تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

15  ارديبهشت ماه 1395 ـ  4 ماه مه 2016

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

1. چارهء دولتی - روحانیِ «دياثت»!
       یکی از روحانیون برجسته در ملاقات با ممد رضا عارف (معاون رئیس جمهور اسبق - خاتمی) که در انتخابات اخیر به مجلس شورای اسلامی راه یافته و احتمال دارد جانشین لاریجانی (رئیس بی قوهء مقننه) بشود، ضمن ارائهء رهنمود و نصیحت برای جلوگیری از حال دادن مقامات جمهوری اسلامی به اجانب و کشاندن پای آن ها به ایران، حرف آخر را زده و گفته است هر کس پای خارجی ها را به کشور باز کند و خارجی ها را به کشور راه بدهد "دیوث" است!

       "دیوث" و "دیائث" وازه هائی فقهی اند و علما و طلبه ها در حوزه های علمیه روی آن مطالعه و بحث و جدل می کنند و بطور کلی به فرد «با غیرتی» گفته می شود که برای نزدیکی جنسی بین زن خود و مردان ديگر واسطهء امر خیر می شود!

       اظهار نظر این روحانی برجسته و صاحب فتوا برای متدینین حجت است و می تواند برای دولت حاج آقا دکتر حجت الاسلام روحانی (تحصیل کردهء انگلستان و حوزه) و وزرای دولت ایشان، که اکثراً تحصیل کردهء آمریکا و دوره دیده در بلاد شیطان و کفر جهانی بوده و خواهان تعامل با اجانب و باز کردن پای خارجی ها به بازار سرمایه و اقتصاد جمهوری اسلامی هستند مشکل آفرین شود!
       بطوری که اطلاع دارید، بعد از موفقیت خارق العادهء حکومت اسلامی در وادار کردن شش کشور قدرتمند جهان به امضای توافقنامه هسته ای با حکومت اسلامی، و باز کردن سانترفیوژهایی که با بیست و پنج سال کار مداوم و صدها میلبارد دلار سرمایه کار گذاشته شده بود در ظرف چند روز، طرف های خارجی دعوت مقامات ایرانی برای سفر به حکومت اسلامی را قبول کردند و پشت سر هم به تهران آمدند!

       مقامات وزارت امورخارجه حکومت اسلامی، علی الخصوص حاجی دکتر ممد جوات ضخیم، و تخت فنرچی، و وعده وعید چی، و عرق نعنا چی، از وزرای خارجه و معاونان وزرای خارجه فرنگستان و بلاد کفر خواستند به حکومت اسلامی بیایند و به این ترتیب پای خارجی ها را بعد از بیست - سی سال به کش ور باز کردند!

       حتی چند خانم فرنگی هم پایشان به حکومت اسلامی باز شد و وزیر خارجه خوش بر و روی ایتالیا که زنی ضعیفه است، و خانم موگرینی کمیسر روابط خارجی اتحادیهء اروپا هم به دعوت وزارتخارجه حکومت اسلامی پایشان به کش ور باز شد!

       حاجی آقا نعمت خورده (و زیر و رویِ صنایع و معادن و تجارت) هم با تلاش زیاد توانست پای عده ای خارجی را به جمهوری اسلامی باز کند!

       در حال حاضر هم رقابت زیادی بین مقامات عالیهء حکومت اسلامی برای باز کردن پای خارجی ها به کش ور در گرفته و از جمله تلاش می شود با دادن امتیازات اقتصادی و معافیت های مالیاتی، سرمایه گذاران خارجی را به حکومت اسلامی بیاورند و پای آن ها را به کشور باز کنند!

       حتی مربی تیم فوتبال پرسپولیس و مربی تیم ملی فوتبال کش ور هم خارجی هستند و با توجه به مطلبی که این روحانی محترم و برجسته گفته است باید معلوم شود چه کسی پای آن ها را به جمهوری اسلامی باز کرده است!

       آوردن خارجی ها به ایران و باز کردن پای خارجی به ایران توسط کسانی که دنبال رونق اقتصادی در مملکت هستند با این اظهارات دچار مشکل شده و ممکن است خیلی از مدیران و مسئولان سیاسی و اقتصادی به خاطر آن که در مظان اتهام قرار نگیرند پست های خود را به امان خدا رها کرده و به مشاغل قبلی خود (چارواداری و کناسی و رفتگری و فعلگی و شخم زدن مزرعه و ...) برگردند و مملکت با کمبود دولتمردان باغیرت مواجه شود.

       به نظر ما، که به نظر این روحانی برجسته نزدیک تر است، علت تمام تجاوزات به کشور مان در طول تاریخ زنانه بودن نام آن است. در همین ماجرای دیوثی اخیر هم چون نام میهمانان خارجی مثل ولادیمیر پوتین، که پایش به ایران باز شد، و یا سایر مقامات خارجی مردانه است، وقتی به دعوت مسئولان کشور به "ایران" دعوت می شوند، و همه جای "ایران" به آن ها نشان داده می شود آن تعبیر زشت زننده پیش می آید!

       بنابر این، همان طور که در طول سی و هفت سال گذشته همهء اسامی تاریخی شهرها و نقاط مختلف کشور تغییر داده شده و بجای آن ها اسامی زمخت عربی گذاشته اند، پیشنهاد می شود اسم کشور را هم، که زنانه و باعث تحریک اجانب است، به یک اسم عربی تغییر دهند تا شائبهء بی غیرتی و دیوثی هم برداشته شده و اجانب هم به فکر تجاوز به "ابران" نیفتند!

       فی المثل، پیشنهاد می شود حکومت اسلامی ایران به «رژيم اسلامی جابر» یا «حکومت اسلامی قاصیون»، یا «حکومت اسلامی قابیل» و امثال آن تعییر داده شود تا اگر هم کسی خواست "دیوثی» کند، مشتری پیدا نکند و خود اجانب هم با شنیدن این نام خشن و زمخت از فکر تجاوز به میهن اسلامی مان منصرف شوند!

 

2. مال ایرانی ها در دست «ابرو»ی استانبولی

       رضا ضراب (معروف به رضا صراف) به اتهام همکاری با دولت اسلامی در دور زدن تحریم های آمریکا و سازمان ملل چند روز قبل در میامی (فلوریدا) بازداشت شده و قرار است برای محاکمه به نیویورک منتقل شود.

       در دولت احمدی نژاد قرار بود که با تأسیس باند بابک زنجانی - رضا ضراب و پسران (آقازاده ها)، رجب اردوغان و چند عضو دیگر دولت ترکیه ضمن دور زدن تحریم ها، ادعای حاج دکتر احمدی نژاد در مورد ورق پاره بودن قطعنامه های سازمان ملل را ثابت کنند؛ اما با دور زدن وزارت نفت و دولت و ملت ایران ثابت کردند عقل و شعور و فهم کسانی که سوپر نفتکش های حامل نفت و میعانات گازی کشور را به دست این طراران سپرده اند از قناری و یا کریم و حتی خرچسونک هم کمتر است و "معجزه" که نه ، بلکه "مضحکه"ی هزاره سوم می باشند!

       رضا ضراب، شوهر دوم "ابرو گوندش"، خوانندهء مشهور ترکیه ای (معروف به ابرو استانبولی)، است و تا قبل از همکاری با بابک زنجانی در صرافی پدرش در دوبی کار می کرد.

       امیر عباس سلطانی، نمایندهء مجلس شورای اسلامی و عضو کمیتهء پیگیری پروندهء فساد نفتی، در این مورد می گوید: "یکی از مهره های پروندهء پیچیدهء بابک زنجانی همین رضا ضراب است.
تا جایی که مشخص است بابک زنجانی و رضا ضراب هیچگاه از هم جدا نبوده اند.
مقدار زیادی از پول ها و دارایی هایی که باید از بابک زنجانی گرفته شود در دست رضا ضراب است. دارایی های بابک زنجانی در حدود پنج میلیارد دلار است که بخش کوچکی از آن در داخل کشور است."

       شایان ذکر است که در دوران حکمرانی معجزهء هزارهء سیوم، پدر رضا ضراب با دریافت وام و امکانات سخاوتمندانهء دولتی، یک کارخانهء عظیم ذوب آهن در آذربایجان تاسیس کرد که توسط حاج دکتر محمود احمدی نژاد افتتاح شد و از پدر رضا ضراب (پدر شوهر ابرو گوندش) تقدیر به عمل آمد.

       چند روز بعد از دستگیری بابک زنجانی در ایران، رضا ضراب و پسران اردوغان (آقازاده های ترکیه) و چند مقام برجستهء دولت اردوغان به سبب فساد مالی و پولشویی دستگیر شدند اما اردوغان مأموران پلیس و مقامات دادستانی استانبول را به خاطر رسیدگی به فساد مالی پسران اش از کار برکنار کرد و، به سبب دوستی چندین و چند ساله با ابرو گوندش، برای آزادی رضا صراف هم پادرمیانی کرد.

       در همان زمان روزنامه های ترکیه باند رضا ضراب و پسران اردوغان را همکار با شبکهء بابک زنجانی معرفی کردند و نوشتند رضا ضراب بسیاری از دارایی های خود را به ابرو گوندش منتقل کرده است!

       در شبکه های مجازی ترکیه نیز اسنادی از ثروت باد آورده ابرو گوندش منتشر شده که نشان می دهد خواننده ای که برای شبی سیصد دلار در نایت کلاب کاروان (متعلق به ابراهیم تاتلیس) خوانندگی و رقاصی می کرده است در عرض کمتر از یک سال، پس از ازدواج با اين «جوان ایرانی» صاحب ثروتی نجومی شده است! 

       به این ترتیب مشخص می گردد که علاوه بر بابک زنجانی و رضا ضراب و پسران اردوغان و خود اردوغان، خانم ابرو گوندش هم به مال ایرانی ها دست درازی کرده و بخشی از مال ما در حال حاضر در دست این خانم است!

       آخرین خبر اختصاصی اینکه : " اردوغان و پسرانش که در فساد مالی و تخلفات اقتصادی شریک و همکار و پشتیبان رضا صراف بوده اند به منظور بالا کشیدن ثروت رضا صراف، اين همکار و شریک خود را در دام FBI و سیستم قضایی آمریکا انداخته اند.

       پیش بینی می شود رضا ضراب به پانزده سال حبس بدون امکان تخفیف محکوم گردد، و با زندانی شدن اش در آمریکا، اموال و دارایی هایش توسط اردوغان و فرزندانش هاپولی شود!

 

3. راه حلی ديگر برای فقرزدائی

       روزنامهء «انتخاب» با انتشار تصویر فیش حقوق های نجومی که مدیران بین خودشان تقسیم کرده بودند نوشت: «رئيس بيمهء مركزي به خاطر پرداخت حقوق های کلان ٤٧ ميليوني استعفا داد...»

       اما! و اما نكته جالب اينكه با دقت در لیست اسامی اشخاصی که بیت المال را با ارث پدری و جهیزیه و مهریه ننه اشان اشتباه گرفته و به عنوان حقوق و پاداش و اضافه کاری بین خود برادرانه تقسیم کرده بودند، معلوم می شود که، پس از استعفای «آبرومندانه»ی رئیس کل بیمه، یکی ديگر از همان حقوق بگیران 47 ميليونی را به ریاست بیمه منصوب کرده اند!

       شاید در نظر اول عده ای بگویند نباید این قبیل افراد را که به بیت المال خسارت زده اند به پست های بالاتر گماشت، و خوب بود برای تنبه سایر مدیران که به بیت المال دسترسی دارند، این افراد را خلع ید و اخراج کرده و پول های هاپولی شده را هم پس می گرفتند! حال آنکه در واقع گماردن چنین اعجوبه هایی به سمت های بالا بهترین راه فقرزدایی در کش ور است!

       توضيح اينکه تجربهء سال های ماضی نشان داده است افراد گرسنگی کشیده و کسانی که هنوز آثار سوء تغذیه از سر و رویشان پیداست، به محض رسیدن به پست و مقام دولتی و با انتصاب به مقامات عالیه و مدیریتی، در حالی که قبلاً برای هر روز فعلگی و مقنی گری دستمزدی برابر با کارگران افغانی می گرفتند و در فصل زمستان هم به خاطر تعطیلی کارهای ساختمانی اکثراً یيکار بودند، فوراً کل بودجهء وزارتخانه و سازمان و اداره ای را که به آنها ارث رسیده است، به عنوان حقوق و پاداش و اضافه کار، به حساب خود ریخته و از گروه اجتماعی آسیب پذیر به اقلیت اشرافی مرفهین بی درد تغییر گروه می دهند!

       البته نباید تصور کرد که مدیران پاک دست، فقط به فکر خود بوده و حقوق و مزایای خودشان را ارتقا داده اند، زيرا همانطور که مطلع هستید در سال جاری مدیران محترم و با ایمان و پاک دست ضمن افزایش چهل و هفت میلیون تومانی حقوق خود، حقوق ماهیانه کارگران را هم به هشتصد و دوازده هزار تومان افزایش داده اند!

 

4. هشتمين نامزدان عجایب هشتگانهء جهان!

       ما اگر دست مان به جایی بند بود و حرف مان خریدار داشت، می دادیم نحوهء انتخابات مجلس شوربای اسلامی را به عجایب هفتگانه جهان اضافه کنند! آخر خودتان ملاحظه بفرمائيد:

       - یک نفر که متولد دهات سمنان است نمایندهء مردم تهران می شود!

       - یک نفر که متولد "علی آباد همیشه کتول" است خودش را از قزوین کاندیدا می کند و به مجلس می رود!

       - دیگری که اهل روستایی در سبزوار است و در عمرش جنوب ایران را ندیده، با رأی بالای مردم آبادان وارد مجلس می گردد!

       - و شخصی که مازندرانی و متولد کناره جادهء هراز است نماینده قمی ها در مجلس می شود!

       حسن این کار در این است که نه موکلین و رأی دهندگان نمایندهء خود را می شناسند و نه وکیل محترم با حوزهء انتخابیه و موکلین خود آشنایی دارد. و اين هم قطعه ای در این مورد از آثار طبع وسيع خودمان:

با وکیلی از قضا روزی موکل کار داشت

توی باغی گوئیا "گل" انتطار از "خار" داشت!

رو به سوی شوربا بنهاد و پرسیدش نشان

نام خود گفت و نشست و نوبت دیدار داشت

با تعجب دید، یارو زود احضارش نمود

با وجود آنکه مومن، مشتری بسیار داشت

رفت سوی سالن دیدار و هر سو بنگریست

کار فوری داشت، بهر دیدن اش اصرار داشت

لاجرم برگشت تا از یک نفر پرسش کند

چون که هر کس بود در سالن، کت و شلوار داشت

با رئیس اطلاعات اطاق انتطار

گفت : این بابا که گفتم جبه و دستار داشت!

در ولایت او برای ما دعا هم می نوشت

رمل و اسطرلاب و فال و مهره های مار داشت

در جوابش گفت : این هایی که گفتی بیلمیرم!

آن که خواهی، انتظارت در همان تالار داشت

باز رفت و دید بعله، او همان مومن بود

منتها بر عکس سابق صد قر و اطوار داشت!

فی المثل آن بلبلی کش غنچه در منقار بود

حالیا شد یک رطیل و جا پس دیوار داشت!

چند گامی پیش رفت و گفت : آقا جان سلام

دید او جای چپق در پنجه اش سیگار داشت

چون نگفت او بر سلام وی جوابی، لاجرم

گفت : آقا این حقیر است آن که با تو کار داشت

گفت: تو اهل کجایی؟ - گفت : از مازندرون

گفت : اینجانب وکالت از قم و کاشار داشت! (بضرورت رعايت قافيه!)

شد دهان اش خشک و نتوانست انداختن تفی

بر وکیلی که دو صد عور و سه صد اطوار داشت!

 

 

بازگشت به خانه