تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
لوازم چهارده گانهء پیشرفت
جعفر محمدی
راه توسعه و پیشرفت چیست؟ این سؤالی است تاریخی که در دوران معاصر، بیش از هر زمان دیگری مطرح شده است. هر چند در پاسخ به این پرسش، بسیار گفته اند اما به نظر می رسد، هر پاسخی، بدون مؤلفه های زیر ابتر خواهد بود. آنچه می خوانید، لوازم اساسی توسعهء فردی و پیشرفت عمومی اند که اگر ایران را دوست داریم و خواهان پیشرفت میهن مان هستیم و، در عین حال، به توسعه فردی هم می اندیشیم، می بایست به این مقتضیات پایبند باشیم و در ترویج آن بکوشیم:
وطن دوستی
هیچ ملتی به پیشرفت نرسیده است مگر آن که وطن دوستی جزو خصایص اش بوده باشد. دغدغه
وطن نداشتن عامل بنیادین عقب ماندگی ملت هاست.
مهم
بودن آینده ایران، باید به بخشی از سپهر فکری مان بدل شود. به افتخارات
کشور بالیدن و از کاستی هایش شرمگین و غمگین بودن، از مشخصه های فکری وطن
دوستی و انجام درست وظایف به عنوان اقدام برای وطن، علامت عملی میهن دوستی
است.
دوست داشتن آدم ها
نمی
شود به عنوان موجودی اجتماعی، تمام عمر را در میان آدم ها سپری کرد ولی در
تمام زندگی نسبت به آنها بی مهر بود. دوست داشتن همدیگر، شیرازه زندگی
اجتماعی است.
کارگری که مردم را دوست دارد، پیچ محصول را خوب سفت می
کند، کارمند مردم دوست، اگر میسر باشد، کار ارباب رجوع را به فردا موکول
نمی کند، روزنامه نگار مردم دوست، دروغ نمی نویسد، راننده مردم دوست، به
خودرویی که می خواهد دور بزند، راه می دهد و
... .
دوری از مطلق انگاری
مطلق
انگاری دانسته ها، در دنیایی که برخی فیلسوفان، حتی ریاضیات را نیز
غیرمطلق می دانند، بزرگ ترین آفت بشریت است. تردید در آنچه می دانیم، گام
نخست پیشرفت فردی و اجتماعی است. "یقین پیش از تردید"، به هیچ کار نمی آید.
کتاب خوانی
اگر
بخواهیم تنها یک فرق عمده بین کشورهای پیشرفته و توسعه نیافته را نام
ببریم، می توانیم بگوییم مردم کشورهای گروه اول، مدام کتاب می خوانند و
مردمان جهان سوم با کتاب بیگانه اند.
عقلگرایی
بها
دادن به عقل، تعصب گریزی و دوری از خرافه گرایی، از لوازم پیشرفت ملی و
حتی شخصی هستند. هر چه می شنویم و می خوانیم را به محک عقل بزنیم و مواظب
باشیم که در یک دام تاریخی نیفیتم و آن دام این است که دانسته های جدید را
تنها در صورتی به اندیشه مان راه بدهیم که با معلومات قبلی مان در تطابق
باشند. از عدم تطابق "دانسته ها" و "یافته ها"، نترسیم.
دوری از خود حق پنداری
تا
زمانی که هر کدام از ما، خود را حق مطلق بدانیم و دیگران را باطل، در لاک
خودشیفتگی خواهیم ماند و هزاران هزار آفت آن را تحمل خواهیم کرد. این اصل،
از زندگی شخصی و حتی گفت و گو با کودکان مان گرفته تا مهم ترین شؤون کشوری
جاری و ساری است.
حذف پیشداوری
قضاوت
کردن دیگران و پیشداوری، منهدم کننده اعتماد اجتماعی است. یاد بگیریم که
بیشتر درگیر داوری اعمال و رفتار خودمان باشیم تا قضاوت دیگران و مخصوصاً
پیشداوری درباره آنها.
عبور از غرور
غرور
را کنار بگذاریم و خود را بیش از آنچه هستیم، تصور نکنیم. ما برتر از
دیگران نیستیم. فقط ممکن است در برخی موضوعات، از آنها ماهرتر باشیم. اگر
این گونه بیندیشیم، دیگران را تحقیر نخواهیم کرد. چه همکار و همکلاسی و
فامیل مان را و چه ملت های دیگر را.
حذف تنبلی
ملت
هایی که کشورهایشان را ساخته اند، بی هیچ استثنایی، پرکار بوده اند و
هستند؛ از ژاپن تا آلمان و از آنجا تا آمریکا. ملت هایی که از زیر کار در
رفتن را زرنگی می دانند، به هیچ جایی نخواهند رسید.
فرهنگ کتبی به جای شفاهی
در
نوشتن بکوشیم: اگر برنامه ریزی می کنیم، آن را بنویسیم. اگر عهدی با
خودمان می بندیم، بنویسیم، اگر چیزی را یاد گرفتیم، آن را بنویسیم، ایده
هایی که به ذهن مان می رسد را بنویسیم.
جایگزینی فرهنگ کتبی به جای شفاهی، از مهم ترین عوامل توسعه یافتگی است.
برنامه ریزی و کنترل برنامه
"چو
فردا شود فکر فردا کنیم"، این عصاره تفکرات ملت های جهان سومی است؛ آنها
که نه برای زندگی فردی شان برنامه دارند و نه برای حیات اجتماعی خود و اگر
هم دست بر قضا برنامه ریزی هم داشته باشند، آن را نمی پایند و کنترل نمی
کنند.
هنر خوب گوش کردن
اکثر
ما، خوب سخن می گوییم ولی اساساً بلد نیستیم خوب گوش کنیم. تا یاد نگرفته
ایم که چگونه به دیگران "گوش" کنیم، چگونه به حرف هایشان "توجه" کنیم،
چگونه تا پایان سخنان شان "سکوت" نماییم و چگونه درباره استدلال شان "فکر"
کنیم، نمی توانیم به پیشرفت فردی و اجتماعی نزدیک شویم.
مدارا
باید
تمرین مدارا کنیم و یاد بگیریم "اختلاف نظرها"، "تفاوت سلیقه ها" و حتی
"خطاها"ی
دیگران را تحمل کنیم و با ایشان مدارا نماییم. از کنار بسیاری از
مسائل باید با لبخند و گذشت، گذشت.
محیط زیست
دوستی
با محیط زیست، نه یک فخر روشنفکری است و نه شعاری از سر شکم سیری بلکه از
الزامات بسیار جدی و گریزناپذیر توسعه است. محیط زیست را دوست بداریم و
برای حفظ آن، واقعاً بکوشیم.