تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
1. چند نکته دربارهء روز کارگر
الف: به مناسبت اول ماه می (روز جهانی کارگر) مسائل کارگری و اوضاع و احوال کارگران در گوشه و کنار دنیا و کشورهای مختلف، و حتی بلانسبت ایران، مورد توجه محافل خبری، مطبوعاتی، اقتصادی و حتی علمی و پزشکی قرار می گیرد. در تمام دنیا رسم است که به منظور یادآوری خاطرات کارگران مظلوم کشته شدهء شیکاگو، کارگران به خیابان ها آمده و ضمن یادآوری خاطره آنان، قدرت جمعی خود را به حکومت های جابر تحت امر و فرمان سرمایه سالاران گوشزد می کنند، و خواستار ایجاد عدالت اجتماعی و اقتصادی می شوند. به اين ترتيب، یکی دو روزی اخبار کارگری تیتر اول می شود و بعد تا سال آینده فراموش می گردد.
ب: امسال دولت اسلامی، در یک اقدام لوطی منشانه و با جوانمردی تمام، حقوق کارگران را به هشتصد و پنجاه هزار تومان افزایش داد تا کارگران و افراد خانواده و تحت تکفل ایشان با این هشتصد و پنجاه هزار تومان هم اجاره خانه بدهند، هم خورد و خوراک شان را تأمین کنند، هم کفش و لباس و پوشاک تهیه کنند، هم به بهداشت و دوا و درمان خود برسند، هم هزینهء تحصیل فرزندان خود را بپردازند، و هم بخشی از آن را برای آینده خود و فرزندان شان پس انداز نمایند و، بدين ترتيب، «کرامت انسانیِ» خود را هم حفظ کنند. اما اين ها همه در صورتی است که کاری وجود داشته و حقوقی برقرار باشد. حال آنکه، بنا بر آمار جسته و گریخته ای که گاه و بیگاه از حلقوم مسئولین و مدیران «کش ور» بیرون می زند، بیش از هشت میلیون نفر در حکومت اسلامی بیکار هستند (از جمله خود وزیر کار!) یعنی، از هر هزار نفر جمعیت ایران یکی بیکار است! اما اگر تعداد بازنشسته ها و از کار افتاده ها و زنان خانه دار و کودکان و زندانیان و بیماران مفلوج و ناتوان و اعضای هیئت دولت و نمایندگان مجلس و مدیران و روسای دوایر دولتی را به این آمار اضافه کنیم مشخص می شود تمام جمعیت مملکت بیکار هستند. با این وضعیت برگزاری جشن روز کارگر در مملکتی که کار وجود ندارد و همه بیکار تشریف دارند فقط یک خاصیت دارد و آن هم زدن مشت محکم به باسن استکبار جهانی و آلت رجولیت آمریکا و بواسیر صهیونیزم بین الملل است.
پ: با اين همه، در حکومت اسلامی، دولت جشن "روز کارگر" برگزار می کند و گروهی از کارفرمایان حامی دولت و سرمایه سالاران به استماع سخنرانی رئیس جمهور نشسته و به حرف های تکراری او گوش می سپارند. رئیس جمهور هم بجای دلجویی از کارگرانی که با سیلیِ هشتصد و دوازده هزار تومانی ماهیانه صورت خود را سرخ نگه داشته اند به تشريح موفقیت دولت خود در مذاکرات هسته ای (برجام) پرداخته و از کارگران وزارت امور خارجه (حاجی ضخیم و عراق چی و زد و بند چی و وعده وعیدچی و تخت فنر چی و...) تجلیل می کند.
ت:
خیلی ها با استکبار چهانی هم صدا شده و اشکال می کنند در مملکتی که همه بیکار
هستند، و کار وجود ندارد، برگزاری جشن روز کارگر چه لزومی دارد؟ و چرا بر عکس تمام
ممالک جهان که این روز به کارگران احتصاص دارد و برگزار
کنندگان و خطبا خود کارگران و سندیکاهای کارگری هستند، در
حکومت اسلامی دولت و وزارت کار و خانه کارگر وابسته به دولت (به مدیریت یک نفر
نماینده مجلس) این مراسم را برگزار می کنند.
به نظر ما (که به نظر آقای رئیس جمهور نزدیک تر است!) این اشکال وارد نیست چون آقایان تا قبل از رسیدن به این پست
ها و مقامات عالیه کلهم اجمعین کارگر مزارع و دامداری و احیاناً شهرداری بوده اند که با پیروزی انقلاب مسقط الراس خود را ترک
کرده و برای ادارهء
کشور قبول مسئولیت کرده اند.
بنابراین، علیرغم کبکبه و دبدبهء
کنونی، اکثراً تخصص کارگری ساده و یا ساختمانی یا تخلیه
چاه و رسوبات موال را دارند.
ضمناً به دلیل تعطیلی اقتصاد کشور و وجود بیکاری گسترده و فراگیر و
تخلیهء روستاها و نبودن فرصت اشتغال در شهرهای کوچک، به کار دولتی و یا نمایندگی مجلس و وزارت و
امثال آن پرداخته اند و چون در مملکت کاری نیست که بخواهند انجام دهند خودشان هم
بیکار هستند و گاه گداری از فرط بیکاری، و برای آنکه به چرت نیفتند و خواب
شان نبرد انگشتی به استکبار جهانی می رسانند
و غائله ای راه می اندازند تا چند سالی سرگرم مذاکره و رفت و آمد (مانند مذاکرات
هسته ای در ژنو سوئیس و وین اتریش) شده و موقتا از بیکاری بیرون بیایند.
ث:
به هر حال، آمار بیکاری فراگیر در حکومت اسلامی به جایی
رسیده
که،
بجز عده ای که بهداشت را رعایت نمی کنند و انگشت توی سوراخ دماغ کرده و به معدن
کاوی مشغولند، بقیهء جمعیت مملکت بیکار هستند و در واقع خود
بیکاری یک نوع شغل شده است و مردم سرگرم بیکاری هستند و به بیکاری اشتغال دارند.
ج: در عين حال،
بیکاری باعث شده تا اکثر بیکاران مملکت "خواننده" شده و هر روز
با خرید یک نسخه روزنامه به خواندن صفحه آگهی های آن بپردازند تا شاید شغلی برای
خود دست و پا نمایند.
چ:
همچنين
ادارهء
خانواده با هشتصد و دوازده هزار تومان، در مملکتی که به اعتراف خود دولتی ها سه و
نیم میلیون تومان زیر خط فقر محسوب می گردد، شگفتی اقتصاد دانان برجسته جهان را
برانگیخته است و بسیاری از کشورهای دنیا که با مشکلات اقتصادی درگیر هستند و درآمد
آن ها کفاف مخارج
شان را نمی دهد خواستار دریافت خدمات مستشاری از کارگران ایرانی شده اند.
ح: دیوید کاپرفیلد، شعبده باز معروف که به خاطر عبور از دل دیوار چین شهرت جهانی دارد، نيز ضمن اعتراف به ناتوانی خود در برابر کارگران شعبده باز ایرانی گفته است: "رد شدن از دیوار چین و خوابیدن زیر زنجیر تانک و یا قورت دادن شمشیر و یک کیلو نیم خرده شیشه را که هر ننه قمری می تواند انجام دهد، شعبده باز واقعی کسی است که با هشتصد و دوازده هزار تومان درآمد در مملکتی که خط فقر سه و نیم میلیون تومان است خود و خانواده اش را اداره کند و آبرویش هم محفوظ بماند.
خ: با توجه به اینکه هشتصد و دوازده هزار تومان حتی کفاف رفت و آمد با اتوبوس شهری شرکت واحد (که قرار بود مثل آب و برق مجانی باشد) و پرداخت عوارض شهرداری و قبوض آب و برق و گاز را هم نمی دهد، و با توجه به بهای گران مواد غذایی، کارگران سالیان درازی است رنگ گوشت و برنج و لبنیات و میوه و سایر خوردنی ها را ندیده اند و فقط با حرص خوردن و غصهء گذشته را خوردن و باد هوا خوردن زنده اند و به علت نداشتن پول کافی از رده گوشتخواران و گیاهخواران خارج شده، و چون مطابق قوانین فیزیولوژیک، هر اندامی که بلا استفاده بماند توسط طبیعت از اندام جانوران حذف می شود، کارگران ایرانی تنها موجودات ردهء جانوری هستند که جهاز هاضمه و دل و روده و معده و مقعد ندارند و فقط دهان شان برای شعار دادن در روز قدس و روز مبارزه با استکبار و راهپیمایی های دولتی، توسط طبیعت حفظ شده است. به همین خاطر چون در کرات آسمانی مواد غذایی وجود ندارد، متخصصان علوم تغذیه و فیزیولوژیست ها و دانشمندان "ناسا" کارگران ایرانی را بهترین کاندیداهای اعزام به کره مریخ و زحل و مشتری تشخیص داده و خواستار همکاری حکومت اسلامی برای اعزام کارگران ایرانی به عنوان فضا نورد به کرات آسمانی دور دست شده اند.
د: بنده، به سهم خود، فرا رسیدن یازدهم اردیبهشت را به بیکاران کشور (امت همیشه بیکار) تبریک گفته و خدمت هموطنان بیکار عرض می کنم غصه بیکاری را نخورید، چون با هشثصد و دوازده هزار تومان حقوق ماهیانه مصوب دولت (در مملکتی که خط فقر سه و نیم میلیون تومان است!) آدم بیکار بماند سنگین تر است، که از قدیم گفته اند: "بیکاری بهتر است از بیگاری!"
2. "بر باد!" يا مذاکرات بر باد دهیِ دارایی های ایران.
آمریکا، به منظور نشان دادن حسن نیت خود!، در اولین گام پس از موفقیت مذاکرات خلع سلاح هسته ای حکومت اسلامی، مبلغ دو میلیارد دلار از دارایی های ایران در آمریکا را مصادره کرد.
ایران، پس از سه دهه تلاش و با هزینه صدها میلیارد دلار و تحمل مصایب فراوان و حتی ترور زنجیره ای دانشمندان هسته ای، موفق به راه اندازی زنجیرهء کامل تولید سوخت هسته ای برای مصارف صلح آمیز شد، اما مذاکره کنندگان تحصیل کرده آمریکا (با ظرافت سیاسی خاص خود) طی چند دور مذاکره در آلماتی، وین و ژنو، موفق به کسب اجازه از آمریکا و پنج قدرت دیگر جهانی جهت جمع آوری بساط هسته ای و برباد دادن سه دهه تلاش و کوشش دانشمندان ایرانی و هزینه های سنگین مالی و دسترنج ایرانیان شدند.
در جریان انجام مذاکرات حکومت اسلامی با پنج + یک طوری تبلیغ می شد که پس از رسیدن به توافق و امضای موافقتنامه:
- ايران به یکباره دچار جهش اقتصادی شده و بارانی از دلار و یورو بر سر ایرانیان فرو ریخته و اقتصاد ایران با رفع تحریم ها در عرض کمتر از یک هفته از ژاپن و کره جنوبی پیشی خواهد گرفت.
- با برداشته شدن تحریم ها دویست و پنجاه میلیارد دلار پول های بلوکه شده به ایران برمی گردد و قیمت دلار در بازار ارز به قیمت قبل از انقلاب خواهد رسید؛ يعنی هر دلار شش و نیم تومان.
- همچنين سیل اتومبیل های آمریکایی و اروپایی به خیابان های تهران سرازیر شده و مردم بجای سوار شدن بر پراید و جان باختن آنی! سوار کادیلاک و فراری خواهند شد.
-
سرمایه گذاران خارجی
نيز، که پشت مرزها صف بسته اند، به محض
امضای موافقتنامهء
«برجام»، دارایی های خود را از آمریکا و اروپا و ژاپن و کره جنوبی به
قرچک ورامین و ساوه و علی آباد کتول و سرخه (روستای مسقط الراس رئیس جمهور روحانی)
منتقل کرده، و آنقدر کار در حکومت اسلامی ایجاد خواهد شد که کسی وقت انگشت کردن در
دماغ
اش را
هم
نداشته باشد و به هر بیکار سه چهار
تا شغل برسد.
اما
پس از امضای توافق برجام (خلع التکنولوژی
هسته ای ایران):
- ملتی که برای نان انقلاب نکرده و سال ها با هدایت آقایان شعار می داد: "انرژی هسته ای حق مسلم ماست"، يکباره از حق مسلم خود عدول کرد و به امید بازگشت صدها میلیارد دلار پول های بلوکه شده به ایران و رونق اقتصادی به دادن شعار: "توافق هسته ای حق مسلم ماست" پرداخت.
-
چند روز بعد از پایان مذاکرات و امضای "برجام " اعلام شد
که
مبالغ اعلام شده در مورد دارایی های بلوکه شدهء ایران مبالغه آمیز بوده و کل پول های بلوکه شده ایران صد و
پنجاه میلیارد دلار است.
اما
دو سه روز بعد یکی از مقامات بلند پایهء
بانکی اظهار داشت: "رقم دارایی های بلوکه شدهء ایران صد میلیارد دلار است".
بعد گفتند هشتاد میلیارد دلار است و به همین ترتیب پائین آمدند
و دست آخر گفتند حدود سی و پنج میلیارد دلار می باشد، که از این مبلغ مقداری در
هندوستان و مقداری در بانک های چین و دو
سه میلیارد در امارات متحدهء عربی و بقیه مجهول المکان است.
- در مورد پول های موجود در هندوستان گفته شد هند برنج آلوده به سیانور و تمرهندی و تعدادی فیلم سینمایی هندی و کمی هم روپیهء هندی به حکومت اسلامی خواهد داد.
- چینی ها هم قرار شد مهر و جانماز و تسبیح و موتور و دوچرخه و کامیون یک بار مصرف هوو به ایران بدهند.
- ظاهراً پول های موجود در امارات متحده و دوبی هم به سرنوشت پروندهء استات اویل و کرسنت دچار گردیده، و صرف پرداخت پورسانت به بعضی آقا پسرها شده و از هضم رابعه گذشته است.
از همه جديد تر طلبکاری طرف های آمریکایی و غربی و سایر کشورهای خارجی است که پس از "برجام " مثل گرگ گرسنه دنبال کندن تکه ای از لاشه باقیماندهء دارایی های ایران هستند.
با این اوصاف باید واژه "برجام" (برنامهء جامع مشترک هسته ای ) را به "بر باد " تغییر داد، چرا که تلاش و ابتکار تیم فارغ التحصیلان آمریکای وزارت خارجهء حکومت اسلامی باعث برباد رفتن آرزوها و آمال و دارایی های ایرانیان شد، و اکنون حتی این خطر وجود دارد که، علیرغم برنگشتن دارایی های ایران، و تعبیر نشدن خواب دولت تدبیر و امید، که تصور می کرد بزودی همهء مشکلاتی که می گفتند در اثر بی تدبیری های چهار دههء گذشته بوجود آمده، به فوریت حل خواهند شد، یک چیزی هم به طرف های خارجی بدهکار شویم و ناچار تتمه موجودی کشور را هم به مدعیان خارجی بپردازیم.
3. یک موفقیت بزرگ در دوران پسا تحریم.
بعد از پیروزی شگفت آور تیم مذاکره کنندهء حکومت اسلامی در مذاکرات خلع السلاح اتمی ايران، و جمع آوری بساط نیروگاه آب سنگین اراک و تاسیسات زیر زمینی غنی سازی اورانیوم فردو، و مجبور کردن آمریکا به خرید نسیهء آب سنگین های تولیدی، روزنامه های جناح مخالف مطالب تند و تیزی علیه تیم مذاکره کنندهء حکومت اسلامی نوشته و با اوپوزیسیون خارج کشور همصدا شدند که حکومت اسلامی با سه سوت نتیجهء زحمات بیست سی ساله و صدها میلیارد دلار را برباد داده و حاج آقا ضخیم و حاج آقا بند طناب چی و حاج آقا عرقچی (سه یار دبستانی!) تحصیل کرده در آمریکا، از خط قرمزها و حتی چراغ قرمزها عبور کرده و یک حال اساسی به استکبار جهانی داده اند.
اگرچه بساط هسته ای که سی سال صرف پهن کردن آن شده بود در عرض یکی دو هفته جمع آوری شد، و اگرچه آمریکا با نادیده گرفتن تعهدات خود همچنان تحریم ها را به صور مختلف اعمال می کند و به بهانه های واهی دارایی های ایران در آمریکا را مصادره و میلیاردها دلار پس انداز و اوراق قرضه متعلق به ایران را بین شهروندان خود قسمت می کند، اما هنوز نتوانسته جلوی پیشرفت و توسعهء حکومت اسلامی را بگیرد و پیشرفت های علمی و تکنولوژیک کشور، با هدایت مدیران با هوش و با استعداد، ادامه دارد و آنطور که روزنامه های قلیل التیراژ کشور می نویسند: "برای نخستین بار جاروی رفتگران شهرداری پلاستیکی شده است!" و، به گزارش مطبوعات داخلی، کلیه قطعات جاروهای جدید پلاستیکی در داخل کشور، و با تکنولوژی داخلی ساخته شده و هر جارو بیست هزار تومان قیمت دارد.
تا قبل از مذاکرات طولانی حکومت اسلامی با گروه کشورهای پنج + یک و حصول توافق هسته ای، رفتگران شهرداری از جاروهای سنتی تهیه شده از علف جارو به رفت و روب کوچه ها و معابر مشغول بودند و استفاده از جاروی پلاستیکی یکی از نتایج کنار آمدن با غرب است. گفته می شود آمریکا تولید جارو در ایران را، به خاطر کاربرد دوگانه و احتمال استفاده حکومت اسلامی از دسته جارو برای حمله به اسرائیل و نابودی این کشور، در لیست سلاح های ممنوعه قرار داده است و یحتمل به همین بهانه شانزده میلیارد دلار از سایر دارایی ها و سپرده های ایران در خاک آمریکا و اروپا را مصادره کند.
آنطور که از وزارت خارجه خبر می رسد تیم مذاکره کنندهء هسته ای حکومت اسلامی، و علی الخصوص حاجی دکتر ضخیم، اعلام کرده اند که تولید و آزمایش جاروی پلاستیکی حق حکومت اسلامی است و در توافق هسته ای ایران با پنج + یک به آن اشاره نشده و حکومت اسلامی بدون توجه به تهدیدات آمریکا به تولید انبوه جارو و دسته جارو ادامه خواهد داد.
4. در دفاع از معجزهء هزارهء سیوم
همانطور که مسبوق هستيد، در حالی که دولت تدبیر و امید حاجی دکتر حجت الاسلام و المسلمین دکتر روحانی (فارغ التحصیل از انگلستان) برای بیرون کشیدن اقتصاد به گل نشستهء حکومت اسلامی به هر دری می زند تا چند صد میلیون دلار سرمایهء خارجی به کشور بیاورد، برادران آمریکایی مبلغ دو میلیارد دلار از سپرده های ایران را به نفع خانواده تفنگداران آمریکایی کشته شده در لبنان مصادره کردند.
البته قبلاً هم برادران آمریکایی، به بهانه های مختلف، دارایی های زیادی را که متعلق به ایران بود هاپولی کرده بودند، که یکی از آن ها برج عظیم متعلق به بنیاد علوی (بنیاد پهلوی سابق) در نیویورک است. آمریکایی ها پس از سقوط رژیم شاه به بهانه های مختلف دارایی های دوران شاه در خاک این کشور را به جیب خود ریختند و بعد از بالا رفتن پیروان راه امام امت از «دیفال سفارت»، از تحویل سلاح های خریداری شده توسط رژیم شاه خودداری کردند و میلیاردها دلار پول سلاح ها را هم پس ندادند و رژیم بعثی عراق (برادران فعلی عراقی) را به جان ایران انداختند و با تحمیل جنگ هشت ساله و به وحشت انداختن اعراب، سالیانه صدها میلیارد دلار سلاح به کشورهای منطقه خلیج فارس فروختند و به قیمت نابودی زیر ساخت های دو کشور عراق و ایران و کشته شدن صدها هزار انسان مظلوم، به اقتصاد خود رونق بخشیده، و به بهانهء نا امنی خلیج فارس ناوگان نظامی خود را در بحرین و قطر و امارات مستقر کردند.
حال،
با به یغما رفتن دومیلیارد دلار دارایی های ایران توسط آمریکا، همه کسانی که در این
مملکت مسئولیت داشته اند لبهء
تیز انتقاد را به طرف احمدی نژاد گرفته و دولت مموتی را به خاطر خرید اوراق قرضه
آمریکایی محکوم می کنند.
باید از این منتقدین پرسید مگر شما ها در دوران زعامت معجزه هزاره سیوم در این
مملکت نبودید؟ همه تان یا عضو مجلس خبرگان، یا عضو شورای
«تش خیسِ»
مصلحت، یا شورای امنیت ملی، یا قوهء
قضائیه و نهادهای اطلاعاتی و حکومتی بودید و از پشت پرده خبر داشتید؛ چطور حالا که پول ها به باد رفته متوجه شده اید نباید دارایی
کشور خرج خرید اوراق قرضه آمریکا می شد؟
به نظر من احمدی نژاد مقصر نیست و نباید از کسی که تا قبل از انقلاب و رفتن به بسیج
و عضویت در کمیته و استانداری اردبیل و شهردار تهران شدن دومیلیون تومان پول را
یکجا ندیده بود انتظار داشت دو
میلیارد دلار را بر باد ندهد!
مقصر کسانی هستند که به روی کار آمدن حاجی محمود معجزه ای رای دادند و هشت سال در
سفرهای استانی دنبال موکب همایونی اش دویدند !
در واقع،
نه تنها احمدی نژاد، بلکه دیگر مدیران مملکت هم قابل انتقاد نیستند، و حتی باید از
آن ها تقدیر شود و مجسمه هایشان را سر جالیز و مزرعه بجای مترسک نصب کرد!
چرا که
این آقایان،
بدون داشتن سوابق مدیریتی و اطلاعات سیاسی و اقتصادی و نداشتن سوات (!) موفق شده
اند، به قول حاج آقا حسن روحانی، کشور را به قرن نوزدهم (دوران قاجاریه) برسانند!
باز جای شکرش باقی است به قبل از میلاد مسیح و حتی قبل از تاریخ بر نگشته ایم،
اگرچه بعید نیست با این روند مدیریتی و مسیر خلافی که پیش گرفته شده است این اتفاق
بیفتد و خیلی که شانس بیاوریم به دوران پارینه سنگی برگردیم!
5.
صندوق
ذخیره نذری
دادن نذورات به اشکال و انحاء
مختلف یکی از سنن و رسومات سیاسی - مذهبی در ایران سابق و حکومت اسلامی فعلی بوده و
هست...
در گذشته به مناسبت های دینی و مذهبی، مثلاً
در ایام عزاداری محرم،
در تکایا و مساجد پلو قیمه داده می شد و عزاداران پس از ساعت ها بر سر و سینه کوفتن
و یادآوری مصائب کربلا شکمی از عزا در می آوردند.
پس از تعویض رژیم شاهنشاهی به اسلامی
نيز
این قبیل دادن های نذری رونق بیشتری پیدا کرد و نذری دادن به عرف تبدیل گردید، و
علاوه بر دادن در تکایا و مساجد، که در ایام عزاداری و مناسبت های دینی و مذهبی و
یا برای خودنمایی (توسط حاجی بازاری های سرمایه سالار) مرسوم بودک
- دولتمردان و مدیران بلندپایه نیز از محل بودجه و درآمد عمومی مملکت شروع به دادن کرده و، از همان روز اول پیروزی اسلام بر ایران و تأسیس حکومت اسلامی، کلیهء کارخانجات عظیم و شرکت ها و موسسات و بنیادها و حتی منازل اشخاص را "نذر" خود و افراد خانواده و فامیل کردند.
-
این
«نذری خوردن»
در طول سی و هفت سال گذشته ادامه داشته و آقایانی که در روزهای نخستین جاخالی دادن
محمدرضا شاه و خروج او از کشور، به دلیل نداشتن پول خرید بلیط اتوبوس، پای پیاده
خود را از روستاها به کاخ سعدآباد و کاخ نیاوران و کاخ مرمر و کاخ نخست وزیری
(در خیابان پاستور) و وزارتخانه ها و دوایر دولتی رسانده بودند،
اموال رژیم گذشته و سران دولت شاهنشاهی و بازرگانان و کارخانه داران و سرمایه داران
را نذر خود کرده و
از اين «طريق»
آدم شدند.
-
نذری دادن در گذشته محدود به دادن حلوا و خرما در شب جمعه و یا شام و ناهار در
روزهای تاسوعا و عاشورا می شد، اما به یمن و برکت روی کار
آمدن آدم های متدین و خدا
ترس و دست پاک و نمازخوان و اهل حج و کربلا رفتن و زیارت، دامنهء
آن از مساجد و تکایا و یک بشقاب پلو قیمه! به خوردن بیت المال و دارایی های کشور و
بودجهء دولت و اراضی موات و ملی و جنگل و مرتع و کوه و دریا کشیده
شد، و مقامات بلندپایه دارای حق امضاء های طلایی مزایده ها و مناقصه های چرب و چیلی
چند
هزار میلیاردی را "نذر" فرزندان و اقوام خود کردند.
- منوی غذای نذری که در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله گذشته عبارت از پلو خورش قیمه و قیمه بادمجان (و احیاناً، در بعضی تکایا و مساجد، فسنجان و قورمه سبزی) بود بسیار متنوع شد و حتی دکل نفتی را هم نذری دادند و رفت آنجایی که باید می رفت.
- چند هزار میلیارد را نذر فلان شخص کردند، چند صد هزار میلیارد را قدرتمند دیگری نذری نذری خورد! و خلاصه هر کس دست اش رسید بخشی از ثروت ملی را نذر حساب بانکی خود و خانواده اش کرد و یا مثل حاج آقا خاوری (رئیس کل بانک ملی) که جای مهر روی پیشانی اش بود و بسیار شخص متدیوس و متعهدی بود سهم نذری خود را برداشت و از مملکت خارج شد.
- یک تریلیِ کانتینر بر، حاوی چند تن دلار هم که در مسیر ترکیه در حرکت بود توسط مرزبانان ترکیه توقیف و میلیاردها دلار موجود در آن نذر «رجب طیب پر رو خان» دیکتاتور ترکیه و پسران اش شد.
- چند تریلی حامل طلا هم که در حال خارج شدن از مرزهای جنوبی کشور بودند شناسایی و پس از آنکه معلوم شد همه طلا ها مس و آهن قراضه هستند اجازه داده شد که به ادامه مسیر برای ادای نذر بپردازند.
- دامنهء نذری دادن و نذری خوردن آنقدر بالا گرفت که چند تن از نمایندگان مجلس اعلام کردند در طول هشت سال زمامداری مموت احمدی نژاد (پاکدست ترین دولت تاریخ بشریت) هشتصد میلیارد دلار "نذر" (يا هاپولی) شده است.
- علیرغم آنکه نذری دادن و نذری خوردن سنت حسنه و عملی موجب رستگاری در دنیا و آخرت است، بعضی از دولتمردان بلند پایه مانند حاج آقا رحیمی، معاون سابق رئیس حکومت، به جرم همین نذری خوردن بیت المال دستگیر و زندانی شده اند! (ظاهراً ايشان همهء دیس نذری را جلو کشیده و خورده اند و سهم نذری دیگران را هم نداده و به عقوبت تنها خوری گرفتار آمده اند).
-
یکی از وعده های احداث کنندگان حکومت اسلامی گسترش فرهنگ دینی در جهان بود، و اکنون
به میمنت و مبارکی خبر می رسد فرهنگ نذری دادن و نذری خوردن
به
«دارالعبادهء
آمریک»
هم زسوخ کرده و جا افتاده است.
چرا که
هفتهء گذشته،
به حکم دیوانعالی کشور دوست و برادر آمریکا (دوست ظریف و هیئت مذاکره کننده حکومت
اسلامی) مبلغ دو
میلیارد دلار از ذخایر ارزی ایران به نفع خانواده و باز ماندگان تفنگداران آمریکایی
کشته شده در لبنان مصادره شده
است.
- در اين ميان،
مقامات بلند پایهء
حکومت اسلامی، از جمله وزیر اطلاعات که به اطلاعات و کیهان دسترسی دارد! دولتِ معجزهء
هزارهء سیوم قبل از میلاد! را مسئول نذری دادن این دو
میلیارد دلار معرفی و از جمله گفته اند
کارشناسان زبده خطرات سپرده گذاری دارایی های کشور، و خرید اوراق قرضه از بلاد
آمریک (شیطان بزرگ سابق) را به مموتی و عوامل و اذناب
اش گوشزد کرده بودند، اما مموتی، که قطعنامه های سازمان ملل و قوانین حقوق بین الملل و همه
مقررات حاکم بر جهان را ورق پاره و کاغذ توالت می دانست، وقعی به نظر کارشناسان و
آدم های باسواد نگذاشت و همانطور که قول داده بود پول نفت را پای سفره مردم بیاورد،
پول نفت را پای سفره مردم (البته مردم آمریکا) گذاشت
تا آمریکایی ها از نذورات حکومت اسلامی برخوردار شده و دو
میلیارد دلار از ذخیره ارزی ایران را نذری نذری بخورند و ضمن آشنایی با فرهنگ نذر و
سنن اسلامی، به جان مدیران و مسئولان با کفایت و باسوات رژیم ایران دعا کنند.
-
مدت های طولانی است که چین و ماچین و هند و امارات و ترکیه و ممالک کوچک و بزرگ
عالم سر سفره نذری ایران نشسته، و ذخایر ارزی این مملکت را به حکم دادگاه و با بدون
حکم قضایی (با اشتباه عمدی مدیران دلسوز کشور!) می خورند و حالشو می برند.
مثلاً،
ماه گذشته با محکومیت حکومت اسلامی در دادگاه لاهه چند میلیارد
دلار ناقابل به ترکیه رسید و قبل از آن هم ایران
در پروندهء «کرسنت» محکوم به دادن میلیاردها دلار به امارات
متحده شد.
و
اکنون که همهء عالم
بر
سر سفرهء
ذخایر ارزی کشور نشسته و همراه با آقازاده ها و صاحبان قدرت "نذری" می خورند،
پیشنهاد می شود اسم بی مسمای "صندوق ذخایر ارزی" به " صندوق ذخایر نذری" تغییر داده
شود.
6. ارجحیت ایرانیان بر سایر مردم جهان
در هم بر هم شدن اوضاع اجتماعی ایران در چند دهه اخیر به واسطهء هجوم روستائیان به شهرها، افزایش تراکم جمعیت شهری، ترافیک سنگین، احتراق ناقص سوخت، واردات بنزین غیر استاندارد سرطان زا، افزایش «آلودگی های سیاسی» و زیست محیطی، نابودی کامل محیط زیست، مخلوط و ترکیب شدن آب های زیر زمینی با فاضلاب، کشاورزی با فاضلاب مستراح و هزاران مورد از این نوع دستآوردهای مدیران با استعداد دولت های سابق و لاحق، اگر چه موجب افزایش بدبختی مردم و بروز سونامی سرطان در «کش ور» گردیده است، اما یک نتیجهء بزرگ برای نژاد ایرانیان داشته، و آن ها را واجد شناسنامهء ژنتیکی ویژه ای کرده است که سایر ملل جهان (حتی مردم کشورهای پیشرفته) از آن محروم هستند.
- به گفتهء حاجیه خانم معصومهء (فاقدِ) ابتکار، همان خواهر مریِ دورانِ بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا، و معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان تخریب محیط زیست، وضع سلامت ایرانیان بسیار نگران کننده تر شده است. ايشان در نخستین کنفرانس بین المللی نمونه برداری و پالایش آلاینده های محیط زیست اعلام کرد وضعیت زندگی ایرانیان تحت تاثیر آلودگی هوا بسیار نگران کننده است و در خون همهء ایرانیان (امت همیشه مسموم) ماده ای به نام "دی - آکسین" وجود دارد که تا چند دهه قبل وجود نداشت و فقط در خون ایرانی ها دیده می شود و سایر مردم جهان (حتی مردم کشورهای پیشرفته و توسعه یافته) از آن محروم هستند.
"دی - آکسین"،
که ناشی از آلودگی هوا (بنزین های غیر استاندارد سرطان زا) است، و وارد چرخهء غذایی امت همیشه بدبخت شده است، سلول های ایمنی را تخریب و پاسخ های سیستم ایمنی بدن انسان را
مختل می کند.
نکته در اين است که مادهء
"دی - اکسین" فقط در خون ایرانیان وجود دارد و سایر ملل جهان از آن بی بهره هستند و
با این حساب می توان گفت ایرانیان در این چند دهه هیچ چیز گیرشان نیامده باشد،
حداقل "دی - اکسین" وارد خون
شان شده است و از این لحاظ ترکیب خونی کامل تری از بقیهء مردم جهان دارند، و این پیروزی و موفقیت را مدیون کوشش و
زحمات مدیران و مسئولان کش ور هستند، و علی الخصوص باید از واردکنندگان بنزین سرطان
زا و مدیران سازمان محیط زیست متشکر و ممنون باشند.
با این تفاصیل معلوم می شود
که
حکومت اسلامی اصلاً و ابداً
برای نابودیِ استکبار جهانی احتیاجی به سلاح اتمی ندارد و
همینطور که با بنزین غیر استاندارد و آلوده کردن هوا و اضافه کردن "دی - اکسین" به
خون ایرانی ها، امت همیشه در صحنه را سرطانی کرده است، می تواند با وزاندن (!) کمی
از هوای تهران و شهرهای بزرگ ایران به طرف آمریکا و اسرائیل، مردم این کشورها را هم
سرطانی و معدوم نماید.
که خداوند متعال فرمود، و درست هم فرمود که:
أُولَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ
فِيهَا خَالِدُونَ!