تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دو سال پيش رو آبستن کدام رویدادها هستند؟
گزارش سايت انقلاب اسلامی
ايراني ها مثالي دارند كه ميگويد : سالي كه نيكوست از بهارش پيداست .
هنوز چند روزي از سال نگذشته كه آتشبارهای مقامات سياسي، ديني ، نظامي و... يكديگر را زير آتش قرار داده اند تا نشان دهند اين نظام چگونه مي خواهد به جهان نظمي نوين بدهد!
گرچه كليه مقامات ارشد اين نظام توسط شخص خامنهاي انتخاب شدهاند، اما از اواخر دههء 80 اختلافات به دليل ناداني و بيبصيرتي خامنهاي، ميان مقامات بروز كرد و «انتخاب» احمدي نژاد به دستور مؤکد خامنهاي و فرمان تقلب انتخاباتي در سال 88 كار را به جايي رساند كه پايهء اصلي ولايت فقیه از زير سقف آن خارج شد. در نتيجه، سقوط جايگاه ولايت و كرسي عرش الهي جعلي او، آغاز شد. هر زمان شرايطي چنین براي زمامداری، پدید آید، بسياري از نزديكان او تلاش ميكنند خود را از او دور و خود را از وضعیت ايجاد شده توسط وی رها کنند.
برابر اطلاع از نزدیکان او، بیماری خامنهای بیشتر آزارش میدهد. وضعیت روحی او را نیز مواضع اخیر او گزارش میکنند. او سال هاي آخر عمر خود را ميگذراند و همان کارها را دارد انجام میدهد که خميني در سال آخر عمر میکرد. میتوان گفت كه گفتارها و کردارهای خمینی در سال هاي آخر عمر، با گفتارها و کردارهای خامنهاي شباهتهايي دارند. گفتار و کردار خامنهای همانندی هائی با گفتار و کردارهای شاه سابق در آخرین ایام سلطنت اش نیز دارد:
● خميني، در واپسین سال های عمر، متوجه شد كه در ادامه دادن به جنگ اشتباه كرده است
٭ خامنهاي نيز در سال هاي آخر عمر متوجه شد در ایجاد و ادامه بحران هستهاي اشتباه كردهاست
● خميني در سال هاي آخر عمر به اين نتيجه رسيد كه با جنگ نميتوان رژیم صدام را برانداخت.
٭ خامنهاي هم در اواخر عمر به اين نتيجه رسيد كه با بمب هستهای نمي توان «رهبر» دنیای مسلمان شد. سهل است، نمیتواند رژیم ولایت مطلقه فقیه را پایدار کرد.
● خميني مجبور به پذيرش قطعنامه 598 شد و جام زهر را سر كشيد
٭ خامنهاي نيز در سال 94 مجبور به پذيرش قطعنامه 2231 شورای امنیت در باره قرارداد وین شد بیآنکه جرأت کند و مسئولیت امضای قرارداد وین را بپذیرد. مسئولیت را بر دوش حکومت و مجلس انداخت. اما آنها نیز حاضر نشدند مسئولیت آن را بپذیرند. حالا مدعی شده و امضای توافق وین را نکوهش نیز میکند! از این نظر، به شاه سابق میماند.
● خميني بعد از سرکشیدن جام زهر شکست در جنگ 8 سالهای که آلت فعل شد و در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل، بمدت 8 سال، ادامه داد، فرمان اعدام زندانيان را صادر كرد.
٭ خامنهاي بعد از پذيرش قرارداد وین به ترتیب فوق، خود را به کینه زنجیر گسیخته خویش سپردهاست و بیقرار حذف «فتنهگرهای نانجیب» و تصفیه رژیم به ترتیبی است که مانعی بر سر راه «رهبر» شدن کسی که او میخواهد باقی نماند.
● خميني در سال آخر عمرش نزديكترين فرد به خود (منتظري) را با ساده لوح خواندن از خود راند و ناگزیرش کرد از قائممقامی او استعفاء کند و زمينه ادامه استبداد مطلقه «فقیه» را بعد از مرگ خود، فراهم ساخت
٭ خامنهاي در اواخر عمر، هاشمی رفسنجانی، نزديكترين يار خود را - به اعتراف خودش، دوست 57 ساله – ناآگاه یا خائن خواند و عزم جزم خویش را بر حذف او دیگر پنهان نمیکند. از این نظر به شاه سابق نیز شباهت دارد. او نیز همین رفتار را با کسانی داشت که تاج و تخت خود را مدیونشان بود.
● خميني به دليل نوشيدن جام زهر به شدت تحقير شده بود. حالت روحی و جسمی او توانش را ستانده بود. از اینرو، به قول فلاحیان، کارها با موافقت احمد خمینی انجام میشد. در روزهای آخر عمر خمینی بود که اسباب «رهبر» شدن خامنهای، با جعل نامه از قول خمینی خطاب به مشکینی و جعل قول باز او در باره صلاحیت خامنهای، کسی «رهبر» شد که بعنوان مجتهد متجزی وارد مجلش خبرگان شده بود.
● خامنهاي نيز به دليل امضای قرارداد وین که ایران را تحت مهار دنیا قرارداد، بیش از پیش، تحقیر شد. احساس تحقير او که بعد از تقلب انتخاباتی در «انتخابات» ریاست جمهوری سال 88 شدت یافته بود، بازهم بیشتر شد. گرچه «انتخابات» مجلس خبرگان و مجلس «شورای اسلامی» را خود و دستیارانش مهندسی کرده بودند و آنها را به مقصودشان رساند، اما سبب تشدید بازهم بیشتر احساس حقارت در او شد. زیرا هم بخشی از بدنه رژیم، برضد او شدند و از رأی دهندگان خواستار دادن رأی سلبی شدند و هم مسلم شد که در «انتخاباتی» هم که رژیم خود ترتیب میدهد، به نامزدهای دو جناح رژیم اقلیت کوچکی بیش رأی نمیدهند و آنها که خود را طرفدار خامنهای و ولایت مطلقه فقیه میدانند، از 10 درصد مردم ایران نیز کمتر رأی دارند آنهم در نبود آزادی و انتخابات آزاد. اینست که نمیخواهد فرصت تعیین جانشین خود را از دست بدهد. گرچه اکثریت بزرگ مجلس خبرگان را در اختیار دارد، او خوب میداند که هرگاه تعادل قوا برهم بخورد، اکثریت دست ساخت او نیز از میان میرود.
● همانند دوره خميني برخي از سرداران سپاه با قطعنامه 598 شورای امنیت درباب متارکه جنگ، مخالفت ميكردند
٭ در حال حاضر نيز برخي از فرماندهان سپاه با قرارداد وین که بر آن «برجام» نام نهادهاند، مخالفند.
و...
براي درک روشنتر اقدامات اخير خامنهاي تنها چند اقدام او خاطرنشان میشود:
● وي هاشمي يار 57 ساله خود را نادان يا خائن ميخواند؛
● حسن روحاني را عامل القای فکر دشمن به مردم میخواند و سردار جعفری او را ضد انقلاب میخواند؛
● سيد حسن خميني را فاقد صلاحيت حضور در مجلس خبرگان ميداند
● سيد محمد خاتمي را ممنوع القلم و تصویر و گفتاركرده است
● با بيوت خميني و منتظري و سيستاني، با شدت وارد جنگ شده است .
آتش بيار معركه رد صلاحیت ها خامنهاي بود. بعد از رد صلاحيت سيد حسن خميني از طريق شوراي نگهبان، هاشمي ناگهان خشم فرو خوردهء خود در سال هاي اخير را با حمله شديد به فقهاي شوراي نگهبان بروز داد. منظور او خامنهاي بود. با این حمله، جنگ را وارد مرحلهاي جديد كرد وقتی گفت:
«صلاحیت شخصیتی که اشبه به جدش امام خمینی است را قبول نمیکنید؛ شما صلاحیت خود را از کجا آوردهاید؟ چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید؟ چه کسی به شما اجازه داد که یکجا بنشینید و داوری کنید؟ برای مجلس و دولت و جاهای دیگر و اختیارات را در دست بگیرید؟"
با ادای جملات بالا، هاشمي رفسنجاني قلب ولايت مطلقه فقيه را نشانه گرفت. زيرا سه جمله آخر او خطاب به خامنهاي است. هاشمي رفسنجانی در ادامه سخن، حمله به خامنهاي و نهادهاي وابسته به او را شدت بخشيد:
«چه کسی اجازه داد که اسلحه برای شما باشد و تریبونها برای شما باشد؟ چه کسی اجازه داد که تريبونهای نماز برای شما باشد و صداوسیما برای شما باشد؟ چه کسی به شما اینها را داد؟ اگر امام خمینی و نهضت ایشان و اراده عمومی مردم نبود هیچکدام از اینها نبودند. زمانی که باید همه به هم تبریک بگوییم هدیه بدی به بیت امام دادید. خداوند از سر تقصیرتان بگذرد و باید عذرخواهی کنید».
مخاطب او در جملهها چه کسی غیر از خامنهاي میتواند باشد؟ مگر نه او فرمانده کل قوا و صاحب اختیار صدا و سیما و تعیین کننده امام جمعهها و منصوب کننده فقها به عضویت شورای نگهبان و... است؟ پس خطاب به او است که میگوید همه چیز را از خمینی داری و حالا عضویت در مجلس خبرگان را بر نوه او روا نمیبینی!
بدینقرار، تنها خامنهای نیست که به هاشمی رفسنجانی بطور مستقیم حمله میکند. هاشمی رفسنجانی نیز به او حمله مستقیم میکند. هاشمي رفسنجاني با حمايت از خاندان خميني و بيوت مراجع و با حمايت «رؤساي جمهوري» فعلي و اسبق (خاتمی) و اقدامات غیر علنی، در منزوی کردن خامنهای در حوزههای دینی و نزد روحانیت میکوشد. باوجود این، وقتی عنوان «یا ناآگاه و یا خائن» را از خامنهای دریافت کرد، عقب نشینی کرد و خامنهای را «رهبری» دانست که «از او بهتر نداریم»!
در پي حملات هاشمي به شوراي نگهبان و ديگر مراكز منتصب به خامنهاي ، خامنهاي براي پاسخ مجددا فقهاي شوراي نگهبان را تاييد كرد و هنگاميكه انتخابات در شرف برگزاري بود بار ديگر در شب آخرين روز تبليغات به ميدان آمد و مانند يك رييس حزب سياسي از مردم خواست به نيروهاي طيف او راي بدهند كه بعد از انتخابات معلوم شد ارا بر عكس خواست او بوده است .
همانطور که «سازمان نمای فتنه» - که اداره اطلاعات سپاه ترسیم کرده است – نشان میدهد. در رأس سازمان «فتنهگرها»، هاشمی رفسنجانی است. سه شاخه، به سرپرستی خاتمی و میرحسین موسوی و مهدی کروبی، تحت ریاست هاشمی رفسنجانی هستند. خامنهای نیز او را سردسته «فتنهگرها» میداند. از اینرو، روز اول عيد حمله به آنها و حسن روحانی را مستقیم کرد. برجامها را بازي دانست و گفت هرچه را من بخواهم باید بشود و هرچه من نخواهم نباید بشود.
اين درگيريها كه روز به روز بر دامنهء آنها افزوده میشود، نشان ميدهد كه وضعيت در داخل كشور در حال تغيير است چرا كه تقريبا از ابتداي سال 94 اكثر فعل و انفعالها به زيان خامنهاي و باند او بوده است:
● حل بحران اتمي، آن هم با قراردادی از نوع قرارداد وین، گرچه او حاضر نیست مسئولیت اش را بپذیرد، اما، از دید مردم، تقصیر او را مضاعف میکند: تقصیر بحران سازی و ادامه آن تا شکست و فقدان جربزه برای برعهده گرفتن مسئولیت تسلیم شدن به قرارداد وین. زیان او به سود جناح هاشمي و روحاني و خاتمي و اصلاح طلبان تمام شد
● خامنهاي بر خلاف شعارهائی که همچنان سر میدهد، در پنهان با امریکا مذاكره مستقيم کرد. گفتگوئی که سرانجام قرارداد وین را ببارآورد.
● در سوریه، وزر و وبال از آن ایران شد و سود از آن روسیه. ماجرای سوريه آنگونه كه مد نظر خامنهاي بود و بخاطرش میلیاردها دلار هزینهکرد، پیش نمیرود. به دنبال قرارداد وین (برجام)، روسیه و ایران مداخله نظامی خود در سوریه را علنی کردند و بر قوای خود در سوریه افزودند. اما رهبری از آن روسها و دادن پول و ایفای نقش پیاده نظام از آن رژیم ولایت مطلقه فقیه شد. حالا هم اگر کار پیش برود، به ترتیبی پیش میرود که امریکا و روسیه برسرش توافق میکنند. سردار سليماني كه از او چهره یک قهرمان ملي میساختند، بناگهان از تک و تاب افتاد. برادرش را به جرم اختلاس گرفتند و کار خودش شد شرکت در حمله به مخالفان خامنهای.
● فسادهای حکومت احمدی نژاد، عزیز دردانه او، از پی هم بر ملاء شدند. طرفه اینکه 11 میلیون اسنادی که در باره «بهشت مالیاتی» و از جمله، شیوهجدید دزدیدن پولهای نفت، منتشر شدند، آشکارکردند که «گم شدن درآمدهای نفت» (گفته میشود 100 میلیارد دلار) در ایران، همانند گم شدن پولهای نفت در کشورهای دیگر نفت خیز است.
● نامه کروبی به روحانی، که در آن، خامنهای بر کرسی اتهام به تقلب در انتخابات سال 88 و شریک جرم احمدی نژاد نشانده شدهاست، حساب های خامنهای را (بی اعتبار کردن بخاطر شرکت در دادن رأی و حذف کردن) را برهم زد.
از اینرو، خامنهای در کار حذف قضيه هاشمي رفسنجاني و «سر شاخه های فتنه» است. زيرا با حذف اینان میتواند مطمئن شود كه ولي فقيه آينده همان كسي خواهد بود كه او میخواهد.
سال 95 آبستن چه رویدادهائی است؟:
با توجه به شرايط موجود افت قدرت خامنهاي مشهود است. منهای سپاه و سازمانهای اطلاعاتی، که خود نیز گرفتار کشماکشهای داخلی هستند، جناح خامنهای همآورد جناح رقیب خود نیست. اصرار بر حذف سران این جناح نیز بدین خاطر است.
سران سپاه که در جناح خامنهای قرار دارند، خطر را حس كردهاند. بدینخاطر صحبت از خطر داخلی میکنند. هم جعفري و هم حاجي زاده، دو تن از سرداران برجستهء كودتايي و افراطي، وضعيت موجود را به لحاظ امنيت داخلي نامطلوب ميدانند و حاجي زاده از خطر برادر زادهها و خواهر زادهها صحبت میکند.
در حقیقت، او از مخالفت تقريباً عموم بيوت روحانیان بلند پایه و خانواده های آنها با خامنهاي، سخن میگوید. در بالا چرائی آن توضیح داده شد. این مخالفت در حال گسترش است.
اگر ضعف خامنهاي همچنان ادامه يابد، با توجه به فشارهايي كه از همان ابتدا بر او و دستگاه ولایت فقیه او وارد شده و میشود و خواهد شد كار را به جايي خواهد رساند كه مابقي دندان های تيز او نيز كشيده شود.
البته شخص خامنهاي سال گذشته و در جريان مذاكرات هستهاي ميدانست اين عقب نشيني آغازِ پايان كار او است. توضیح اینکه وقتي وارد مذاكرات هستهاي شد و تن به عقب نشيني داد، ميدانست و میگفت كه بعد از عقب نشيني هستهاي نوبت به عقب نشيني موشكي و حقوق بشري و در نهايت رام شدن او خواهد رسيد. بنابراين اگر محسن رضايي حالا ميآيد و ميگويد نقشه امريكا بود كه بعد از حل قضيه هستهاي به دنبال مسائل موشكي و سپاه و حقوق بشر شود اين را شخص سيد علي خامنهاي به خوبي ميدانست و گفته بود. بنابراین، عقب نشينيهاي خامنهاي مکرر خواهند شد. اين عقب نشينيها او و ولایت مطلقه فقیه را، بیاعتبار و بیاعتبارتر خواهند کرد. بدینخاطر است که تقلا میکند یک کار نشود و یک کار بشود: کاری که میخواهد نشود، عادی شدن رابطه با «دشمن» (بقول او امریکا) است، و کاری که میخواهد بشود، حذف سران جناح رقیب و بیاثر کردن آنها در تعیین جانشین او است. اگر روحانی صحبت از تنها و واپسین فرصت میکند، خطاب به او است که هشدار میدهد: حکومت اوباما نمیخواهد منطقه خاورمیانه در اختیار ائتلاف دولت سعودی و اسرائیل قرار گیرد. خواهان تعادلی است که یک طرف آن ایران است. از عمر حکومت اوباما 8 ماه بیشتر نماندهاست. هرگاه اینبار نیز خامنهای فرصت را بسوزاند، ایران گرفتار چنبره مشکلات داخلی و منطقهای و جهانی میشود که رها شدن از آن بسیار مشکل است. اما مسئله خامنهای نه مسئله ایران که مسئله ولایت مطلقه فقیه و حاکمیت استبدادی خویش و جناحش است.
پس، او چاره اي به جز اين ندارد كه از نيروهاي حامي خودش، در برابر هاشمي رفسنجانی– روحاني و خاتمي حمايت كند. ولي به خوبي ميداند تا زماني كه هاشمي رفسنجانی در راس مجمع تشخيص مصلحت قرار دارد نميتواند او را حذف يا حصر نمايد. بنابراين منتظر است تا زمان پايان دوره او فرا برسد. در این سال، دورهء ریاست او بر مجمع تشخیص مصلحت تمام میشود. اگر مصلحت اجازه دهد او را بركنار خواهد کرد.
فشار براي بركناري هاشمي و حصر او از سوي فرزند خامنهاي و نزديكان و برخي از افراد بيت همچنان به خامنهای وارد میشود. اما آيا خامنهاي حذف او رابه مصلحت خود ميداند؟ تضعیف هرچه بیشتر هاشمی رفسنجانی را در مصلحت خود میداند و بدان مشغول است. اما حذف و یا حصر او، بستگی مستقیم دارد به احتمال زنده ماندن یا نماندن خامنهای، به سخن دیگر فوری بودن یا نبود تعیین جانشین. اگر نه، بقای یک هاشمی رفسنجانی که دندان هایش کشیده شده باشد، در نظام ولایت فقیه را بسود خود میداند. در دوران احمدی نژاد همین رویه را تعقیب میکرد. در دوران روحانی هم حذف کامل را رویه نکرده است. بنا بر اطلاع از «بیت رهبری»، در بارهء چگونگی برخورد با هاشمي رفسنجانی، با وجود حملات بسيار شديدي كه هم خود او و هم برادر و ياران اش به هاشمی رفسنجانی میکنند، هنوز به اين نتيجه نرسيده است كه با او برخورد شديد نمايد. البته بيدليل هم نيست. چرا كه خود به خوبي مي داند كه هاشمي رفسنجانی از حمايت خانواده و بيت خميني و شماری از روحانیان بلندپایه برخوردار است. او از حمايت فرزندان بسياري از انقلابيون و روحانيون ابتداي انقلاب برخوردار است. خامنهاي ميداند كه هاشمي صندوق سياه نظام است و او مانند سيد احمد خميني ساده نيست كه بدون بر جاي گذاردن اطلاعات لازم كشته شود.
شنيده شده كه هاشمي رفسنجاني هيچ دارويي را از داخل تهيه نميكند و همهء نيازهاي او توسط افراد مطمئن خانوادهاش از مراكز مختلف دارويي در خارج تهيه ميشود تا مبادا همان بلايي كه بر سر سيد احمد خميني آمد بر سر او آورده شود. خامنهای مي داند كه در شرايط فعلي برخي از سرداران حامي خاتمي و مير حسين موسوي و نزديكان خميني اخيراً روي خوش به هاشمي نشان دادهاند. زيرا رهايي از دست خامنهاي را از طريق او مي دانند.
اما آيا خامنهاي مي تواند به اين حالت ادامه دهد؟:
تاريخ نشان داده است كه او مانند هر آخوند ديگري به مصلحت عمل مي كند، البته در برابر دشمن قدر، وگرنه در برابر بسياري كه جايگاهي در حد هاشمي ندارند به شدت برخورد كرده است و ككش هم نگزيده است. مثلا براي تحريم صوتي، سيمايي و متني سيد محمد خاتمي هيچ واهمه اي نداشت چرا كه هر چند خاتمي داراي وجهه اي در ميان مردم بود اما توانايي مقابله با خامنهاي را مانند هاشمي نداشت و از آن چنان سابقه اي در انقلاب و دركنار خميني برخوردار نبود و لذا به راحتي او را تحريم كرد.
در رابطه با موسوي و كروبي هم از همين سياست استفاده كرد اما در برابر هاشمي مي داند كه نمي تواند مانند ديگران برخورد نمايد.
بهترين وضعيت براي خامنهاي مرگ هاشمي رفسنجاني است كه هنوز در جهت عملي نمودن آن به نتيجه نرسيده است و قطعاً آنچنان كه مشخص است برخي براي خلاصي از دست او حتي اقداماتي را هم انجام داده اند اما به نظر نيروهاي محافظ هاشمي تواناتر از آن هستند و خامنهاي هم جرأت انجام آن را ندارد هر چند كه برخي ها در پي عملي كردن آن هستند
دومين حالت خوب براي سيد علي خامنهاي اين است كه بتواند هاشمي را از طريق ديگر روحانيون مانند مصباح يزدي، محمد يزدي، هاشمي شاهرودي و صادق لاريجاني و... مورد حمله قرار دهد كه آنها هم نشان داده اند در برابر اين پير مكار توانايي مقابله ندارند.
بنابراين خامنهاي در آچمزي قرار گرفته كه مترصد فرصت است تا زمان شرايط جديدي را به وجود آورد، او به خوبي مي داند اگر به هاشمي فرصت بيشتري بدهد احتمال اين وجود دارد كه هاشمي بتواند در مجلس خبرگان برخي از روحانيون را به سمت خود جذب نمايد و در انتخاب رهبر آينده دخالت هايي را صورت دهد و لذا از هر سمت خطر حضور او را حس ميكند و شايد بتوان گفت كه نمي داند با اين دشمن قديمي چه بايد بكند
در سال جاري و آينده (95-96) به لحاظ تاريخي، چه امرهائی واقع خواهند شد؟:
سال 95 و 96 سال تغييرات مقامات و مناصب و گشايش ها و آغاز به كار ها است: از خرداد ماه امسال جامعه با دو مسئله مهم روبرو خواهد شد:
● اول: سالروز مرگ خميني كه در چند سال اخير خبر ساز شده است. به نظر ميرسد امسال با توجه به نوع برخوردي كه با سيد حسن خميني و رد صلاحيت او شد، بسا شرايط اجتماع بر مقبره خميني جز آن میشود که در سال های پیش بود. چند و چون برگزاري مراسم سالروز مرگ خميني در خرداد ماه، موضوع سئوال است. و
● دوم: در اوايل خرداد ماه امسال نمايندگان جديد به مجلس خواهند آمد. معلوم ایناست که این مجلس همانند دو مجلس پیشین نخواهد بود. هرگاه چون آن دو مجلس سر اطاعت خم کند، سبب تشدید یأس مردم از رژیم و قطعیتر شدن باور به اصلاح ناپذیری رژیم ولایت فقیه میشود. و اگر بخواهد رویه مجلس ششم را در پیش بگیرد، هم ترکیب مجلس این اجازه را نمیدهد و هم آن امکان امروز وجود ندارد. بنابراین، نظرها به این مجلس و رویهای که در پیش خواهد گرفت، بیتفاوت نیستند. کار اول مجلس، بعد از رسیدگی به اعتبار نامهها، یکی مسئلهء رد صلاحیت مینو خالقی، بعد از انتخاب شدن و دیگری مسئله برگزیدن رئیس مجلس است. و
● 18 تیر ماه، سالروز ایلغار کوی دانشگاه تهران و حملهء خونین به دانشگاه تبریز و جنبش دانشجوئی است. حمله کنندگان چماقداران خامنهای بودند. پس باید دید شرائط جدید، از جمله سقوط اعتبار خامنهای، مساعد برگذاری اجتماعات دانشجوئی هستند و یا در بر همان پاشنه میچرخد. و
● در 7 خرداد ماه امسال، مجلس خبرگان تشکیل جلسه میدهد. اين مجلس بايد رييس جديد خود را انتخاب نمايد. بر خلاف دورههاي قبلي، در «انتخابات» این دوره، محمد یزدی، رييس دوره قبلي مجلس خبرگان حتي قادر به آوردن رأي لازم براي ورود به مجلس نشد. ترکیب مجلس همان است که خامنهای میخواست. باوجود این، انتخاب رئیس مجلس و اعضای هیأت رئیسه، معلوم خواهد کرد که آیا اگر شرائط تغییر کنند، اعضای مجلس به خامنهای و در صورت مرگ او، به جناح او وفادار میماند و هرگاه باد قدرت تغییر جهت دهد، اکثریت این مجلس نیز تغییر جهت خواهد داد. و باز، اندازه تأثیر این مجلس در تعیین «رهبر» آینده چه خواهد بود. کاملاً مطیع خواهد بود و یا باید با اکثریت مجلس وارد معامله شد.
● در آبان ماه امسال انتخابات رياست جمهوري امريكا انجام ميشود. از هم اکنون معلوم است به استثنای «سندرز»، نامزدهای احتمالی دیگر، سیاست خصومتآمیز تری در قبال رژیم ولایت فقیه اتخاذ خواهند کرد. با توجه به این واقعیت که سیاست داخلی تابع سیاست خارجی، بخصوص این یا آن رابطه با «دشمن» (= امریکا) است، تأخیر در حل مسائل حل نشده به زیان ایران خواهد بود.
● 16 آذر روز حمله نظامی رژیم شاه به دانشگاه است. باز، سئوال ایناست: آیا دانشجویان این فرصت را برای برپا کردن اجتماعات و سخن گفتن از حقوق خود و دیگر مردم ایران، مغتنم خواهند شمرد و یا شدت خفقان مانع از برپائی هرگونه اجتماع خواهد شد. و
● در بهمن ماه، سالروز انقلاب است. کدام جناح رژیم مراسم را تصدی خواهند کرد؟ مردم چه اقدامی برای بازپس گرفتن انقلاب دزدیده شده خود بعمل خواهندآورد؟ باز از فرصت برای ترساندن مردم از انقلاب استفاده میشود و یا به پرسش انقلاب چیست؟ پاسخ صحیح داده خواهد شد؟ آیا حصرشدگان در حصر و زندانیان در زندانها میمانند یا خیر؟
● در اسفند امسال، سرنوشت هاشمي رفسنجاني، بعنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت تعیین خواهد شد. چراكه دوره 5 ساله رياست او بر مجمع تشخيص مصلحت نظام در آن ماه به پايان ميرسد. آيا خامنهاي ریاست او را بر مجمع یکبار دیگر امضاء خواهد کرد یا به ریاست او بر مجمع پایان خواهد داد؟ اگر او را برکنار کرد، چه کسی را جانشین او خواهد کرد؟ از هم اکنون از احتمال جانشین هاشمی رفسنجانی شدن حسن روحانی سخن میرود.
در سال 96 نيز به دنبال تغييرات سال 95 اتفاقات ديگري روی خواهند داد كه بسا از اهميت برخوردار خواهند بود:
● «انتخابات» رياست جمهوري در خرداد ماه 1396 و
● انتصاب فرمانده كل سپاه پاسداران در شهريور ماه 1396
اين هر دو رویداد از اهميت ويژهاي برخوردار خواهند بود. زيرا با توجه به وضعيت خامنهاي، در وضعیت مقام های رژیم و کشور مؤثر خواهند بود: در وضعیت خود خامنهاي و در وضعیت هاشمي رفسنجانی و حسن روحاني و سيد محمد خاتمي و مهدي كروبي و مير حسين موسوي مؤثر خواهند بود. آیا هاشمی رفسنجانی و خاتمی و میر حسین موسوی و کروبی از گردونهء رژیم به بیرون پرتاب خواهند شد و یا در رژیم خواهند ماند. اگر در رژیم میمانند، با کدام منزلت و موقعیت؟
ا تغييرات و انتخاب ها و انتصابهاي سال آينده باز مي گردد به چگونگي طي شدن جريانات در سال 95 چراكه انتخاب مجدد حسن روحاني از جمله اموري است كه بسياري براي ممانعت از آن نقشه ها كشيده اند و از سوي ديگر بسياري هم براي ادامه آن نقشه هايي را طراحي نموده اند.
هرگاه روحانی برای باردوم به ریاست جمهوری برسد، موقعیتی قویتر یا ضعیفتر خواهد یافت؟ یعنی همان وضعیت را پیدا میکند که خاتمی در دور دوم ریاست جمهوری پیدا کرد و تن به «انتخابات» آنچنان رسوا خواهد داد و کشور را تحویل باندی نظیر باند احمدی نژاد خواهد داد یا خیر؟