تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

13 مرداد ماه 1395 ـ  3 ماه  اگوست 2016

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

خطر نابودی تمدن ايرانی!

آلودگی هوای تهران و شهرهای بزرگ امان مردم را بریده است. حاجی حمید چیت چیان، وزیر بی نیرو، از نابودی منابع آب کش ور صحبت می کند و می گوید اگر وضع بی آبی به همین منوال پیش برود بزودی تمدن ایرانی از بین می رود و ایرانی را باید در موزه ها جستجو کرد! رئیس بی کار سازمان حفاظت از محیط زیست (معصومه خانم) می گوید آلودگی سمی هوای شهرها تمدن ایرانی را از بین می برد، و زیر و روی نفت می گوید مصرف بالای بنزین تمدن ایرانی را از بین می برد، وزیر غیر بهداشتی و بی درمانی کش ور می گوید استفاده از میوه و سبزیجات آبیاری شده با فاضلاب انسانی و صنعتی تمدن ایرانی را از بین می برد، مقامات قضایی می گویند اختلاس و چپاول منابع مالی و بیت المال تمدن ایرانی را از بین می برد، وزیر کشور می گوید افزایش زنان خیابانی و معتادان در حال از بین بردن تمدن ایرانی است.

اتومبیل در شهرها از سر و کول مردم بالا می رود و ترافیک در شهرهای بزرگ قفل شده است.

اتومبیل های مرگبار و حادثه آفرین ساخت داخل، که سالی شانزده هزار قربانی می گیرند، به دلیل عقب ماندگی تکنولوژیک و نداشتن استانداردهای لازم و گرانی قیمت قابل صادرات نیستند و سالی یک و نیم میلیون ابوطیاره و فرقون که به نام اتومبیل فروخته می شوند وارد خیابان های تهران و شهرهای بزرگ می شوند؛ و به واسطهء مصرف سوخت بالا هوا را آلوده و سمی و مرگبار می کنند. همچنین به واسطه استفاده از ماده «آزبستوس» در لنت ترمز ها، هوای شهرهای کشور آلوده به مواد سرطان زاست و به همین خاطر آمار سرطانی های کش ور از افراد ایدزی فراتر رفته است!

اما معلوم نیست اگر تهران و شهرهای بزرگ با خطر بی آبی کامل روبرو هستند چرا این همه برج و ساختمان های جدید ساخته می شود و الباقی روستائیان به اقامت در شهرهای بی آب و علف دعوت می شوند! و به نظر می رسد تنها راه نجات تمدن ایرانی ایجاد کار و اشتغال در روستاها و باز گرداندن روستائیان به دهات خودشان است.

پس از پیروزی انقلاب مهاجرت روستائیان به تهران و شهرهای بزرگ تبدیل به سونامی شد و اکثر روستائیان برای در دست گرفتن مدیریت کشور گاو و گوسفند خود را به امان خدا رها کردند و وارد دولت و مجلس و نهاد ها و سازمان های کشوری شدند. آن دسته از مهاجران هم که وابستگی فامیلی به صاحبان زر و زور و تزویر نداشتند گاو و گوسفندان خود را تبدیل به یک دستگاه پیکان یا پراید کرده و به صنعت ملی مسافرکشی روی آوردند.

دولت هم برای چرخیدن چرخ کارخانجات اتومبیل سازی تغییر روش زندگی روستاییان از خر سواری به اتومبیل سواری را تشویق می کند و به همین دلیل روز به روز بر تعداد اتومبیل و بر میزان آلودگی هوا در شهرهای بزرگ افزوده می شود و با نبودن هوای سالم و غذای سالم و فضای سالم (اجتماعی - سیاسی - اقتصادی) آب سالم و بهداشت و درمان و غیره و غیره... نابودی تمدن ایرانی که سی سی و پنج سال است شروع شده شدت می گیرد!

تکرار می کنم که بخظر می رسد که بهترین راه برگرداندن اوضاع به سه چهر دهه قبل است تا روستائیان بنزهای ضد گلوله و لیموزین ها و شاسی بلندها را تحویل داده و به روش سابق زندگی خود (خر سواری و شخم زدن زمین) که آلودگی هوا ایجاد نمی کند برگردند و با بازگشت به مغاره!، خود، تمدن ایرانی را از خطر نابودی نجات دهند!

باری، عرض می کردم که حاج مهندس حمید چیت چیان، وزیر بی نیرو، در جلسه ای اظهار داشته است ایرانی ها زیاد آب می خورند، و آب موجود در حکومت اسلامی با میزان مصرف تعادل ندارد و اگر وضع به همین منوال پیش برود آب مردم قطع خواهد شد! (نان مردم که قبلاً قطع شده است! )

من با خواندن اظهارات وزیر بی نیرو (حاج حمید) یک قدری از طریق ادب خارج شدم و چون اطرافم کسی نبود یک مقداری آبا و اجداد مدیران و مسئولان کشور را که مسبب و باعث و بانی این وضعیت هستند توی گور لرزاندم و گفتم آنچه را که نباید می گفتم!

مسئولان و مدیران حکومت اسلامی دو دسته هستند. یک دسته عموماً مثل خواهر مری (حاجیه معصومه بی ابتکار)، معاون رئیس جمهور، که تا قبل از انقلاب ایران را ندیده بودند و در آمریکا زندگی و رشد و نمو می کردند!، و یا مثل حاجی ضخیم، وزیر خارجه و معاونان ش و بسیاری از وزرای دیگر دولت های سابق و فعلی از کودکی به آمریکا رفته و در دانشگاه های کادر ساز این کشور راه های مبارزه آتی با شیطان بزرگ را فرا می گرفتند!، و یک دسته هم کسانی هستند که در روستاها به جمع آوری پشگل گوسفندان و چوپانی و پشم ریسی و نعلبندی اشتغال داشتند!

ترکیب این دو قشر (چوپانان سابق و تحصیل کرده های آمریکا) دولت های بعد از انقلاب را تشکیل می دهد؛ که یک دسته عالما عامدا و یک دسته از روی نفهمی و بی شعوری تمدن ایرانی را به لبه پرتگاه سقوط کشانده اند!

آن دسته ای که قبلا پشگل جمع می کردند حالیه حقوق های چند صد میلیونی و پاداش های میلیاردی و وام های بدون بهره و به لطلیف الحیل ثروت جمع می کنند و اصلا نمی دانند "تمدن" چیست که بخواهند نگران نابودی آن باشند!

دسته تحصیل کرده های آمریکا و انگلستان هم که گاه و بیگاه از نابودی تمدن ایرانی اظهار نگرانی می کنند در واقع فرار به جلو دارند و طوری حرف (زر!) می زنند که گویی در این سی و هفت سالی که از انقلاب می گذرد نقشی و دستی در نابودی کشور و تمدن ایرانی نداشته اند!

فی المثل حاجی حسن فریدون سرخه ای معروف به دکتر حسن روحانی (رئیس جمهور محترم) از قبل از انقلاب و از قبل رفتن شاه در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در حال تاسبس!، مسئولیت خطیر داشته و تقریباً در چهار دههء گذشته در همهء سطوح عالیه تصمیم گیری دخیل بوده است، اکنون طوری صحبت می کند که گوئیا از هیچ چیز در چهاردهه گذشته اطلاع نداشته است!، و همه بدبختی های موجود را به گردن پیشینیان می اندازد! (در حالی که خودش از مهم ترین پیشینیان است! )

رفسنجانی اکبر هاشمی حالیه که قدری محدود شده و آقا پسرش را هم به زندان انداخته اند با فراموش کردن ماجراهای هولناک قتل های زنجیره ای دوران خودش طرفدار آزادی قلم و بیان و آزادی های اجتماعی شده است!

خلاصه اینکه پس از انقلاب تا سال های متمادی گناه سوء مدیریت و عارتگری و مشکلات اقتصادی و همه بدبختی ها را به گردن رژیم شاه می انداختند؛ بعد از پایان جنگ ایران و عراق تا سال های متمادی تمام مشکلات ریز و درشت را به گردن صدام انداخته و به خاطر جنگ می دانستند!

اکنون هر دولتی می رود و دولت جدیدی مستقر می شود چهار سال اول را مشغول رأی جمع کردن برای انتخابات دوره بعد می شود و گناه همهء چپاول ها و غارت کشور و مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و گم شدن دکل نفتی و افزایش مبتلایان به ایدز و مواد مخدر و رشد فحشا و همه و همه را به گردن دولت قبلی می اندازد! در حالی که اگر نگاه دقیقی به پیشینهء وزرا و مسئولان و مدیران فعلی انداخته شود مشخص می گردد که همهء این آقایان در دولت های قبلی و در سمت های حساس مسئولیت داشته اند و در تمام سوء مدیریت ها دخیل بوده اند!

در زمان اکبر هاشمی رفسنجانی (پدر فائزه) و وزارت همین آقای کلانتری بر کشاورزی مملکت، چون سد سازی درآمد و سود و سوء استفاده مالی کلانی داشت، شرکت های سدسازی فامیلی تشکیل و شروع به سد سازی کردند! (حتی در نقاطی از کشور سد ساختند و بعد معلوم شد در اینجا رودخانه و آب جاری برای جمع کردن پشت سد وجود ندارد! )

ساخت بی رویهء سد و حفر میلیون ها چاه عمیق (حتی در بالا دست رودخانه ها) با توجیه خودکفایی در تولیدات کشاورزی سبب خشک شدن رودخانه ها و تالاب ها و دریاچه ها و نابودی آب های زیر زمینی گردید. اکنون که علاوه بر نابودی دریاچه هایی نظیر ارومیه، بختگان، هامون و... و خشک شدن رودخانه های خروشانی چون زاینده رود، آب های زیر زمینی کشور هم ته کشیده و با فرونشست زمین زنگ های خطر به صدا درآمده است. همان حاجی کلانتری را که مسئول نابودی آب های کشور و علی الخصوص دریاچه ارومیه است مسئول احیای دریاچه ارومیه کرده و بودجهء عجیب و غریبی هم در اختیارش گذاشته اند تا همانطور که دریاچه را خشک کرده، شاید بتواند احیا کند!

یکی هم همین وزیر بی نیروی فعلی است که بیشتر عمر کاری اش را در وزارت بی نیرو گذرانده و اکنون از سوء مدیریت در اداره منابع آبی و نابودی تمدن ایرانی خبر می دهد!

وزیر بی نیرو در همین همآیش پس از شرح شدید و غلیظی از وضعیت بی آبی کشور راه چاره را در گران کردن نرخ آب می بیند و می گوید اگر نرخ آب مصرفی گران نشود تمدن ایرانی به خطر می افتد!

همانطور که می دانید رهبران انقلاب برای شوراندن مردم علیه شاه قول مردانه دادند که پس از پیروزی آب و برق و اتوبوس و سایر مایحتاج مردم را مجانی کرده و حتی آنها را آدم بکنند! اکنون یک روز در میان به بهای خدمات دولتی اضافه می کنند تا بتوانند حقوق های میلیاردی خود و آقازاده ها و اعوان و انصار خود را تامین نمایند!

آقای وزیر بی نیرو نگران نابودی تمدن ایرانی نباشد، چون با این فساد اداری و مالی بر نظیر در میان حکومتگران، و فقر و فحشا و گرسنگی و بیکاری در میان عوام الناس و رشد خرافات و توسعه حماقت سال هاست تمدن ایرانی نابود شده است!

در ضمن منابع آب سالم سال هاست در دسترس مردم نیست و به اعتراف خود مسئولان مردم از فاضلاب های خانگی و صنعتی آلوده به انواع سموم و میوه و سبزی و گندم و چغندر و اقلام کشاورزی آبیاری شده با فاضلاب استفاده می کنند و پوست و گوشت و استخوانشان فاضلابی شده است!

شما اصلاً چکار به تمدن ایرانی دارید؟ حقوق های میلیاردی و پاداش ها را به جیب بزنید! تمدن ایرانی نابود می شود بشود؛ لااقل اين امت همیشه بی آب و نان از شر این زندگی بدتر از مرگ نجات می یابند! مهم شما هستید که در بهترین نقاط آمریکا و انگلستان و باهاماس و نیس و کاپری ویلا و قصر و کاخ ساخته اید و در شرکت های معتبر بین المللی سهامدار عمده شده اید و تمدن آینده اتان تامین است!

البته با توجه به عقل سلیم که در مدیران و مسئولان اندیشمند جمهوری اسلامی دیده می شود یا از مردم خواهند خواست بجای آب از نوشابه استفاده کنند!، و یا با توجه به روابط صمیمانه ای که با چینی ها دارند اقدام به آوردن آب چینی ها کرده و برای رفع مشکل بی آبی آب چینی ها را خواهند آورد.

همچنین چند تن از رهبران کشورهای منطقه هم در ملاقات هایی که با مدیران جمهوری اسلامی داشته اند آمادگی خود را برای آب دادن اعلام کرده اند. رئیس جمهور تاجیکستان (امام قلی رحمان اوف) هم اخیراً اشتیاق خود برای آب دادن به مسئولان جمهوری اسلامی را اعلام کرده است!

 

 

جدایی «فائزه» از «اکبر»!

در تابستان گرم امسال وابستگان برخی از چهره های شاخص جمهوری اسلامی سخنانی را بر زبان می آورند که نشان دهنده دگر دیسی بچه هایی است که پدرانشان به هر دری زدند تا جمهوری اسلامی و حکومت دینی درست کنند.

به نظر می رسد که فائزه هاشمی، فرزند اکبر، زی طلبگی و بچه آخوندی که ندارد هیچ، کم کم دارد شمشیر را از رو می کشد و در برابر حکومتی که والدش جزو مؤسسین آن بوده می ایستد! و از جدید ترین اظهارات این «سلبریتی»ی سیاسیون توجه به لزوم جدایی دین از سیاست است!

ف - ه (فائزه هاشمی رفسنجانی نوقی!) که برای مطرح بودن و تیتر خبری مدیاهای داخلی و خارجی شدن گاهی برخلاف سیره پدرش عمل می کند اخیراً در محفلی که ماهی یک بار در یکی از کوچه های خیابان کارگر شمالی توسط فرزند طرد شدهء یک روحانی دیگر برگزار می شود گفته است: «...حکومت دینی را نفی می کنم، حکومت دینی نباشد بهتر است و با آن موافق نیستم! حکومت دینی ارزش ها را از بین می برد و دین مردم را تضعیف می کند!»

به نظر می رسد تضعیف دینداری در حکومت اسلامی از بیت آیت الله رفسنجانی، از موسسین حکومت دینی، شروع شده و دیگر تعصبات دینی در آنها وجود ندارد، و ملاقات چندی قبل فائزه با تنی چند از بهائیان ایران هم به همین دلیل ضعیف شدن اعتقادات دینی در حکومت دینی بوده است!

بچه های هاشمی رفسنجانی در دوران جنگ، که در سراسر آن بچه های مردم دسته دسته شهید می شدند، در بلژیک و انگلستان اقامت داشتند و از جمله همین خانم فائزه هم مدت های مدیدی با فرزندانش (نوه های حاج اکبر) در انگلستان زندگی می کرد.

واضح است که زندگی در محیط باز و آزاد غرب و تماشای نحوهء زندگی غربی ها باعث انحراف افکار این خانم از حکومت دینی شده و ایشان با مقایسه حکومت غیر دینی با حکومت دینی، میل مبارک شان به طرف حکومت غیر دینی کشیده است!

به گفتهء مسئو لان بلند پایهء حکومت اسلامی، در حال حاضر بالغ بر سی هزار آقازاده (فرزندان حکام) در انگلیس و آمریکا اقامت دارند و کم کم، با مشاهده تن و بدن نیمه عریان زنان و رفتن به دیسکوتک ها و کازینوها، متوجه مزیت های حکومت غیر دینی با حکومت دینی می شوند!، و مثل بچه رفسنجانی حکومت دینی را طرد می کنند و متوجه می شوند که حکومت دینی ارزش های دینی را از میان می برد!

به اين نتيجهء اخلاقی توجه کنيد که اگر رضاشاه و محمدرضاشاه بجای فرستادن جوانان مستعد و با هوش و ذکاوت به اروپا برای فراگیری علوم و دانش روز، طلبه های آن روزگار نظیر رفسنجانی و نیز بچه های مستعد عشق و حال روحانیون آن زمان را به انگلستان و آمریکا می فرستادند، و آن ها مزیت های حکومت غیر دینی را از نزدیک ملاحظه و شخصا با مفاسد شیرین غربی آشنا می شدند و مزیت ها را لمس و معاینه می کردند امروز در ایران حکومت دینی نداشتیم!

به هر حال، اکنون که فائزه حکومت دینی را نمی پسندد خوب است باباش را سر زنش کند که از پایه گذاران اصلی این حکومت بوده است!

هچنين نکته جالب اینکه فائزه این اظهارات را در محفلی که مهدی خزئلی فرزند مرحوم آیت الله خزئلی راه انداخته بیان داشته است. مهدی خزئلی هم فرزند یکی از بلندپایه ترین روحانیون رژیم اسلامی و از همراهان بنیانگذار حکومت اسلامی است که علیرغم خوردن نان پدر ملای خود (پول روضه و وجوهات) و علیرغم برخوردار شدن از رانت آقازاده بودن، چندی قبل پنجه روی حکومت اسلامی کشید و کار به جایی رسيده که آیت الله خزئلی او را از فرزندی طرد کرد. برادر دیگرش به نام ممد حسین خزئلی هم که در بیت روحانی متدین و بلند پایه نظام رشد کرده بود، یکباره طغیان کرد و با تعویض نام و شکل و قیافه به جمع خوانندگان و رقصندگان آن سوی آب ها پیوست!

ضد حکومت دینی شدن فرزندان روحانیون، خوانندهء موزیک پاپ شدن فرزندان روحانیون، رشوه خواری و به زندان افتادن فرزندانی که در مکتب پدران روحانی بزرگ شده اند و بسیاری مطالب دیگر که در اینجا گفتنی نیست نشان می دهد این آقایان که نتوانسته اند فرزندان خود را مدیریت کنند هرگز نخواهند توانست مملکت را مدیریت کنند، و چه بسا روزی برسد که این آقایان تحت تاثیر فرزندان شان که در اروپا و آمریکا اقامت دارند از جادهء عفاف (!) خارج شده و با آنکه خود از پایه گذاران حکومت دینی بوده اند، در مذمت حکومت دینی سخن بگویند!

سخن آخر آنکه هر کس علیه حکومت دینی حرف بزند و آن را نفی کند، این ها حق ندارند، زیرا هرچه دارند ـ اعم از کارخانجات و شرکت ها و باغات و برج ها و حساب های کلان ارزی و ریالی داخل و خارج کشور و اتومبیل های پورشه و غیرع و غیره ـ را به برکت این حکومت دینی به بدن زده اند، و اگر این حکومت نبود باید کمافی السابق دنبال خر می دویدند و در روستای خود پشگل جمع می کردند!

 

اطلاعیه کدخدای سرخه!

به گزارش آژانس خبری «سرخه - پرس» (SPA)، به دنبال رسوایی های اخیری که چند نفر از اتباع سرخه در پایتخت ببار آورده و باعث آبروی اهالی زحمتکش سرخه شده اند؛ کدخدای سرخه با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد که تابعیت این سرخه ای های سابق لغو و گذرنامه آن ها باطل شده است و حق بازگشت به سرخه را به خاطر احتمال بدآموزی و از راه بدر کردن سایر روستائیان زحمتکش ندارند!

داستان از اين قرار است که حاج حسین فریدون سرخه ای (برادر رئیس جمهور حاج دکتر حسن روحانی سرخه ای) که تا قبل از ترک سرخه نمی دانست "لابی" را با صاد می نویسند یا با سین، با لابی کردن و دیدن دم چند تن از مسئو لان عالیرتبه و تقلید صدا از پشت تلفن، دوستان خود را که سابقاً در سرخه با هم و به اتفاق چوپانی کرده و گوسفندان را به چرا می بردند در راس بانک های مهم کش ور قرار داده و سپس از آنها وام های چند صد میلیاردی بدون بهره گرفته و بین نیازمندان (افراد خانواده!) تقسیم می کرده است!

در یک مورد که گند کار درآمده و باعث دستگیری حاج علی سرخه ای (مدیرعامل بانک ملت) و معاونانش شده است، حسین سرخه ای (برار رئیس جمهور) برای رد گم کردن و به میان نیامدن نام خودش، در صورت رسوایی!، دو نفر از اذناب خود به اسامی مالامیر و دانیال زاده را به علی سرخه ای معر فی کرده و علی سرخه ای چهارصد میلیون درهم امارات با بهره صفر در صد به این دو روستایی وام داده است!، و آنها هم این ثروت باد آورده را به اوستای خود تحویل و حق الزحمه اشان را گرفته اند!

در اطلاعیه کدخدای سرخه از این اشخاص اعلام برائت شده و کدخدا گفته است پرونده آنها را به خاطر دور زدن دهاتی های سرخه و بازی با آبروی سرخه ای های زحمتکش به دیوان بین المللی لاهه خواهد فرستاد!

حبس ابد برای برادر رئیس جمهور!

پس از دستگیری چند نفر از مدیران سرخه ای الاصل حکومت اسلامی که گفته شده با فشار حسین فریدون (داداش حسن فریدون - رئیس جمهور) به مدیریت عامل بانک های کشور منصوب شده بودند ظاهراً کار بیخ پیدا کرده و به جاهای باریک کشیده شده است!

اول صحبت از صرافی غیر مجاز حاج حسین سرخه ای شد و فاش گردید که حسین داداش!، شریک صرافی غیر مجاز خودش را در رأس بانک رفاه کارگران قرار داده بود و الی غیر النهایه!

پس از برداشتن تدریجی در اين مستراح، و بلند شدن بوی گند، انتظار می رفت با توجه به اینکه داداش آقا رئیس جمهور مملکت است موضوع کش داده نشده و یک جوری در خلا را بگذارند؛ اما رسماً اعلام گردید که حاج آقا رستگار سرخه ای (و رنگ های دیگر!) که دستگیر شده اند مرتبط با یک شبکهء فساد مالی - سیاسی بوده و مطلب به این سادگی ها نیست که بتوان جمع و جورش کرد!

اگر چه قبل از دستگیری حاج علی صدقی، رئیس بانک رفاه، و حاج علی رستگار سرخه ای، رئیس بانک ملت، و افشای جسته گریختهء نام آقا داداش رئیس جمهور روحانی، تا حدودی اسم فریدون رسانه ای شده بود و مردم متوجه شده بودند که کارگردان اصلی چه کسی بوده است، اما علیرغم تکذیب های مکرر حاجی نوبخت، سخنگوی رشتی دولت، مبنی بر دست نداشتن فریدون در این رسوایی، معلوم شده که فریدون نه تنها در این ماجرا دست، بلکه پا هم داشته است!

قسمت شیرین این فساد مالی بزرگ (به این بزرگی!) به میان آمدن نام دو خانم است که یکی از آن ها از نسوان هندی بوده و ظاهراً چهارصد پانصد میلیارد را برداشته و به هندوستان رفته است!

به هر حال فساد مالی مثل فیلم سینمایی باید بازیگر زن هم داشته باشد تا موضوع جذاب تر شود!

ما خودمان با دیدن حکم رئیس جمهور به اخوی محترم شان و تائید صلاحیت های ایشان کلی به جان فریدون دعا کردیم که به هفتصد - هشتصد میلیارد تومان و چهارصد - پانصد میلیون درهم امارات اکتفا کرده است، والا با صلاحیت هایی که دارد (و در حکم رئیس جمهور به آن اشاره شده است) می توانست کل خزانه بانک رفاه و بانک ملت را جارو برقی بکشد!

بابک زنجانی که شش کلاس بیشتر سواد ندارد و به قول خودش رانندهء رئیس بانک مرکزی بوده، و مثل فریدون به زبان سرخه ای هم تسلط ندارد، چهار میلیارد یورو پول شرکت نفت را خورده و حالشو برده!، خدایی شما بگوئيد آيا فریدون که تا دوم دبیرستان درس خوانده و برادر رئیس جمهور هم بوده، از بابک کم تر است؟!

هشتصد میلیارد در برابر شش هزار میلیارد و بیست و پنج هزار میلیارد و چهار میلیارد یورو، و یا این حقوق و پاداش های نجومی، که عددی نیست قوهء قضائیه با آن برخورد کند و دل رئیس جمهور و داش فری را بشکند!

ما فوق فوقش فکر می کردیم قوهء قضائیه فریدون را به چند مدت محرومیت از خدمات دولتی (خدمت به خودش!) محکوم کند و یا شش ماه حبس تعلیقی به او بدهد! اما به گزارش بسیج نیوز خواب بدی برای فریدون دیده شده و جا دارد تا دیر نشده شرکايش وی را هم مثل خاوری (رئیس بانک ملی) به کانادا بفرستند!

بسیج نیوز از قول حاج آقا "موسی غضنفر آبادی"، رئیس دادگاه انقلاب تهران، در خصوص بازداشت برخی از عوامل فساد بانکی توسط سپاه پاسداران اطلاع می دهد که حاج حسین فریدون (مومن و متقی و اهل نماز و روزه و خداترس) با این شبکه فساد مرتبط بوده است!

ظاهرا جرم حاجی فریدون سرخه ای خیلی سنگین است؛ چون رئیس دادگاه انقلاب تهران گفته است که شخص رئیس جمهور باید یک حکم سنگین برای برادر خود صادر و حداقل یک حبس ابد برای او از دادگاه درخواست می کرد! (فاعتبرو یا اولی الابصار)

در میان قضات و حقوقدانان یک جمله معروفی بود، و در افواه عمومی هم شنیده می شد، کهی گفتند: " اصل بر برائت است مگر خلاف اش ثابت شود!"

به نظر می رسد در جمهوری اسلامی باید گفت: " اصل بر مجرمیت کلیهء مدیران مومن و نماز خوان و متقی و اهل زیارت و نماز و روزه است، مگر خلاف اش ثابت شود!)

 

همه با هم!

روزنامهء جوان چاپ تهران (نزدیک به سپاه و بسیج) خبر می دهد که برکناری مدیران حقوق خوار (دریافت کنندگان حقوق های ماهی چند صد میلیونی و پاداش های میلیاردی) متوقف شده است! اما تا آنجا که ما اطلاع داریم هیچ برکناری در کار نبوده که بخواهد متوقف شود! خیلی که آبروریزی شد، برای گندزدایی و جمع کردن سر و ته قضیه دو سه تن از مدیران را جا به جا کردند!، بطوری که قاضی سراج از این موضوع اظهار ناراحتی کرد و گفت که آن خلاف کاران معروف و غارتگران بیت المال را بعد از برکناری، به مدیریت بانک ها گمارده اند!

همانطور که می دانید دولت حاجی آقا روحانی معروف به دولت تدبیر است و چنین دولتی بدون اندیشیدن عاقبت کار و از روی بی تدبیری کار نمی کند!

حاجی نوبخت سخنگوی دولت بی تدبیر و ناامید به محض بالا گرفتن اعتراص های مردمی نسبت به چپاول بیت المال توسط مدیران مومن و متعهد و خدا ترس و مکتبی اعلام کرد که مدیرانی که برای خود حقوق های نا متعارف نوشته و خزانهء دولت را غارت کرده اند از کار برکنار خواهند شد!

اما یکی دو روز بعد که پای حساب و کتاب به میان آمد معلوم شد اگر بخواهند مدیران غارتگر و چپاولگر را، که مغول وار به خزانهء دولت و بیت المال ملت زده اند، برکنار کنند مملکت بدون مسئول و بدون مدیر خواهد ماند!، و قبل از همه باید خود رئیس جمهور و وزراء و علی الخصوص همین سخنگوی رشتی الاصل دولت را بیرون بیندازند!

چون وقتی مدیران درجه دو - درجه سه رژیم عدالت پرور قسط و عدل اسلامی ماهی چند صد میلیون تومان حقوق و چند صد میلیون پاداش و چند صد میلیون حق اولاد و چند صد میلیون برای خوردن آب کرفس (!) و چند صد میلیارد تومان وام بدون بهره به جیب بزنند؛ حساب کنید مدیر بالاتر و رئیس ارشد تر چقدر بلند کرده است!

به همین خاطر تصمیم گرفته شد به عنوان تنبیه (مجازات شدید) برای مدتی کوتاه چند تن از مدیران خاطی از حق سفر مخفیانه به آناتالیا و استخوان سبک کردن با بودجه دولت محروم شوند!

اگر یادتان باشد پس از افشای مدارک تحصیلی تقلبی مدیران ارشد رژیم اسلامی قرار شد کمیته ای در وزارت علوم تشکیل و با همکاری چند وزارتخانه دیگر، مدارک تحصیلی مدیرانی که ادعای داشتن دکترا از هاروارد و آکسفورد و سوربن فرانسه و نظایر آن را دارند دقیقا بررسی و نتیجه برای اطلاع افکار عمومی منتشر گردد...

اما در همان بدو بررسی معلوم شد خود وزیر علوم هنوز سرگرم درس خواندن در کلاس اول پیکار با بی سوادی (نهضت سواد آموزی) است، و وزیر آموزش و پرورش اگرچه قادر به روخوانی حروف بزرگ روزنامه ها می باشد، اما نوشتن بلد نیست! بررسی های بیشتر نشان داد که اکثریت (دویست درصد!) مدیرانی که ادعای داشتن مدرک دکترا دارند سواد خواندن و نوشتن ندارند و قادر به امضاء کردن نیستند! به همین خاطر به مصداق مثل معروف " شتر دیدی، ندیدی! "، (مدیر دیدی ندیدی!) موضوع به فراموشی سپرده شد!

در مورد حقوق و پاداش های نجومی هم که سخنگوی رشتی الاصل دولت قول شرف داد خاطیان برکنار شوند، کاشف به عمل آمد: "گر حکم شود که دزد گیرند، در شهر هر آنکه هست گیرند!"، و مملکت بدون مدیر و مسئول می ماند و باید مثل چادر نماز و مهر و تسبیح و کاندوم و سایر نیازهای کشور، مدیر و مسئول هم از چین بیاوریم!

از همه مهم تر اینکه این مدیران و مسئولان پرونده یک دیگر را از زمان بچگی دارند و اگر یکی بخواهد دست دیگری را رو کند، متقابلا آبرویش را خواهند برد!، پس بهترین کار این است که به تهدیدات توخالی و جابه جا کردن یکی دو رأس از این مدیران خارپشته بسنده شود و با کش ندادن موضوع کما فی السابق ترتیب امت همیشه در صحنه بی سر و صدا داده شود!

 

اقدام قاطع شورای روستای بزرگ طهران در مقابله با ضد انقلاب!

شورای شهر تهران (ام القرای جهان اسلام) یکی از جالب ترین و منحصر بفرد ترین شوراهای شهر در جهان است! در این شورا همه رقم جنسی وجود دارد بغیر از دو تا کارشناس امور شهری یا دارای تحصیلات در امر شهرسازی و معماری و ترافیک و امثالهم! سه چهار تا از اعضای شورای شهر هم کشتی گیر و وزنه بردار و رزمی کار هستند و به نظر می رسد به این خاطر انتخاب شده اند تا مشکلات عظیم شهر تهران را ناک اوت کنند و یا پشتش را به خاک برسانند!

البته نباید تصور کرد حضور انواع و اقسام وزنه بر دار و کشتی گیر و رزمی کار در شورای شهر بی فایده بوده است (به قول معروف اگر برای شهروندان محکوم به اقامت در تهران نان نداشته برای آنها آب داشته!) این ورزشکاران محترم پایشان به شورای شهر نرسیده چندتا باشگاه ورزشی با حمایت معنوی و مالی شهرداری برای خود و فرزندان شان افتتاح کرده اند و به قول معروف انعام سکوت خود در برابر ناهنجاری های شهری و سوء مدیریت شهرداری را گرفته اند!

از نکات جالب دیگر شورای شهر تهران عدم حصور حتی یک نفر تهرانی در شورای شهر است!، کلهم اجمعین روستایی هستند!

البته نباید تصور کرد که حضور روستائیان مهاجر در شورای شهر باعث شده که از مشکلات شهر (کلان روستای طهران) تهران غافل باشند! اعضای شورای شهر به سهم خودشان در هر فرصتی که در زنگ تفریح (!) و پس از لابی کردن به نفع کارهای شخصی و منافع تجاری و مالی خود به دست می آورند؛ فکری هم برای حل مشکلات شهر تهران و زدن مشت محکم به دهن استکبار جهانی می کنند!

در تازه ترین اقدام بر علیه استکبار جهانی، اعضای شورای شهر رأی به برخورد قاطعانه با دستفروشان دوره گرد دادند و شهرداری را موظف کردند تا افراد بیکار نما (!)، بدبخت نما (!) و فارغ التحصیلان دانشگاهی را که برای لطمه زدن به آبروی جمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام و شکست خورده نشان دادن برنامه های محیر العقول اقتصادی دولت، در پیاده روها بساط پهن می کنند و برای مخالفان جمهوری اسلامی سوژه درست می کنند با قاطعیت جمع آوری و معدوم نماید!!

شایان ذکر است که با رونق اقتصادی شگفت آور کشور در حال حاضر نه تنها بیکار در مملکت وجود ندارد و هر ایرانی سه چهار جا شاغل است و چندتا کار در دست دارد، بلکه دولت برای تأمین نیروی کار قرار شده از چین کارگر و کارمند وارد کند!

علیرغم این همه کار و وفور شغل معهذا دشمنان جمهوری اسلامی عوامل تحصیل کرده خود را به عنوان فارغ التحصیل بیکار و دستفروش به پیاده روهای تهران و همه شهرها و قراء و قصبات نفوذ داده اند تا مدیریت اقتصادی جمهوری اسلامی را ضایع نشان بدهند!

خوشبختانه نیروهای تا دندان مسلح شهرداری (بلدیه فخیمه) نبرد سرنوشت سازی را با عوامل استکبارجهانی که خود را به گرسنگی و بیکاری و دستفروشی زده اند آغاز کرده و سرگرم قطع دست دستفروشان هستند!

شایان ذکر است دستورالعمل شورای شهر محدود به برخورد با دست فروشان است، و خود فروشان کنار خیابانی، و پشت فروشان پارک دانشجو، و کلیه و کبد فروشان و فرزند و جنین در شکم فروشان و سایرین می توانند کمافی السابق به کار خود ادامه دهند!

در عکس ضمیمه چند نیروی کارکشته و رزمی کار شهرداری را سرگرم برخورد با یک سبزی فروش نمای دوره گرد مشاهده می کنید!

ضمناً گفته شده که چند تن از این دستفروشان اعتراف کرده اند که توسط آل سعود و به منظور اشغال پیاده روهای تهران استخدام شده اند!

 

پلوخوری بیست و پنج میلیارد تومانی پروین!

حالیه در آمریکا اخبار انتخابات ریاست جمهوری خبر اول و دلمشغولی آمریکایی ها است. در ترکیه اخبار مربوط به کودتای اردوغان، علیه خودش، خبر روز است!، در کشور دوست و برادر و هم کیش و هم زبان بریتانیای کبیر موضوع خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و انتخاب یک «ضعیفه» به نخست وزیری جنجال راه انداخته است، در چین مقامات سرگرم مقابله با سیل بنیان کن هستند و خلاصه هر کشور و ملتی مشغولیات و سرگرمی خاصی مطابق فرهنگ خودش دارد (!) و در جمهوری اسلامی هم بطور بیست و چهارساعته اخبار اختلاس و دزدی و غارت و چپاول و دست درازی به بیت المال و دریافت حقوق های چند صد میلیون تومانی، و از این خارپشته گی ها سر زبان ها است! و اگر یک روز دزدی و اختلاس نشود و سر دولت و ملت را کلاه نگذارند، یا تعطیلی بوده و مدیران سر کار نرفته اند، یا آن روز خواب مانده اند!

فعلاً یک بازی جدید هم در آورده اند و تا اخبار دزدی و دریافت حقوق های نجومی روی آنتن می رود سر و صدا راه می اندازند و می گویند افشای این جنایات اقتصادی برای آن است که مردم حواس شان از دزدی های چند هزار میلیاردی پرت شود و ماجرای میلیاردر نفتی را فراموش کنند!

خوشبختانه در هر موردی در این مملکت تبعیض وجود داشته باشد در مورد هپل و هپو کردن بیت المال تبعیضی وجود ندارد و فساد مالی و اقتصادی اپیدمیک شده و همه را از بالا تا پائین آلوده کرده است!

در تازه ترین مورد خبر می دهند که ممد پروین، آقازاده سلطان (با سلطان اردوغان اشتباه نشود!) بیست و پنج میلیارد تومان برنج خواری کرده است! يعنی با تائیدات غیبی(!) بیست و پنج میلیارد تومان برنج از گلوی حاج آقا پروین پائین رفته و اینطور که مقامات بازرگانی دولتی خبر می دهند حاضر به بالا آوردن هم نیست!

بنا به گفته حاجی آقا علی قندبری!، معاون وزارت گشادورزی (کشاورزی سابق) و مدیر عامل شرکت بازرگانی دولتی حکومت اسلامی، در رابطه با اخبار مربوط به بدهی بیست و پنج میلیاردی پروین: «چند محمولهء برنج به ارزش بیست میلیارد تومان به ممد پروین پسر سلطان (!) فروخته شده که با محاسبهء سود آن بیست و پنج میلیارد تومان می شود؛ و با آن که طی دو سال گذشته چندین بار به نامبرده مهلت داده شده، و مهلت آخر او هم به پایان رسیده است، معهذا از پرداخت بدهی خودداری می کند و پول برنج ها را نمی دهد!»

به عقیده ما که به عقیده خودمان نزدیک تر است (!) این یک افتخار ملی محسوب مر شود و باید نام این ایرانی پلوخور در کتاب رکوردهای گینس به عنوان دارنده رکورد برنج خواری ثبت شود و برگ زرین و پر افتخار جدیدی به مجموعه افتخارات جمهوری اسلامی اضافه گردد (به خصوص که این برنج خواری در زمان تحریم های غرب صورت گرفته، و سند بیهوده بودن تحریم های جهانی محسوب می شود! )

همانطور که از اظهارات حاج آقا قنبری، معاون وزارت گشادورزی، مستفاد می شود مبلغی که در پوشش برنج و پلو خورده شده و از هضم رابعه گذشته است بیست و پنج میلیارد تومان است، و در مقایسه با ارقام عشق و حال های بیست و پنج هزار میلیارد تومانی رقمی به شمار نمی آید و نباید کش داده شود!

ما اگر جای مسئولان کش ور بودیم یک بیست و پنج میلیارد تومان اضافه هم بابت خورش به پروین می دادیم تا برنج خالی نخورد!

حاج آقا قنبری با رسانه ای کردن موضوع برنج خواری بیست و پنج میلیاردی کار خوبی نکرده و چون پروین " قرمزته " است ممکن است منبعد برای تخفیف دادن پرسپولیس، " آبیته" ها در ورزشگاه ها سر به سر پروین و پرسپولیس گذاشته و یک صدا فریاد بزنند: "برنجته! "

در خاتمه برای آنکه این مطلب ختم به خیر شده باشد چند عکس تاریخی از سلطان (قرمزته سابق - برنجته فعلی!) را از سمع و نظر و بناگوش تان می گذرانم!

 

ابتکار روحانيت مترقی! برای جذب مخاطب!

بازگشت به خانه