تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

15  ارديبهشت ماه 1395 ـ  4 ماه مه 2016

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

اوباما به تهران می رود!

       گفته می شود که چند ماه پس از امضای توافقنامهء حکومت اسلامی با پنج + یک (موسوم به برجام) اکنون فاش شده است که پرزیدنت اوباما در برابر دریافت اجازهء اقامت و کار در ايران حاضر به امضای موافقتنامهء اتمی با این کشور شده، و "ممد جوات زمخت" و "تخت فنرچی" و "عرق نعنا چی" و حضرت "وعده وعیدی نشان " (اعضاء هیئت مذاکره کنندهء حکومت اسلامی ) به اوباما قول داده اند در صورت همکاری با حکومت اسلامی به وی اجازهء اقامت و کار داده می شود. حتی به اوباما گفته شده در صورتی که داوطلبانه همراه با کارگران افغانی جهت جنگ با داعش به سوریه برود و کشته شود به بازماندگان اش تابعیت حکومت اسلامی هم داده خواهد شد.
       بنا بر گزارشات تائید شده، اوباما که سال آخر ریاست حکومت خود را می گذراند و دارای همسر و دو دختر دم بخت است، به دلیل قوانین نظارتی سفت و سخت ناظر بر کار و فعالیت های رییس جمهور امریکا، نتوانسته است در مدت هشت سال ریاست جمهوری صاحب ده ها شرکت و کارخانه و صدها مستغلات و میلیاردها دلار ثروت در بانک های پاناما و بورس های سهام خارج شود، و با خروج از کاخ سفید باید برای خود سرپناهی دست و پا نماید!
اين در حالی است که در بعضی از «کش ور»ها یک روستایی زحمت کش و آفتاب سوخته را که در عمرش نان سیر نخورده و رنگ گوشت را ندیده و هزار تومان پول را یکجا نشمرده است، از ده می آورند و رئیس جمهور می کنند و طرف هشت سال که رفتنی می شود آنقدر دارایی بهم زده که می تواند کل مملکت را نقدا بخرد!

       در آمریکا رئیس جمهور بعد از پایان دوره اش دیگر به هیئت دولت راه داده نمی شود، اما در بعضی از کش ورها (که حتماً خودتان اسم اش را می دانید!) رئیس جمهور سابق سر از سایر نهادهای حکومتی در می آورد، و خلاصه اینکه فقط پست ها بین اشخاص جابجا می شود و بازنشستگی برای آقایان وجود ندارد!

       در آمریکا رئیس جمهور پس از کنار رفتن دیگر حق استفاده از امکانات دولتی را ندارد، اما در ممالک ضد آمریکایی، که با فرهنگ و سیستم حکومتی و دولت آمریکا مخالف هستند، رئیس جمهور بعد از کنار رفتن نه تنها همچنان از ببت المال تغذیه اساسی می شود، بلکه ساختمان رفیعی هم از دولت می گیرد (که دفتر رئیس جمهور سابق نام دارد).

       در بعضی ممالک یک روستایی (اکثراً بی سواد) وقتی که رئیس جمهور می شود برادرش هم عضو هیئت دولت و پسران و خواهر زاده ها و برادر زاده ها، و حتی ضعیفه اش، هم پست می گیرند؛ در حالی که اين اوبامای بی وجود هشت سال رئیس جمهور قدرتمندترین کشورجهان بوده، در حالی که تنها برادرش در فقر و مسکنت در آفریقا درون کلبه روزگار می گذراند!

       می گویند خود اوباما سر قبر پدرش لب به شکوه و شکایت گشوده و خطاب به جنازهء مدفون باباش گفته: «چرا بجای مهاجرت به آمریکا، به حکومت اسلامی مهاجرت نکردی که من و میشل و نوه هات قضا قورتکی و الکی الکی برای خودمان صاحب ثروت و شوکت و قدرت و مقام بشویم؟ هشت سال رئیس جمهور آمریکا بودم یک سفر استانی نرفتم و چهار نفر دنبال اتومبیلم ندویدند، در حالی که پدیدهء هزارهء سیوم که در عمرش قرچک ورامین را هم ندیده بود، در هشت سال ریاست جمهوری هشتصد بار با هواپیمای بویینگ اختصاصی و به هزینهء ببت المال همراه کل فامبل و همولایتی ها و عروس و داماد و خاله خانباجی هایش پنج قاره جهان را سیر و سیاحت کرد، و آنقدر به نیویورک آمده بود که حتی بچه های دوساله (در بغل مادر) حاج محمود را می شناختند و با دیدن پدیدهء هزارهء سیوم داد می زدند و به فارسی می گفتند: "ننه، ننه، محمود!"»

       به هر حال با به پایان رسیدن دورهء ریاست جمهوری قرار شده اوباما به تهران بیاید و با توصیهء چهار وزیر به شرکت نفت ایران رفته و بدون ضمانت چندین نفتکش میعانات نفتی و انواع سوخت را تحویل گرفته و برای خود بفروشد و پول آن را با رضا صراف و ابرو گوندش بخورد. ایضاً برای رفع فقر و ضرر و زیان تلف کردن عمر خود به عنوان رئیس جمهوری آمریکا، چند صباحی مدیرکل بانک ملی شده و کل خزانه بانک ملی را بردارد و به کانادا بگریزد. دریافت هزاران میلیارد تومان سرمایه بانک ها به عنوان وام و برنگرداندن آن نيز از امکاناتی است که اوباما می تواند با همکاری مسئولان بلند پایه از آن برخوردار شود.

       البته اوباما اگر زودتر می آمد می توانست در ستاد توزیع سوخت دست به اختلاس سنگین بزند و یا با تأسیس صندوق قرض الحسنه دارایی های مردم را هاپولی کند، لیکن هنوز هم دیر نیست و با وجود تحصیل کرده های آمریکا در دولت اسلامی، یک لقمه نان حلال هم برای رئیس جمهور سابق آمریکا پیدا می شود!

 

بشار اسد به تهران نمی رود!

       در خبرهای رسمی منتشره آمده بود که چند مقام عالیرتبه حکومت اسلامی در ملاقات های مختلف کراراً به حاج آقا بشارالاسد رئیس جمهور سوریه پیشنهاد کرده اند که برای ادامهء زندگی همراه خانواده اش به ایران برود اما او پیشنهاد مقامات حکومت اسلامی را قویاً رد کرده و گفته است احتمال ترور شدن توسط تروریست ها و یا مرگ آنی بر اثر اصابت خمپاره و یا انفجار را به مرگ بر اثر استنشاق هوای آلوده و سمی شهرهای ایران، یا مرگ بر اثر خوردن کالباس - سوسیس های تهیه شده از گوشت سگ و گربه، یا کشته شدن به خاطر مصرف شیر و لبنیات آلوده به روغن صنعتی پالم، یا زیر دست و پا ماندن در متروی شلوغ تهران و يا مرگ تدریجی بر اثر تماشای برنامه های مزخرف و بی محتوا و اعصاب خردکن تلویزیون حکومت اسلامی ترجیح می دهد.

       وی با اشاره به قیمت مسکن و اجاره خانه در تهران و شهرهای بزرگ گفته است ثروت او کفاف پرداخت ودیعه و اجاره خانه در تهران را نمی دهد و در صورت آمدن به تهران لاجرم باید کارتن خواب شود، و خوابیدن رئیس جمهور سابق سوریه در کنار خیابان خوبیت ندارد.

       همچنین بشار الاسد گفته است که دستگیری و اسارت همسر و دختران اش توسط داعش را به دستگیری آن ها توسط «گشت نامحسوس ناموس بانی»به دلیل بیرون ماندن چند تار موهایشان ترجیح می دهد.

       فرستادگان حکومت اسلامی که نتوانسته بودند بشار را به اقامت در تهران تشویق و ترغیب کنند به وی پیشنهاد اقامت در نقطه ای خوش آب و هوا در یکی از شهرستان های ایران را دادند که بشار این پیشنهاد را هم قویاً رد کرده و اظهار داشته است که حاضر به مسافرت زمینی در جاده های ایران که انتهایش به قبرستان ختم می شود نیست و ترجیح می دهد در مملکت خودش کشته شود تا در جاده های مرگ آفرین ایران.

       بشار الاسد،با رد دعوت مسئولان حکومت اسلامی از خود و خانواده اش، به آن ها توصیه کرده تا بجای دعوت از بیگانگان برای ورود به ایران، که به فتوای یک روحانی برجسته حکم "دیوثی" را دارد، سعی کنند از فرار مغزها و پناهنده شدن جوانان ایرانی به کشورهای بیگانه جلوگیری کنند.

       ناظران بین المللی که شرایط زندگی در سوریه جنگ زده و ویرانِ کنونی و وضعیت مردم فلاکت زده آن را تحت نظر دارند، با تائید دیدگاه بشار الاسد گفته اند شرایط زندگی در شهر های جنگ زده و مصیبت زدهء سوریه در مقایسه با شهرهای ترافیک زده و پر تراکم و آلوده به مصائب محیط زیستی و اجتماعی و اخلاقی و گران حکومت اسلامی صد برابر بهتر تر است، و آدم در شهر حلب سوریه و زیر بمباران داعش باشد امورات اش به مراتب راحت تر و آسوده تر از حلبی آباد موسوم به تهران می گذرد، و در مقایسه با شهرداری و دارایی و سازمان های دولتی و وزارتخانه ها و شرکت های آب و برق و گاز و تلفن و... داعشی ها باج کمتری از مردم می گیرند و ته جیب آن ها را در نمی آورند.

 

طرح پيشنهادیِ «روز ملی خودکشی»

       بنا بر گزارشات و آمارهای منتشره، افسردگی و بیماری های روانی و خودکشی در حکومت اسلامی مسلط بر ايران رو به افزایش گذاشته و، به موازات بالا رفتن آمار بیکاری، آمار خودکشی هم رو به بالا رفتن است و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند اکثر مردم از فرط بیکاری یک کاری دست خودشان خواهند داد.

       حاجی دکتر حسن هاشمی، وزیر "به" داشت حکومت اسلامی، نيز در گردهم آیی با شکوه جلوگیری از خودکشی، که در روز یکشنبه دوازدهم اردیبهشت ماه سال جاری با صرف میوه و شیرینی برگزار شد، اظهار داشت: «رشد آمار خودکشی در کش ور نگران کننده است.

       حاجی وزیر در مورد بالا رفتن آمار مبتلایان به افسردگی و افزایش غم و حزن و اندوه، و رفع لبخند از چهرهء امت بخت برگشته هم مطالب نگران کننده ای فرمودند که می تواند هر انسانی را هم که تا به حال به فکر خودکشی نیفتاده باشد افسرده و ناامید و به خودکشی وسوسه کند.

       اگر چه بالا رفتن آمار خودکشی توسط وزیر "به" داشت نگران کننده اعلام شده است اما اين امر در کل به نفع دولت بوده و حتی اگر بقیهء مردم هم همت کرده و برای رفع مشکلات دولت و مجلس، مثل نهنگ ها و دلفین ها که گاهی دست به خودکشی دسته جمعی می زنند، خودکشی کنند بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مملکت حل شده و دولت و مجلس نفس راحتی کشیده و جا برای اقشار مرفه و سرمایه سالاران و آقایان و آقازاده ها و اهل بیت شان بیشتر باز می شود.

       در حال حاضر، با آنکه بودجهء دولت کفاف اختلاس و سوء مدیریت و ریخت و پاش و سفرهای خارجی مدیران و مسئولین کشور را نمی دهد، دولت مجبور است بخشی از آن را صرف پرداخت یارانه چهل و پنج هزار تومانی به امت بخت برگشته کند، در حالی که اگر روند افزایشی خودکشی ادامه پیدا کند از تعداد یارانه بگیر ها کم شده و دخل و خرج دولت متوازن می گردد.

       در طول سی و هفت هشت سال گذشته دولت ها توانسته اند فقط برای نمایندگان مجلس و اعضای دولت و فامیل خود و وابستگان و نزدیکان شان کار و مسکن و ثروت ایجاد کنند و آن ها را از فقر نجات دهند و بقیهء امت (ملت سابق) به تکدی گری افتاده اند و حالا که دولت نمی تواند برای همهء بیکاران کار و برای همهء بی خانمان ها مسکن و برای همهء مردم آموزش و بهداشت و رفاه و امنیت اجتماعی و امید به زندگی ایجاد کند، توسعهء خودکشی بهترین راه پایان دادن به مشکلات کش ور است و دولت باید بجای سمینار و گردهم آیی جلوگیری از خودکشی، سمینار تشویق به مردم به خودکشی برگزار کند و راه هایی برای تسهیل خودکشی مردم پیدا کند.

       در حال حاضر خرج کفن و دفن در ایران از مخارج عروسی سنگین تر شده و قیمت یک قبر معمولی در قبرستان به قیمت یک دستگاه آپارتمان در مونت کارلوی فرانسه و یا مونترال کانادا رسیده، و بسیاری از مردم به علت نداشتن مخارج کفن و دفن به ناچار همچنان خود را زنده نگه داشته و از روی اجبار به این زندگی بدتر از مرگ ادامه می دهند و، به قول معروف، از بی کفنی زنده اند. دولت محترم که نتوانسته با صرف و حیف و میل هزاران میلیارد تومان طرح "مسکن مهر" را به سرانجام برساند خوب است طرح جدید "مسکن آخرت زرت" را پیاده کرده و به بازماندگان خودکشی کنندگان وام خرید قبر و کفن (با سود کم) بدهد و دعای خیر اموات را بدرقه راه خود سازد.

       در عين حال، در گردهم آییِ فوق الذکر، مدیرکل دفتر سلامت وزارت "به" داشت اعلام کرد: «شایع ترین سطح تحصیلی در اقدام به خودکشی مقطع دیپلم دبیرستان است و از سال هزار و سیصد و نود و دو میزان خودکشی در بین متأهلین افزایش یافته است». وی همچنین بیکاری را از علل اصلی اقدام به خودکشی دانست.

       به نظر می رسد که بهتر است دولت محترم که با مشکلات مالی سنگین جهت آموزش و پرورش مواجه است باید نتایج این تحقیقات را بهانه قرار دهد و چون ثابت شده اقدام به خودکشی در مقطع دیپلم بیشتر است حد نهایی تحصیلات در کشور را دوم دبستان اعلام کرده، و درِ وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی را گل بگیرد و کل امور آموزشی مملکت را به نهضت سوادآموزی (اکابر) بسپارد. بخصوص که به بیشتر از تحصیلات دوم دبستان هم احتیاجی نیست و حتی بسیاری از کسانی که به مشاغل حساس رسیده و مدیریت کلان را در دست دارند خواندن و نوشتن هم نمی دانند.

       البته نباید تصور کرد دولت مسئله خودکشی روز افزون امت همیشه گریان و افسرده را به پشم اش هم نگرفته و به آن اهمیت نداده است. به گفتهء مدیرکلِ سلامتِ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی سیستم ثبت آمار خودکشی در این وزارتخانه راه اندازی و فعال شده است.

       باری، ضمن عرض خسته نباشید به مسئولان و مدیران دولت که مردم را به خودکشششششی انداخته اند، پیشنهاد می کنیم که، با توجه به اینکه در خودکشی یک سر و گردن از سایر ملل جهان پیش افتاده ایم، یک روز را به عنوان "روز ملی خودکشی" در تقویم اعلام کرده و در این روز مراسم باشکوهی برگزار و ضمن تجلیل از خودکشی کنندگان و کسانی که برای فرار از این زندگی بدتر از مرگ با روش های ابتکاری و کم هزینه خودکشی کرده اند مشت محکم دیگری بر عقب و جلوی استکبار جهانی زده شود.

 

گندیدن نمک

       من کاری ندارم که همهء مردم چه می گویند، اما به نظر من حاجی احمد توکلی آدم بدی نیست!
حاجی احمد توکلی (
بچهء بهشهر) که نمایندهء مردم تهران در مجلس شوربای اسلامی، و پسرخاله رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه است، و ایضاً مثل رئیس جمهور اسلامی در انگلستان تحصیل کرده و دوره اش را دیده است، روز بیست اردیبهشت ماه جاری، طی نطق پیش از دستور خود نسبت به خطری که رژیم اسلامی را تهدید می کند اعلام خطر کرد!

       حاجی احمد دکتر توکلی که از ابتدای سقوط رژیم شاه به منظور خدمت به مردم و زدن مشت محکم به دهان استکبار، روستای خود در بهشهر را به امان خدا رها کرده و به تهران آمده است، در نطق پیش از دستور خود نکات جالبی را مطرح کرد و از جمله گفت:

       «آنچه رژیم را تهدید می کند حملهء نظامی، تحریم، تجاوز خارجی و انقلاب مخملی نیست، بلکه فساد به شکل فعلی می تواند تهدید آمیز باشد! در آمریکا رئیس بانک مرکزی پس از اتمام مسئولیت اش تا پنج سال حق خرید سهام هیچ بانکی را ندارد ولی ما اینجا مدیر و صاحب سهام یک بانک خصوصی را به عنوان رئیس کل بانک مرکزی تعیین می کنیم! در اینجا یک بانک خصوصی به جای بیست و پنج درصد سرمایه اش که حد مجاز اعتبار دادن به شرکت های خود اوست صد و هفتاد درصد سرمایه بانک را به خودش وام می دهد!.. مؤسسات فاسد و قانون شکنی مانند پردیسان و پدیده از صدا و سیما تبلیغ می شوند... موسسات جنایتکاری مانند میزان و ثامن الحجج سال ها تحت عنوان دروغین قوه قضائیه به اغوا و تاراج منابع مردم مشغول بوده اند... جامعه دارد به نوعی همزیستی مسالمت آمیز با فساد و مفسدان تن می دهد! دستگاه های مبارزه با فساد خودشان به درجاتی از فساد آلوده شده اند! وقتی رئیس قوه قضائیه صد و هفتاد قاضی را (به علت فساد!) عزل می کند، یعنی ما در مرحله فساد سیستمی هستیم!»
شایان ذکر است
که چندی پیش جمعی از سیاسیون رقیب به حاجی توکلی اتهام فساد مالی وارد کرده و نامبرده را، که مخالف فساد و مفسدین است، به رانت خواری و گرفتن زمین دولتی و وام ارزی و واردات چاپخانه و مسائل دیگر متهم کرده بودند که حاج دکتر توکلی این اتهامات را تکذیب کرد!

       اظهارات حاجی توکلی نشان می دهد که فساد در کش ور نهادینه شده و از بالا به پائین کلهم اجمعین به مراتبی از فساد آلوده هستند و آدم سالم و پدر مادر را به مناصب و مقامات نان و آبدار راهی نیست، و اگر در گذشته برای گند زدایی و رفع فساد از نمک استفاده می شد، حالیه نمک هم گندیده و فاسد شده است.

عگس 4

 

و اين هم دو فصل از کتاب مستطاب کليله و دمنهء جديد

الاغ سخنگو!

       خلیفه ای از اطرافیانش پرسید: " آیا می توان به الاغ سواد خواندن آموخت؟"

       گفتند: "خیر، نتوان! "

       فارغ التحصیلی از بلاد کفر که در مجلس حاضر بود، گفت: "من می توانم!"
       سپس از خلیفه مهلت خواست و به خانه رفت. در منزل کتاب بزرگی را برداشت و در میان ورق های آن، کاه ریخت و هر روز آن کتاب را در مقابل الاغش قرار می داد و الاغ، آن کاه ها را می خورد. بعد از چند روز، خود الاغ یاد گرفت کتاب را با زبانش ورق بزند و کاه ها را بخورد؛ و در مدت یک ماه، الاغ زبان بسته، در این کار ماهر شد! فرد فارغ التحصیل از بلاد کفر (دارندهء مدرک دکترا از انگلستان!) پس از اطمینان از مهارت الاغ در ورق زدن کتاب موضوع با سواد شدن الاغ را به رئیس دفتر خلیفه اطلاع داد و مجلسی در حضور خلیفه ترتیب دادند تا از الاغ امتحان روخوانی بگیرند.

مربی (يا استاد!) الاغ را به حضور خلیفه آورده و کتاب را در مقابل اش گرفت. الاغ بیچاره، اولین ورق را زد ولی چیزی نیافت و دید از کاه خبری نیست. دوباره ورق زد و کمی مکث کرد و باز هم چیزی نیافت و به این ترتیب، تمام کتاب را ورق زد و چون چیزی عایدش نشد، شروع به عرعر کرد!
       خلیفه و اطرافیان به مربی الاغ آورین و صد آورین گفتند که توانسته به الاغ سواد خواندن بیاموزد!
سپس سلطان از استاد سئوال کرد:
«چرا الاغ پس از پایان مطالعه کتاب این همه عرعر کرد؟!»

       استاد الاغ جواب داد : «دعا به جان شما حضرت خلیفه می کند که سبب باسوادی اش شده اید!»

 

خروس میرزا حسن!
       عموی من در یکی از روستاهای سبزوار زندگی می کرد و یک نوکری داشت به نام میرزا حسن که کارهای خانه و باغ را انجام می داد... یک روز عمو به این میرزا حسن چند تا خروس داد که آن ها را به عنوان هدیه برای یکی از آشنایان به ده بالایی برده و تحویل نماید؛ اما نوکر در بین راه، مثل مدیران امروزی، به فکر اختلاس خروس ها افتاده و خروس ها را به آن آشنا نمی دهد و به اصطلاح به بدن می زند! فکرش این بوده که آن آقا رفت و آمدی به ده پائینی ندارد و قضیه لو نمی رود!

       از قضا بعد از مدتی همان آشنا به دیدن عمو می آید. آن روز میرزا حسن خیلی دلواپس و سراسیمه می شود که نکند در گفتگوهای میزبان و میهمان قضیه خروس ها برملا شود؛ از این رو دائم دور و بر اتاق میهمانی عمو می چرخد و گوش بزنگ می ماند تا اگر صحبتی از خروس به میان آید چاره ای بکند. تا زمانی که حاج عمو از میهمان می پرسد: "راستی آن خروووس..." میرزا حسن (اين دست پاک ترین نوکر از زمان مادها به این طرف!) همین که اسم خروس را می شنود ناگهان با حالتی سراسیمه و پریشان خود را به داخل اطاق می اندازد و شروع می کند با داد و فریاد کردن و به سر و کله خودش زدن که چه نشسته اید خانه های مردم ده آتش گرفته و عنقریب است که همه جا بسوزد!

       با شنیدن این خبر حاج عمو و میهمان وحشت زده از اطاق بیرون می پرند و دوان دوان خود را به مرکز ده می رسانند، اما معلوم می شود که خبر دروغ بوده و شکر خدا ده در امن و امان است!

       به این ترتیب مررزا حسن با جنجال آفرینی از طرح ماجرای اختلاس خروس ها و در آمدن گند کاری هایش جلوگیری می کند!

       در سطح کش ور هم گاهی مصادر امور و محافل قدرت برای اینکه ماجرای خروس دزدی هایشان برملا نشود ناگهان یک دعوای ساختگی و یک جنجال راه می اندازند و با فریاد وااسلاما و وامملکتا... فرافکنی کرده و از مطرح شدن مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و مفاسد مالی جلوگیری و مطالبات مردم را به پشم می گیرند!
در حقیقت همه بدبختی ها به خاطر خروس و زیر آبی رفتن میرزا حسن است!

 

 

بازگشت به خانه