تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
چرا دعوای اصلی سه نيروی سکولار ايران با هم بوده است؟
سام قندچی
سی و هفت سال از سقوط رژیم سکولار محمد رضا شاه گذشته است اما شعله های نزاعی که میان سه نیروی اصلی سکولار ایران در تاریخ معاصر جریان داشته همچنان اینجا و آنجا زبانه می کشد. برخی هواداران رژیم پادشاهی پهلوی معتقدند که ملیون و چپ ایران با نیروهای طرفدار ایجاد دولت اسلامی علیه رژیم سکولار دو پادشاه پهلوی متحد شدند و باعث پیروزی اسلامگرایان در انقلاب 57 شدند و جمهوری اسلامی در 37 سال گذشته ارثیه این اتحاد نامیمون است که خود نیروهای مصدقی و چپ را نیز نابود کرد.
در همین حال برخی هواداران ملیون و مصدق معتقدند که چون رضا شاه ملیون و مصدق را سرکوب کرد آنها حق داشتند که با اسلامگرایان برای شکست دادن او متحد شوند. آنها از اینکه حتی بریتانیا با کودتایی آرام رضا شاه را ساقط کرد اظهار ناراحتی نکردند و پس از شهریور 20 هم متحد خود را اسلامگرایان قلمداد کردند و نه محمد رضا شاه، و از این ناراحتند که چرا آیت الله کاشانی در آخر با آمریکا و محمد رضا شاه علیه مصدق متحد شد و کودتای 28 مرداد را راه انداختند که مصدق و جبهه ملی را شکست داد.
با اینحال، به رغم آنچه خیانت کاشانی در 28 مرداد خواندند، بخشی از خود ملیون، پس از کودتا، جریان سیاسی غیرسکولار نهضت آزادی را تشکیل دادند و حتی خود جبهه نیز دوباره تلاش کرد با نیروهای هوادار ایجاد رژیم اسلامی از جمله شخص آیت الله خمینی متحد شود و گرچه شاپور بختیار در آخر حاضر نشد زیر رهبری خمینی رود اما کریم سنجابی رهبری آیت الله خمینی را در انقلاب 57 پذیرفت. در نتیجه اساساً ملیون ایران به دلیل سرکوب شدن در دوران پهلوی اتحادی را که در پایان باعث به قدرت رسیدن دولت اسلامی در ایران شد، درست دانسته اند.
برخی هوادارن چپ نيز معتقدند که چون رضا شاه آنها را سرکوب کرد آنها حق داشتند با طرفداران حکومت اسلامی برای شکست رضا شاه متحد شوند. آنها میرزا کوچک خان جنگلی را بعنوان کسی که به خاطر کشتن خدعه آمیز حیدر عمواوغلی به اتحاد اپوزیسیون خیانت کرده محکوم می کنند و نه از آن جهت که از اتحاد خود با میرزاکوچک خان، که در پی ایجاد دولت اسلامی در برابر دولت سکولار رضا شاه بود، ناراحت باشند. میرزا کوچک خان جنگلی فقط مسلمان نبود بلکه همچون آیت الله خمینی خواهان برقراری حکومت اسلامی در ایران بود. برعکس برداشت بسیاری از طرفداران چپ این حاج احمد کسمایی نبود که می خواست رژیمی را نظیر آنچه خمینی بعدها ساخت، ایجاد کند بلکه دقیقاً میرزا کوچک خان چنین برنامه ای داشت. بعدها نیز که بریتانیا و شوروی رضا شاه را در شهریور 20 از قدرت ساقط کردند، چپ این سقوط را جشن گرفت و فرصت یافت حزب توده را تشکیل دهد و در همه دوران 12 سال پیش از 28 مرداد، حزب توده در همکاری با جریاناتی که دنبال تشکیل حکومت اسلامی در ایران بودند عمل کرد و در درون اپوزیسیون آن زمان بیشتر با مصدقی ها در ارتباط با امتیاز نفت شمال و نفت جنوب مسأله داشت و نه با جریانات طرفدار ایجاد دولت اسلامی. این نیروهای اسلامگرا بودند که با آمریکا و محمد رضا شاه علیه حزب توده و ملیون همکاری کردند و نه آنکه حزب توده به نیروهای طرفدار ایجاد دولت اسلامی پشت کند. بعد از کودتا نیز در اولین خیزش بزرگی که در 15 خرداد به رهبری آیت الله خمینی راه افتاد حزب توده از آن حمایت کرد و همه جریانات چپ دیگر که حتی از حزب توده هم بریده بودند، در خارج و داخل کشور پانزدهم خرداد 1342 را نقطه عطف در مبارزات مردم ایران قلمداد کردند.
در نتیجه آشکار است که سه نیروی اصلی سکولار ایران از همان زمان به قدرت رسیدن رضا شاه تا انقلاب اسلامی، دعوای اصلی را با یکدیگر داشته اند و نه با نیروهای اسلام سیاسی که هر سه بعنوان متحد قلمدادشان کرده اند. البته در اروپا نیز در تاریخ مدرن اساس نزاع های سیاسی بین خود نیروهای سکولار بوده و حتی در دوران مبارزه با شوروی در اروپای شرقی نیروهای طرفدار ایجاد دولت مسیحی در کشورهایی نظیر لهستان جریان پرقدرتی در اپوزیسیون بودند؛ با اینحال چه پیشتر در اروپای غربی و چه بعدها در دروان جنگ سرد در اروپای شرقی این امر باعث نشد که جهش قهقرایی به دوران حکومت مسیحی قرون وسطایی پیروز شود. شاید از آنجا که شکست رژیم قرون وسطایی مسیحیت در اروپا با جنبش عمیق و گسترده مدنی و سیاسی به جدایی مذهب و دولت در دوران مدرن انجامید، چنین بازگشت قهقرایی به حکومت مذهبی شانس پیدا نکرده است و خود سکولاریسم به رغم دعواهای درون نیروهای سکولار، خدشه پیدا نکرده است.
احتمالاً اینکه در ایران انقلاب 57 و امروز در کشورهای دیگر خاورمیانه می بینیم که در نتیجه دعواهای جریانات سکولار پیروزی جریاناتی نظیر داعش که به نابودی سکولاریسم کمر بسته و خواستار برقراری حکومت اسلامی هستند، رقم می خورد، علتی دیگر دارد (1).
به امید
جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ
27 فروردین ماه 1395 - April 15, 2016
_________________________________________________________
1. خاورمیانه در دام اتوپیسم
http://www.ghandchi.com/821-middle-east-utopianism.htm
Middle East Trapped in Utopianism
http://www.ghandchi.com/821-middle-east-utopianism-english.htm
از کو کلاکس کلان تا داعش
http://www.ghandchi.com/1136-daesh-kkk.htm
From KKK to Daesh
http://www.ghandchi.com/1136-daesh-kkk-english.htm