چهار راه استانبول و میدان فردوسی به ریال تبدیل و بدهی عظیم دولت به بانک ها و بخش خصوصی را بپردازند و گشایشی در اوضاع اقتصادی مملکت ایجاد نمایند و کارآیی و نبوغ و تدبیر خود را به دوست و دشمن نشان بدهند. اما آمریکای جنايتکار مثل گوشت گاو ناپز است و حاضر نیست در رقابت های جناحی موجود در جمهوری اسلامی طرف "هیئت اعتدالیون و حومه" را بگیرد تا حداقل بخش کوچکی از وعده های سر خرمن حاج آقا روحانی به حقیقت بپیوندد.

       شاید خیلی ها در جریان نباشند که برای پیروزی جمهوری اسلامی در مذاکرات ژنو و لوزان علاوه بر حاج آقا ظریف و عراق چی و تختخواب چی و وعده وعید چی، که نقش مهمی در برچیدن سانترفیوژها و پرکردن راکتور اراک با سیمان ایفا کردند، گروه کثیری هم در پشت صحنه طی این ده - پانزده سال زحمت کشیده بودند که از آن جمله یکی هم حاج آقا بهروز ناهید، داماد ایرانی وزیر امور خارجه آمریکا است.  در واقع آمریکا به فکر نفوذ در حکومت اسلامی بود که از یکی از اتباع ایران رودست خورد و بهروز ناهید در منزل شخصی جان کری نفوذ و دختر وی را به زناشویی خود درآورد که حاصل این نفوذ دختر بچه ای است که در واقع دورگه ( ایرانی - وزیر خارجه آمریکایی) محسوب می شود. (البته چون هنوز در سنین طفولیت است در این دور از مذاکرات حضور نداشته و کودکان دیگر مذاکرات را انجام داده اند!)

       از نکات تامل برانگیز دیگر مذاکرات بین ایران و آمریکا که عمداً مورد توجه وسایل ارتباط جمعی قرار نگرفت رو دست خوردن آمریکا از حکومت اسلامی در بحث نفوذ بود و معلوم شد جمهوری اسلامی ده ها سال قبل از انقلاب تعدادی از دیپلمات های خود را از کودکی و نوجوانی به آمریکا نفوذ داده بود تا در آنجا درس بخوانند و شهروند آمریکا شوند و در مذاکرات هسته ای آمریکا را دور زده و وادار به قبول شرایط ایران کنند.

       یعنی، نه تنها از اتفاق روزگار، داماد جان کری ایرانی است و در خانوادهء وزیر خارجه آمریکا نفوذ اساسی کرده است، بلکه حاج محمد جواد ظریف هم تحصیل کرده آمریکا است و از نوجوانی به قصد زدن مشت محکم به دهان آمریکا در این کشور نفوذ و تا بعد از انقلاب در آن اقامت دشمن شکن داشته و ایضاً باز هم از عجایب روزگار حاج آقا عراق چی و حاج آقا بعیدچی و تختخواب چی و حتی حاجی صالحی، رئیس انرژی اتمی، هم علیرغم آنکه متولد عراق بوده اند اما در آمریکا اقامت داشته و در دانشگاه های کادر ساز آمریکا تحصیل کرده اند.

       ما توی کار تحقیق نیستیم ولی مطمئنا اگر تحقیق مفصل و دقیقی انجام شود از عجایب بعید و بازی های ظریف روزگار چیزهای دیگری هم کشف خواهد شد. به هر حال بیخود نیست که محمدجواد کری و حسین آقا اوباما در کاخ سفید چهارشنبه سوری راه انداخته و پشت در خانهء هیئت مذاکره کنندهء ایرانی قاشق زنی می کنند و شب عید سفرهء هفت سین پهن کرده و پیام نوروزی می دهند.

       به عقل ناقص ما، بايد یک کاسه ای زیر نیم کاسه باشد. ما گفتيم!

 

7. تحریم های جدید تر حق مسلم ماست!

       تا قبل از توافق هسته ایِ جان ظریف و محمد جواد کری ( معروف به توافق ژنو)، امت همیشه در صحنه کلهم اجمعین از تمام حق و حقوق خود گذشت کرده و فقط دنبال حق مسلم داشتن انرژی هسته ای بودند و در تمام روستاها و قراء و قصبات و شهرهای بزرگ و کوچک جمعیت با صدای بلند و دشمن شکن شعار می دادند: " انرژی هسته ای حق مسلم ماست!"

       بندگان خدا خیال می کردند انرژی هسته ای یک چیزی شبیه یارانه چهل و پنج هزارتومانی است که می خو اهند بدست شان بدهند و به همین خاطر دنبال این حق مسلم بودند. اما با تغییر دولت و با صلاحدید علاقمندان به دست دادن با اوباما، شعارها یک شبه عوض شد و همان هایی که "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" را خشک خشک در دهان امت گذاشته بودند شعار جدید: "توافق هسته ای حق مسلم ماست" را در دهان امت قرار دادند و امت هم که تصور می کرد "توافق هسته ای" هم نوعی یارانهء جدید است که مثل پول نفت می خواهند بر سر سفرهء مردم بیاورند مجدداً شروع به جر دادن حنجرهء بالا و پائین خود کرده و خواستار نفری چند کیلو توافق هسته ای شدند.

       جان ظریف و تیم همراهش هم که قبلاً سابقه و تجربه بازی در لیگ برتر را نداشتند و به اصطلاح در بازی های جهانی جزو تیم های دسته سوم و چهارم بودند، بازی را به حریف واگذار کرده و پیروزمندانه به «کش ور» باز گشته و مشغول باز کردن سانترفیوژهای فردو، و پر کردن چالهء چند میلیارد دلاری راکتور اراک شدند، با این امید که حریف قدر و گردن کلفت تحریم های اقتصادی را بردارد و فشار اقتصادی را کاهش دهد و اموال و دارایی های هاپولی شده ایران را بالا بیاورد.

       اکنون معلوم شده علیرغم پر کردن قلب راکتور هسته ای اراک با بتن و سیمان (يعنی زیر خاک کردن میلیاردها دلار سرمایه گذاری) و جمع آوری سانترفیوژهای راکتور زیر زمینی فردو، و برچیدن آرزو و آمال مردمی که چند سال با برپایی تظاهرات و شعار دادن دنبال حق مسلم هسته ای خود بودند، آمریکا نه تنها به تعهدات خود در توافقنامهء هسته ای (برجام) عمل نکرده، بلکه دنبال تشدید تحریم ها است.

       به گفتهء ماکیاولی: " توده ها در دست سیاست پیشگان مثل مواد خام هستند که می توانند آن را به دلخواه خود شکل بدهند ». به نظر می رسد اين بار هم عمل به این گفتهء تاریخی ماکیاولی حلال مشکلات باشد. بدين صورت که اول مردم ( امت ) به درخواست سیاست پیشگان شعار می دادند: "انرژی هسته ای حق مسلم ماست". بعد که معلوم شد ادامهء این شعار وقت تلف کردن است و قدرت های بزرگ جهان این حق را به امت انرژی طلب نخواهند داد و بی خود این را در دهان امت گذاشته اند، در عرض بیست و چهار ساعت شعار جدید: "توافق هسته ای حق مسلم ماست" را در دهان آنها گذاشتند. و اکنون هم که آمریکا به توافق ژنو (برجام) عمل نکرده و حتی دنبال تشدید تحریم هاست جا دارد بار ديگر توده ها (مواد خام) را شکل داده و وادارند تا شعار بدهند: "تحریم های جدید تر حق مسلم ماست!" تا در صورت تشدید تحریم ها و اعمال تحریم های جدید، دولت تدبیر و امید تشدید تحریم های جدید را به حساب برنامه ریزی و موفقیت تازهء خود در صحنه بین المللی بگذارد.

       در واقع با ابن بساطی که چند سال است سر «حق مسلم مردم» آورده اند همگان حسابی گیج شده اند و معلوم نیست بالاخره چی حق مسلم ماست و چی نيسن؟!

       با توجه به اینکه هیئت مذاکره کننده حکومت اسلامی با موفقیت بساط برنامهء هسته ای را جمع کرده و دیگر موردی برای مصرف شعار "حق مسلم ماست" وجود ندارد، و تحریم ها هم همچنان ادامه دارد و یحتمل زیادتر هم بشود! پیشنهاد می شود که منبعد برای رفع بیکاری امت همیشه در خیابان شعار: "تحریم های زیادتر اجرا باید گردد" و یا "تحریم های هسته ای حق مسلم ماست" در برنامهء کار قرار گيرد.

بازگشت به خانه