تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

13 فروردين ماه 1395 ـ 1 ماه آوريل 2016

ایران در آستانهء انقلاب سوم

مهران اميراحمدی

دنیای عجیبی است، سرعت تحولات چنان سرسام آور به نظر می رسد که آدمی دچار بهت و حیرت می شود. اما آنچه بیش از بیش آدمی را دچار تعارض و بحران می کند این است که چگونه و با چه منظری باید به این تحولات نگریست تا کمتر در تحلیل شرایط دچار خطا گشت. این تعارض وقتی عریان تر می شود که بخواهید از منظر سیاست به رخدادهای جاری در دنیای کنونی بنگرید. واقعاً آدمی دچار سرگیجه می شود!

برای مثال، توجیه این مساله بسیار سخت است که چطور یک نظام ایدئولوژیک مذهبی و خشن، چون حکومت اسلامی ایران، درست در کنار یک نظام ایدئولوژیک «ماده انگار» چون کره شمالی قرار می گیرد و یا متحد بی چون و چرای یک نظام سکولار فرمانپرست، چون نظام حکومتی بشار اسد می شود. در بلوک های دیگر قدرت نیز درست شاهد چنین نسبت ناهمگونی هستيم. قدرت های جهانی مبتنی بر نئولیبرالیسم، در طول این چند دهه، درست در کنار دیکتاتوری های مذهبی و غیر مذهبی مستقر در خاورمیانه قرار می گیرند. به دیگر سخن، نظام های سکولار مبتنی بر «دموکراسی بازار محور» چنان در پشت نظام های ایدئو لوژیک مذهبی و غیر قابل انعطاف، چون عربستان قرار می گیرند که آدمی دچار حیرت می گردد. شیوهء حکمرانی در حوزهء خلیج فارس و نوع ارتباط آنان با دنیای غرب جای هیچ شک و ابهامی برای آدمی نمی گذارد که همه چیز آنطور نیست که به ظاهر می بینیم.

تناقضات موجود تنها برای بلوک های مورد اشاره صادق نیست بلکه تمام بلوک های سیاسی در دنیای کنونی دچار این تناقضات غیر معقول می باشند. از غنی ترین دموکراسی های اسکاندیناوی گرفته تا دولت های سوسیالیست و لیبرال گوشه گوشهء دنیا همگی، در یک بستر متعفن، دارای تعاملات بی چون چرا با نظام های مستبد و غیر پاسخگو، همچون حکومت اسلامی ایران، می باشند.

بعد از معاملهء برجام اشتیاق عجولانهء دولت های دموکراتیک برای بستن قراردادهای تجاری با حکومت اسلامی ایران که هیچ حق دموکراتیکی را برای شهروندانش قائل نیست، این حق را برای انسان آزاد قائل می شود که در انسانی بودن این مناسبات شک کند. 

این تعارضات غیر معقول حداقل موجب شده تا برخی، چون نگارنده، در تحلیل شرایط دچار ابهام و و تزلزل گردند چرا که اساساً انسان آزاد نمی داند که باید در کجای این مختصات قرار گیرد و چطور تحلیل کند که به نفع هیچ مستبدی قلم نزده باشد. این مساله وقتی بغرنج تر می شود که رسانه های عمومی نیز دقیقاً در همین راستا گام بر می دارند و مرز بین رسانه مستقل و آزاد با رسانه غیر مستقل مخدوش می گردد، گویا رسانه نیز امروز تبدیل به ابزار تحمیق توده های انسانی در مناسبات جهانی گشته و پوششی است تا تحولات غیر انسانی در جهان معاصر را معقول و منطقی جلوه دهد. 

به باور نگارنده، این نقصان بیش از بیش ناشی از این مضمون است که حکومت ها، چه دموکراتیک و چه غیر دموکراتیک، تداوم و حیات خویش را صرفاً در چگونگی منافع حاکمیت تحت کنترل خویش تعریف می کنند. به دیگر سخن، دنیا بعد از تعریف مؤلفهء «دولت - ملت» عملاً سعی نکرده است تا مفهوم منافع ملی را با منافع جهانی گره بزند و بین این دو عنصر  همراهی و همخوانی پدید آورد. بی دليل نیست که بزرگترین و هولناک ترین جنگ ها دقیقاً بعد از شکل گیری پدیدهء دولت- ملت در قرن های نوزده، بیست و بیست ویکم، رخ دادده اند.

یکی از خصایص پدیدهء دولت- ملت مدرن دقیقاً بر این نکته استوار گشته است که همهء عوامل باید در خدمت منافع یک دولت و ملت خاص قرار گیرند و برای رسیدن به سعادت آن مجموعه، بایستی از تمام حدود اخلاق انسانی در روابط بین الملل عبور کرد. در واقع عنصر روابط بین الملل مبدل به ماشین حسابی گشته است که رفتار و اعمال حوزهء مدیریت خود را بر اساس نظریهء هزینه- فایده محاسبه می کند و در این رویکرد جان و آزادی انسان، آخرین عنصر در تبیین واقعیت های جهان امروزی است.

 

حرف آخر

تمام این مقدمه را از این جهت بیان کردم تا بگویم مردم ایران نباید تنها به دنیای بیرون دل خوش داشته باشند تا دیگران سرنوشت شان را آنطور که منافع شان ایجاب می کند، رقم بزنند. چراکه از قبل این مناسبات غیر اخلاقی، نزدیک به چهار دهه است که تحتِ حاکمیتِ مذهبیِ مشتی انسان گریز، آرزوهایمان در حال پرپر گشتن بوده و بموازات آن یک سیستم مذهبی دنیا گریز، به واسطهء نظمِ ریاکارانهء جهانِ امروزی، همچنان به حیات خویش ادامه می دهد.

اما آنچه مسلم است آنکه درهای روزگار همیشه بر این پاشنه نخواهند چرخید هرچند که هر از گاهی حاکمان دنیاگریز کنونی سعی می کنند زهر خویش را با شیرینی های مجازی به تن و روان مردم ایران تزریق کنند تا شبی دیگر را صبح نماینذ. 

شکی نکنید که ایران آبستن یک تحول بزرگ است و دههء آینده، به رغم تسلط مناسبات غیراخلاقی در روابط بین الملل، سرنوشت مردم ایران را به گونه ای دیگر رغم خواهد زد تا، با انحلال حکومت اسلامی، اندکی از دردهایش التیام یابد. فقر گسترده، تبعیض، نابربرای های اقتصادی - اجتماعی، فشار قوانین و الگوهای مذهبی بر گردهء مرم، و از همه مهم تر: تعرض به ساحت آزادی در کنار سایر عوامل ژئوپولیتیک، شرایطی را فراهم خواهند آورد که ما در دههء آینده شاهد میرایی حکومت اسلامی خواهیم بود. بهتر بگویم، معدهء زخمی انسانیت در حال بالا آوردن زهر کشندهء حکومت اسلامی است، اگرچه برخی تنها برای کسب منافع شخصی- گروهی خود سعی می کنند چهره ای دیگر از شرایط حاکم بر ایران، در برابر چشم جهانیان ترسیم کنند.

بار دیگر تاکید می کنم برای نگارنده مثل آب زلال روشن است که در یک دههء پیش رو، ایرانیان دست به انقلابی دیگر خواهند زد تا تنها ملتی در طول تاریخ باشند که سه انقلاب کلاسیک را در بیش از یک سده، تجربه کرده باشند. اگرچه انقلاب دوم به لحاظ ماهوی هیچ مناسبتی با روح انقلابات مدرن و سکولار نداشته است. به عبارت دیگر، به لحاظ جامعه شناسی انقلاب، باید برخی از زمینه ها و عوامل بدیهی برای شکل گیری یک انقلاب، مهیا باشند، همانا که انقلاب 57، حد اقل در چند زمینهء مهم، فاقد آن بود.

مهمترین خصلت یک انقلاب در دوران مدرن، نشات گیری گفتمان آن بر اساس مفاهیم سکولار مبتنی بر رویکرد مدرنیته است که انقلاب اسلامی دقیقاً در تضاد با آن شکل گرفت. به دیگر سخن، گفتمان این انقلاب نه تنها با مدرنیت سر سازگاری نداشت بلکه مولفه ای بود ارتجاعی و بی هیچ سنخیتی با دنیای سکولار و مدرن.

به باور نگارنده، تاریخ در سال 57 دچار یک دستکاری ریاکارانه گشت و سیر تحولات در ایران و خاورمیانه به واسطهء مسائل ژئو پولیتیک و مناسبات جنگ سرد به مسیر دیگری سوق داده شد. در واقع مسیر انقلاب مردم ایران، به سویی هدایت شذ که از تمامی ارزش های سکولار و انسان محور  تهی گردد. ناگفته نماند که این دستکاری مصنوعی در حرکت طبیعی تاریخ،  طی فرایند اسلامیزه کردن منطقه، امروزه دامنگیر دست اندرکاران آن نیز گشته است.

با این تفاسیر تمام شرایط و مواد شکل دهندهء یک انقلاب کبیر، دموکراتیک و انسان محور هم اکنون در بستر جامعه ایران موجود می باشد. مهمترین مواد تشکیل دهندهء یک چنين انقلابی عبارتند از:

نارضایتی عمومی- نابرابری اجتماعی و اقتصادی- تبعیض- شکل گیری گفتمان جایگزین- گرایش به آزادی در سطح افکار عمومی- هرج و مرج سیاسی و اجتماعی- انزوای ایدئولوژیک و سیاسی در سطح جهانی... و رهبری. 

اگر دقت کرده باشید تمام شرایط نام برده برای شکل گیری یک انقلاب در بطن جامعه ایران وجود دارد به جز یک «مجموعهء رهبری منسجم». من در این شک ندارم که این مجموعه نیز در سال های آتی به رغم کارشکنی های برخی شکل خواهد گرفت. اینکه در سال های اخیر برخی تحت هر عنوانی، مبلغ انقلاب هراسی گشته اند، ناشی از این نکتهء ظریف می باشد که زمینهء وقوع انقلاب سوم فراهم است؛ انقلابی دقیقاً دموکراتیک و سکولار !

اساساً پذیرش برجام و جام زهر دوم، حاوی این مفهوم است که حاکمیت به سبب هراس از شورش توده های انسانی و انقلابی دیگر تن به انعقاد آن داده است . افزون بر آن  تبلیغ وقوع احتمالی جنگ یک حربهء کارا بود که حامیان حاکمیت آن را به انحای گوناگون در بوق و کرنا کردند تا از وقوع انقلابی دیگر جلوگیری نمایند.

و یادمان باشد که هر حکومتی اگر به ساحت آزادی انسان تعرض کند محکوم به فروپاشی و زوال خواهد گشت.

10 فروردين 1395

http://ghalamerooz.blogspot.no/2016/03/blog-post.html

بازگشت به خانه