تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

9  تير ماه 1395 ـ  29 ماه ژوئن 2016

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

تفاوت ها در حکومت اسلامی و هلند!

       آدم در حکومت اسلامی فعله باشد بهتر از نخست وزیری در هلند و یا پادشاهی در این کشور است! می گوئيد چرا؟ اين هم دليل اش:

        یک نفر روستایی که دست چپ و راست خود را بلد نیست و در قرن بیست و یکم هنوز به جای امضا انگشت خود را جوهری می کند و پای پروتکل های خارجی یا قرارداد استات اویل می زند ماهیانه بیشتر از رئیس جمهور آمریکا (برادر حاج حسین اوباما) حقوق و مزایا می گیرد، و در حالی که قبل از رسیدن به وزارت و وکالت رانندگی فرقون پر از گچ و خاک و آجر را در سر کارهای ساختمانی به عهده داشت، حالا با اتومبیل ضد گلوله رفت و آمد می کند، و آنوقت نخست وزیر کشور اروپایی هلند، که فقط کمپانی نفتی "رویال داچ شل" آن ما را می خرد و آزاد می کند، با دوچرخه از منزل به محل کارش (نخست وزیری) می رود!

       در عکس های زير نخست وزیر بدبخت کشور و مردم خوشبخت هلند را در حال رکاب زدن دوچرخه برای رفتن به نخست وزیری می بینید، و ایضا رییس جمهور خوشبختِ امت بدبخت و بز بیار را در حال حمل به مقر ریاست حکومت با بنز ضد گلوله مشاهده می فرمائید!

       رئیس جمهور سابق فرانسه به دلیل آنکه در زمان قدرت، با اعمال نفوذ یک آپارتمان دولتی را با کرایه ارزان تری در اختیار یکی از دوستان اش گذاشته، سال هاست گرفتار محاکمه و برخورد قضایی می باشد، در حالی که در مملکت اسلامی اصولاً یکی از فواید طبیعی قدرت، واگذاری شرکت ها و موسسات نان و آبدار دولتی و تقسیم بیت المال بین اقوام و فامیل است!

       براستی که آدم در حکومت اسلامی فعلگی کند بهتر از نخست وزیری در فرانسه و هلند و امثال آنها است! چون هر فعله ای می داند که سرانجام در این مملکت به قدرت می رسد و خزانهء کشور را هاپولی می کند،. و در حالی که در فرانسه و هلند و سوئد و نروژ و کشورهای مشابه هر نخست وزیری ممکن است روزی سر و کارش به قوه قضائیه بیفتد و به حساب اش رسیدگی کنند، در حکومت اسلامی رئیس جمهور بعد از پایان دوره اش هم دفتر و دستک می گیرد و ریاست حکومت شخصی راه می اندازد، و در صورت احضار به قوهء قضائیه هم، احضاریه را پاره می کند و به دادسرا مراجعه نمی کند!

 

همچنين: از حقوق صفدر خان تا حقوق وزیر خزانه داری آمریکا

      حقوق سالانهء حاجی صفدر حسینی، رئیس صندوق توسعهء ملی که یک نهاد دولتی است، در سال 94 حدود دویست هزار دلار بوده است. حقوق سالانهء جک لو، وزیر خزانه داری ایالات متحده هم نصف این مبلغ است! هر دو کارمند دولت هستد و در همه جای دنیا کارمندان دولت حقوق های کمتری از آنچه می توانند در بخش خصوصی دریافت کنند، دریافت می کنند. قاعدتاً نه سطح قیمت ها در ایران بالاتر از ایالات متحده است، نه شغل آقای حسینی مهمتر و نه صلاحیت و دانش حسینی بیشتر از جک لو است. مهمتر از آن امثال صفدر حسینی با تصمیمات نادرست و پول نفت را ارث پدری خودشان فرض کردن ظرف سه دههء اخیر اقتصاد ایران را به نابودی کشانده اند و منابعش را غارت کرده اند.

      جک لو سواد خواندن و نوشتن دارد و در مقام وزیر خزانه داری آمریکا (ثروتمندترین کشور حهان و اقتصاد اول دنیا) از منافع ملی آمریکا و آمریکاییان حراست می کند و آدم قابل اعتمادی است و دست در خزانه نمی کند و دارایی آمریکا را به حساب شخصی خود نمی ریزد!

      ممکن است خیلی ها اشکال کنند که چرا یک آدم تحصیل کرده و اقتصاد دان و با تجربه مثل آقای جک لو حقوق اش کمتر از یک موجودی مثل حاجی صفدر خودمان است! جواب این مسئله بسیار ساده است. مخارج آقای جک لو در مقایسه با هزینهء زندگی امثال مدیران ما بسیار پائین است!

      جک لو آمریکایی است و در آمریکا خانه و زندگی دارد و بچه هایش هم در آمریکا زندگی و تحصیل می کنند و نیازی ندارد تا برای خرید خانه و ویلا و ملک در آمریکا، و یا سرمایه گذاری در ینگه دنیا، و یا برای پرداخت هزینهء تحصیل فرزندان اش در کالج های آمریکایی از بازار آزاد دلار خریداری و به خارج بفرستد! در حالی که به گفتهء خود مسئولین حکومت اسلامی فقط در انگلستان بیش از سه هزار آقازاده (بچه های مدیران مملکت! ) مشعول تحصیل (عشق و حال پنهان!) هستند و بیش از همین تعداد هم در آمریکا و کانادا اوقات شریف خود را می گذرانند! و مدیران پاک دست (اختلاسی ها) مجبور به دریافت حقوق های کلان به منطور تامین هزینه های دختر بازی فرزندان شان در بلاد کفر می باشند!

      ضمناً، امثال جک لو با مترو و وسایل نقلیه عمومی رفت و آمد می کنند، در حالی که بچه های صفدر و شلدر و غلام و فلان و بهمان هرکدام یکی دو تا لامبورگینی و پورشه زیر پا و لای پایشان دارند، که تصدیق می فرمائید امری هزینه بَر است و پدران شریف و پاک دست و پای آنها مجبور به دریافت حقوق های نجومی و اختلاس و دزدی هستند تا زندگی خانواده را نامین کرده و خدای ناکرده مجدداً مثل ایام قبل از انقلاب به گدایی نیفتند!

 

بنیاد ظلم!

       ماجرای پرداخت حقوق های چند صد میلیون تومانی به مدیران و مسئولان سخت کوش مملکت، که با تلاش و کوشش مفرط و شبانه روزی و مجاهدت (!) خود را به ثروت و مردم را به فلاکت رسانده اند بحث روز محافل و مجالس است، و چون در ماه مبارک رمضان حواله کردن گوشت های اضافه به دهان و حلق مدیران و مسئولان و فرو رفتن اعضاء و جوارح و اندام های فحش دهندگان به مری و روده و معده و بواسیر آقایان باعث باطل شدن روزه آنها می شود، اکثر مردم بعد از افطار مشغول بحث و گفتگو در مورد چپاول و غارتگری مدیران مملکت شده و اندام های اضافی خود را به جهاز هاضمه، و قبل از همه، به دهان آقایان حواله می دهند!

       البته مطبوعات مخالف دولت طوری این فیش های حقوقی را منتشر می کنند و ماجرا را توی بوق کرده اند که گویا غارت بیت المال که در دولت قبلی تحت عنوان اختلاس انجام می شد، در دولت تدبیر و امید (!) تحت عنوان قانونی پرداخت حقوق صورت می گیرد! (تا اختلاس صورت قانونی داشته باشد!)

       از همه فکاهی تر اینکه روزنامهء دولتی ایران (که با پول ملت چاپ می شود!) از پرداخت حقوق های نجومی به یک مشت دست و پا چلفتی حمایت کرده و نوشته است مدیرانی که با مدیریت خود خدمت کرده و برای مملکت سودآوری دارند، حق دارند چنین پول هایی بگیرند!

       حرف بر سر این است که این مدیران در طول چهار دهه گذشته فقط برای خود و خانوادهء خود سودآوری داشته، و برای مردم و مملکت صنار فایده که نداشته اند هیچ، خسران جبران نشدنی هم وارد کرده و کل اقتصاد کشور را نابود کرده اند!

       به هر حال نباید تصور کرد پرداخت حقوق های چندصد میلیونی در دولت فعلی باب شده است، بلکه از ابتدای تشکیل دولت اسلامی بخور بخور راه افتاد و کسانی که تا قبل از انقلاب با دریافت صدقه زندگی بخور و نمیری داشتند به حقوق های چند ده میلیونی و بعدها چند صد میلیونی رسیدند!

چنانکه گفته اند: «بنیاد ظلم در ابتدا اندک بود / هر که آمد بر آن مزیدی کرد

       برای اینکه مثل مقامات عالیه سیاسی از روی معده حرف نزده باشیم، تصویر فیش حقوقی یک مدیر میانی یک شرکت دولتی را در سال نود و یک صمیمه این مطلب می کنیم، تا خودتان حدس بزنید وقتی یک مدیر بخش کوچکی از یک شرکت دولتی در زمان دولت محمود اختلاسی (!) ماهیانه نزدیک به بیست و هفت میلیون تومان حقوق می گرفته، مدیران ارشد تر و روسای والا مقام و مدیران کل و وزیر چقد به جیب گشاد خود می ریخته اند!

 

يک عکس تاریخی - اقتصادی!

از وسط به سمت راست و چپ: شمس الدین حسینی، وزیر اقتصاد دولت احمدی نژاد (وسطیه!)، به اتفاق مدیر عامل بانک رفاه در سمت راست، که افشای فیش حقوقی اش موجی از حیرت در میان امت کم درآمد و زیر خط فقری حکومت اسلامی به وجود آورد، و هنوز پس لرزه هایش ادامه دارد، و حاج آقا اختلاس و المختلسین خاوری (مدیر عامل سابق بانک ملی) که حالیه در قصر خود در کانادا با ثروت های غارت کرده به عشق و حال سرگرم است!

       اگرچه دشمنان رژیم اسلامی از انتشار فیش های حقوقی مدیران و مسئولان حکومت اسلامی سوء استفاده کرده و سعی در براندازی و بردن آبروی نظام مقدس را دارند، ولی در این نقشه شوم موفق نخواهند شد، و امت همیشه در صحنه همچنان در سفرهای استانی دنبال موکب همایونی خواهند دوید و در صحنه های پر شور راه پیمایی علیه صهیونیزم بین الملل، و در انتخابات ریاست حکومت و مجلس صف خواهند کشید، و مشت محکمی به باسن دشمنان نظام خواهند زد، و ثابت خواهند کرد که اختلاس و چپاول و دزدی و غارت بیت المال و تقسیم به نسبت درآمدهای نفتی کش ور بین مدیران و مسئولان و خانواده های آنها ربطی به امت همیشه در صحنه که صاحبان اصلی کشور هستند ندارد و امت همیشه در صحنه دست شان پاک پاک است (چون اصلاً پولی به دست شان نمی رسد که بخواهند با شمردن اسکناس، که هزار رقم آلودگی دارد، دست خودشان را آلوده کنند!) و انتشار این قبیل اسناد هم لطمه ای به آبروی مدیران نخواهد زد، چون اصلاً آبرویی باقی نمانده که بخواهند به آن لطمه بزنند!

       در مورد مدیرعامل بانک رفاه کارگران، که گند فیش حقوقی اش در آمد، ذکر این نکته لازم است که نامبرده از معدود مدیرانی است که در کار خود و حوزه خدمت اش موفق بوده و اگر چه نتوانسته است برای میلیون ها کارگر قدمی بردارد، حداقل خودش را به رفاه رسانده است! (البته گفته می شود برادر حاجی رئیس جمهور - فریدون - یک صرافی با این بابا داشته و دو طرف به هم ثروت رسانی کرده اند!)

       به هر حال سفره ای است که از سال پنجاه و هفت پهن شده و عده ای کنارش سرگرم خوردن هستند و در اکثر دزدی ها و غارت های فاش شده هم معلوم گردیده عده ای با هم همکاری و تعاون داشته اند!

 

مال کی رو خوردن؟!

       وقتی دورهء ریاست حاج دکتر محموت احمدی نشاط به پایان رسید و نامبرده فوق ریاست بر امت همیشه در صحنه را به حاجی دکتر حجت الاسلام و المسلمین و المسلمات روحانی (فریدون سابق) سپرد، کشتیبان را سیاست دگر آمد، و همان مطبوعات و جراید و بوق های تبلیغاتی که از مموت و عوامل و اذناب اش به عنوان پاک دست و پا ترین دولت تاریخ بشریت نام می بردند، عوامل و اذناب دولت های نهم و دهم را متهم به غارت بیت المال و گم و گور کردن هشتصد میلیارد دلار پول فروش نفت کردند و گفتند و نوشتند که دولت مردان نهم و دهم مال مردم را خورده اند و چیزی برای بعدی ها نگذاشته اند!

حال، اکنون که فیش های حقوقی مدیران دون پایهء دولت بی تدبیر و ناامید یازدهم فاش شده و جهانیان از پرداخت ماهی هفتصد هشتصد میلیون تومان به یک مدیر شش کلاس سوادی انگشت حیرت به ماتحت خود فرو برده اند، بفرمائید این مدیران مال کی رو خورده اند؟!

       من امروز نگاه کردم دیدم مال من سر جاشه، و خوشبختانه مدیران محترم مال منو نخورده اند، اگر مال شما را خورده اند خود دانید!

       در ضمن شما که مدعی بودید احمدی نژاد و دارو دسته اش مال مردم، از جمله مال من و مال شما را خورده اند، پس بفرمائید دولتمردان کنونی مال کی رو دارند می خورند و حالشو می برند؟

در اين عکس ها  مدیران و روسای محترم مشغول خوردن افطاری سبک از بودجه بیت المال هستند!

 

 

افطاری در ام القراء!

بيت المدخل:

واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می رسند آن کار ديگر می کنند!

       یکی از خوشبختی های امت همیشه بدبخت (!) وجود دولت مردان خداترس، مومن و بریده از دنیا و بی خیالِ جیفهء دنیا و حرص و طمع و اشرافیگری و مفت خوری و حرام خواری است!

       این از خود گذشته ها زندگی سختی را می گذرانند و به توصیه بزرگان دین تلاش می کنند تا زندگی در حد فقیر ترین افراد جامعه داشته باشند! همچنین چون در دین مبین گفته شده اگر در جامعهء اسلامی فرد گرسنه ای وجود داشته باشد، مدیران نباید شب راحت بخوابند (!) این مدیران اکثراً دچار کمبود خواب بوده و شب ها تاصبح بیدار می مانند!

       متاسفانه استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل و سوسیالیزم دده قورقود، و بسکتبالیسم جنایتکار و سایر ایسم ها و دشمنان اسلام و حکومت اسلامی برای بدنام کردن مدیران پاک دست و قناعت پیشه و ممسک و زحمتکش رژیم حکومت اسلامی، از ماه مبارک رمضان برای بدنام تر کردن مدیران و مسئولان رژیم اسلامی سوء استفاده کرده، و با استفاده از بودجهء دولتی (بیت المال سابق) سفره های افطار مجلل و باشکوه به سبک دربار پادشاهان و سلاطین و امپراطوران روم باستان و بویژه ملکه انگلستان می اندازند تا مدیران حکومت اسلامی را به پرخوری و اشرافیگری و شکمبارگی متهم کرده، بین آنها و امت گرسنه جدایی و افتراق بیندازند!

       انتشار عکس هایی از مراسم باشکوه افطاری آقایان در سایت ها و فضاهای مجازی موجب گردیده تا حدودی دشمن به اهداف شیطانی خود نائل گردد؛ بطوری که اکثر امت فریب خورده که در ماه های اخیر شاهد افشای فیش های حقوقی مدیران و مسئولین کش ور بوده، و حقوق ماهی هفتصد و هشتصد میلیون تومانی یک مدیر دونپایه را با حقوق ماهی هشتصد هزار تومان خود مقایسه، و اعضا و جوارح (قسمت های تحتانی!) بدن خود را حوالهء آباء و اجداد آقایان کرده اند، سئوال کنند که این مدیران و مسئولان خداترس و مومن، چطور دل شان می آید در حالی که اکثریت امت زیر خط فقر و فلاکت قدرت خرید پای مرغ و امعاء و احشای گاو و گوسفند را ندارند، و بدون سحری روزه می گیرند، اینطور بیرحمانه پای سفره های تجملی مفتخوری کنند؟! خدا را خوش نمی آید برای کسانی که ماهی هفتصد و هشتصد میلیون حقوق می گیرند، چنین سفره های افطاری تشریفاتی گرانی از جیب امت گرسنه انداخته شود، و آن وقت همین آقایان پرخور و چپاولگر مردم زیر خط فقر را به امساک از پرخوری و زی طلبگی دعوت نمایند!

       ما با دیدن عکس های سفره های افطاری و نحوهء حیف و میل بیرحمانهء مرغ و جوجه و چلوکباب و زرشک پلو و سایر اغذیه و اشربه و ماکولات توسط امرا و روسا و مدیران مومن و متقی، و شنیدن اخبار پرداخت حقوق های نجومی به مدیران مملکت (توسط خود مدیران!) به فکرمان رسیده که یک کمپین عمومی تحت عنوان "بیا مال منم بخور!" راه بیندازیم تا مدیران محترم و مومن و متقی که بیت المال و دارایی بانک ها و اراضی موات و زمین های دولتی و کوه و جنگل و دریا و دکل نفتی و هرچیز قابل خوردن را از هضم رابعه گذرانده اند، زحمت کشیده مال من و مال شما را هم بخورند!

 

انواع خوردنی هایی که روزه را باطل نمی کند!

            در ایام مبارک ماه رمضان علما و حافظان دین و ایمان با راهنمایی های خود در شبکه های رادیو تلویزیونی کشور، و در مساجد و منابر امت مردم را از خوردن و نوشیدن نان و آب و سیگار کشیدن منع می کنند و مبطلات روزه را به آنها یادآوری می کنند! در این میان گاهی اوقات سئوالات جالبی هم توسط هموطنان مطرح می گردد که خالی از لطف نیست!

        فی المثل در یک برنامهء پرسش و پاسخ سئوالات دینی، فرد ساده لوحی از «حاج آقا» پرسیده بود: "اگر شخصی روزه دار در استخر یا دریا افتاده و بمیرد، روزه اش باطل است یاخیر؟!"

        به هر حال اکثر راهنمایی ها در مورد نخوردن و نیاشامیدن است، و در مورد خوردنی هایی که سبب ابطال روزه نمی شود چیزی گفته نمی شود! در اين راستا همه می دانند که خوردن یک فنجان چای یا یک کف دست نان روزه را باطل و شخص را جهنمی می کند و علاوه بر معصیت و گناه مذهبی و خروج از دین، عقوبت دنیوی هم دارد، و در صورتی که شخص در حین عمل روزه خواری دستگیر شود تحویل دستگاه قضایی شده و مجازات خواهد شد. اما (يا، به قول علما، ولاکن!) خوردنی هایی هم هست که نه تنها روزه را باطل نمی کند، بلکه سبب ترقی دنیا و آخرت شخص هم می شود!

خوردنی هایی که روزه را باطل نمی کنند عبارتند از:

       خوردن بیت المال با همکاری آقازاده ها

       خوردن دارایی بانک ها

       خوردن زمین های موات و اراضی ملی

       خوردن مال مردم

       مال من، مال شما، مال صغیر و کبیر، مال یتیم

       سه هزار میلیارد

        بیست و پنج هزار میلیارد

        شصت هزار میلیارد

       صد هزار میلیارد

       چهار پنج نفتکش مملو از میعانات نفت و گاز و انواع سوخت

       دکل حفاری

        رشوه های ریالی و ارزی

       خوردن حق بیمه تاکسی رانان

       خوردن پول صندوق بازنشستگان و...

       در عکس های ضمیمه تعدادی از مومنین که به دستورات دینی توجه کرده و علیرغم خوردن مال من و مال شما، روزه اشان باطل نشده دیده می شوند!

 

کمبود فحش در مملکت!

       یک زمانی در این مملکت عبارتِ "خاک بر سر" فحش زشتی محسوب می شد و هر کس می خواست به دیگری توهین کند او را خاک بر سر خطاب می کرد! اما امروزه به یمن تلاش و کوشش مدیران و مسئولان سازمان تخریب محیط زیست (سازمان معصومه ابتکار) و سایر سازمان های ذیربط، با کندن و از ریشه درآوردن درخت ها و درختچه ها و بوته ها و خشک کردن دریاچه ها و تالاب ها و رودخانه ها و گسترش بیابان ها همه مردم خاک بر سر شده اند (!) و دیگر خاک بر سر فحش محسوب نمی شود و بلکه یکی از خواص زندگی در حکومت اسلامی است!

       بویژه ساکنان استان های جنوبی و غربی، حتی استان مرکزی، با هجوم و وزش روزمره گرد و غبار و ریزگردهای آلوده به انواع سموم خطرناک هاله ای از خاک روی سرشان دیده می شود و کودک و نوجوان و پیرمرد و زن و دختر و حتی جانوران اهلی و وحشی بر اثر مدیریت یک مشت ناکارآمد و بی سواد و گاگول و منگل (!) خاک بر سر شده اند!

       پیش بینی می شود با توسعهء مناطق تحت نفوذ گرد و خاک و هجوم روزافزون ریزگردها به سایر نقاط مملکت، اولین ملت کاملا خاک بر سر جهان شده و مقام اول جهانی را به دست بیاوریم!

       بنابراین "خاک بر سر" دیگر فحش محسوب نمی شود، و چون صفت ما مردم شده است فرهنگستان زبان و بی ادبی فارسی (دکان حاج حداد عادل) باید به فکر ابداع فحش چارواداری جدیدی برای رد و بدل شدن بین امت با ادب ایران باشد!

       شاید بگوئید که در مواقع نیاز می توان از فحش های خواهر و مادری کمافی السابق استفاده کرد! متأسفانه فحش های خواهر و مادری هم کاربرد سابق را از دست داده اند! (چون به گفتهء مسئولان اکثر مردم نیازمند و زیر خط فقر خواهر مادر... شده، و خواهر مادر... ی فحش محسوب نمی شود و نوعی خدمت رسانی و حرفه پولساز است!)

       بنا به گفتهء مسئولین، فقط در شهر تهران چند ده هزار زنان تن فروش با خودفروشی امرار معاش می کنند و امورات خانواده خود را می گذرانند، و حتی بعضی از این زنان خودفروش با صلاحدید شوهران و خانواده خود به تن فروشی مشغول هستند! با این حساب چطور می توان به مردی که برای همسر خود مشتری جور می کند فحش ناموس داد، و زن... گفت؟!

       حرف های مستهجنی که سابق بر این فحش رکیک محسوب می شدند، امروزه بیزنس (!) و راه کسب درآمد هستند و خواهر فلان و مادر فلان و زن فلان فحش محسوب نشده و فقط نوع شغل و کار و تجارت آن شخص و اعضای خانواده اش را معین می نماید!

       بنابراین، ملاحظه می فرمائید که مملکت با کمبود اصطلاحات رکیک مواجه شده و امت همیشه در صحنه مجبور هستند در دعوا و نزاع های خیابانی بطور تکراری و یکنواخت به حوالهء اعضا و جوارح خود به دهان یکدیگر اکتفا کنند؛ که در دراز مدت ضربهء بزرگی به زبان و ادب فارسی خواهد زد (!) و باید هرچه زودتر فرهنگستان زبان و ادب فارسی (همچنان دکان حاجی حداد عادل) نسبت به واردات فحش های آبدار از کشورهای دوست و برادر نظیر چین، و معادل سازی آنها با زبان فارسی، اقدام و جامعه عادت به فحش خوردن ما را از نگرانی قحطی فحش بیرون بیاورد!

        به امید روزی که هر ایرانی یک مشت فحش خورده باشد!

 

از گلستان من هم ببر ورقی!

       به یاد دارم در عهد میانداری حسن تدبیری، خالی باف ذکوری (!) معروف به قالیباف، که از یکی از دهات خراسان به تهران کوچیده بود، بلدیه دارالخلافه را در اختیار خود و پسران و خاله زاده ها و دایی زاده ها و عمه زاده ها گرفته، و معروف به شهردار تهران بود!

       روزی درویش ملت الدین فقیرآبادی، معروف به همشهری خوش حساب (!)، را با وی فرصت دیدار دست داد! شهردار امر کرد تا اطرافیان تنبان از پای همشهری خوش حساب بر کنند و به عوارض و درآمدهای شهرداری بیفزایند!

       مسکین بخت برگشته، بی تنبان، با کون برهنه و پای پیاده، همی می رفت و دعاگوی مسئولین بود که ناگه سگان در قفای او افتادند. خواست تا سنگی بردارد و دفع سگان نماید که پایش در چاله چولهء خیابان بلغزید و با سر سکندری رفت و سرنگون گردید! پس به کاخ شهرداری بنگریست و گفت: "این چه عوارض بگیر مردمانند که تنبان از پای شهروند در بیاورند و با آن همه عواید، چاله چوله نیز از پیش پای امت همیشه در صحنه بر ندارند!  

       شهردار دارالخلافه از پنجره بدید و سخن همشهری زمین خورده بشنید و بسیار بخندید و بگفت: "ای بدبخت! از من چیزی بخواه!»

       همشهری خوش حساب گفت: "تنبان خود می خواهم، چیز پیشکش ارواح پدرتان!  

بیت:

امیدوار بود آدمی به قول کسان

تو لطف کرده و رد کن به من همان تنبان!

       شهردار را از این سخن قلقلک آمد! پیراهن شهروند را هم از تن او بکند و عوارض جدیدی بر عوارض قبلی مزید کرد و باج سبیلی چند بیفزود!!

بازگشت به خانه