تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
تئوری توطئه
نوشته «سرژمیشل» و «پائلو وودز»
در کتاب «قدم ات روی چشم»
ناخوشایندترین مکالماتم در بزم های شمال شهر تهران این بود که مدام با تئوری توطئه روبرو می شدم. با این وجود که اغلب میزبانان من با ارادهء خود فعالانه در تظاهرات اوایل انقلاب شرکت کرده بودند اما بعد از انقلاب وضع فرق کرد. یک خانم شیک پوش حتی به من گفت که از انقلاب تا به حال، دیگر پا به محله های جنوب شهر و نزدیکی بازار بزرگ تهران نگذاشته است. با وجود شرکت در انقلات از آنجا که رژیم کنونی به مذاق آنان خوش نمیآید، آنها با شدت میخواهند ثابت کنند که انقلاب در حقیقت دسیسۀ قدرتهای خارجی بوده است (همان قدرتهای خارجی که این بورژواها میکوشند از آنها الگو برداری کنند و از معاشرت با دیپلماتهایش به خود می بالند). من بدین سان در ده ها میهمانی مجلل بالای شهر، با انواع و اقسام تئوریهای توطئه آشنا شدم که یکی از دیگری پیچیدهتر و ریزبینانه تر بود.
- "انقلاب، کار انگلیسیها بود که سلطۀ آمریکا بر ایران را تحمل نمیکردند. این انگلیسیها همچنان به دنبال غلبه بر ایران هستند". دلیل این امر ائتلاف قدیمی و مخفیانهای ست که میان روحانیون شیعه و سرویسهای اطلاعاتی انگلستان وجود دارد. پوشش رویدادهای انقلاب توسط BBC که آنتن خود را سخاوتمندانه در اختیار آیتالله خمینی گذاشت تا کارش را آسان سازد، دلیل دیگر این تئوری است. اگر به آنها میگفتیم که مناسبات ایران و انگلستان هیچگاه به تیرگی امروز نبوده است، جواب میدادند که این حیلهای بیش نیست تا همکاری های سری این دو پنهان بماند.
- انقلاب کار آمریکا بود که نمیتوانست ببیند ایران دارد در خاورمیانه به یک قدرت بزرگ تبدیل می شود و آنقدر مدرن و پویا شده که به زودی می تواند از زیر یوغ آمریکا بیرون آید. آمریکا برای تنبیه شاه، به خاطر این تکبر و تفرعن اش، ایران را به قرون وسطی برگرداند و زیر سلطۀ آخوندهایی قرار داد که مستقیم از حوزه های علمیه درآمدهاند و ماشین سواری هم بلد نیستند، چه برسد به مملکت داری.
- "خاتمی و تیم اصلاح طلب اش فریبی بیش نبودند. آنها همچون عروسکهای خیمه شب بازیِ رژیم بوند و با سایر نظام تفاوتی نداشتند". این استدلال براین پایه استوار است که برخی از نزدیکان خاتمی در گروگانگیری سفارت آمریکا در نوامبر 1979 شرکت کرده بودند.
- برنامهء حملات تروریستی به برج های دوقلوی آمریکا در 11 سپتامبر 2001 مو به مو توسط CIA طرح ریزی و اجرا شده بود تا آمریکا بتواند به افعانستان و عراق حمله کرده، و ایران را محاصره کند.
- "احمدینژاد فردی نفرت انگیز است ولی در مورد هولوکاست حق با اوست". بارها این جمله را شنیدم که "من مهندس هستم و میدانم چه میگویم. از نظر عملی کشتن 6 میلیون یهودی حتی برای آلمانها غیرممکن است. آن هم در این مدت کم و با آن تأسیسات ابتدایی".
البته هرگونه کوششی برای زیر سؤال بردن این «حقایق» بیهوده بود. هر بار که من به عوامل دیگری اشاره می کردم مرا ساده لوح و ابله می خواندند. حتی گاه با سوءظن به من نگاه میکردند انگار من هم خود دستی در توطئه داشتم.
رانندگان تاکسی فحش زمین و زمان را به راه بندان می دهند ولی مقصر اصلی آن را برنامه ریزی غلط شهری نمی دانند بلکه راه بندان را حاصل توطئه موساد و CIA می پندارند. گویا دست های پنهان جاسوسان خارجی عمداً این راه بندانها را ایجاد میکنند تا روحیهء ایرانیان را تضعیف کنند و جلوی پیشرفت و استقلال ایران را بگیرند.
این پدیده واقعاً برایم حیرتآور بود. با وجود تمامی تفاوتی که میان دولت و مردم وجود دارد، هر دو اعتقاد راسخی به تئوری توطئه دارند. مقصر هر کاستی در کشور شامل: صهیونیستها، آمریکاییها و بخصوص انگلیسها می باشند. این اعتقاد تنها به دوران بعد از انقلاب محدود نمی شود. وقتی مسئله را عمیقتر بررسی کردم[i] دیدم ایران مستعد ترین کشور جهان در زمینۀ تئوریهای توطئه است و حتی شخص شاه، به شدت به بیماری هراس از توطئه مبتلا بوده است. او که در سال 1949 مورد سوء قصد قرار گرفته بود یقین داشت که این توطئه کار سرویس های مخفی انگلستان بوده است. چرا؟ چون نامزدِ قاتل، دخترِ باغبانِ سفارتِ انگلیس بوده است! وقتی آیت الله خمینی به عنوان رهبر اپوزیسیون قد علم کرد، شاه پنداشت که این آخوند پیر، بدون کمک موساد و CIAبه هیچ وجه نمیتواند چنین پشتیبانی مردمی را پیدا کند. او یک بار اظهار کرد که زنانی که با چادر علیه او در خیابانها راهپیمایی میکنند در واقع مردان عضو حزب توده هستند که به لباس زنان درآمدهاند!
سادهتر این است که بگوییم او قادر نبود قبول کند که مردم دوست اش ندارند: برای او مسلم بود که تظاهرات عظیمی که تا پشت در کاخ او پیش رفته بود، نتیجۀ توطئۀ شوروی، آمریکا و یا شرکتهای بزرگ نفتی بوده است.
آیتالله خمینی میدانست که محبوبیت اش ثمرهء دسیسه های سرویسهای مخفی انگلستان نیست. با این حال همین که خود به قدرت رسید، حتی بیشتر از شاه، به تئوریهای توطئه روی آورد. او در هر مانعی که پیش رویش به وجود میآمد، دست یک «توطئۀ شیطانی» را میدید که توسط انگلستان و بخصوص آمریکا بوجود آمده است. (او اغلب آمریکا را کفتار خون آشام لقب می داد)[2].
از همین رو ست که در هر سخنرانی یا مراسم نماز جمعه، در واژگان سیاسی جمهوری اسلامی، اصطلاحات و کلماتی به گوش می خورد که در غرب متداول نیست. عباراتی شامل:
توطئه، جاسوس، خیانت، وابسته، خطر خارجی، عمال خارجی، نفوذ بیگانه، اسرار، عروسک، ستون پنجم، نوکران استعمار، پشت پرده، پشت صحنه.
رژیم بلافاصله بعد از تظاهرات مخالفان نتایج انتخابات دهم، سخن از "دست نامرئی دشمنان خارجی" سخن گفت و آن را محکوم ساخت. آیتالله علی خامنهای، در اولین سخنرانی خود پس از انتخابات در 19 ژوئن قدرتهای غربی را «گرگهای گرسنهای [خواند] که در کمین ما نشستهاند و نقابهای دیپلماتیک خود را از چهره بر داشته اند.»
چند روز بعد یک روزنامۀ نزدیک به احمدینژاد، به نام وطن امروز، گزارشگر بی.بی.سی (Jon Leyne) را که روز 21 ژوئن از ایران اخراج شده بود عامل قتل ندا آقاسلطان دانست. ندا همان زن جوانی است که به ضرب گلوله در خیابانهای تهران به قتل رسید و فیلم جان دادن اش در تمام جهان پخش شد. مسلم است که هدف این اقدام روزنامه نگار انگلیسی جلب مخاطب و بی اعتبار کردن جمهوری اسلامی ایران بوده است. در ژانویه 2010 شبکه خبری انگلیسی زبان حکومتی به نام Press TV فیلم مستند پیچیده ای را پخش کرد مبنی بر اینکه ندا میخواسته به قتل "وانمود" کند تا رژیم را مستبد نشان دهد. خونی که در ویدئو دیده می شود، بنا به گفته این شبکه، تنها رنگ قرمز است! البته این شبکه اعتراف کرد که ندا واقعاً کشته شده زیرا همدستان ندا، یک پزشک و یک معلم موسیقی، ترجیح دادند خفهاش کنند تا دسیسهشان رو نشود. آنها سپس وانمود کردند که میخواهند نجات اش دهند!
از آنجا که نظرسنجی عمومی غیر دولتی در ایران بنا بر قانون ممنوع است، سنجش میزان تأثیر دروغها و جو سازی های اخیر بر افکار عمومی مشکل است. به نظر من حوزۀ تأثیر این شیوهها از محدودۀ بسیجیها و پاسداران چندان تجاوز نمیکند. اکثر مخالفان رژیم میدانند که آنها آلت دست سرویسهای مخفی خارجی نیستند. البته برخی از هواداران اپوزیسیون و یا مردم غیر سیاسی علاقه بیشتری به تئوریهای توطئه خودشان دارند و تئوریهای حکومت را به راحتی باور نمی کنند. در هر حال برای مدیریت کشور، پی بردن به عوامل نارضایتی مردم حیاتی است. اگر شاه ارزیابی واقع گرایانه تری از وضعیت کشورش میداشت، شاید میتوانست راهی برای جلوگیری از انقلاب مردمی بیابد. به همین ترتیب اگر رژیم کنونی به خواسته های جنبش سبز بی توجهی کند، هیچگاه نخواهد توانست آرامش را به خیابانها بازگرداند، مشروعیت خود را باز یابد و ممکن است روزی بهای گرانی برای این برخورد خود بپردازد.
________________________________________
[i] - مراجعه شود به اين کتاب بسیار جالب:
The Hidden Hand : Middle East fear of Conspiracy, St Martin Press, NY, 1998
[2]. مراجعه شود به کتاب یروان آبراهامیان:
Khomeinism : Essays on the Islamic Republic, Berkeley, University of California Press, 1993