تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

26  اسفند ماه 1394 ـ  16 ماه مارس 2015

!با جتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

1. تشکیل گردان های نامحسوس ناموس بان!
       به منظور مبارزهء قاطع با پدیدهء بی ناموسی که اساس ایمان و بنیادهای اقتصادی و علمی و تکنولژیک و فضائی «کش ور» را به خطر انداخته است، به ابتکار فرماندهی نیروی انتظامی، هفت هزار نیروی زبده و آموزش دیده در رشتهء ناموس بانی و حفظ عورت و ستر موی سر و مچ پا و اندام تحتانی و سایر زوائد تحریک آمیز جنسی وظیفه ناموس بانی در شهرها و شهرک ها و مناطق دارای ناموسرا به عهده گرفته اند.
       به گزارش خبرگزاری ها و مطبوعات و جراید حکومتی (قلیل التیراژ و کم مخاطب!)، این ماموران با لباس مبدل و بطور نامحسوس در سطح شهر و خیابان ها وکوچه ها و معابر و پشت درخت ها، و هر کجا که احتمال بی ناموسی برود، حضور فعال ناموس بانی خواهند داشت و شماره (سایز!) بی ناموس ها را برداشته و گزارش خواهند کرد تا با دختران و زنانی که مانتوی تنگ و لباس های تحریک آمیز پوشیده و بخشی از موی جلوی سر خود را در معرض بی ناموسی می گذارند برخورد قضائی شود. همچنین با زنان و دخترانی که در حین رانندگی روسری خود را عقب زده و با بیرون گذاشتن موی سر خود حواس سایر رانندگان را پرت و باعث بالا رفتن آمار تصادفات شوند برخورد جدی شده و ناموس آنها، ببخشید اتومبیل آن ها، برای مدتی توقیف خواهد شد.
       به نظر بنده، اگرچه استخدام هفت هزار نفر در پروژهء ملی - میهنی "ناموس بانی!" گام مؤثری در ایجاد اشتغال و کاهش سطح بیکاری است اما مثل "گشت ارشاد" سابق جواب نخواهد داد و باید به فکر چاره اساسی بود؛ چرا که الان هم مشکل اساسی مملکت بیرون گذاشتن چند تار مو توسط خانم ها است و تاکنون هم نصایح خطبا و علما و علاقمندان حفظ عورت و ناموس کارساز نبوده و زندان و جریمه هم باعث رفع این بی ناموسی نشده است. و پوشیدن مانتوی چسبان و کمی تنگ هم در بین عده ای از خانم ها دیده می شود که عامل اصلی آن کنار آمدن ظریف و هیئت مذاکره کننده جمهوری اسلامی با کشورهای غربی (پنج + یک) است، و خانم ها می گویند حالا که آمریکا و متحدان اش علیرغم "وا" دادن هیئت جمهوری اسلامی دارایی های بلوکه شدهء ایران را آزاد نمی کنند ما قدری خودمان را از قید و بند های البسه ای رژیم آزاد می کنیم.
       یکی از ماموریت های این هفت هزار نیروی زبده، رصد کردن رفت و آمد نسوان با رجال در سطح شهر و معابر عمومی است، و زنان و مردان نامحرم در صورت همراهی با یکدیگر و گفتگو از فاصله نزدیک، که نص صریح بی ناموسی است، به مراجع قضایی تحویل داده خواهند شد...
       البته موارد بی ناموسی زیاد و متعدد است و زیر نظر داشتن همه بی ناموس ها توسط هفت هزار نفر کار مشکلی است و باید کار را از ریشه درست کرد. به همین منظور پیشنهاد می شود که
برای بیرون نماندن موی سر خانم ها از زیر روسری که موجب زلزله و بروز سیل و انفجار مشابه چرنوبیل می شود مسئولین محترم همه
ء خانم ها را مجبور کند تا سرشان را واجبی گذاشته و طاس کنند.
همچنین خانم ها برای مشخص نبودن برجستگی های بدن
شان که سبب گسترش کفر و استکبار جهانی و بالا رفتن تورم آقایان می گردد موقع بیرون آمدن از خانه یک کارتن یخچال روی خود کشیده و با تعبیه دو سوراخ دست های خود را از کارتن بیرون گذاشته و رفت و آمد کنند. (توجه بفرمائيد که در سفر حاج دکتر روحانی رئیس جمهور اسلامی به ایتالیا این ابتکار جواب داد و ایتالیائی ها برای آنکه چشم حاج آقا به سرین و ذکر مجسمه ها نیفتد و جهنمی نشود، روی مجسمه ها کارتن یخچال گذاشتند).
       اما راه مطمئن تر این است که روزهای هفته را بین امت ذکور و اناث تقسیم کرده و یک در میان، یک روز زن ها و یک روز مردها، بیرون بیایند تا چشم شان به هم نیفتد و مرتکب بی ناموسی نشوند.
کور کردن مردها هم راه حل دیگری است که می تواند به بی ناموسی ناشی از بیرون افتادن موی زنان از زیر روسری خاتمه دهد، چون وقتی مردها کور باشند هر چقدر هم موی خانم ها بیرون باشد عملیات بی ناموسی اتفاق نخواهد افتاد
.
       کلاً عقیم کردن مردان کشور و قطع و کشيدنِ «چیز»هایی که بیهوده با خود حمل می کنند راهکار اساسی پایان دادن به رفتارهای منکراتی در کشور است و با توسعه نامردی و اجرای پروژهء نامرد سازی وضع اقتصادی جامعه هم خوب خواهد شد، زيرا این طور که در سال های ماضی دیده ایم هر که نامردتر بوده به پست و مقام بالاتر و ثروت هنگفت تر رسیده است.

 

2. تفاوت های محسوس!

       بنده گاهی فکر می کنم علت بدبختی و عقب ماندگی ایالات متحده آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان و حتی کانادا و امثال آنها این است که رهبران شان به سفرهای استانی نمی روند و مردم را دنبال اتومبیل خود نمی دوانند. بارها دیده شده رئیس جمهور آمریکا مثل یک شهروند معمولی در پارک قدم می زند و حتی مردم به او سلام هم نمی کنند. این نشان می دهد که مردم آمریکا رئیس جمهور خودشان را یا اصلاً نمی شناسند و یا عمداً تحویل نمی گیرند، یا بلانسبت آنقدر پررو هستند که فکر می کنند چون رئیس جمهور با رأی آنها مصدر کار شده، او باید به مردم احترام بگذارد و پیش سلام شود.

       به نظر می رسد که آمریکایی ها و اروپایی ها عموماً حافظ شناس هستند و این بیت حافظ را آویزه گوش خود قرار داده اند که :

مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ

که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن!

       اما، خوشبختانه، در بعضی ممالک جهان سوم، که اکنون با پس رفت های معجزه گونه، با چند درجه تنزل در ردیف کشورهای جهان پنجم و ششم قرار گرفته اند، شرایط فرق می کند و «امت همیشه دست بوس» هر چند سال یک بار فردی را از سر کار بیل زدن جالیز و گاوداری می آورند و به قدرت می رسانند و در دورانی که دامدار و روستایی سابق سرکار است آنقدر دست اش را می لیسند و پاک می کنند که طرف در مدتی که مصدر کار است احتیاج به شستن دست پیدا نمی کند.
       و در تقابل با امريکائی ها و اروپائی ها، امت های آن دسته از ممالک که عادت به بوسیدن دست و اعضا و جوارح صاحبان "زر" و "زور" و "تزویر" دارند، این بیت راهگشا و حلال مشکلات را سرلوحهء زندگی قرار داده اند که می فرماید:

هر آنکه بی خبر از فن پاچه خواری شد

دچار زندگی پست و نان خالی شد!

 

3. بازگشت معجزه هزاره سیوم!

       حاجی احمد بخشایش اردستانی، عضو محترم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، مژده داده است که حتماً و حکماً حاج دکتر محموت احمدی نژاد (معروف به پدیدهء هزاره سیوم) در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری وارد عرصه نمایش شده و بر می گردد!

       به گزارش خبرگزاری بیکار ایران (ایلنا) حاج احمد بخشایش گفته است: «به پیشنهاد حاجی روح الله حسینیان و هفده عدد از نمایندگان مجلس رفتیم به دیدن احمدی نژاد در ولنجک، و در این دیدار احمدی نژاد قول داد در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده نامزد شود!»

       با انتشار این خبر موجی از خوشحالی و شعف امت همیشه در صحنه را فرا گرفته و همهء ناراحتی های ناشی از قطع یارانه ها و بیکاری فزاینده در کشور، گرانی و تورم و بالا رفتن آمار حوادث رانندگی و مشکلات محیط زیستی، رشد ایدز و کوفت و زهر مار و هزار و یک بدبختی دیگر را فراموش کرده و برای بازگشت احمدی نژاد و اعوان و انصارش، علی الخصوص پور عروس اش - رحیم مشایی - روز شماری می کنند تا تلویزیون کسل کنندهء حکومت اسلامی با تهیه برنامه های مهیج و حادثه ای مناظرهء نامزدها، که طی آن پته یکدیگر را روی آب می ریزند و برای رسیدن به قدرت کارنامهء تحصیلی زن رقیب و مسائل ناموسی را مطرح می کنند، موقتا هم شده از پخش فیلم های تکراری هزار بار نمایش داده شده خودداری و باعث نشاط جامعه شود.

       خبر بازگشت حاجی محمود باعث امیدواری تولید کنندگان ساندیس هم شده و امیدوارند با آمدن حاج محمود مجدداً بساط پخش ساندیس در سفرهای استانی رئیس جمهور برقرار و باعث رونق تولید در کشور گردد.

       حاج محمود در هشت سالی که زحمت ریاست جمهوری را متواضعانه قبول کرده بود، هر سال برای زدن مشت به باسن استکبار جهانی، همراه اهل بیت، از عروس خانم (دختر معاون اولش) گرفته تا پسر و داماد و همسر و پدر زن و مادر زن و فامیل درجه یک و دو و سه و هم ولایتی های آرادان، به نیویورک رفته و ضمن سخنرانی برای صندلی های خالی سالن اجلاس، با خرید دسته جمعی از فروشگاه های برند نیویورک، از نزدیک با مفاسد جامعهء مصرفی آمریکا آشنا و با دستان پر به «کش ور» برگردد.

       به همین خاطر میزان فروش فروشگاه های برند نیویورک همه ساله در ایام مسافرت دار و دسته معجزه هزاره سیوم رونق می گرفت و انتشار خبر بازگشت حاج دکتر به قدرت، باعث خوشحالی مغازه داران نیویورکی هم شده است.

       تفنگداران آمریکایی و ناوی های انگلیسی مستقر در خلیج فارس هم از بازگشت احمدی نژاد خوشحال شده و امیدوارند احمدی نژاد مجدداً برای ناوی های انگلیسی کت و شلوار بخرد و به آنها چلوکباب بدهد و با سوغاتی و هدیه های سخاوتمندانه آنها را بدرقه نماید.
       سازمان ملل هم اعلام کرده ;i در صورت روی کار آمدن احمدی نژاد دیگر هیچ قطعنامه ای صادر نخواهد کرد، چون احمدی نژاد قطعنامه ها را کاغذ پاره می خواند و آبروی سازمان ملل را می برد. حتی احتمال داده می شود که شورای امنیت هم تبدیل به ماست بندی و یا میدان میوه و تره بار شده و دبیرکل سازمان ملل هم به مسافرکشی بپردازد.

       خوار - مادر هوگو چاورز هم، که طعم محبت حاجی را یکبار چشیده اند، از روی کار آمدن دکتر احمدی نژاد، متخصص مهر درمانی، خوشحال و خرسندند و برای دیدار مجدد با معجزهء هزاره سیوم خود را آماده کرده اند.
       خلاصه بازگشت حاج دکتر فصل تازه ای در تاریخ بشریت خواهد گشود و دست پاک های جدیدی به عرصهء مدیریت کشور باز گشته و خاطرهء با شکوه دست پاک های دورهء قبلی ریاست جمهوری را زنده خواهند کرد.

 

4. ورود ایران به قرن نوزدهم!

       حاج آقا حسن روحانی (دارای درجه دکترا از انگلستان) رئیس جمهور مدیر و مدبر اسلامی ناطق زبر دستی است و گاهی اوقات بدجوری زخم زبان می زند و کلفت می اندازد. ايشان در سفر اخیر خود به استان سمنان طی سخنرانی مبسوطی در جمع همشهری های سمنانی و همولایتی های سرخه ای خود، به دولت گذشته (دولت احمدی نژاد - معجزه هزاره سیوم!) متلک سنگین و حساب شده ای انداخته و از جمله فرمودند که «مملکت را به قرن نوزدهم برده بودند». یعنی حاج دکتر احمدی نژاد و عوامل و اذناب اش در طول هشت سال زمامداری کشور را از قرن بیست و یکم به قرن نوزدهم برگردانده اند.
توجه کنيد که این را ما نگفته و نمی گوئیم که متهم به تبلیغ علیه نظام و همصدایی با استکبار جهانی و صهیونیزم و دشمنان انقلاب و منافقین و صدام بشویم.

       با این طرز محاسبه اگر در هشت سال دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد مملکت دو قرن عقب رفته باشد با یک محاسبه ساده ریاضی (و نگاهی به عقب مان!) معلوم خواهد شد که در طول سی و شش هفت سال گذشته تا چه قرنی و چه دوره تاریخ به عقب برگشته ایم.

       برای کسانی که زیاد از تاریخ ایران در قرن نوزدهم اطلاع ندارند کافی است بگوئیم که در قرن نوزدهم دو قدرت عمده آن زمان، یعنی انگلستان و روسیه، در مورد سرنوشت ایران تصمیم می گرفتند و حتی تا آنجا پیش رفتند که تصمیم به تقسیم ایران به دو منطقهء نفوذ گرفتند؛ اما امروزه، با موفقیت دولت تدبیر و امید، بجای دو قدرت عمده سابق شش قدرت عمدهء جهانی (آمریکا، روسیه، انگلستان ، فرانسه، آلمان و چین ) در امورات ایران مداخله می کنند و تصمیم می گیرند و یکی از موفقیت های غیر قابل انکار دولت اضافه کردن چهار قدرت بزرگ دیگر به دو قدرت استعماری سابق در تصمیم گیری های مربوط به سرنوشت کشور و خارج کردن انحصار نفوذ انگلستان و روسیه در امورات کشور است.
       حاج دکتر روحانی، در همین سخنرانی دشمن شکن اخیر خود در سمنان، در پاسخ به انتقادات سخت و خشن و مجروح کنندهء جناح مخالف دولت که خشک خشک دولت را به بر باد دادن برنامهء هسته ای جمهوری اسلامی متهم می کنند، توافق هسته ای گروهک مذاکره کنندهء ظریف با پنج + یک را پیروزی و افتخار تاریخی نامید.
       من کاری به حرف هایی که مردم و جناح رقیب می زنند ندارم و حرف حاجی روحانی را تائید می کنم و قبول دارم که موفقیت دولت در اجرای برجام و جمع کردن بساط هسته ای جمهوری اسلامی یک موفقیت شگرف تاریخی برای ایران بوده است. زیرا با توجه با اینکه جمهوری اسلامی بیش از بیست سی سال برای ساختن تاسیسات هسته ای و تهیه و نصب سانترفیوژها و راه اندازی راکتور آب سنگین اراک وقت و صدها میلیارد دلار هزینه صرف کرده بود، کشورهای پنج + یک تصور نمی کردند که بتوان این بساط را در ظرف یکی دو هفته جمع کرد وفاتحه اش را خواند، و به همین خاطر در موافقتنامه (برجام) حدود شش هفت ماه وقت در نظر گرفته بودند؛ اما پس از بازگشت ظفرمندانهء حاج آقا ظریف و اعضای تیم اش از وین، دولت در میان بهت و حیرت کارشناسان جهانی موفق شد ظرف یکی دو روز قلب راکتور اراک را بیرون کشیده و با عجله محل قرار گرفتن میله های سوخت راکتور را با بتن و سیمان پر کرده و به کوری چشم استکبار جهانی، سانتر فیوژهای راکتور زیر زمینی فردو را هم به انبار ضایعات منتقل و پروندهء برنامهء هسته ای را با افتخار و عزتمندانه جمع و جور، و به این ترتیب با اجرای تعهدات هوشمندانه خود در "برجام" برنامه هسته ای کشور را بر باد دهد!
       پیشنهاد بنده این است حالا که "برجام" باعث بر باد رفتن صدها میلیارد دلار سرمایه گذاری حکومت اسلامی در پروژه های هسته ای شده است منبعد این همه برجام برجام نکنند و از مذاکرات هسته ای با پنج + یک با نام "برباد" یاد کنند!

 

5. سهمیهء مدیریتی در بودجهء کشور

       انتشار اخبار تکان دهنده اختلاس های چند هزار میلیارد تومانی و هاپولی شدن بیت المال و به یغما بردن دارایی بانک ها و ریختن بودجهM وزارتخانه ها به حساب های شخصی و هزاران "خطای مدیریتی!" از این دست در وسایل ارتباط جمعی و در افواه عمومی باعث هتک حیثیت و بلکه هتک ناموس مدیران دست پاک رژیم جمهوری اسلامی و بروز شایعات زشت و توهین آمیز نسبت به آقایان زمامداران و روسای بزرگ و کوچک و فرزندان و اهل بیت و همولایتی های آنها شده، بطوری که عده ای از هموطنان عزیز با بلندگوهای استکباری و دشمنان رژیم اسلامی هم صدا و هم نوا گردیده و بدون رعایت موازین شرعی برخی از اعضاء و جوارح خود را حواله آقایان کرده و بدون استثنا قائل شدن می گویند: "این ها همه از دم دزد هستن !"
       در حال حاضر چند تن از مقامات پاک دست ترین دولت تاریخ بشریت (دولت حاج دکتر ماموت احمدی نژاد) به جرم حال کردن با بیت المال و اختصاص بخشی از وجوه دولتی به خود و خانواده محترم در زندان تشریف دارند و بعضی نظیر حاج آقا خاوری پول ها را کش رفته و از "کش ور" گریخته و غم غربت را تحمل می کنند.
       به عقیدهء بنده این عزیزان در هاپولی کردن بیت المال و اختلاس و حواله پول فروش نفت به حساب های خود در خارج هیچ گناهی ندارند و به شرح زير اشکال کار در قوانین و احکام شرعی و عرفی و بودجه سالانه کش ور است:
       - مملکت ما اسلامی است و مدیران و مسئولان، کلهم اجمعین، اهل دیانت و نماز و روزه و زیارت و گرفتن متعه(!) هستند و چون بسیار خدا ترس و متدین هستند کار خلاف شرع نمی کنند و اگر خودشان مجتهد نباشند از روی فتاوی و رسالهء مجتهدین عمل می کنند و همان طور که می دانید در رساله های معتبر احکام زیادی در مورد دزدی وجود دارد، اما در هیچ رساله ای باب اختلاس یا پورسانت گیری از کمپانی استات اویل و کرسنت و انتقال پول از طریق کارت به کارت کردن وجود ندارد.
       - بررسی سوابق مدیران کلان کش ور نشان می دهد که این مدیران بلند پایه تا قبل از پیروزی اسلام در سال پنجاه و هفت در عمر با برکت خود اسکناس هزار تومانی ندیده، و بیش از تعداد انگشتان شان قادر به شمارش نبوده اند. پر واضح است که وقتی یک روستایی زحمت کش که در ده دورافتادهء خود برای خرید جهار مثقال چای و قند و شکر پول نداشته است را بردارند و بیاورند و مسئول یک وزارتخانه کرده و میلیاردها دلار در اختیارش بگذارند، عنان اختیار از دست داده و مال دولت (که در حقیقت مال من و شما ست) را می خورد. این عمل دزدی محسوب نمی شود و "فقر زدایی" نام دارد که مسئولان ابتدائا از خود و اهل بیت و اهل فامیل و هم ولایتی های خود شروع کرده اند.
       - در واقع دزدی به عمل ربودن رادیوی پخش اتومبیل و یا بالا رفتن از دیوار خانهء دیگران و ربودن کاسه بشقاب و زیلوی خانه مردم اطلاق می گردد و ریختن بودجهء دولتی به حساب شخصی "عملیات بانکی" نامیده می شود و علما در مورد آن چیزی در رسائل خود ننوشته اند.
       به هر حال اکنون که بودجهء سال هزار و سیصد و نود و پنج در دست تدوین است جا دارد دولت و مجلس با همکاری برادرانه، ماده و تبصره ای ذیل ردیف بودجه هر وزارتخانه افزوده، و بخشی از بودجه را قانوناً به مدیران محترم و اعضای خانواده و فرزندان مقیم خارج آنها و دامادها و عروس ها و نوه ها و فک و فامیل اختصاص دهد، تا بلکه شکم و شکمبه و هزارلا و نگاری این عزیزان از "طریق قانونی" پر شود و عزیزان و اهل بیت و وابسنگان شان ناخواسته مجبور به برداشت از بودجهء دولت و بیت المال نشوند.

       در واقع، بهترین راه رای پایان دادن به فساد اداری و دولتی و اقتصادی تغییر نام اختلاس و فساد اداری به "حق مدیریت" است، تا منبعد اگر هم احیاناً کسی خواست زیر آب دیگری را بزند و او را به اختلاس متهم کند موفق نشود، چون پس از حسابرسی معلوم خواهد شد آقا و آقازاده هایش چند هزار میلیارد دلار و یا یورو را به عنوان حق مدیریت و به صورت قانونی به خارج منتقل کرده اند.

 

6. سازمان زشت سازی شهرداری تهران!
       از پنجاه سال قبل مردمان بوالهوس شهرهای بزرگ دنيا مشغول آرايش شهرهای خود بوده اند. در توکیو اتوبان و خیابان های دو سه طبقه وجود دارد. بانگکوک پایتحت تایلند دارای طویل ترین پل معلق سه طبقهء جهان است و مترو و تراموای سراسری آن نه تنها در سراسر پایتخت کشیده شده، بلکه به راه آهن کشورهای همسایه متصل است. جمهوری آذربایجان (باکو) قبل از توکیو صاحب مترو شده و قدیمی ترین متروی قاره آسیا در باکو ساخته شده است. شهرهای بزرگ و معتبر جهان را به نام میادین زیبای آن می شناسند و شهرداران متمدن و تحصیلکرده و دانا می کوشند هرچه بیشتر به زیبایی میادین عمدهء شهر بیفزایند و آنها را به جاذبه های توریستی تبدیل کنند. میدان سرخ مسکو ، تایمز اسکوایر نیویورک، پیکادلی لندن، استقلال کیف (اوکراین)، تاکسیم در استانبول، صلح آسمانی (تیان آنمن) پکن، و ده ها و صدها مورد دیگر از این نمونه هستند...

       تا قبل از پیروزی شکوهمند اسلام در ایران و تغییر رژیم از شاهنشاهی به اسلامی، و حتی تا همین چند سال قبل که هنوز سازمان زیبا سازی در بلدیه تهران (بلانسبت شهرداری!) تشکیل نشده بود، تهران هم شهری بوالهوس و دارای میادین زیبایی نظیر میدان ولیعصر (ولیعهد سابق)، میدان امام حسین (فوزیه و شهناز سابق) و میدان تاریخی سپه (توپخانه) و... بود  اما بنظر می رسد که اکنون «سازمان زیباسازی» را بدين خاطر تشکیل داده اند که به تخریب زیبایی های بازمانده از گذشته، که یادآور رژیم طاغوتی و عياش است بپردازد و با زشت کردن چهرهء پایتخت حکومت اسلام از تفاوت تهران با سایر بلاد اسلامی، نظیر شهرهای جنگ زدهء یمن و سوریه و عراق و سومالی و کنیا و کوفت و زهرمار، بکاهد تا همبستگی و اخوت امت تهران نشین با امت های مسلمان گرفتار بیشتر به چشم بیاید.

       میدان امام حسین (فوزیه سابق) را که در میانهء جادهء دماوند به میدان انقلاب قرار دارد و سابقاً با آبنماها و مجسمه های زیبای سفید رنگ اسب هایی که از دهان شان آب بیرون می زد و در زمان طاغوت (وابسته به استکبار جهانی) با تقلید از میادین ایتالیا و توسط مشاوران و هنرمندان ایتالیایی ساخته بودند، تخریب کرده و بجای آن همه زیبایی زندان سکندری ساخته و اطراف آن را ه آهن کشی کرده اند.

       در اين راستا، در شهری که، با وجود نزدیک به چهار میلیون خودرو، ترافیک زجرآور و کشنده ای دارد و عمر امت بخت برگشته در ترافیک و با استنشاق دود بسرعت نابود می شود، به جای تعریض معابر و گشودن مسیر ، درست در وسط شریان حیاتی شهر میدان را بسته و با نابود کردن بودجه عظیمی از جیب مردم عوارض پرداز هزاران تن آهن خشن را در اطراف میدان بر پا کرده و منظرهء اطراف میدان را نابود و سینمای کهن سال میامی را تعطیل و جلوی کسبه اطراف میدان را سد سازی و یکی از زشت ترین فضاهای شهری را که انسان با دیدن اش به یاد جوامع بشری قبل از تمدن می افتد بوجود آورده اند.
میدان ولیعصر (ولیعهد سابق) در تقاطع خیابان های ولیعصر، بلوار کشاورز و کریمخان زند را هم که به جر
أت می توان گفت زیباترین میدان خاورمیانه بود تخریب و دارند وسط میدان یا پاساژ و مرکز خرید چند طبقه تجاری می سازند.

       بواقع، در هیاهوی تخریب بلاد اسلامی توسط داعش ISIS و نابودی مظاهر شهر نشینی و زیبایی های بصری شهرهای جهان اسلام، شهرداری (يا به لسان آخوندی، بلدیه)ی طهران، در زمان صلح و بی سر و صدا میدان زیبای ولیعصر، زیبا ترین میدان خاورمیانه را تخریب صد در صد کرده و با گود برداری در وسط میدان سرگرم ایجاد پاساژ و مجتمع تجاری چندین طبقه است.
       اکنون ديگر تجاری سازی کلیهء نقاط شهر و کسب درآمد از زمین و زمان رویهء بلديه شده و سلسله جبال البرز هم تبدیل به برج و مجتمع های مسکونی گردیده و حوزه آبریز تهران نيز تبدیل به حوزهء آبریزگاه و فاضلاب شده است. باغات چند صدساله شمال تهران را شبانه «پاک تراشی» کرده و با از میان بردن تنفس گاه های شهری، در کوچه باغ های تنگ چند متری برج های بیست و بیست و پنج طبقه ساخته اند. و اکنون کار به تخریب خیابان ها و میادین و تغییر کاربری آنها رسیده و در زیر خیابان ها و میادین شروع به ساختن مجتمع های تجاری کرده اند.
 
      بعقيدهء «کارشناسان!»، بعد از افتتاح این مجتمع وسط میدانی (!)، عجیب نخواهد بود اگر به آمار حوادث رانندگی و تلفات ناشی از آن اضافه شود و روزانه تعدادی اتوبوس شهری و تاکسی و سواری شخصی در وسط این چالهء تجاری که شهرداری برای مردم کنده است سقوط کرده و از تعداد یارانه بگیران کم شود. باز هم يک ابتکار ديگران برای جبران کسر بوديهء دولت تدبير و اميد.

       باور بفرمائید که شهردار بورکینافاسو هم، که سوات(!) و پارتی شهردار تهران را ندارد، نمی تواند چنین بلایی بر سر شهر بياورد.
       باری، با توجه به رویه ای که در تخریب زیبایی های تهران پیش گرفته شده، پیشنهاد بنده این است که اسم سازمان زیبا سازی شهرداری را که صفت ناچسبی است به سازمان زشت سازی طهران تغییر دهند که بسیار معقول تر است!

بازگشت به خانه